راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

تروریسم جهانی

فرزند مشروع

نئو لیبرالیسم است

سمیر امین - ترجمه: سمیر سمیعی

 

 

 

این مقاله را یکی از خوانندگان راه توده برای ما فرستاده و متاسفانه مشخص نساخته که از کدام منبع دریافت کرده است. ما با همین توضیح کوتاه این مقاله را منتشر می کنیم. سمیر امین دکترای اقتصاد از دانشگاه سوربن فرانسه است و سالها عضو حزب کمونیست فرانسه بود. او اکنون از نظریه پردازان مشهور جهان است و در پایتخت سنگال "داکار" زندگی می کند.

 

« استراتژی امپریالیسم (آمریکا، اروپا و ژاپن، بالاخص آمریکا) نابودی سایر دولت – ملت ها و تجزیه نامتناهی کشورها به واحدها و اجتماعات بسیار کوچک، ضعیف و دایما در حال کشمکش و جنگ است. این تجزیه با استفاده از پررنگ سازی شکاف های مختلف اجتماعی صورت می گیرد، از جمله شکاف های دینی، مذهبی، زبانی، قومی، قبیله ای و غیره. این استراتژی تازگی ندارد و از دهه هفتاد میلادی در دستور کار امپریالیسم بوده. اولین دستآورد بزرگ این استراتژی، فروپاشی و تجزیه شوروی بود.

 تحولات، جنگ ها، کودتاها و ناآرامی های اخیر در اوکراین، خاورمیانه و شمال آفریقا در راستای همین استراتژی قابل تحلیل هستند (امپریالیسم به طور فعال در تشدید این اوضاع عمل می کند.)

 هدف امپریالیسم در راستای همین استراتژی، تجزیه و نابودی الجزایر، لیبی، مصر، سوریه، عراق، ایران و افغانستان بوده است. امپریالیسم در الجزایر و مصر ناموفق و در عراق کاملا موفق بوده است.

هدف آمریکا از ابتدا نابودی کامل عراق بوده، یعنی نه تنها بمباران، نابودی زیرساخت ها و قتل عام سیستماتیک مهندسان، تکنیسین ها، روشنفکران، سیاستمداران و نخبگان عراق، بلکه در ادامه تجزیه عراق به واحدهای کوچک تر و دایما در حال جنگ و کشمکش با هم. در این مورد سیاست امپریالیستی امریکا کاملا موفق بوده و عراق به چهار قسمت شیعه، سنی و نه تنها یکی، بلکه دو حکومت کرد تقسیم شده است.

یکی از پی آمدهای تجزیه عراق، قدرت گرفتن ایران و ضعیف شدن عربستان و قطر در منطقه است که ایران را تبدیل به یک بازیگر اصلی در منطقه نموده است. عده ای می گویند این پیآمد ناشی از اشتباه آمریکا در عراق و پیش بینی نشده بوده است. لیکن من (سمیر امین) باور ندارم که این یک اشتباه و پیآمدی پیش بینی نشده بوده باشد. آمریکایی ها از ابتدا به خوبی از این پی آمد آگاه بودند. برنامه اصلی آمریکا نابودی عراق و بلافاصله پس از آن حمله نظامی و نابودی کامل ایران بود. به همین دلیل هم مساله ساختگی پرونده اتمی را به راه انداختند. اما رهبران ایران (صرف نظر از همه انتقاداتی که به آنها داریم) بسیار هوشمندانه عمل کردند و توانستند حمله آمریکا را به تعویق بیاندازند.

هدف امپریالیسم در مصر به قدرت رساندن اخوان المسلمین، به راه انداختن جنگ داخلی و نابودی کامل مصر بود. لیکن ملت مصر به فاصله چند هفته پس از به قدرت رسیدن محمد مرسی از اخوان المسلمین روی گرداندند و برنامه های آمریکا نقش برآب شد. من (سمیر امین) تنها یک توضیح برای این پدیده می بینم. آن هم این که مصر قدیمی ترین تمدن روی زمین است و مردم مصر نمی توانستند زندگی بدون نهادهای سیاسی و اجتماعی (مانند ارتش، پلیس، دستگاه های دولتی و اجتماعی که مرسی در حال نابودی همه آنها بود) را تصور کنند.

جهان در حال حاضر شاهد دو بحران عمده است. اول بحران ساختاری سرمایه داری و دوم بحران جنبش های ملی و مردمی.

نظام سرمایه داری انحصاری تعمیم یافته (جدیدترین مرحله سرمایه داری که با سرمایه داری انحصاری زمان لنین تفاوت دارد)، در یک بحران ساختاری به سرمی برد. بحران های معمولی سرمایه داری به شکل U هستند، یعنی همان عواملی که منجر به بروز ظهور بحران می گردند نهایتا منجر به خروج از بحران می شوند (حرکت U که پایین می آید مدتی صاف است و مجددا بالا می رود)، اما بحران های ساختاری به صورت حرف L هستند، یعنی عواملی که منجر به بروز و ظهور بحران ساختاری می شوند هرگز نمی توانند زمینه ساز برون رفت از بحران شوند و تنها با تغییرات اساسی در ساختار سیستم اقتصادی امکان برون رفت از بحران وجود دارد.

 امروز فرصت نیست تا وارد جزییات عوامل، ریشه ها و جزییات بحران ساختاری شوم و تنها در یک جمله آن را خلاصه می کنم. این بحران در نتیجه میزان عظیم انحصار در کنترل سرمایه (و نه مالکیت، این مقوله ای متفاوت است) در سطح جهانی است که نهایتا به صورت رکود و متوقف شدن رشد اقتصادی نمایان می شود.

بحران دوم که مربوط به جنبش های ملی و مردمی است ناشی از عدم آگاهی عمومی از ریشه های بحران اول است. جنبش های ملی و مردمی که در اثر نارسایی های ناشی از بحران ساختاری سرمایه داری جهانی به وجود می آیند از ریشه های این نارسایی ها (که همانا نولیبرالیسم است) ناآگاه هستند و لاجرم شکست می خورند.

 در مقابل استراتژی امپریالیسم که تجزیه و نابودی کشورها، ملت ها و دولت ها است، استراتژی ما باید حمایت از دولت ها و ملت ها در مقابل تجزیه طلبان باشد. با وجود دولت ها و ملت های یکپارچه (هر چقدر هم دولت های فعلی قابل انتقاد باشند) چارچوبی برای آینده بهتر وجود دارد. با از هم پاشیدن این دولت ها، امید برای پیروزی خلق ها در آینده کم رنگ تر می شود.

 استراتژی امپریالیسم در گذشته تجزیه شوروی بود و همین استراتژی امروز برای تجزیه بیشتر و نابودی روسیه ادامه دارد.

سیاست خارجی روسیه امروز سیاستی کاملا صحیح است و با منافع خلق های جهان هم سو است. وقتی وزیر خارجه روسیه می گوید هدف ما نابودی همه گروه های تروریستی در سوریه است، وی کاملا درست می گوید. وقتی وزیر خارجه فرانسه می گوید جبهه اانصره در سوریه فعالیت های نیکویی می کند، او دارد منافقانه سخن می گوید.

 پیروزی علیه امپریالیسم پیش شرط هایی دارد که این پیش شرط ها امروز در روسیه وجود ندارد. از این رو بیم دارم که روسیه در این کشاکش شکست بخورد. و این شکست تنها به ضرر روسیه نیست بلکه عواقب فاجعه باری برای کل جهان دارد که روسیه هم البته جزیی از آن است.

همه دولت های پیرامونی، حتی حافظ اسد و سپس بشار اسد در سوریه، یا السیسی، مبارک و سادات در مصر، در روسیه پس از خیانت گورباچف و یلتسین، و دیگران، به سوی لیبرالیسم اقتصادی گرویدند.

اخیرا تلویزیون تونس با من (سمیر امین) مصاحبه ای داشت و گفتند که ما باید یک جبهه جهانی علیه تروریسم تشکیل بدهیم. من در پاسخ گفتم نه، ما باید یک جبهه علیه نولیبرالیسم تشکیل بدهیم. چون تروریسم حاصل نولیبرالیسم است و تا زمانی که شما موفق به براندازی نولیبرالیسم نشده اید همیشه زمینه برای ظهور اشکال جدیدی از تروریسم وجود دارد!

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 582  راه توده -  16 دی ماه 1395

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت