راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

کتاب تحقیقی علی گلاویژ (8)

کردهای ایران

با نام های کردی

آشنائی دارند؟

 

 

 

در قرن 19 در کردستان صدها عشیرت بزرگ و کوچک وجود داشت که ذکر اسامی همه آنها میسر نیست، ولی توجه به انواع این نامها می تواند گویای مسائلی باشد. اسامی عشایر کردستان اساسا چند نوع زیر بودند:

1- اسامی که معنای دقیق آنها را نمی توان به روشنی معین کرد. از قبیل: مکری، کلهر، بلباس، هرکی و غیره.

2- آن اسامی که با نام محل ارتباط داشت، از قبیل: بانه ای، مریوانی، بارزان (برزنه کردی مرتفع، بارزان و یا برزان یعنی محل مرتفع. (ان) در کردی علامت صیغه مکان و زمان است) و غیره.

3- اسامی مربوط با نام اشخاص، مانند: منصوری، شاهبازی، عبدویی و غیره.

4- اسامی مربوط با اقتصاد روستایی و بویژه دامداری، از قبیل: شیخ بزنی (شیخ بزی)، شوان (شبان)، برازی (گرازی) و غیره. گفته میشود که نام جاف نیز از کلمه "گاو" مشتق گشته و یا معرب آن است.

5- اسامی ناشی از حرفه معین، مانند: عمله، زنگنه (که گویا از "چغانه" مشتق گشته و با موسیقی ارتباط دارد) و غیره.

6- نامهای برخاسته از ریشه های دینی باستانی از قبیل گوران، و رمزیار (هرمزیار) و غیره.

 

توضیح مختصر برخی از اسامی فوق می تواند به روشن تر شدن مطلب کمک کند.

عشیرت شوان در نواحی علیای ولایت کرکوک که مستور از چراگاه های وسیعی بود زندگی می کرد و به دامداری مشغول بود. عشیرت شیخ بزنی نیز در همین نواحی در گشت و گذار بود. در میان این عشیرت بر مبنای گله داری کیش شیخ بزی به وجود آمده بود و چنین اعتقادی وجود داشت که گویا این شیخ موهوم حامی و حافظ حیوانات است. در یک فلکلور کردی به نام (پیری مام شوان)، یعنی (پیر عموشبان) گفته می شود: "نخستین جانداری که موجب زندگی ما شد گوسفند بود. ما با مبادله گوسفند با سلاح، قدرت مبارزه علیه دشمن را به دست آوردیم". خورشید افندی که یکی از ماموران دولت عثمانی بود و در اواسط قرن 19 در ضمن کمیسیون های رفع اختلافات مرزی بارها در مرزهای ایران و عثمانی سفر کرده بود و به محل آشنایی داشت، می نوشت: وجه تسمیه طایفه عمله این بود که همه افراد آن نزد خوانین طوایف فیلی خدمت می کردند و چون همیشه مشغول غله کاری برای این خوانین بودند، به طور دایم در سومار و ترخان و کوهدشت زندگی می کردند.

ولی وجه تسمیه عشایر زنگنه و گوران قدری بغرنج تر است. در این باره زنگنه ها اکثرا عقیده بر این بوده است که آنها اصلا از هندوستان به کردستان آمده اند و شعل اصلی آنها موسیقی و طرب بوده است. بر همین مبنی عده ای معتقدند که زنگنه ها در ابتدا کولی (قره چی) بوده اند و تشابهی را که در میان ("زیگانی"، "زونگونر"، "تسیگان" و غیره) وجود دارد، دلیل آورده اند. کلمه گوران را هم مشتق از کلمه "گبر" (آتش پرست، که در قدیم به خلق کشاورز هم اطلاع می شده است) دانسته اند.

حالاتی هم بوده است که یک عشیرت را با نام یکی از طوایف آن نامیده اند. مثلا نام عشیرت سیپکان که در حدود 770 خانوار بود، از نام یکی از طوایف خود به اسم سیپکی که جمعا 300 خانوار بود مشتق گشته بود و نام عشیرت معروف زیلان که در حدود 1850 خانواربود از نام یکی از طوایف خود به اسم زیلی گرفته شده بود.

گاهی عشایری در کردستان دیده می شوند که گرچه صدها کیلومتر از هم دور بودند، ولی اسامی واحدی داشتند. مثلا در حالی که مسکن اصلی عشیرت گوران در منطقه کرمانشاهان قرار داشت، در اواسط قرن 19 در شهر بایزید عثمانی نیز 120 خانوار به نام گوران زندگی می کردند. همچنین در منطقه ایلخچی واقع در حوالی تبریز و در یکی از محلات قدیمی خود شهر تبریز گروه متمایزی به نام گوران زندگی می کردند که هنوز هم بقایای آنها در این مناطق به سر می برند. مسکن اصلی و قدیمی عشیرت مکری در نواحی جنوبی و جنوب شرقی دریاچه ارومیه قرار داشته است. ولی در حوالی دریاچه وان نیز در حدود 300 خانوار مکری به صورت مخلوط با شکاک ها زندگی می کردند. موطن اصلی گورک ها گرچه منطقه سقز و سردشت و ساوجبلاغ مکری بود، ولی در منطقه مهمدان هم در حدود 200 خانوار گورک در میان کوچ نشینان آن حوالی پراکنده بودند. دکتر فریتز وجود عشایر هم نام کرد را در مناطق مختلف کردستان ایران و کردستان عثمانی خاطر نشان ساخته و برای نمونه به عشایر تیلکو، ممل، زکتی، دری و گلباخی اشاره نموده است. طبق نوشته محمد امین زکی بیگ عشیرت هرکی که در حدود 20 هزار خانوار ابوابحمعی داشت، به صورت بخش های جدا از هم در مناطق مختلف: منطقه مرزی ایران و عثمانی، ولایت عقره (آکری) و نواحی رواندوز، ارضروم و وان زندگی می کرد.

گاهی نیز حالتی مشاهده می شد که در طول زمان یک عشیرت واحد به دو بخش جداگانه تقسیم می گشت که شیوه زندگی آنها با هم فرق داشت. مثلا در حالی که عشیرت معروف کلهر بر اساس دامداری و تا حدودی کشاورزی شیوه زندگی نیمه کوچ نشینی داشت، یک تیره آن به نام حاجی زاده از اوایل قرن 19 به شهر کرمانشاه نقل مکان کرده، زندگی اسکان برگزیده و با پول و بازار پیوند نزدیک برقرار کرده بود. حاج شهباز خان رئیس این تیره در حالی که در خاک کلهر دارای تعداد زیادی ده و مزرعه و مرتع و چشمه و کهریز بود، در شهر کرمانشاه نیز مقدار معتنابهی مستغلات شهری از قبیل کاروانسرا و حمام و غیره در مالکیت داشت.

برخی منابع نشان می دهد که در اواخر قرن 19 در شهر کرمانشاه قریب 15 هزار خانوار کلهر زندگی می کرده است. البته این رقم مبالغه آمیز است، زیرا که در آن روزها شهر کرمانشاه جمعا در حدود 60 – 50 هزار نفر جمعیت داشته است. ولی این واقعیتی است که در اوایل قرن 19 در میان کلهرها و برخی دیگر از عشایر کرمانشاهان یک جریان انتقال به شهر کرمانشاه (بسوی زندگی اسکان و بازار) مشاهده می شد. در همین منابع گفته می شود که در آن دوران در همین شهر 8 هزار خانوار زنگنه به شیوه شهری سکونت داشتند (که البته رقم بسیار مبالغه آمیزی است). ولی در همین حال توده اصلی عشیرت زنگنه در قضای (بخش) صلاحیه ایالت سلیمانیه با شیوه زندگی دیگری به سر می بردند.

گفته شد که در کردستان گاهی عشایر "تخصص یافته" و یا "حرفه ای" وجود داشتند. مثلا عشیرت زنگنه به موسیقی و هنر و گله داری (بویژه تربیت اسب) و صنعتگری اشتغال داشت. ویلچفسکی معتقد بود که فرق میان زنگنه ها و دیگر کوچ نشینان کردستان در این بود که اینها متمایل به صنعتگری بودند، در حالی که اکثر عشایر کردستان اینکار را در شان خود نمی دانستند و صنعتگری را یک شغل پست محسوب می داشتند. طایفه سوزمانی ساکن منطقه سنندج نیز به حرفه رقص و آواز و طرب اشتغال داشت. نمونه های دیگری نیز از گروه های اتنیک "تخصص یافته" و "حرفه ای" می توان ذکر کرد.

شاید از همه جالب تر همان حالتی باشد که در میان عشیرتی گروه هایی با نام دیگر عشایر وجود داشتند. مثلا در میان تیره های طایفه کاردار عشیرت شکاک گروه هایی به اسامی بوتان، فنک، مکری، گورک، بادینان و غیره زندگی می کردند. اینها اسامی عشایر دیگری بود که در دیگر مناطق کردستان سکونت داشتند.

بررسی علل وجود ناهمگونی های مختلف در ترکیب عشایر کردستان، از لحاظی مربوط به علم دموگرافی و اتنوگرافی است و در این حال مجال آن نیست. ولی باید قید نمود که یکی از این علل، مهاجرت های بزرگ در تاریخ کردستان بوده است که خود می تواند موضوع تدقیق ویژه ای قرار گیرد. این مهاجرت های بزرگ در قرن 19 دیگر به پایان رسیده بود. ولی تاریخ قرون وسطی نمونه های فراوانی از این مهاجرت ها را به یاد دارد. مثلا طبق نوشته "تاریخ گزیده" در دوران اتابیک هزار اسب عده قابل ملاحظه ای از عشایر کردستان از جبل السماق شام به درون کردستان و نقاط دوردست شرقی کوچانده شدند. و در نتیجه انتقال اجباری بخش معینی از دنبلی ها در ادوار مختلف توسط خلیفه مامون، تیمور لنگ، سلطان سلیم خان عثمانی از کردستان به کاشان و خراسان و خبوشان و شیروان و گنجه و قره باغ و قراجه داغ و نقاط دیگر، در همین مناطق گروه های اتنیک جدید با نام های دنبلی یحیی، دنبلی شمسکی، دنبلی عیسی بیگ لو، دنبلی بیگ زاده، دنبلی ایوان خانی و غیره به وجود آمد. در دوران حمله مغول یک توده قریب به 300 هزار نفر از عشایر زنگنه، شاه منصور، جیگانی و غیره از موطن اصلی خود، یعنی منطقه گوران و سرزمین اردلان به قره باغ آذربایجان و بخش دیگر آنها به فارس و خوزستان جلای وطن کردند. در دوران حکومت شاه عباس طوایف زعفرانلو، شاهد لو، کیروانلو و امانلو، منسوب به عشیرت حسنانلو، جبرا به خراسان کوچانده شدند. باز در زمان همین شاه (1618 – 997) در حدود 15 هزار خانوار کرد که علیه ستم مستبدان ایران و عثمانی قیام کرده بودند، از دیاربکر به خراسان رانده شدند.

در سال 1727 (1106) عشایر چمشگرگ و قراچورلو به عنوان مجازات در مقابل قیام، توسط نادرشاه از کردستان به ناحیه مشهد تبعید گشتند. نمونه های دیگری از قبیل انتقال لک ها از شیراز به سلماس و تبعید قریب 100 هزار خانوار آن از شمال به جنوب کردستان، انتقال تیره چالاوی (چلوی و یا حلبی) عشیرت سنجابی در ربع اول قرن 19 از شیراز به منطقه کرمانشاهان، مهاجرت ایل میلان از جور حاکم خوی به خاک کردستان عثمانی، مهاجرت بخشی از عشیرت کلهر از کرمانشاه به منطقه صائین قلعه افشار، انتقال ایل براخویی از کردستان به بلوچستان و صدها نمونه دیگر در این زمینه وجود دارد. بویژه سه عامل مهم: 1) مهاجرت ها و تبعیدهای مورد بحث، 2) نقل و انتقالات، سفرها و یورش های مربوط با اصول تیول جنگی و 3) حرکت مداوم واحدهای گله داری بزرگ در میان ییلاق و قشلاق، که گاهی صدها کیلومتر با هم فاصله داشتند، هم در قوام اتنیک خلق کرد و هم در ترکیب ناهمگون عشایر کردستان نقش بزرگی بازی کرده اند.

حال این پرسش مطرح می شود که چگونه بود عشایر و طوایفی به زور از سرزمین مسکونی خود به سرزمین دیگری انتقال داده می شدند و یا خود به طیب خاطر سرزمین مسکونی موجود را رها کرده و سرزمین دیگری را بدون ابتیاع و غیره به دست می آوردند؟ آیا آنها مالک اراضی سابق خود نبودند؟ و آیا صاحبان اراضی جدیدی که آنها به دست می آوردند حق مالکیت بر زمین خود را نداشتند که بدین گونه زمین از دست آنها خارج شده به دیگران انتقال می یافت؟ با اطمینان می توان گفت: آری، عشیرت ها و طوایف و تیره ها و ایلات دارای حق مالکیت خصوصی کامل بر اراضی خود نبودند. عشیرت بدان سبب می توانست به آسانی و بدون حق اعتراض اراضی خود را بگذارد و برود که مالک خصوصی این اراضی نبود و باز بدین سبب می توانست اراضی جدیدی را بدون اشکال خاصی به دست بیآورد که صاحبان اراضی جدید نیز مالک خصوصی زمین های خود نبودند. این نقل و انتقالات یا بر اساس اصول تیول جنگی، یا در ارتباط با رویدادهای سیاسی- نظامی و یا به عنوان مجازات و به صورت اشغال خشن انجام می گرفت و زمین موجود از دست می رفت. صرف نظر از این که نقل و انتقالات به صورت کدام یک از اشکال فوق انجام گیرد، یک مسئله قطعی  روشن بود و آن این که "منشا حقوقی" همه این تبدلات مالکیت عالی حکومت بر زمین بود و شاه که در راس حکومت قرار داشت بدون هیچ مجوز دیگری زمین را از یکی می گرفت و به دیگری می بخشید.

به برخی از عوامل عمده زندگی اجتماعی – اقتصادی در نظام عشیره ای اشاره شد. این عوامل به قدری نیرومند بودند که حتی مناسبات خویشاوندی که یکی از پایه های عشیرت بود، نمی توانست در مقابل آنها مقاومت کند. در چنین حالاتی مناسبات خویشاوندی گاهی نه تنها موجب بقای عشیرت موجود نمی شد، بلکه به تجزیه و از هم پاشی آن کمک می کرد. به گفته انگلس، در چنین حالاتی نه بر پایه مناسبات خویشاوندی، بلکه بر اساس محل سکونت "قبایل منطقه ای" بوجود می آمد. چنین عشیرتی شکل مجموعه ای داشت که از جمع گشتن گروه های دارای منشا و اسامی گوناگون ترکیب یافته بود.

بدین ترتیب، بنیاد عشیرت را زندگی اجتماعی- اقتصادی آن بوجود می آورد و عامل مرکزی در قوام یافتن این زندگی مالکیت ارضی عشیرتی بود. مالکیت ارضی عشیرتی در همه ادوار و از آن جمله در قرن 19 دارای ویژگی و گرایش های معینی بود که موضوع بحث آتی را تشکیل می دهد.

 

برای مشاهده بخش های گذشته به لینک های زیر مراجعه نمایید:

 

1 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/551/khodmokhtari.html

2 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/552/galavish.html

3 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/553/galavigh.html

4 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/554/galavijh.html

5 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/555/galavigh.html

6 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/556/glavigh.html

7 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/557/galavigh.html

 

 

 

 

به کانال تلگرام راه توده بپیوندید:

 

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                      راه توده شماره 558 - 10 تیرماه 1395

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت