راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

پیام های خوانندگان

و پاسخ راه توده به آنها

 

 

 

مریم. ط - تصمیم داشتم روزی یک خاطره از یادمانده های آقای خدائی را بخوانم. ولی .... مطالعه  یادنامه ها با بغض و اشکی که ناخواسته بر من مستولی گشت طی دو هفته خاتمه یافت. لازم دیدم چند نکته را بعرض برسانم :

 

۱-  نباید کینه به دل بگیریم. اگرچه ادبیات و خط مشی حاکم بر نامه مردم را اصلا نمی پسندم، ولی درک میکنم که شاید لازم است صبوری نشان داد و بسیاری پاسخ ها را به تاریخ و آینده محول کرد. بنظر میرسد  پاسخ به کینه توزان آب در هاون کوبیدن است

 

۲-  یادگرفتم که مهاجرت میتواند چه نوسانات عمیقی در نگرش سیاسی و اجتماعی و بعضا عاطفی مهاجرین ایجاد کند. پس لازم است به موضوعات منصفانه تر نگاه کنم  

 

۳-  امیدوارم حس اعتمادی که به یاد مانده های آقای خدائی پیدا کرده ام با گذر زمان بی رنگ نشود.

 

۴-  بعنوان کسی که به اعتلای کشورش میاندیشد و اعتقادی به سیاست براندازی حکومت ندارد، بر این باورم که همه ایرانیان در جای جای این کره خاکی باید گام به گام برای توسعه فرهنگی و سیاسی ایران تلاش کنند.  پس ...

 

۶-  امیدوارم شرایطی فراهم شود که به کشور بازگردید. ایران به تحولات بنیادی در همه عرصه های زندگی نیازمند است و این ممکن نمی شود مگر با هم اندیشی همه افراد و گروههایی که جز به سربلندی و اعتلای وطن  به چیز دیگری نمی اندیشند .

 

۶-  دو هفته پیش در مورد دخالت نظامی  شوروی در افغانستان یک سوال کردم که تاکنون بی پاسخ مانده است.

 

راه توده: با سپاس خانم مریم. ط. قطعا یادداشت شما درباره یادمانده ها را به نویسنده آن خواهیم رساند. اما درباره حضور ارتش اتحاد شوروی در افغانستان، ما تاکنون چند بار مطرح کرده ایم که نگاه ما به گذشته حتما و همیشه و درهمه موارد و مسائل و رویدادها باید با در نظر گرفتن آن شرایط باشد. در افغانستان رویدادهای بسیاری اتفاق افتاد تا رسیدن مقطع ورود ارتش اتحاد شوروی به آن کشور. از کودتای "داوود" علیه پادشاه آن کشور "ظاهرشاه" که فامیل نزدیک یکدیگر هم بودند و حتما میدانید که داوود اصلا چپ نبود و بیشتر افکارش ملی بود و رابطه سیاسی شوروی و افغانستان در دوران او بسیار هم خوب و نزدیک بود، درعین حال که داوود ارتباط با پاکستان و امریکا را هم حفظ کرده بود. نوعی تعادل برقرار بود. در دوران او بسیاری از نظامی های افغانستان دوره های نظامی را در اتحاد شوروی وقت گذراندند و شوروی نقش مهمی در تشکیل ارتش منظم افغانستان داشت. متاسفانه پس از چند سال داوود زیر فشار و وسوسه ای که پاکستان و از این طریق امریکا، رفت برای بستن فضای سیاسی افغانستان که در دوران او فضای باز و دمکراتیکی بود و مجلس آن کشور بسیار مجلس خوب و ملی و کارگشائی هم بود. داوود شروع به تصفیه و پاکسازی و دستگیرهای سیاسی کرد و حتی چند ترور سیاسی را نیز ترتیب داد که در میان آن ترور "میراکبر خیبر" از چهره های ملی ومورد احترام مردم و نماینده مجلس که در راس حزب دمکراتیک خلق بود و از جناح پرچم کرد. روز روش و در یک همایش خیابانی. این سرآغاز تحولات و رویدادهای بعدی شد. یعنی کودتای ژنرال قادر (که امیدواریم اشتباه کرده باشیم!) به کمک دیگر افسران ملی و چپ و داوود را سرنگون کرد. آنها که کودتا کردند معتقد بودند از تجربه کودتای 28 مرداد ایران استفاده کردند و پیشدستی کرده و قبل از کودتای خونین داوود به کمک پاکستان وامریکا، او را سرنگون کردند. ما (راه توده) اعتقاد داریم از این مرحله به بعد حزبی که حاکم شد اشتباهات بزرگی را مرتکب شد. از جمله این که نرفت برای تشکیل یک دولت وحدت ملی، دفاع از مجلسی که در آن همه احزاب و سازمان های سیاسی وقت حضور داشته باشند و .... در این میان یک رویداد تلخ دیگر هم روی داد و آن کودتای فردی بنام حفیظ الله امین علیه حزب حاکم بود. او که در دولت انقلابی بعد از کودتا حضور موثر داشت از تحصیل کردگان امریکا و دارای افکار تند مائوئیستی بود. در کودتای حفیظ الله امین، نور محمد ترکی رئیس جمهور وقت در دولت انقلابی افغانستان را در رختخوابش خفه کردند و قدرت را بدست گرفتند و دستگیری اعضای رهبری حزب و دولت انقلابی بنام انقلاب تند تر آغاز شد. این تصفیه ها و دستگیرها همزمان شد با تندروی های غیر قابل تصور در سراسر کشور و از جمله علیه مذهب و باورهای مذهبی مردم. مثلا دستور داده شده بود تمام مغاره های شهر سر در و "کرکره"های خود را قرمز کنند! و از این دست نمایش های تحریک آمیز علیه مذهب. این که هدایت شده از سوی امریکا این عملیات انجام شد و یا نشد ما نمی خواهیم قضاوت کنیم اما خود رفقای افغان آن را هدایت شده از سوی امریکا و پاکستان میدانند. فرار مردم مذهبی از افغانستان به پاکستان منجر به تشکیل اردوگاه های فراریان افغانستان شد و پاکستان و امریکا و انگلستان فورا در این اردوگاه ها شروع به سازماندهی گروه های مسلح مذهبی کرده و آنها را آماده جنگ چریکی در داخل افغانستان کردند. نطفه های طالبان والقاعده و حتی داعش، بعدها در همین اردوگاه ها بسته شد. جمهوری اسلامی هم گروه های مذهبی شیعه را در خراسان سازمان داد تا یک سر ماجراها باشد. افغانستان به این ترتیب و در گام نخست می رفت برای تجزیه و بخش پشتو نشین آن در سراسر مرز پاکستان می رفت برای ضمیمه شدن به خاک پاکستان. در چنین شرایطی کودتای بعدی صورت گرفت و حفیظ الله امین که فاجعه را سازمان داده بود سرنگون شد و بصورت همزمان ارتش اتحاد شوروی وارد افغانستان شد تا از تجاوز پاکستان و تجزیه آن کشور جلوگیری کند. در این دوران ببرک کارمل که نمایندگان معروف مجلس افغانستان بود به ریاست جمهوری رسید. او رهبر جناح پرچم در حزب دمکراتیک خلق افغانستان بود که پس از کودتا به رهبری کل حزب رسید. این اشاراتی بسیار کوتاه به سیر رویدادها بود، اما امروز که به دیروز نگاه می کنیم، به این نتیجه می رسیم که اگر ارتش افغانستان علیه حفیظ الله امین کودتا کرده و حتی کارمل را به ریاست جمهوری می رساند و ارتش شوروی وارد افغانستان نمی شد بهتر بود. گره باید بدست خود افغان ها گشوده می شد و در صورت تجاوز نظامی پاکستان به افغانستان قطعا می شد از طریق سازمان ملل وارد عمل و اقدام شد. کاری که کوبا در 1960 کرد. حضور ارتش اتحاد شوروی در افغانستان هم برای افغانستان و هم برای خود اتحاد شوروی پیامدهای منفی بسیاری داشت. اینها برداشت های ما از تحولات آن کشور است و شما برای آگاهی بیشتر می توانید روی سایت های سیاسی افغانستان نگاه ها و برداشت های دیگر را هم بخوانید. امیدواریم در حد اطلاعاتی که داشتیم توانسته باشیم پاسخ سئوال شما را داده باشیم.

 

-----------

محمود- با درود به شما رفقا. تحریک عناصر دست راستی به اعتراضات کارگری که درجریان اعتراضات کارگران هپکو شاهد آن شدیم، بر بستری واقعی استوار است. ریشه این اعتراضات در رویکرد اقتصادی 40 سال گذشته حاکمیت جمهوری اسلامی است. در دوره هایی که قدرت، هم در حاکمیت و هم دولت در اختیار هر دو جناح حکومتی بوده کوچکترین مفری برای ابراز این گونه اعتراضات وجود نداشته و ندارد. زمانی که جبهه بندی های داخلی تشدید می شود، اقتدارگرایان از این فرصت بهره برداری و اقدام به شارژ اعتصابات کارگری (که حق مسلم کارگران می باشد برای مطالبات اقتصادی به حق خود) و سپس سرکوب این اعتراضات به نام دولت می کند. بازی دوسر بُردی که بارها آن را تجربه کرده ایم. بهر حال از این پس بیش از این شاهد چنیین اعتراضاتی خواهیم بود که جریان راست بلافاصله سعی خواهد کرد پشت آن قرار بگیرد و علیه دولت وارد عمل شود. در این میان بازنده اصلی کارگرانی هستند که در غیاب احزاب، سندیکاها و اتحادیه های کارگری وارد جنگی نابرابر می شوند و بدون کوچکرین دستآوردی جز یاس و سرخوردگی و تبدیل شدن به اهرمی علیه دولت خاموش می شوند و میدان را واگذار می کنند. بهر حال مسئله جدی است و نبابد آن را دست کم گرفت و ممکن است همین اعتراضات به طور جدی دولت را زمین گیر کند. به نظر من در سایه قرار گرفتن این مطالبات به همان اندازه می تواند خطرناک باشد که سکوت در برابر فریبکاری جناح راست در حمایت و اشک تمساح ریختن برای کارگران.

راه توده: دوست گرامی محمود. کاملا با نظر شما موافقیم و آن را تائید می کنیم، بویژه با اطلاعاتی که بصورت خصوصی درباره آگاهی نزدیک از رویدادهای اخیر کارگری در اراک برای ما نوشته اید. حق باشماست. هر گردی، گردو نیست و امیدواریم افراد آگاه در میان کارگران، این مسائل را بتوانند با آنها در میان بگذارند تا جنبش کارگری ابزار دست جناح راست علیه دولت نشود. موفق باشید.

-----

رحمت مهرگان- در رابطه با مصاحبه آقای پرتوی سوال دارم:

یک: آیا انتشار این مصاحبه به معنای تایید ادعاهای پرتوی است و اگر خیر با کدام یک از آنها مخالفید و چرا؟

دو: برادر پرتوی به امریکا مهاجرت نکرده. فردی که در امریکا از طریق گویا یافته اید متولد 1351 است! یعنی حزب توده ایران در غیاب مهدی پرتوی سرپرستی سازمان مخفی را به کودکی 8 ساله سپرده بوده؟ یا اینکه اطلاع شما موثق است؟

سه: همسر پرتوی به شهادت مصاحبه کننده اندیشه پویا همچنان با وی در خیابن سنایی زندگی می کند. انگیزه شما از ایجاد شائبه جدایی وی از پرتوی بعد از خیانتش چیست؟

 

راه توده: دوست عزیز رحمت. اولا شما اگر مقدمه شماره اول باز انتشار این مصاحبه را با دقت خوانده باشید و سپس آن توضیحاتی که جا به جا داخل دو ابرو ( ت- ر) را نیز موشکافانه خوانده باشید و یا بار دیگر بخوانید کاملا پاسخ سئوال نخست خود را میگیرید. ما در بازتاب این مصاحبه، عمدتا سعی کردیم اطلاعات حزبی و سازمانی پرتوی را منتشر کنیم و برخی اشاراتی که به رویدادهای داخل زندان می کند. بسیاری از مسائل دیگر این مصاحبه ضد تبلیغ و جنگ روانی با حزب و رهبری آنست که ما آنها را بازتاب ندادیم. مسائلی که نه دردی را از ما و شما درمان می کند و نه اعتبار دارد و نه آنها که نامشان برده می شود زنده اند تا پاسخ بدهند. مگر محمد علی عموئی که او هم بدلائل امنیتی وارد این بحث ها نمی شود و یا برداشت ما چنین است.

درباره برادر پرتوی "هادی" اطلاعات شما غلط است. شما به جای "گویا" حرف ما را بپذیرید. مگر گویا شاهنامه فردوسی است؟ نه برادر عزیز. قطعا آنچه را در گویا یافته اید غلط است. هادی پرتوی حدود 8 سال پیش از ایران خارج شد. (شاید هم بیش از 8 سال) ابتدا به ترکیه آمد و با راه توده هم تماس تلفنی گرفت و خواهان تائیدیه توده ای بودن و در خطر بودن از ما شد تا آن را به سازمان ملل ببرد که ما به ایشان گفتیم "راه توده حزب توده ایران نیست و شما برای چنین نامه و تائیدیه ای باید با دفتر نامه مردم تماس بگیرید." این ارتباط و تقاضا دو بار و با وعده های ایشان برای دادن اطلاعات زندان به ما تکرار شد و هر دوبار پاسخ ما همان بود که در بالا نوشتیم و گفتیم که آن اطلاعات را هم دراختیار نامه مردم بگذارد زیرا ما نیازی به آن نداریم و همه چیز را میدانیم. ارتباط ایشان از آن پس  با ما قطع شد و اطلاع هم نداریم که بالاخره نامه تائیدیه از جائی گرفت یا نگرفت اما تا آنجا که اطلاع یافتیم توانست از ترکیه به امریکا برود. درباره همسر آقای پرتوی هم فکر می کنیم اطلاعات شما مانند اطلاعتان از هادی پرتوی باشد!

در ضمن، دوست عزیز شما بهتر است پرواز را به خاطر بسپارید، زیرا پرنده رفتنی است. آن همه مطلب در این مصاحبه را رها کرده و چسبیده اید به این که هادی پرتوی چند ساله بود و همسر پرتوی با او زندگی می کند یا نمی کند! توصیه می کنیم بجای وقت صرف گشتن گوگل برای یافتن سن و سال هادی پرتوی کنید، متن مصاحبه را با دقت بیشتری بخوانید. در آن مصاحبه نکات مهم و ریزی وجود دارد که نباید به آسانی از روی آن گذشت. موفق باشید

 

 

 

اکبر رحمان- با درود. پرتوی  در خاطرات  خود که در راه توده منتشر می شود شماره  ۷ می گوید "از خانه بیرون آمدم و بسمت ماشین  رفتم. در تاریکی  یک نفر نزدیک شد و توی صورتم  نگاه  کرد و گفت  آقا فندک  دارید؟ گفتم ندارم، به خانه  آذرنگ  رفتم......" آیا به نظر شما  ان مرد در تعقیب  پرتوی نبوده  است؟ و او می دانسته است که پرتوی  کجا بوده است و او را از پیش از چهره  می شناخته است. زیرا در همان شب به خانه  محل  اقامت جوانشیر و هاتفی  می ریزند و سپس همزمان  به خانه  آذرنگ.

راه توده: اکبرآقای گل. خود پرتوی که در همان مصاحبه گفته عکس هایش که تحت تعقیب و مراقبت بوده در زندان نشانش دادند. بنابراین طبیعی است تحت تعقیب بود و او را می شناخته اند. این که دیگر نیاز به سئوال ندارد. آنچه که در این بخش از مصاحبه پرتوی جدید است آنست که تاکنون نمی دانستیم ایشان را نه در خانه "راسخ" (محل جلسه) و نه در خیابان، بلکه در خانه آذرنگ دستگیر می کنند. آذرنگ در قتل های زندانیان سیاسی اعدام شد اما همسرش "گیتی" پس از 8 سال همراه با جمعی از زندانیان زن آزاد شد که متاسفانه خیلی زود گرفتار سرطان شد و بدرود حیات گفت. دستگیری پرتوی در خانه آذرنگ را همسر آذرنگ پس از آزادی از زندان تائید کرده بود. موفق باشید

عباسعلی شهامی-

1- الان شب بیست و هشتم مرداد برنامه تلویزیون در باره کودتای 28 مرداد صحبت میکند و تمام کاسه و کوزه ها را سر مصدق و حزب توده می شکند و آیت الله کاشانی را  مخالف کودتا عنوان میکند. براستی واقعیت چیست؟  ظاهرا امریکا و انگلیس و پهلوی و همه دارند مصدق را گناه کار و حزب توده را خائن و مزدور و آیت کاشانی را مظلوم نشان میدهند.  براستی با تاریخ چگونه باید کنار امد و واقعیت را دانست.

2- چرا سازمان مجاهدین تا اینقدر نقش مزدوری ایفا میکند و متاسفانه چنین رفتاری را من و شاید بسیاری دیگر را تشویق میکند که کشتار دورغین و نامعلوم سال 67 را تایید کنیم البته من حرف شما را در این زمینه قبول دارم تا مجاهدین خلق را.

 

راه توده: دوست گرامی. نخست این که الان دیگر سالهای دهه 40 و 50 و 60 نیست که دسترسی به منابع مختلف برای آگاهی نباشد. شما براحتی می توانید روی گوگل بنویسید آیت الله کاشانی و کودتای 28 مرداد تا دهها اطلاع و مقاله و تفسیر و سند دراختیارتان قرار بگیرد. آیت الله کاشانی در یکسال آخر دولت مصدق با او اختلاف پیدا کرد و در آستانه کودتا موافق تلویحی کودتا شد و پس از غارت خانه مصدق توسط اوباش تحت حمایت فرمانداری نظامی از خانه ویران شدن مصدق بازدید کرد که عکس های آن به وفور در اینترنت موجود است. آیت الله برجردی که مرجع مطلق تقلید وقت بود نیز نامه ای در تائید کودتا به شاه نوشت. در ارزیابی کلی می توان گفت که روحانیت با کودتا همراهی کرد و به همین دلیل هم هست که بی وقفه سعی کنند در جریان تحلیل کودتای 28 مرداد روحانیت را رو سفید نشان بدهند. توصیه می کنیم که در صورت تمایل به اطلاعات بیشتر حتما کتاب هائی که در باره 28 مرداد منتشر شده را بخوانید. حزب توده ایران هم کتابی تحقیقاتی درباره این کودتا دارد که زنده یاد "جوانشیر" آن را تدوین کرده و تحت نام "کودتای 28 مرداد" منتشر شده است.

درباره سئوال و یا نظر دوم شما نیز باید بنویسیم که کشتار 67 دروغین  نبود. این که مجاهدین چه اشتباهات مهلکی در سالهای اول پس از انقلاب کردند به جای خود محفوظ است اما این نباید موجب شود که ما یک فاجعه ملی را منکر شوم. شما سری به گورستان خاوران در جنوب شرقی تهران بزنید و خود به چشم ببینید. موفق باشید

----------------

عباس- شهامت

1- ایا واقعیت دارد که احمد شاملو شعر نازلی را از اسم وارطان  بدلیل خیانت گرفت و عوض کرد .

2- چرا حزب شما با توجه به اینکه دوست و دشمن تصدیق میکند که حزبی واقعی و با تجربه علمی و سیاسی میباشد وضعیت فعلی و کلا انقلاب را تحلیل نکرد و اعتماد کرد بصورتی که شما هم قلع و قم شدید و زندان و شکنجه  و چه بسا بسیاری از هواداران هم گیر افتادند و به دلیل عملکرد غیر علمی و دگماتیسم رهبران  وقت حزب توده کشته شدند.

3- لطفا راهنمایی کنید واقعیت مذهب چیست و زندگی امامان را چگونه میتوان بدست اورد و مطالعه کرد؟

 

راه توده: آقای عباس عزیز. ما که حوزه علمیه قم نیستیم تا برای شما درباره زندگی امامان بنویسیم. اینها اطلاعاتی است که افراد به همت و علاقه خود می توانند پیگیری کنند و مطالعه کنند و بدست آورند. نباید آماده جویدن لقمه حاضر و آماده بود.

درباره شعر نازلی که در شتایش قهرمانی وارطان در زندان کودتای 28 مرداد است نیز باید اعتراف کنیم که شاملو نوسان های زیادی در زندگی غیر شعری و غیر هنری خود داشت و فراز و فرودهای بسیار. در باره حافظ و فردوسی و .... بسیاری از مسائل دیگر نیز همینگونه بود. حساب شعر او را همیشه باید از حساب نظرات سیاسی او جدا کرد. حتی حساب شعر او را از ترجمه هایش هم باید جدا کرد. چنانکه از حافظی که تدوین کرد. دراین میان باید ستایش کرد همت و پشتکار او را، بویژه در جمع آوری ضرب المثل ها و متل ها و داستان های کوتاه عامیانه را که در 10 جلد در ایران منتشر شده است. پس از گرفتن و یا نگرفتن اسم وارطان از نازلی هم اگر واقعیت داشته باشد ناشی از همین نوسان های شاملوست.

----------------

جمیله. ا- من دختر یوسف انوری هستم. پدرم یکی از اعضای حزب توده بودە و چند سال به عراق رفت ولی بعدها زندانی شد. ایشان چند سال را در زندان شاه، بود. وقتی پدرم آزاد شد چیزی در مورد دوران زندان برایم تعریف نکرد. شاید به دلیل سن کم من بود. اگر شما چیزی در مورد فعالیت سیاسی پدرم می‌دانید خوشحال می‌شوم که برای من بنویسید. کی عضو حزب شد؟ چه شکلی لو رفت؟ در مورد شکنجه شدنش و دوستان همرزمش؟ رفیق بەآذین که به مهاباد آمدەبود خواستەبود که ما را ببیند ولی متاسفانه کسان حسود کمکش نکردە بودند که به دیدن ما بیاید. مادر شهید حکمت‌جو هم پدرم را می‌شناخت و خواستە بود که ما را ببیند ولی نشد که نمی‌دانم چرا. خواهش می‌کنم اگر اطلاعاتی در مورد پدرم دارید به من هم برسانید.

 

راه توده: خانم انوری گرامی. ما اطلاعاتی نداریم اما امیدواریم کسانی که این ستون و این نامه شما را می خوانند در صورتی که اطلاعاتی در باره پدر شما دارند برای ما بنویسید تا منتشر کنیم و خواهش شما را برآورده کنیم.

----------------

 

ارژنگ- با درود فراوان. عین پیامکی که برای یکی از دوستانم صادرشده را جهت اطلاع شما ارسال می گردد:

"سرمایه گذاران محترم صندوق سرمایه گذاری لوتوس پارسیان، به استحضارمی رساند که با توجه به ترکیب دارایی های صندوق سرمایه گذاری لوتوس پارسیان، علیرغم مصوبه جدید بانک مرکزی نرخ سودسالانه روزشمار صندوق طی 6 ماه آینده کمتراز20% نخواهدبود.

 

راه توده: جناب ارژنگ. سپاسگزاریم که ما و خوانندگان ما را در جریان این پیامک قرار دادید.

----------------

آهنگر-  درودتان باد رفقای عزیز و گرامی.

رییس جمهوردربرنامۀ تلویزیونی اخیراعلام کرد:ماسالانه بیش ازیک میلیون افرادواجدشرایط کارراداریم واین درحالی است که مادرسال می توانیم 650000شغل ایجادکنیم .

به فرض درست بودن این گفتۀ ایشان به نظرشماچه راه حلی برای حل معضل بیکاری درشرایط کنونی میتوان ارایه دادتااین معضل به حداقل ممکن برسد؟

----------------

محمد رضا کیانفر- چقدر مایل بودم این پیام را که مربوط به تشکیل کابینه دوم آقای روحانی است را  روزنامه های ایران منتشر می کردند:

"هموطنان آذربایجانی مان می گویند "آنچه را کله ی من می داند کلاه شما بهتر می داند" یعنی شما بهتر از من آگاهید که مشکل اصلی مملکت ما خام فروشی است، یعنی همه چیز داریم ولی هیچ چیزی نداریم زیرا تقریباً تمام منابع ثروتهای ملی مان نصیب دیگران می شود. برای تغییر این وضع نیازمند رادمردی با درایت بودیم که خداوند متعال به ما ارزانی داشت و شما را در خدمت فرهنگ این مرز و بوم قرار داد.

راه توده: آقای کیانفر نامه بلند بالای شما را تا همین حد بیشتر قابل انتشار در راه توده ندانستیم. شما می توانید کل نامه را برای دفتر ریاست جمهوری ارسال فرمائید.

----------------

امید- با سلام و آرزوی سلامتی شما عزیزان.

در مقاله "کدام هدف پشت قتل عام مسلمانان میانمار پنهان است؟" پاسخی به دلیل این قتل عام داده نشده است .

در لینک زیر از سایت "مجله هفته" مطلبی در این رابطه دیدم . خواهشمندم نظر خود را بفرمایید.

                                                                        https://mejalehhafteh.com/2017/09/06/%d8%a7%d8%ab%d8%b1-%d8%a7%d9%86%da%af%d8%b4%d8%aa-%d8%b9%d8%b1%d8%a8%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86-%d8%af%d8%b1-%d8%ad%d9%88%d8%a7%d8%af%d8%ab-%d9%85%db%8c%d8%a7%d9%86%d9%85%d8%a7%d8%b1/

 

راه توده: آقای امید ما حرفی نداریم که مقاله مجله هفته را هم بخوانیم. آنچنان که شما خوانده اید و خوانندگان راه توده خواهند خواند. اما تجربه و زیر و بم های پیچیده سیاسی، بویژه در سالهای اخیر و در ارتباط با اقلیت ها و یا اکثریت های مسلمان در کشورها نشان داده که باید خیلی با دقت اظهار نظر کرد و برای این دقت نظر باید منتظر زمان شد و اطلاعات لازم را بدست آورد. شتابزدگی در اظهار نظر درباره اینگونه رویدادها را واگذارید به برخی رسانه های حکومتی در ایران که مصداق این ضرب المثل اند "هرکجا آش است، کچله فراش است". امیدواریم در آینده با دراختیار داشتن اطلاعات بیشتر درباره میانمار مطالبی منتشر کنیم.

------------

 

ارژنگ- رفقاخسته نباشید،سپاس اززحمات بی دریغتان.

من سوالی درموردمقالۀ تغییرقانون اساسی مندرج درشمارۀ 603 کرده بودم که ظاهرا نتوانسته بودم مقصودم را به شما منتقل کنم ودرنتیجه جوابم را نگرفتم.

هدف ازسوال من این بود که این مقاله کاش کامل ترمی بود، چون شما میرحسین موسوی که باتغییر اصل44 قانون اساسی مخالفت کرده بود را به خوبی و بجا ذکرکرده بودید ولی در مورد عدم مخالفت رییس جمهور وقت (زمان ذیل پیداکردن اصل44) ذکری به میان نیامده بود. این درحالی است که رییس جمهورمیبایستی در مقابل این تغییر واکنش نشان می داد ومتذکرمی شد که این تغییرمی بایستی با مطرح شدن در یک مجلس و سرانجام به رفراندوم کشیده می شد. رییس جمهور حافط و ناظر برقانون اساسی است.

ازتوجه شما سپاسگزارم.

 

راه توده: ما بارها در باره اصل 44 قانون  است و تغییر آن بدستور رهبر جمهوری اسلامی "علی خامنه ای" و تصویب مجمع مصلحت نظام تحت رهبری هاشمی رفسنجانی مطالبی نوشته و منتشر کرده و آن را مغایر و مخالف قانون اساسی دانسته ایم. اخیرا ایت الله خوئینی ها نیز در باره همین اصل و مخالفت با تغییر آن اظهاراتی کرده است که می توانید در لینک زیر مطالعه کنید:

https://www.parsmatlab.ir/News/2017-09-26/2973152/%D9%85%D8%AE%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D9%88%D9%84%D8%AA-%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D9%85%DB%8C-%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%86%D8%AF-%C2%AB%D9%83%D9%88%D9%BE%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%C2%BB-%D9%85%D8%B3.html

----------------

 

گالشی-  خسته نباشید رفقا

من این نکته برایم مبهم است که آیا کولبران وجودشان ضروری است و یابرنامۀ دیگری باید برایشان ریخته شود.آیا بیمه شدنشان درست و منطقی است یا نه؟

کاش مطلب یامقاله ای دراین زمینه تدوین می شد!

 

راه توده: تاریخ کولبری در مرزهای غربی ایران مربوط به امروز و دیروز نیست و گذشته ای طولانی دارد و اصل ماجرا باز می گشت به آوردن جنس از عراق و فروختن آن در بازارشهرهای غربی ایران اما در جمهوری اسلامی و بویژه در دو دهه اخیر این کار تبدیل شد به یک حرفه که در آن 150 هزار کولبر فعالند. زندگی پر مشقت و رنج برای یک لقمه نان که پشت آن شبکه های مافیائی واردات پنهان اند. بنابراین آنچه که کولبری را رایج کرده نیاز به یک لقمه نان از سوی کولبران و مافیائی است که پشت واردات غیر قانونی قرار دارد. این که آنها را بیمه کنند، حداقل به این دلیل است که نمی توانند شغل جایگزینی برای آنها بیابند و آنها را نیز نمی توانند از نان خوردن بیاندازند. فعلا داشتن بیمه بهتر از محروم بودن از بیمه است. شاید در آینده مقاله ای دراین زمینه هم منتشر کردیم البته به همت دوستانی که دراین زمینه تحقیقاتی دارند.

----------------

 

shahab- با دورود های فراوان از ایران

رفقا خسته نباشید از این همه تلاش برای پیگیری نظریات توده ای در راه توده و نیز در غربت ...... بدانید که در ایران هواداران مشی اصولی راه توده در میان فدائیان اکثریت و حتی چپ های دیگر کم نیست. به راه خود ادامه دهید و من و دوستان بسیار متاسفیم برای جدایی مواضع نشریه نامه مردم از مردم . ما طرفداران مشی اصولی راه توده و حزب پرافتخار توده ایران هستیم و به تمامی رفقای نشریه نامه مردم توصیه می کنیم نمایندگانی از خود به ایران ارسال داشته و از نزدیک رشد و مواضع جنبش چپ را بررسی و تحقیق بنمایند و تا دیر نشده به تصحیح مواضع خود اقدام نمایند. آینده آبستن حوادث بسیار تلخی ممکن است باشد و فقط با مواضع اصولی و واقع بینانه می توان عنوان یک حزب پیشرو را داشت.

رفقا این متن را فقط بخاطر دلگرمی و حمایت از شما و همه رفقای راه توده و خسته نباشید ارسال می کنم . به امید دیدار در ایران. از مقالات آقای دکتر سهرابی بسیار استفاده می کنیم. امیدوارم همیشه باشید....

سرفراز باشید. ادرس ای میل را محفوظ داشته باشید.

 

راه توده: سپاسگزاریم و برای همه دوستان که به آنها اشاره کردید سلام داریم. ای میل شما هم محفوظ است.

 

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 تلگرام راه توده :

https://telegram.me/rahetudeh

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 617  راه توده -  6 مهر ماه  1396

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت