راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

کرُدها را چرا

مردمان کوهی

معرفی می کنند؟

علی گلاویژ - (27)

 

 

شیوه کوچ کردن گروه های دامدار نشان می دهد که مسئله استفاده از مرتع و به طور کلی اقتصاد دامداری، برچه پایه نسبتا مستحکمی نهاده شده بود. مورگان اصول کوچ کردن اتباع حسینقلی خان والی پشتکوه را در سال 1891 (1270) چنین شرح داده است: پس از پایین آمدن از انجیرکوه، به "شهر کوچ نشینان" رسیدیم که مقر حسینقلی خان بود. در این چادرها سربازان و خدمتگزاران والی و هم چنین خوانین ساکن،در اراضی والی زندگی می کردند. همه این توده عظیم همراه والی به حرکت در آمده و به راه می افتاد. آنها در یک توقفگاه بیش از 15 روز توقف نمی کردند. در این مدت اغنام و احشام والی و همراهانش مراتع این نواحی را می خورد و تمام می کرد. حرکت والی به سوی ییلاق 5 – 4 ماه طول می کشید. در این مدت او 9 بار جا عوض می کرد و مرتبا به سوی کوهستان های مرتع بالا می رفت. هنگام مراجعت از ییلاق به سوی قشلاق، والی از راه دیگری به سوی پایین حرکت می کرد و پس از این که 9 بار جا عوض می نمود با همراهان خود به سرزمینی می رسید که آن را "دشت آفتاب" می نامیدند. اینجا مقر زمستانی والی بود. کاروان های بزرگ به مقر زمستانی گندم و جو و انواع خواربار و هم چنین علوفه حمل می کردند.

حرکت منظم در جستجوی مرتع که از نیازمندی به مرتع ناشی می شد، نه مخصوص والی پشتکوه بود و نه به قرن 19 محدود می گشت. این شیوه حرکت به سوی مرتع، حتی در ربع اول قرن 20 نیز در برخی مناطق هنوز ادامه داشت. در اوایل قرن 20 گروه های مختلف عشیرت جاف که برای ییلاق به کوهستان چهل چشمه می آمدند، به گروه های 50 خانواری به نام "هوگه" (که معادل روم بود) مجزا می گشتند. آنها نه از پشت سرهم و به دنبال یکدیگر، بلکه از پهلوی هم و به موازات همدیگر از قشلاق به ییلاق و برعکس حرکت می نمودند. در صورت مجبور شدن به حرکت کردن از دنبال یكدیگر، هر هوگه از همسایه خود حداقل 9- 6 کیلومتر فاصله می گرفت. برخی ها بر این عقیده بودند که یکسال اقتصادی دامداری کوچ نشین و یا نیمه کوچ نشین بدین ترتیب تقسیم می شد: مدت توقف در ییلاق و قشلاق هر یک 4 ماه، مدت حرکت از ییلاق به قشلاق و بالعکس هر بار 2 ماه.

 

حسن اعظام قدسی که در دوران جنگ اول جهانی مدتی در جمع دمکرات های مهاجر در خاک عشیرت سنجابی به سر برده است، مشاهدات و خاطرات جالب خود را در باره شیوه کوچ کردن این عشیرت به رشته تحریر در آورده است. از جمله او می نویسد: وظیفه عده ای از کدخدایان سنجابی این بود که مدت توقف کوچ در کوچگاه و مراتع آن را معین نمایند و از ایلخانی اجازه حرکت بگیرند. پس از کسب اجازه از ایلخانی، کوچ راه می افتاد. خود ایلخانی قبل از همه حرکت می کرد و به توقف گاه جدید می آمد. او به هر تختی که یک پرچم با سر طلا بر آن نصب شده بود، جلوس می نمود و ریش سفیدان و کدخدایان بر اطرافش می ایستادند. آن وقت اوبه های (زوم های) عشیرت سنجابی یک یک از جلو ایلخانی می گذشتند و هر یک به سوی مرتعی که برایش معین شده بود رهسپار می گشت. هر"اوبه" که می گذشت کدخدای آن نیز از ایلخانی کسب اجازه می نمود و با اوبه خود روان می شد. پس از گذشتن همه اوبه ها و اسماع گزارش مفصل در باره آنها، ایلخانی به چادر خودش می رفت. تنها بعد از اجرای این ترتیبات، پرچم نیز از روی تخت برداشته می شد و به طرف راست چادر ایلخانی نصب می شد. در اطراف چادر ایلخانی مقدار زیادی چادر آبدارخانه، اندرون، مهمانسرا و غیره وجود داشت.

چادر دامداران کرد طبق نیازهای اقتصادی- تولیدی دامداری شامل چند نوع بود. دروویل از چهار نوع چادر نام برده است:

1- چادر برای زندگی خانواده

2- چادر برای اسبها و مهترها

3- چادر برای دامهایی که به چراگاه نمی رفتند.

4- چادر آشپزخانه و حمام و غیره

در اواسط قرن 19 یک کوچ نشین کرد به نام مام عمر به یک اسکان یافته کرد به نام بارام چنین گفته بود: "تو می توانی باغهایی را که مورد مباهات توست حفظ کنی. ولی ما چنین نیستیم. باغی نداریم تا کسی ما را از آنجا براند. چراگاههای ما هم که گله هایمان را در آنها می چرانیم نه مال من است و نه مال پلیس است. این ها مال همگان است و دو هزار سال است که چنین است." این توصیف شیوایی است از "مال همگان" بودن مراتع و روحیه ناشی از "اشتراک" در چراگاه در دوران معین تاریخی.

حق تصرف "مشترک" بر مرتع و طرز زندگی کوچ نشینی و نیمه کوچ نشینی از طرفی کار استفاده از مرتع را ساده تر می کرد و استثمار دامداران را تا اندازه ای محدود می ساخت و از طرف دیگر استقلال نسبی آنها را حفظ می کرد و نمی گذاشت زیر حاکمیت بی قید و شرط دولت قرار گیرند. عبدالجلیل الطاهر (مولف عراقی) موضوع جالبی را نقل می کند و می نویسد: مدحت پاشا والی بغداد (در قرن 19) به منظور تاثیر نمودن بر اوضاع مناطق سلیمانیه و اردلان و کرمانشاهان در صدد برآمد که اراضی "امیریه" و یا ("میری" به اراضی دولتی گفته می شد) را به قیمت ارزان و از طریق قسط به فروش برساند. عده زیادی و به ویژه عشایر بزرگ دامدار کوچ نشین و نیمه کوچ نشین به شدت علیه این کار اعتراض نمودند. آنها نگران بودند و می ترسیدند که در نتیجه این کار صاحب زمین شوند و به ناچار به اسکان تن در دهند و در نتیجه مجبور به دادن سرباز و پرداخت مالیات گردند. یک کردشناس می گوید، کردها کوچ نشین "نیمه استقلالی" دارند که شاید خودشان هم آن را احساس نمی کنند.

بدین ترتیب، همان طور که نیکیتین معتقد بود: کردها هر اندازه بیشتر اسکان می یافتند، استقلال اقتصادی خود را بیشتر از دست می دادند. سنجابی می نوشت که در ربع اول قرن 20 عشایر کوچ نشین واقع میان سنندج و کرمانشاه در نتیجه انتقال به طرز زندگی نیمه کوچ نشینی، به دهقان سرف (بسته به زمین) تبدیل شدند. البته در این نظر مبالغه آمیخته با عدم دقت وجود دارد، ولی حقیقتی در آن بیان شده که قابل انکار نیست و آن این که در اوضاع و احوال کردستان پیشرفت در سمت اسکان با تشدید ستم اجتماعی همراه بود و یکی از علل امتناع کوچ نشینان و نیمه کوچ نشینان از اسکان یافتن، همین واقعیت بود.

ولی با وجود این امتناع، عوامل تسریع کننده اسکان در حال گسترش بود و از قرن 19 پروسه اسکان کوچ نشینان و نیمه کوچ نشینان سرعت هر چه بیشتر کسب می کرد. علت اصلی آن نیز توسعه فزاینده مناسبات کالایی- پولی بود. همان طور که پرویز ورجاوند با اصطلاحات مورد قبول خود به درستی نوشته است: اقتصاد شهری چون خوره به جان اقتصاد ایلاتی افتاده، هست و نیست این خلق را تاراج و فقر سیاه را در میان آنها توسعه می داد. در نتیجه طرز زندگی کوچ نشینی و نیمه کوچ نشینی به ترتیبی که در زیر آمده، زمینه مادی – اقتصادی و شرایط اجتماعی – سیاسی موجودیت خود را از دست می داد.

1- در ارتباط با تبدیل شدن قسمت مهمی از مراتع به مزرعه و برقرار شدن مالکیت خصوصی کامل بر روی بقیه مراتع، از سویی کمیت مراتع تقلیل پیدا می کرد و از سوی دیگر حالت "اشتراک" آرکائیک از روی مراتع رخت برمی بست و این دو حال، میدان را بر طرز زندگی کوچ نشینی و نیمه کوچ نشینی، تنگ تر می ساخت. به نوشته مجله ادبی – اجتماعی گلاویژ که در گذشته نه چندان دور در کردستان عراق منتشر می شد، وضعی پیش آمد که کوچ نشین پایش را در هر خاکی می گذاشت می دید که آن خاک طبق قانون فروخته شده و ملک شخصی معینی است.

تبدیل شدن قسمتی از مراتع به کشتزار، از سویی موجب کاستن مرتع می گشت و از سوی دیگر امکان استفاده از بقیه مراتع را هم محدودتر می ساخت و مانع از حرکت آزاد گله ها می شد. از قدیم الایام در میان کوچ نشینان و اسکان یافتگان خصومت شدیدی وجود داشته است که از علل گوناگون و از آن جمله از تسلط کوچ نشینان بر مراتع، دستبرد و چپاول و تاخت و تاز مداوم آنها علیه اسکان یافتگان و هم چنین ضرر زدن کوچ نشینان هنگام نقل و انتقالات به مزارع و باغات اسکان یافتگان ناشی می شد.

تضاد میان کوچ نشینان و اسکان یافتگان در همه مناطق مشابه در ادوار تاریخی گذشته وجود داشته است. بلیایف در توضیح رسم "اخوه" در میان قبایل بدوی عرب می نویسد: به ویژه اسکان یافتگان برای حفظ خود از دستبرد کوچ نشینان با خود طوایف کوچ نشین عهد "اخوه" (برادری) می بستند. باختادزه که این موضوع را در نمونه طوایف کرد و تاتار ماوراء قفقاز مورد بررسی قرار داده معتقد بود که شبانان (شوانکاره های) کرد هر سال هنگام حرکت به سوی ییلاق به هر ده سر، به طور متوسط هزار روبل ضرر می رسانند.

محمد مکری می نویسد: هر سال هنگام عبور سنجابی ها از خاک کلهر و گوران، در میان آنها زد و خورد روی می داد. فضای عبور از میان مزارع به سوی مراتع خیلی تنگ شده بود و گله ها هنگام عبور خواه نا خواه زیان های بزرگی به کشتزارها و باغها وارد می کردند. دولت ها هم با استفاده از این زمینه ایلات و عشایر مختلف را علیه یک دیگر تحریک می کردند و درگیری صورت واقعی پیدا می کرد. این خود یک مانع جدی بر سر راه کوچ نشینان بود.

2- کاهش اغنام و احشام یکی دیگر از علل توسعه یافتن اسکان بود. عرب شاملوف در دوران دور از افول کوچ نشینی می نوشت: اکنون در کردستان میل کنندگان به سوی زندگی اسکان در واقع کردهایی هستند که به علت فقر و استیصال هم اقتدار و هم نیاز کوچ نشینی را از دست داده اند. روستوپچین می گوید: نه تنها کم شدن مقدار دام ها، بلکه افزایش بیش از حد آنها هم گاهی موجب نوعی اسکان می شود. اغلب کسانی که دارای گله های فراوان بودند، خود حالت نیمه اسکان و حتی اسکان کامل اختیار می کردند، ولی اتباعشان را به ادامه کوچ نشینی و نیمه کوچ نشینی وا می داشتند. این شخص برای خود و اتباعش نوعی پشت جبهه ایجاد می نمود و به تدریج تسلط هر چه شدیدتر خود را بر آنها تحمیل می کرد. می شود احتمال داد که عده ای از خان نشین ها و مراکز امارات سابق کردستان (منظور آبادی های محل سکونت است) و همچنین خود حاکمیت های آنها از همین راه به وجود آمده باشند.

3- تغییراتی که در ترکیب اجتماعی گروه های کوچ نشین و نیمه کوچ نشین به وجود می آمد نیز بخشهایی از آنها را به تدریج به سوی اسکان سوق می داد. ورجاوند برخی از این تغییرات را به ترتیب زیر ذکر نموده است.

بدست آوردن مالکیت ارضی در روستاها. برخی از خانوارهای گروه که ثروتی بهم می زدند در یکی از دهات آباد نزدیک مناطق خود سکونت اختیار می کردند، در ده قطعه زمینی خریده نام "مالک" بر خود می گذاشتند. قسمتی از آنها اقتصاد دامداری را نیز ضمنا ادامه می دادند، ولی قسمتی از دامداری دست بر می داشتند.

اجاره ملک: خانوارهایی که مکنتی داشتند در ولایت خود و یا در مناطق واقع در مسیر حرکت خود زمین اجاره می کردند و به کشاورزی می پرداختند و به تدریج اسکان می یافتند.

اشتغال به زندگی "خوش نشینی" در دهات: گاهی به علت خشکسالی و یا اپیدمی های دامی، گروه دامدار از هستی ساقط می شد. خانوارها به دهات رو آورده به "خوش نشینی" (دهقان بی زمین) تبدیل می شدند.

پرداختن به کارگری موسمی در ده: گاهی بخشی از مردان گروه در ماه های معین سال به دهات رفته به کارگری مشغول و در فصل زمستان به میان گروه خود باز می گشتند. این کار پس از این که چند سال تکرار می شد در آنها به عادت و ملکه تبدیل و گرایش به سوی کشاورزی و اسکان می آفرید و آخرالامر آنها را از کوچ نشینی منفک می ساخت.

مهاجرت به شهرهای بزرگ و کوچک: این مهاجرت در نتیجه فقر و استيصال بخشی از گروه کوچ نشین صورت می گرفت. فقر شدید آنها را به سوی شهرها می راند و در آنجا به کار ورزي مشغول و خود به خود اسکان می یافتند.

این پروسه ها در میان کوچ نشینان و نیمه کوچ نشینان کردستان نیز جریان داشت. باید این را نیز ذکر نمود که یکی دیگر از عوامل توسعه اسکان در کردستان این بود که دولت رئیس گروه معین کوچ نشین را به مقام حکومت در شهری و یا محلي تعیین می کرد و این شخص گروه خود را نیز به آن محل انتقال می داد و در آنجا سکونت اختیار و از کوچ نشینی دست بر می داشت.

4- عامل سیاسی نیز در بسط اسکان نقش بسیار بزرگی داشته است. تیگرانوف می نوشت که ایلات و عشایر کردستان قبل از انعقاد قرارداد ترکمنچای (1207 ه – 1828 م) از حکومت مرکزی ایران اطاعت نمی کردند. ولی پس از آن که با انعقاد این قرارداد دوام و بقای حکومت قاجاریه تضمین شد، عشایر نیز از خیال برانداختن حکومت مرکزی دست برداشتند و از این پس بسیاری از کوچ نشینان به زندگی اسکان انتقال یافتند. البته نمی توان با این نظر تیگرانوف به طور دربست موافقت کرد، ولی در آن نکات درست وجود دارد. حقیقت آن است که در قرن 19 در ارتباط با گسترش مناسبات کالایی- پولی، گرایش به سوی تمرکز دولت ایران نیز شدت هرچه بیشتری می یافت و یکی از عناصر این تمرکز پایان دادن به شیوه کوچ نشینی مرسوم در آن دوران بود، علت داخلی این روند تاریخی، رشد داخلی خود ایران و علت خارجی، نفوذ سرمایه خارجی در ایران بود. قرارداد ترکمن چای هم یکی از اسناد سیاسی – حقوقی این نفوذ بود.

 

 

 

برای مطالعه بخش های پیشین به لینک های زیر مراجعه نمایید                                                                                

 

 

 

1-                   http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/551/khodmokhtar

2-                   http://www.rahetudeh.com/rahetude/indexfolder/2016/may/index552.html

3 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/553/galavigh.html

4 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/554/galavijh.html

5 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/555/galavigh.html

6 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/556/glavigh.html

7 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/557/galavigh.html

8 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/558/galavigh.html

9 http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/559/galavigh.html

10 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/560/galavij.html

11 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/561/galavijh.html

12-http://www.rahetudeh.com/rahetude/indexfolder/2016/jolay/index562.html

13  http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/563/galavigh.html

14-http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/564/galavigh.html

15-http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/565/galavigj.html

16-http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/566/galavijh.html

17-http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/567/galavijh.html

18-http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/568/galavgj.html

19-http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/569/galavigj.html

20- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/570/galavijh.html

21 – http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/571/galavijh.html

22 - http://rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/572/galavijh.htm

23 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/573/galavijh.html

24- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/574/galavij.html

25-http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/575/galavijh.html

26-http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/576/galavigh.html

 

تلگرام راه توده

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 577  راه توده -  4آذر ماه 1395

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت