راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

تاثیر عثمانی

بر قوانین زمین

در کردستان

علی گلاویژ ( 23)

 

فصل سوم

قبل از اصلاحات سال 1262 که در نتیجه آن در خاک عثمانی سیستم "تاپو" برقرار شد، در آن کشور درآمدهای ارضی دولتی به نام "خاص"، "زعامت" و "تیمار" به اشخاص مختلف، یعنی به وزرا و امرا و بندگان و تیمارلوها واگذر می شد. علاوه بر این، بخش دیگری از درآمدهای ارضی به عنوان "وقف"، "یوردلوق" و "اجاقلیق" به محافظان سرحدات و قلاع داده می شد. اراضی مربوطه با اسامی مذکور در فوق در اختیار اشخاص گذاشته می شد و آنها درآمد آنها را به سود خود اخذ می کردند. کلیه این انواع واگذاری ها که شیوه های مختلف استفاده از زمین از جانب حکومت بود (و سیستم "تیول" ایران را به خاطر می آورد) علاوه بر اسامی مشخص بالا یک اسم عمومی هم داشت که به همه آنها "دیرلیک" می گفتند. آن دیرلیکی که مقدارش تا 20 هزار آقجه (واحد پول عثمانی) بود "محدود تیمار" و یا "قلنج حقی" نامیده می شد و بیش از این مقدار "ترقی" نام داشت.

"تیمار" برحسب مقام و شغل صاحبش به انواع مختلف تقسیم می شد، از قبیل: "اشکنجی تیماری" "خدمه تیمار"، "خواث وزرا"، و "خواص همایون".

پس از فوت صاحب تیمار و زعامت، در صورتی که اولاد مستعد به جنگ داشت تیمار و زعامت به او منتقل می شد. در صورتی که اولاد ذکور خردسال می داشت، به شرط این که در مواقع جنگ تعداد معین نیروی جنگی در اختیار حکومت می گذاشت، باز هم تیمار و زعایت در اختیارش می ماند. ولی تیمار و زعامت شخص بی پسر به دیگران داده می شد.

آنچه در بالا گفته شد همه سیستم مناسبات ارضی در دولت عثمانی نبود. این فقط شرح مختصری از آن بخش این مناسبات بود که با کمی فرق در نقطه معادل سیسم تیول ایران قرار داشت. به روشنی دیده می شود که در آن کشور نیز استفاده از زمین فقط به مناسبات میان صاحب زمین و مولد مستقیم ختم نمی گشته، بلکه قبل از رسیدن به این مرحله خود دولت نیز به شیوه خاص و به مراتب روشن تر و منظم تر از ایران قاجاری از زمین استفاده می کرده است. به اثبات می رسد که آن چه به عنوان مرحله اول استفاده از زمین که بخشی از آن استفاده حکومت از زمین بود گفته شد، واقعیت داشته است. طبق اصلاحات "تاپو" (15 جمادی الثانی 1262) به سیستم فوق پایان داده شد.

2 - یکی دیگر از ویژگی های استفاده از زمین در دوران مورد بحث این بود که حقوق استفاده از زمین فاقد مصونیت و تضمین بود. این حقوق عملا در زیر تاثیر تعیین کننده عوامل سیاسی، جنگی، اتنیک، دینی و غیره قرار داشت و هیچ سند و قراردادی نمی توانست در مقابل این عوامل مصونیت و ثبات حقوق مذکور را تامین و تضمین کند. مصونیت و ثبات حقوق استفاده از زمین در هر پله هرارشی پاتریارکال- فئودال، به قدرت جنگی، سیاسی و اقتصادی پله مربوط بستگی داشت. در اینجا بحث برسر این نبود که محصول اضافی را که یگانه منبع مالیات- بهره بود چه کسی تولید می کند و زمین را باید به کدام دهقان مولد واگذار کرد، بلکه مبارزه بر سر این بود که محصول اضافی که از دهقان مولد اخذ می شود، باید بر مبنای چه اصلی و با چه نسبت و کیفیتی در داخل هرارشی تقسیم شود. بدین جهت، در حالی که مولدین مستقیمی محصول اضافی، یعنی کشاورزی و نسبتا دامداران طی نسل های متوالی در یک سرزمین زندگی می کردند و کمتر به ولایت دیگر نقل مکان می نمودند، تصرف کنندگان این محصول اضافی- سرتاسر سیستم هرارشی پاتریارکال – فئودال از خانواده عشیره ای تا حکمران محل و شاه بر سر تقسیم این طمعه همیشه با هم در کشمکش و جدال خونین و جابجایی و نقل و انتقالات بی پایان بودند. یکی از علل رنگارنگی ترکیب اتنیک ملاکان کردستان و همگونی نسبی ترکیب اتنیک دهقانان در مناطق مختلف شاید همین جریان بوده است.

استفاده از زمین ویژگی های دیگری نیز داشته است. از قبیل قرار گرفتن در پوسته ضخیم مناسبات پاتریارکالی که هنگام شرح تقسیمات داخلی عشیرت و ماهیت اقتصادی آن توضیح داده شده و نیازی به تکرار آن نیست. اکنون باید به تشریح مسئله استفاده از زمین در مرحله بیرون از هرارشی پرداخت و بدین منظور باید مفاهیمی از قبیل "گوند"، "جوت" و "جیگاحوت" و "موچه" را مورد بررسی قرار داد.

ب- "گوند" (ده) و تقسیمات آن. در قرن 19 نیز هر دهی صرفنظر از وسعت خاک و تعداد جمعیت و توانایی اقتصادی معمولا به شش سهم مساوی به نام "دانگ" تقسیم می شد. هر ده می توانست ملک یک و یا چند نفر باشد. گاهی در نتیجه تقسیم و تقسیم مکرر خاک ده به صورت ارث در میان چند نسل، بالاخره کار به جایی می رسید که سهم یک "ملک" به چند "شعیر" و حتی "مثقال" محدود می گشت و لذا مالک عملا به خرده مالک و حتی دهقان مستقل تبدیل می شد. این گونه خرده مالکان و دهقانان مستقل اگر جزو عشیرتی و یا طایفه ای نبودند و یا تحت حمایت مراکز طریقتی و خانقاه ها و کانون های دینی قرار نداشتند و یا خود سید نبودند، اصولا نمی توانستند مالکیت خود را حفظ نمایند. دهقانان مستقل خود مستقیما تولید می کردند و لذا در خاک آنها دهقان سنتی فئودال وجود نداشت.

صاحب ملک برای اداره آن معمولا از کدخدا (بکردی: "کویخا" و یا "کیخوا" استفاده می کرد. به ویژه هنگامی که تعداد املاک یک نفر از یک ده تجاوز می نمود، و خود کدخدا به ضرورت تبدیل می شد و دهاتی را که خود مالک در آن زندگی نمی کرد، کدخدا اداره می نمود.

گاهی بر اطراف ده و یا خانه مالک بارو و قلعه ساخته می شد. ده و خانه مالک را معمولا در مکانی که از لحاظ دفاعی دارای شرایط مساعد باشد بنا می کردند. در مناطق هموار اکثرا در وسط و یا کنار ده تپه مصنوعی ایجاد و خانه مالک را بر بالای آن می ساختند تا قابلیت تدافعی بیشتر داشته باشد. این گونه تپه ها که در بسیاری از مناطق کردستان به وفور یافت می شوند، به زبان کردی "توره که ریژ" نام دارند (معنای تحت اللفظی آن "توبره ریز" است، یعنی خاک را با توبره آورده و روی هم انباشته و تپه مصنوعی ساخته اند). شاید تاثیر همین ترتیبات باشد که تا گذشته نه چندان دور در برخی از مناطق کردستان دهقانان خانه مالک را "قلا" (قلعه) می نامیدند، گرچه عملا دیگر قلعه ای در بساط نبود.

مرتضی راوندی یکی از جامعه شناسان ایران معتقد است که قلعه اطراف ده علاوه بر نیاز تدافعی نوعی نیاز اجتماعی نیز ارتباط داشته و از نظام موجود در مملکت ناشی می شده. وی این نظام را "سوسیالیسم گروهی" و یا "مادر سالاری" نامیده است. برخی دیگر عقیده دارند که در سرتاسر ایران در دوران معاصر فقط در استان فارس نیاز نداشتن قلعه بر اطراف ده باقی مانده است.

به هر حال، آن چه مسلم است این است که در کردستان ایران در دوران مورد بحث، وجود ده مستلزم داشتن وحدت سیاسی – جنگی بوده است. حتی وقتی که یک ده ملک شراکتی چند نفر بود، قدرتمندترین آنها عملا حکومت سیاسی – جنگی ده را به دست می گرفت. بدین ترتیب که وی یک هسته قدرت هژمون ایجاد می کرد و دیگران بر اطراف او جمع می شدند و یا خواه ناخواه زیر تاثیر و امر او قرار می گرفتند. از این نیز می توان به یکی از ویژگی های قابل توجه استفاده از زمین در آن دوران پی برد و آن این که: ده گرچه به مثابه موضوع حقوق مالکیت قابل تقسیم به دانگ ها و شعیرها و نخودها و غیره بود، ولی به مثابه خیزشگاه و زمینه حاکمیت سیاسی – جنگی یک واحد غیر قابل تقسیم بود. یعنی تقسیم مالکیت به مثابه منشاء حاکمیت سیاسی- جنگی، از ده پائین تر عملا ممکن نبود. یعنی عملا کوچک ترین واحد زمین برای احراز مالکیت می توانست یک نخود و کمتر هم باشد. این خود یکی از تضادهای داخلی مالکیت ارضی عشیرتی را تشکیل می داد.

ج- ویژگی های استفاده از زمین در رشته کشاورزی، در رشته کشاورزی (بر خلاف رشته دامداری) اصول، شرایط و پروسه تبدیل شدن زمین بوسیله تولید به مراتب بغرنج تر بود. در دامداری کوچکترین واحد مرتع عبارت از مقدار مرتعی بود که یک اوبه (یک اتحاد مرکب از چند خانوار دامدار) با هم و به طور مشترک از آن استفاده می نمود، ولی در کشاورزی واحد زمین مزروع مقدار زمینی بود که یک خانوار کشاورز متوسط به تنهایی می توانست آن را کشت و زرع نمایند. در ایران به این واحد زمین معمولا "نسق" گفته می شد و تقسیم خاک ده به نسق ها "نسق بندی" نام داشت.

در کردستان به جای "نسق" واژه های دیگری از قبیل "جیگاجوت"، "موچه"، "مزرا" و غیره به کار برده می شد. "مزرا" شاید مکرد واژه "مزرعه" باشد، ولی "موچه" دارای معنای پیچیده تری است و علاوه بر "نسق" به معنای مواجب، مستمری و غیره نیز بوده و هست و لذا شاید اطلاق آن به تمام انواع نسق ها جایز نباشد، درست تر خواهد بود اگر واژه "موچه" به معنای نسق معاف از بهره و بیگاری و بدهی ("ترخان"، "معاف" و غیره) به کار برده شود. اینها زمین هایی بودند که از جانب مالک به ملای آبادی و یا کدخدا و یا نوکر مسلح به عنوان مواجب و مستمری واگذار می شدند و از همه بهره و بدهی ها معاف بودند.

ولی واژه "جیگاجوت" نسبت به دیگر واژه های مذکور در فوق دارای معنای اجتماعی- اقتصادی مشخص تری است. ترجمه آن یعنی "مکان برای جفت" و منظور از "جفت" همان جفت گاو و اشاره به شخم و زراعت است. همانند دیگر مناطق هم جوار، در کردستان هم به درستی مقدار نسق و نام آن را با جفت گاو مربوط نموده اند. در فارسی واژه "جفت گاو" و "پاگاو": در عربی "فدان"، در اوزبکی "قوش"، در ترکی عثمانی "چیفت" و یا "چیفتکیک" دلیل بر صحت این مدعاست. گاهی نیز واحد زمین مزروعی با یکی از آلات کشاورزی (مثلا "خیش") اندازه گرفته می شد که آن هم بالاخره به جفت گاو منجر می گشت و به معنای مقدار زمینی بود که یک خیش (یک جفت گاو) از عهده آن برآید.

وسعت یک جیگاجوت به عوامل زیادی بستگی داشت. مهم ترین این عوامل عبارت بود از کیفیت خاک، آبی و یا دیمی بودن آن، نوع نباتی که در آن کاشته می شد، فاصله آن از ده و از بازار (شهر) و غیره. یک جیگاجوت اصولا به یک خانوار و به ندرت شراکتا به چند خانوار داده می شد. در ایران به طور کلی یک نسق 8 پا (یک جفت گاو محسوب می شد. و اجزای آن: یک گاو (چهارپا) نصف گاو (دو پا) و ربع گاو (یک پا) بود. گاهی به جای یک گاو واژه یک "سم" نیز استعمال می شد.

گاهی آب نقش این واحد را بازی می کرد. حالا هم در برخی مناطق آبی را که در24 ساعت از یک منبع معین خارج می شود به دو قسمت مساوی تقسیم و هر قسمت را یک "هنگام" می نامند. هنگام نیز به 10 قسمت مساوی تقسیم می شود که هر قسمت "شعیر" نامید می شود. زمینی که با یک شعیر آب آبیاری می شد "من" نام داشت. روشن است که بع علت تغییر درجه حرارت، مقدار آب و لذا زمین آبیاری شده توسط شعیر همیشه تغییر می کرد. بدین علت آب نمی توانست معیار درست و دقیق باشد.

د. "مزارعه" و "مساقات". در قرن 19 نیز قاعده شرعی استفاده از زمین "مزارعه" و "مساقات" بود. با وجود تعبیر و تفسیرهای مختلفی که در گذشته دور در باره جوانب مختلف این دو مسئله به عمل آمده بود، ولی ماهیت اصلی آنها تغییری نکرده بود، در این مورد برخی از فقهای معروف که در آن زمان مرجع مردم ایران بودند و کتاب های آنها در میان مردم شهرت داشت (از قبیل شیخ بهاءالدین و ابوالقاسم قمی و دیگران) شرح های مبسوطی داده بودند. از آن جمله شیخ بهاء الدین در کتاب معروف خود به نام "جامع عباسی" در باره مزارعه توضیحات لازم داده بود که خلاصه آن به قرار زیر است:

مزارعه به معنای گرفتن زارع برای کشاورزی است. این زارع باید سهم خود را از محصول بردارد. مزارعه دارای 9 شرط است. شرط اول ادای عبارت "زرعتک" است. یعنی که من ترا کشاورز می کنم تا در محصول شریک باشی و در مقابل سهم معین کار بکنی. شرط دوم این است که طرف هم این شرط را بپذیرد و پاسخ مثبت بدهد. شرط  سوم این است که هر دو طرف بالغ و عاقل باشند. اگر یکی از آنها کودک و یا بیمار روانی باشد مزارعه باطل است. شرط چهارم آن است که هیچ یک از طرفین مفلس و مست و بیهوش و در خواب و غایب نباشند. شرط پنجم تعیین دقیق مدت کشت برحسب ماه و سال است. شرط ششم آن است که زمین مورد بحث قابل کشت باشد. در صورتی که زمین مزبور دارای آب از رودخانه و یا چاه و یا چشمه نباشد و یا حتی آب برای مدتی قطع شود، زارع حق دارد مزارعه را ملغی کند و در این صورت او حق خواهد داشت حق کاری را که تا این زمان انجام داده دریافت نماید. شرط هفتم آن است که زارع دارای سهم باشد. شرط هشتم تعیین کمیت این سهم است و در غیر این صورت مزارعه باطل است. شرط نهم آن است که این سهم تقسیم نشود که در آن صورت باز هم مزارعه باطل خواهد بود. این نیز مکروه است که مالک زمین با زارع شرط بگذارد که به جای سهم از محصول، بوی طلا و یا نقره بدهد.

سپس شیخ بهاءالدین توضیح مزارعه را بدین ترتیب ادامه می دهد:

در صورت تامین 9 شرط مذکور مزارعه جاری می شود. پس از انعقاد قرار داد فقط با توافق طرفین می توان آن را فسخ کرد. حتی با مرگ یکی از طرفین هم مزارعه باطل نمی شود. در صورتی که قرارداد "مزارعه مطلقه" (مزارعه آزاد) باشد، زارع می تواند محصول مورد دلخواه خود را در زمین بکارد، ولی در حالت "مزارعه متعین" (مزارعه تعیین شده)، زارع بایدآن محصولی را که با مالک زمین توافق شده در زمین بکارد. در غیر این صورت مالک حق فسخ مزارعه را خواهد داشت و در این حال باید حق کاری را که زارع انجام داده است به وی بپردازد. مالیاتی که باید از بابت زمین به حکومت پرداخته شود به عهده مالک زمین است، ولی اگر در قرارداد مزارعه زارع آن را تقبل کند به عهده وی خواهد بود. این هم جایز است که زمین از مالک و بذر و گاو و نیروی کار از شخص دیگری سوای "مزارع" باشد.

مزارعه مربوط به کشاورزی بود، ولی مساقات اصول مشابه در زمینه باغداری بود. "جامع عباسی" می گوید: مساقات یعنی گرفتن باغبان، این باغبان در مقابل کاری که انجام خواهد داد از میوه باغ سهم خواهد داشت. شرایط مساقات شبیه مزارعه است و نیازی به تکرار آنها نیست. اینها دو شکل عمده استفاده از زمین در زمینه کشاورزی و باغداری بود.

ه. استفاده از مرتع. گله داری همیشه یکی از مهم ترین رشته های اقتصاد کردستان بوده است. دامداری آن چنان با زندگی و هویت کردها عجین گشته بود که بسیاری از مورخین کلمه "کرد" را معادل کلمه یونانی "نوماس" (Nomas) که به معنای چراننده حیوانات است، انگاشته اند. طبق نوشته سعید نفیسی در دوران ساسانی و حتی بعد از ظهور اسلام هم تا مدتی قبیله کرد را "رم" می نامیدند. مثلا ابن البلخی در "فارسنامه" می نویسد: کردان پارس عبارت از 5 رم زیر است که هر یک 100 هزار "هومه" را در بر می گیرد. رم جیلویه، رم الریوان، رم اللوالجان، رم الکاربان و رم النازنحان و عظمت لشکر پارس ها از این کردها ناشی می شد

اهمیتی که گله داری در تاریخ کردستان داشته است، به ویژه از چند علت زیر ناشی می شد:

 1) وضع خاص اقلیم کردستان که نسبت به کشاورزی شرایط مساعدتری را برای دامداری فراهم می ساخت.

2 ) وضع خاص استراتژیک کردستان که در طول صدها سال میدان یورش ها و لشکرکشی ها بوده است.

در چنین حالاتی دفاع از اغنام و احشام که اموال منقول بودند، کار آسان تری بود. لذا مردم بیشتر به دامداری تمایل داشتند و همین عامل مردم را به احتراز از اسکان کامل و ادامه نیمه کوچ نشینی وامی داشت.


برای مطالعه بخش های پیشین به لینک های زیر مراجعه نمایید:                                      

 

1-     http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/551/khodmokhtar

2 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/552/galavish.html

3 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/553/galavigh.html

4 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/554/galavijh.html

5 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/555/galavigh.html

6 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/556/glavigh.html

7 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/557/galavigh.html

8 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/558/galavigh.html

9 http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/559/galavigh.html

10 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/560/galavij.html

11 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/561/galavijh.html

12-http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/562/galavigh.html

13  http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/563/galavigh.html

14 -http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/564/galavigh.html

15 -http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/565/galavigj.html

16-http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/566/galavijh.html

17-http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/567/galavijh.html

http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/568/galavgj.html-18

http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/569/galavigj.html  - 19

 20- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/570/galavijh.html

21 – http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/571/galavijh.html

22 - http://rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/572/galavijh.htm

 

 

 

 

تلگرام راه توده:

Https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 573  راه توده -  6 آبان ماه 1395

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت