راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

اطلاعات و اخباری

که سعید حجاریان

فاش کرده است!

 

آخرین شماره مجله "اندیشه پویا" که حالت ویژه نامه ای علیه حزب توده ایران داشت، در ایران نایاب شده است. همین نایابی خود باید بشارتی برای توده ای ها و بیدار باشی برای مخالفان حکومتی و غیر حکومتی آن باشد تا بدانند مردم تا چه حد به پیگیری آنچه که درباره حزب توده ایران منتشر می شود حساس و علاقمند هستند. دراین ویژه نامه مقالات و مصاحبه های مختلفی منتشر شده که عمدتا تکرار گفته ها و نوشته های گذشته است، اما حساب دو مصاحبه از دیگر مطالب آن جداست. مصاحبه هایی که با سعید حجاریان و مهدی پرتوی انجام شده است. اهمیت این دو مصاحبه نیز نه در ادعاها و خصومت ها، بلکه در خبرهائی است که آنها فاش کرده اند. خبرهائی که وقتی در کنار اطلاعات گذشته قرار می گیرند بخش های نیمه پنهان یورش به حزب توده ایران و آنچه که در زندان بر سر توده ایها آوردند آشکار می شود. ما سعی کرده ایم این بخش های خبری را از هر دو مصاحبه استخراج کنیم. این امر اهمیت دارد زیرا این خبرها می تواند در لابلای بسیاری از مطالب و ادعاهای دیگر گمُ شوند و ضمنا وقتی آنها را از متن این دو مصاحبه بیرون کشیده شده و منتشر شود، بصورت مستقل و مستند در کنار دیگر اسناد قرار میگیرند. این همان ضرورتی است که ما در ارتباط با خاطرات زندان شادروان به آذین در جمهوری اسلامی روی آن پافشاری کردیم و نکات خبری و مستند آن را بیرون کشیده و منتشر کردیم و زیر بار برخی فشار دوستان تنگ نظر و نا دوستان مغرض قرار نگرفتیم. آنچه را از آن خاطرات منتشر کردیم یک سند تاریخی بود و آنچه را از آن خاطرات حذف کردیم اظهار نظرهای فردی و گاه دستوری حکومت بود که گرفتار ساده لوحی نشده و عامل باز انتشار آنها نشدیم. برای نمونه و بعنوان مقدمه برگزیده های خبری مصاحبه سعید حجاریان این قسمت از خاطرات به آذین را که در راه توده منتشر شد را بخوانید و سپس آن را تطبق بدهید با گفته حجاریان درباره نقش آقای خامنه ای در یورش به حزب توده ایران و آگاهی اش حتی از مراحل شکنجه ها و بازجوئی ها. به آذین از قول بازجویش می نویسد:

«تا کی می خواهی پشت به بختت بکنی؟ تو می بایست تا حال صد بار آزاد شده باشی. هیچ می دانی؟ پیش از دستگیری شماها، سیاهه کسانی را که بنا بود بازداشت شوند پیش رئیس جمهور (خامنه ای) بردند. ایشان، با لطفی که در حق هنرمندان دارند، نام سیاوش کسرائی را خط زدند و جلو اسم تو همین قدر نوشتند: پس از دستیابی به اطلاعاتی که دارد آزاد شود.» 

http://www.rahetudeh.com/rahetude/Sarmaghaleh-vasat/HTML/2009/dec2/behazin2.html

 

حالا نکات خبری مصاحبه آقای حجاریان با اندیشه پویا را بخوانید:

1

حجاریان: ساواک بعنوان مهم ترین نهاد امنیتی حکومت پهلوی در دوره نخست وزیر بختیار منحل شد. بعد از پیروزی انقلاب زمانی که دولت موقت امام امور را بدست گرفت ضرورت وجود یک سرویس امنیتی احساس شد بنابراین دکتر یزدی در نخست وزیری واحدی را به نام دفتر امور انقلاب تاسیس کرد که به امور اطلاعاتی- امنیتی می پرداخت. بعد از این که دکتر یزدی به وزارت خارجه رفت، مسئولیت این واحد به شهید چمران سپرده شد. همزمان با تاسیس این دفتر یکی از بستگان دکتر یزدی که از پرسنل اداره هشتم ساواک (اداره ضد جاسوسی) بود، به ایشان مراجعه کرده و خبر داده بود که او و جمعی از کارمندان نخبه بخش ضد جاسوسی ساواک از کشور خارج نشده اند. او گفته بود که این پرسنل، بر خلاف پرسنل سایر ادارات ساواک نه تنها نقشی در سرکوب ها و جنایت های این سازمان نداشته اند، بلکه وظیفه شان رصد امنیتی تحرکات بیگانگان در کشور بوده است و حالا هم آماده خدمت به انقلاب و کشور هستند. به این ترتیب با نظر مساعد دولت موقت جمعی از کارمندان اداره هشتم (اداره ضد جاسوسی) به دفتر امور انقلاب جذب شدند و به صورت متمرکز شروع به فعالیت کردند.

ـ خود شما از چه زمانی روی فعالیت های حزب توده ایران حساسیت امنیتی پیدا کردید؟

حجاریان: از زمان دولت شهید رجایی متولی مسائل ضد جاسوسی کشور شدیم. مهر ماه سال 1359 دوره ای که شهید رجایی نخست وزیر بود، با دستور ایشان من، خسرو تهرانی و مصطفی قنادها مسئولیت گرفتیم که دفتر امور انقلاب را تحویل بگیریم. زمانی بود که شهید چمران در جبهه بود و برادرش (مهدی چمران که اکنون رئیس شورای شهر تهران است) در این دفتر مستقر بود، او از تحویل دفتر خودداری می کرد که بهزاد نبودی با درگیری آن ها را بیرون کرد. وقتی ما در این دفتر مستقر شدیم، نام آن را به دفتر اطلاعات و تحقیقات نخست وزیری تغییر دادیم. و طی تقسیم کاری که مسئولین کشور انجام دادند امنیت داخلی کشور اعمم از تعقیب و برخورد با گروهک به سپاه و دادستانی محول شد.

2

ـ مهدی پرتوی که پس از انقلاب اسلامی مسئولیت شاخه مخفی حزب توده را عهده دار بود، مدعی است که در دیدارهایش با لئونید شباشین، نیروی ک.گ.ب. که مستقر در سفارت شوروی در تهران بود لیستی شامل شماره تلفن، شماره ماشین و آدرس مکان هایی متعلق به حزب توده را که زیر نظر مقام های امنیتی بوده اند دریافت می کرده و به این ترتیب حزب در برابر تعقیب و مراقبت امنیتی هوشیار می شده است. او بر این اساس معتقد است که ک.گ.ب. در اطلاعات نخست وزیری نفوذ داشته و از این طریق به این اطلاعات دست می یافته. نظر شما چیست؟

حجاریان: محال است. اگر چنین چیزی بود، حتما مشخص می شد، حداقل بعد از برخورد با حزب توده. آقای پرتوی خواسته نقش خودش را بزرگ جلوه دهد. او می خواهد جوری جلوه کند که انگار خسرو روزبه است. پرتوی در دادگاه نظامی درباره نقش اش در شبکه مخفی و شبکه نظامی بزرگ نمایی کرد.

البته، من همچنان معتقدم که بازداشت سران حزب توده در بهمن 61 صحیح نبود و تلاش های ما برای رصد دقیق فعالیت ک.گ.ب. در ایران را بی اثر کرد و به آن ضربه زد. برخی سرمایه های ما را از بین برد و باعث شد که بخشی از ارتباطات و شبکه ک.گ.ب. در ایران برای همیشه مکتوم بماند.

ـ وقتی فهمیدید که کوزیچکین می خواهد فرار کند چه کردید؟

حجاریان: ابتداء از طریق مامور دو جانبه مطلع شدیم که کوزیچکین به زودی ایران را ترک خواهد کرد. بعد تیم تعقیب و مراقبت کوزیچکین اطلاع داد که اتومبیل کوزیچکین در حال خروج از تهران است. فکر کردیم دارد اشتباهی می رود اما به سمت غرب کشور رفت. به ما اطلاع دادند که او با اتومبیلش از تهران دارد خارج می شود و ما گفتیم به تعقیب او ادامه دهید. اما متاسفانه در جریان تعقیب مراقبت او از چنگ ما گریخت. رفته بود به سمت ماکو، تا این که ماموران ما یک دفعه با اتومبیل خالی او نزدیک مرز ایران و ترکیه مواجه شدند و گمش کردند. در غرب کشور دنبال ردی از او بودیم اما پیدایش نمی کردیم.

ـ اما او سر از پاکستان درآورد؟

حجاریان: بله! از تور امنیتی ما گریخت. احتمالا به طریق دیگری مسیر را برگشته و از مرز پاکستان خارج شده بود. ممکن هم هست از ترکیه با پاکستان رفته باشد.

ـ بسیار گفته شده که گروهی از ایران به پاکستان رفتند و اطلاعات مهمی از کوزیچکین گرفتند. (اشاره به اسنادی است که رابطین انگلیسی در ملاقات با رابطین اعزامی جمهوری اسلامی در پاکستان در اختیار آنها قرار دادند). آیا فردی از اطلاعات نخست وزیری در این سفر حضور داشته است؟

حجاریان: نه! این ماموریت توسط ریاست جمهوری (خامنه ای) و نه نخست وزیری انجام شد. پیش از سفر هم مشاوره ای از دفتر اطلاعات نخست وزیری گرفته نشد، بعد از بازگشت آن تیم هم اصلا اطلاعاتی در این باره به ما داده نشد.

ـ چه کسانی برای گرفتن این اطلاعات به پاکستان رفتند؟

حجاریان: به گمانم مشاوران امنیتی وقت رئیس جمهور و نخست وزیر رفتند؛ یعنی آقایان جواد مادرشاهی و کنگرلو. (مادرشاهی یکی از دو رهبر انجمن حجتیه است که از اول جمهوری اسلامی بعنوان متخصص ضد جاسوسی در کنار علی خامنه ای قرار گرفت و هنوز هم در بیت او مستقر است. فرد دوم "افتخاری" است که هیچ کجا اسمش برده نمی شود اما او هم در بیت رهبری است.)

سپاه مسئولیت برخورد با توطئه های براندازانه و گروهک ها در بخش داخلی را داشت. آن ها معتقد شده بودند حزب توده یک گروه سیاسی داخلی و مشغول براندازی است، و لذا رصد کردن فعالیت های آن، با آنهاست. ما می گفتیم حرب توده نفوذ زیادی در کشور ندارد، قصدی هم برای براندازی ندارد. این تفاوت رویکرد موجب شده بود تیم های مشترک تعقیقب مراقبت ما و سپاه کیانوری و دیگر سران حرب توده را همزمان تعقیب کنند و این می توانست موجب لو رقتن تور امنیتی شود. ماجرا به دفتر امام کشیده شد و در نهایت قرار شد آقای موسوی تبریزی دادستان کل انقلاب (که اکنون از مغضوبین علی خامنه ایست و عضو رهبری مجمع روحانیون و عضو جامعه مدرسین و محققین حوزه علمیه قم) در آن دوره، رابط و حکم اطلاعات نخست وزیری و سپاه در این موضوع شوند. روزهای دوشنبه جلسه مشترکی در جماران با شرکت نمایندگان اطلاعات نخست وزیری و سپاه در حضور آقای موسوی تبریزی تشکیل می شد تا از ناهماهنگی ها جلوگیری شود.

ـ پس از بازداشت سران حزب توده، آیا همکاری مشترکی میان شما و سپاه برای بازجویی از سران حرب توده بخصوص در بحث جاسوسی شکل گرفت؟

حجاریان: همان ابتدای امر، رئیس ضد جاسوسی در دفتر، یک جلسه به زندان توحید سر بازجویی از کیانوری رفته بود. وقتی کیانوری را بازجویی می کردند، کیانوری از موضع بالا به بازجویانش می گفته که شما باید بگویید چرا مرا بازداشت کرده اید! همکار ما بی آن که حرفی بزند از آن جلسه بیرون آمده و در گفت و گو با بچه های سپاه وقتی از او خواسته بودند در بازجویی از کیانوری همکاری کند گفته بود ما اسناد متقن جاسوسی او را نداریم و بنا بر این دستمان برای بازجویی پر نیست. اگر می خواهید در حوزه ضد جاسوسی از کیانوری بازجوی شود او را تحویل ما دهید تا ما او را بازجویی کنیم. اما با این پیشنهاد مخالفت شد و به این ترتیب هیچ همکاری مشترکی انجام نشد. اصلا بر سر همین ماجرا، معاونت ضد جاسوسی دفتر استعفاء کرد و کنار رفت.

ـ چه شد که در روند بررسی پرونده حزب توده، به جای پرداختن به ماجرای جاسوسی آن ها، بحث طراحی کودتا پیش آمد؟

حجاریان: بله، پرونده حزب توده در ادامه، سیر دیگری به خود گرفت و ادعا شد که توده ای ها قصد کودتا داشته اند. این موضوع تاییدی بود بر این که حزب مشغول براندازی بوده و سپاه از این موضوع استقبال کرده بود. در حالی که ما به این قضیه مشکوک بودیم. بعدا معلوم شد که قضیه کودتای حزب توده از اساس دروغ بوده است. حوادث آن ماه های تاریخ انقلاب را باید از زاوایه ای دیگر هم دید. وزارت اطلاعات در حال تشکیل و تکوین بود. نهادهای اطلاعاتی مختلفی که در کشور بودند می خواستند با اثبات توانایی خود در حطیه امنیتی در تشکیل این وزارت دست بالا را داشته باشند.

ـ در سال 59 کیانوری از طریق دادستانی تلاش کرده بود اطلاعاتی از یک ساواکی کسب کند. این ساواکی توسط دادستانی بازداشت و بعد به اعضای حزب توده تحویل داده شده بود وهنگام بازجویی در یکی از خانه های حزب توده، همه این افراد دستگیر شده بودند. اطلاع شما از این حادثه چیست؟

حجاریان: این موضوع در زمانی بود که من هنوز به اطلاعت نخست وزیری نیامده بودم و در اداره دوم ارتش بودم. بازداشت شدگان این واقعه را به کمیته برده بودند. من بالای سر آن ها رفتم و متوجه شدم که عده ای توده ای با هماهنگی دادستانی مشغول بازجویی از یک ساواکی بوده اند. وقتی فهمیدم کیانوری هم در جریان دستگیری آن فرد حضور داشته خیلی عصبانی شدم، رفتم پیش آقای قدوسی. اتفاقا در این زمان آقای قدوسی در صدور احکام بازداشت و برخورد با ضد انقلاب خیلی حساس و سختگیر برخورد می کردند. انتقاد کردم و گفتم مگر ما ضابط قضایی نداریم؟ مگر سپاه و کمیته، ضابط قضایی نیستند؟ چرا باید به کیانوری ماموریت داده شود؟

ـ گفته شده که آن ساواکی از کارمندان اداره هشتم و مسئول کارگزاری شنود در سفارت شوروی بوده و به همین جهت کیانوری دنبال بازداشت او بوده است. همین طور بود؟

حجاریان: توده ای ها داستانی سر هم کرده بودند مبنی بر این که این فرد قصد داشته نماز جمعه را منفجر کند. این را هم شنیده ام که گفته بودند او می خواسته از زیر سفارت شوروی نقب بزند و آن جا را منفحر کند. این ها همه داستان پردازی بود. این فرد از پرسنل اداره هشتم بود و رو به روی در جنوب سفارت شوروی ساختمانی متعلق به ساواک وجود داشت که روس ها هم از وجود آن بی اطلاع نبودند. این فرد آن جا از رفت و آمدها به سفارت شوروی فیلم تهیه می کرد. در واقع وقتی نگاتیو فیلم تمام می شد می رفت و آن را عوض می کرد. مسئولیت او مهم نبود. حالا روس ها مشخصات او را به کیانوری داده بودند و او می خواسته از این راه چیزی از او بیرون بکشد.

ـ امروز می دانیم که یکی از پنج نفری که در این ماجرا بازداشت و بعد از سه ماه آزاد شد محمد مهدی پرتوی، رئیس تشکیلات مخفی و نظامی حزب توده، بوده است. آیا پس از آن بازداشت، شما به هویت واقعی او و نقش بالایش در حزب توده پی نبردید؟ برخی معتقدند پرتوی از این مرحله به خدمت نیروهای انقلابی درآمد؟

حجاریان: این که پرتوی در جریان این بازداشت عامل شده، دروغ است. ما به موقعیت بالای پرتوی در حزب توده پی نبردیم. اطلاعی هم از عملکرد آن ها تا آن موقع نداشتیم. اگر پرتوی گیر بچه های دفتر امور انقلاب، یعنی اداره هشتمی ها افتاده بود کارش زار بود.

کودتای نوژه را کسی لو داد که آن زمان دوروبر شاپور بختیار بود. شنیدم که اخیرا جواد خادم، دست اندر کار کودتای نوژه را آوره اند در تلویزیون بی.بی.سی فارسی و خادم به این که از صدام برای کودتا پول گرفته مفتخر بوده. اگر نقش خادم در کودتای نوژه و افتخاری که امروز به آن می کند نامی جزء خیانت به میهن دارد به من بگویید.

ـ آقای حجاریان آیا شما هیچ وقت اعضای بلند پایه حزب توده را پس از بازداشت ملاقات کردید؟ مثلا هیچ وقت طبری را دیدید؟

حجاریان: چنان که اشاره کردم، بازداشت و بازجویی ها آن ها از کانال اطلاعات نخست وزیری نبود. بنابراین طبعا من مواجهه ای با این افراد نداشتم. بعدها که مرکز تحقیقات استراتژیک بودم، یک بار طبری را دیدم و از او خواستم برایم مقاله ای درباره جنبش خداسازان در روسیه بنویسد. شخصیت خاصی داشت. آدم تئوریکی بود اما در پراتیک شخصیت ملونی داشت.

ـ آیا با کیانوری هم پس از بازداشت مواجهه ای داشتید؟

حجاریان: با کیانوری هم چنان که گفتم در طول رسیدگی به پرونده اش تماس و برخوردی نداشتم. اما بعدها که کیانوری و مریم فیروز به یک خانه منتقل شده بودند، در دهه هفتاد، گاهی به آن ها سر می زدم. در آن خانه جز کیانوری و مریم فیروز، عباس امیر انتظام و احمد مفتی زاده هم نگهداری می شدند.

ـ دیدار شما با کیانوری ادامه دار بود؟

حجاریان: بله! در نیمه دهه هفتاد هم به او سر می زدم. آن زمان در خانه دحتر خوانده اش افسانه در خیابان آبان زندکی می کرد. او می توانست از خانه بیرون برود و آزاد بود. بچه های بخش پژوهشی وزارت می گفتند کیانوری خاطراتش را کامل نکرده و مریم هم خاطراتش را ننوشته، از ما حرف شنوی ندارد اما روی حرف تو حساب می کند. او را ترغیب کن که این کار را انجام دهد. رفتم خانه شان. حتی مریم برایمان شام درست کرد. رفته بود از تره بار بهجت آباد خرید کرده بود و شام درست کرده بود. آن زمان کیانوری هوادار خاتمی شده بود، به او رای داده بود. در خانه شان عکس او را کنار عکس فیدل کاسترو زده بود.

ـ موضع او درباره حزب توده به نظرتان تا آخر ثابت بود؟

حجاریان: او تا آخر عمر یک مارکسیست ـ لنینست سر موضع باقی مانده بود. در تحلیل کلی هم، نظام جمهوری اسلامی را تا آخر عمر قبول داشت. حرفش همان سیاست حزب در ابتدای انقلاب بود. بعد از دوم خرداد به من توصیه می کرد: «مراقب امریکایی ها باشید! مبادا به آن ها نزدیک شوید.» همچنان می خواست خط بدهد. همان طور که اول انقلاب معتقد بود جمهوری اسلامی دو جناح راست و چپ دارد، آن روز نیز همین اعتقاد را داشت و ما را چپ می دانست. کیانوری یک ساستمدار ارتدوکس حرفه ای بود.

-------------------------

نتیجه: در این نکاتی که از مصاحبه حجاریان خواندید، کاملا مشخص است که سپاه نقش اصلی را در یورش به حزب داشته، آنها که خود را موظف به برخورد با گروه های برانداز میدانستند سندی برای این یورش نداشتند و در بازجوئی ها و شکنجه ها ناگهان به این بهانه دست یافتند. یعنی دروغ "کودتای حزب توده ایران" که پرتوی در مصاحبه منتشر شده در اندیشه پویا می گوید این سناریو را کدام یک از بازداشت شدگان زیر فشار و شکنجه از خودش در آورد. سیر تشکیل اداره ضد جاسوسی با بهره گیری از ماموران ساواک نیز از نکات برجسته مصاحبه حجاریان است که خواندید.

تلگرام راه توده

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 577  راه توده -  4 آذر ماه 1395

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت