راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

 

28 مرداد 32

22 خرداد 88

دو کودتا

با یک هدف

در دو رژیم

 

 

 

 

هفته گذشته 64 سال از کودتای 28 مرداد 1332 سپری شد و این در حالیست که 8 سال از کودتای 22 خرداد 88 را نیز پشت سر می گذاریم. سالگرد این دو کودتا چه آموزش و درس هایی برای امروز ما دارد؟ شباهت ها و تمایزهای 28 مرداد با کودتای 22 خرداد در کجاست؟ 

کودتای 28 مرداد 32 با کودتای 22 خرداد 88 شباهت های زیادی دارد. هر دو کودتا از درون نظام و برعلیه بخشی از نظام انجام شد. مصدق جزیی از نظام شاهنشاهی وقت و نخست وزیر قانونی آن بود. همانگونه که میرحسین موسوی جزیی از نظام و رئیس جمهور قانونی آن باید می شد. کودتای 28 مرداد کودتای سلطنت علیه سلطنت بود. اما سلطنت استبدادی علیه سلطنت مشروطه. کودتای شاه و دربار علیه قانون اساسی انقلاب مشروطه بود. کودتای 22 خرداد هم کودتای حکومت اسلامی علیه جمهوری اسلامی بود. کودتای رهبر و بیت رهبری علیه قانون اساسی انقلاب بهمن.

کودتای 22 خرداد و کودتای 28 مرداد، برخلاف اکثر کودتاها که جریانی از بیرون دولت و از میان نظامیان برعلیه نظم و دولت موجود کودتا می کند، از درون دولت و نظام صورت گرفتند. این دو کودتا هر دو از درون و بنام قدرت حاکم انجام شد. شاه و دربار سلطنتی بنام دفاع از سلطنت مشروطه، اما در واقع برای سلطنت استبدادی کودتا کردند و علی خامنه ای و بیت رهبری بنام دفاع از نظام جمهوری اسلامی علیه جمهوریت نظام و بخشی از دستاوردهای انقلاب 57 دست به کودتا زدند. هردو کودتا برای پایان دادن به آن چیزی صورت گرفت که بنام آن کودتا شده بود! با کودتای شاه، سلطنت مشروطه به خاک سپرده شد و کودتای آقای خامنه ای قرار بود "جمهوری" اسلامی را به خاک بسپارد.

برخلاف دیگر کودتاها، کودتای 28 مرداد 32 و 22 خرداد 88 هیچکدام برای بدست آوردن قدرت نبود، از ترس از دست دادن آن بود. این هر دو کودتا توسط کسانی انجام شد که در بالاترین مقام های مملکت بودند. هم شاه و دربار و هم علی خامنه ای و بیت رهبری از قبل هم در بالاترین مقام مملکتی و قدرت سیاسی قرار داشتند. آنان اما قدرت بلامنازع می خواستند و نه فقط قدرت. آنها حاضر به تن دادن و تمکین به نقشی که در قانون اساسی بدانان واگذار شده بود نبودند. 

کودتای 28 مرداد پیروز شد به چند دلیل: 

نخست آنکه مصدق مردم را به مقاومت دعوت نکرد؛

دوم آنکه جبهه ملی و بخش مهمی از رهبران و حتی اعضای هیئت دولت وی "پاشنه هایش را خوابانده بودند" و به پشتیبانی از وی وارد میدان نشدند؛ 

سوم. حزب توده ایران بدلیل شرایط مخفی، اختلافات درون دستگاه رهبری، اشتباه‌های پیشین در ارزیابی هایش از شرایط و نگرانی اش از شکست و حمله امریکا به ایران در صورت اقدام منفرد، دچار انفعال شد و نتوانست دربرابر کودتا مقاومتی را سازماندهی کند.

اگر این هر سه دست به دست همه داده بود آیا کودتا – در درازمدت- شکست می خورد یا نه معلوم نیست ولی اینکه جنوب ایران و مناطق نفتی اشغال می شد و از آنجا حرکت نظامی علیه دولت مرکزی شکل می گرفت تقریبا قطعی است.

درس های کودتای 28 مرداد و تمایزهای آن با کودتای 22 خرداد از همینجا آغاز می شود. و این مهمترین بخش مسئله است. یعنی تجربه کودتای 28 مرداد 32 در خدمت شکست کودتای 22 خرداد 88. 
نخستین عاملی که سد راه کودتای 22 خرداد شد، آن بود که میرحسین موسوی روش دکتر مصدق را تکرار نکرد. او مردم را به مقاومت فرا خواند و همین امر تاثیری تعیین کننده در جلوگیری از پیروزی برق آسای کودتا و حتی شکست درازمدت آن داشت. مقاومت مردم ایران در جنبش سبز سال 88 به آنچنان کابوسی برای حاکمیت تبدیل شد که نتیجه ان را در انتخابات 1392 و تن دادن حاکمیت به پیروزی حسن روحانی و حتی در انتخابات اخیر دیدیم که آشکارا زیر سایه وحشت از تکرار 88 برگزار شد. کسانی که از جناح راست حکومت به موسوی پند می دهند که اگر مردم را به مقاومت دعوت نکرده بود امروز به ادعای آنها از ارکان نظام یا برنده انتخابات دوره های بعد بود، خود را به ندانستن این واقعیت می زنند که اگر آن دعوت و آن مقاومت نبود امروز دیگر انتخابات واقعی وجود نداشت که موسوی یا هر طرفدار تغییر دیگری بخواهد برنده آن باشد.     

از آنسوی و در جبهه مقابل و بویژه در خارج از کشور، کسانی بودند و هستند که هنوز اشتباهات دوران نوجوانی جبنش انقلابی ایران در سالهای پس از سقوط رضاشاه را تکرار می کنند. عده ای بدون اینکه درکی از ماهیت جنبش مقاومت دربرابر کودتای 22 خرداد 88 داشته باشند، به موسوی خرده می گرفتند که چرا بدنبال شعار "سرنگونی جمهوری اسلامی" نرفت یا نمی رود که آن را نشانه تعمیق یا رادیکالیزه شدن جنبش معرفی می کردند. اگر این عده بررسی عمیقی از تاریخ کشور ما و تجربه 28 مرداد داشتند هرگز امروز دنبال شعارهای به ظاهر رادیکال و در واقع کشنده نمی رفتند. 

حزب توده ایران چرا دربرابر کودتای 28 مرداد منفعل شد؟ می دانیم تنها حزب سیاسی ایران که در این زمینه بحث کرده و نقش خود – و نه فقط دیگران- را مورد توجه قرار داده و خود را پاسخگوی تاریخ و مردم ایران می داند حزب توده ایران بوده است. هیچ نیروی سیاسی دیگر اعم از ملی و مذهبی تا به امروز حاضر نشده کمترین مسئولیتی در برابر کودتای 28 مرداد بپذیرد و بابت سهم خود، اشتباهات خود، کوتاهی های خود به مردم ایران و به تاریخ پاسخگو باشد.

این بررسی ها چه چیز را نشان می دهد؟ حزب توده ایران هرچند در برنامه خود پذیرش سلطنت مشروطه را بعنوان چارچوب حقوقی ناگزیر فعالیت پذیرفته بود، در هفته آخر سال 32 و پس از فرار شاه در کنار برخی نیروهای دیگر با شعار "جمهوری" به میدان آمد یا حداقل دربرابر آن موضع نگرفت. چرا شعار جمهوری در آن مقطع و فاصله 25 تا 28 مرداد 1332اشتباه بود؟ برای آنکه ماهیت کودتا درک نشده بود. کودتا، بی تردید کودتای سلطنت بود ولی کودتای سلطنت استبدای علیه سلطنت مشروطه. در شرایط مرداد 1332 جنگ بین جمهوری و سلطنت نبود، جنگ بین مشروطه و استبداد بود. شکل جمهوری، ولو اینکه بطور کلی مترقی تر از سلطنت باشد ولی در آن زمان شعار جمهوری بر نبرد اصلی و واقعی جامعه پرده می انداخت. این تصور را ایجاد می کرد که مشکل سلطنت است، چه استبدادی و چه مشروطه. در حالیکه مسئله در 28 مرداد این بود که سلطنت موجود مشروطه باشد یا استبدادی.

می توان اشتباه حزب توده ایران را با خیلی عوامل درک کرد یا توجیه کرد. مثلا اینکه حزب توده ایران حزب نوجوانی بود که تنها 12 سال از تاسیس آن می گذشت. از این 12 سال تقریبا نیمی از آن غیرقانونی بود. زمانی که شعار جمهوری مطرح شد شاه از کشور فرار کرده بود. این شعار از قبل توسط گروه هائی از مردم داده شده بود. این سلطنت مشروطه هم که می گوییم با آنچه از سلطنت مشروطه می فهمیم خیلی فاصله داشت. در همان زمان دکتر مصدق، حزب توده ایران غیرقانونی بود. نیمی از رهبران آن محکوم به اعدام و فراری و بقیه به صورت مخفی زندگی می کردند. همان زمان در سراسر کشور حکومت نظامی برقرار بود و فرماندار نظامی بطور خودسرانه افراد را بازداشت می کرد، روزنامه ها را یکی پس از دیگری تعطیل و توقیف می کرد. فقط یک روز پیش از کودتا 600 تن از کادرهای حزب دستگیر شدند.

همه این نکات را می توان مطرح و دلایل اشتباه رهبری حزب را درک کرد. اما همه این ها باعث نشد که اعضای حزب در 28 مرداد دچار انفعال نشوند. چرا اعضای حزب توده ایران در 28 مرداد منفعل شدند؟ اینکه مصدق دعوت به مقاومت نکرد و اگر حزب توده ایران به تنهایی وارد عمل می شد ممکن بود خود به کودتا متهم و سرکوب شود درست است ولی این محاسباتی است که در سطح رهبری حزب وجود داشته است. چرا بدنه حزبی در صبح 28 مرداد منفعل شد؟ زیرا این بدنه روز قبل تحت تاثیر شعار جمهوری قرار گرفته بود و مقاومت در برابر کودتای 28 مرداد به معنای دفاع از سلطنت در برابر سلطنت بود. مصدق نخست وزیر سلطنت بود و دفاع از مصدق به معنای دفاع از سلطنت و نخست وزیر قانونی آن در چارچوب نظام سلطنتی بود. وقتی ما به این نتیجه رسیده ایم که سلطنت را نمی خواهیم و جمهوری می خواهیم برای چه باید از نخست وزیر سلطنت دفاع کنیم؟ مردمی که با شعار جمهوری به خیابان آمده بودند چگونه می توانستند وارد نبردی شوند و برای آن جان و خون بدهند که در صورت پیروزی تازه نظام سلطنتی و یک نخست وزیر سلطنت طلب را بر سر قدرت حفظ می کرد؟ شعار جمهوری می خواست مصدق را یک گام به پیش برد اما درواقع نیروی مردمی را یک گام به عقب برد. نبرد غیرعمده بر سر سلطنت و جمهوری جایگزین نبرد عمده بر سر مشروطه و استبداد شد.

اگر ما فقط به اعضا و هواداران حزب توده ایران اشاره می کنیم و نقش دیگر نیروهای سیاسی و هواداران آنها را در مقابله با کودتا در نظر نمی گیریم – از همکاری بسیاری از مدعیان بعدی و امروز با کوتاچیان صرفنظر می کنیم - از آنروست که آنها خود را نه جدی می دانند و نه مسئولیت پذیر. آنچه برای آنها اصل است فرار از مسئولیت و فرار از تاریخ است.

بدینسان می بینیم که حوادث تا چه اندازه به امروز ما نزدیک است. این نیرویی که در سال های اخیر در میهن ما دربرابر کودتای 22 خرداد مقاومت کرد و شرایط را برای پیروزی حسن روحانی فراهم ساخت در واقع بنوعی از جمهوری اسلامی مشروطه دربرابر حکومت اسلامی استبدادی دفاع کرد. هدف آن در نهایت تحمیل رئیس جمهوری بود که مطابق قانون اساسی انتخاب شده است. همانگونه که اگر مردم دربرابر کودتای 28 مرداد مقاومت می کردند در نهایت کشور دارای نخست وزیری مطابق قانون اساسی سلطنت مشروطه می شد. اما وقتی هدف سرنگونی جمهوری اسلامی میشد دیگرچه فرقی داشت که رئیس این جمهوری اسلامی چه کسی باشد؟ موسوی یا احمدی نژاد یا هرکس دیگر؟ 

از روز روشن تر بود که فعال شدن طرفداران شعار سرنگونی جمهوری اسلامی در روزهای پس از کودتای 88 با هدف منفعل کردن جنبش مقاومت در برابر کودتا بود. سرنگونی جمهوری اسلامی می خواست بگوید که موسوی و خاتمی با احمدی نژاد و خامنه ای فرقی ندارند. هرکدام از آنان که سر کار باشد این جمهوری اسلامی است که برقرار مانده است. پس چرا مردم بیهوده مقاومت می کنند و جان خودشان و جوانانشان را بر سر آمدن یکی و رفتن دیگری بگذارند؟

تجربه 28 مرداد یک بار دیگر امروز را به ما یادآور می شود. جنگ امروز هنوز میان جمهوری اسلامی و غیرجمهوری اسلامی نیست. میان جمهوری اسلامی منطبق و متعهد به قانون اساسی با حکومت اسلامی ناقض قانون اساسی است. همانگونه که در مرداد 32 جنگ نه میان سلطنت و جمهوری بلکه میان سلطنت منطبق با قانون اساسی مشروطه و سلطنت استبدادی ناقض قانون اساسی بود. این نکته بنیادینی است که هیچکدام از این مدعیان بررسی کودتای 28 مرداد و در واقع جویندگان یک قربانی که مسئولیت ها را به گردن او بیاندازند و خود از زیر بار آن فرار کنند بدان اشاره نمی کنند. پیروزی حسن روحانی حاصل گسترش این درک در وسیع ترین قشرهای مردم کشور ماست و توده ای ها با بررسی عمیق و مسئولانه ای که از تاریخ ایران و گذشته حزب خود کرده اند در بدست آوردن این تجربه و پیشبرد و انتقال آن به مردم ایران سهمی اساسی و شایسته داشته اند و دارند.

 

تلگرام راه توده:

 

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 تلگرام راه توده :

https://telegram.me/rahetudeh

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 612  راه توده -  2 شهریور ماه  1396

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت