راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سرمقاله راه توده 632

چرا از لوُلوُی سوریه

مردم ایران را می ترسانند

 

هم در میان حکومت و هم در میان بخشی از مخالفان آن، ترساندن مردم از اینکه شورش دیماه 96 می‌توانست به "سوریه ای" شدن ایران منتهی شود رواج بسیار پیدا کرد. بنظر می‌رسد، براساس این نگاه هر نوع آمدن مردم به خیابان و اعتراض کردن نشان و نشانه‌ای از خطر سوریه‌ای شدن است. بنابراین باید دید که سوریه خود چگونه سوریه شد؟ تا برسیم به آنجا که ایران چگونه می‌تواند سوریه شود؟

از آغاز دهه 90 دولت سوریه مانند ایران و بسیاری کشورهای دیگر مسیر تجارت آزاد را در پیش گرفت. خدمات عمومی محدود و پولی شد. مدارس، بیمارستان ها، کارخانه‌ها به‌ تدریج "خصوصی" یعنی به محل شکلگیری یک قشر تازه به دوران رسیده از میان سرمایه‌داران و گروه بندی‌های حکومتی تبدیل شد. حاصل این وضع بروز فساد گسترده حکومتی از یکسو و فقر و نارضایتی مردم از سوی دیگر بود. شرایطی که زمینه تظاهرات مردم سوریه را فراهم کرد، تظاهراتی که با خواست آزادی و دموکراسی و پایان وضع اضطراری نظامی در کشور و یک سلسله خواست‌های اقتصادی و رفاهی آغاز شد. اما این تظاهرات‌ها ناگهان در شهر سنی نشین درعا با شعار "نه ایران، نه لبنان" وارد مرحله‌ای دیگر شد. (لوموند دیپلماتیک مارس 2011) شعاری که هرچند شبیه "نه غزه، نه لبنان" است که در ایران گفته می‌شود ولی دو تفاوت مهم با آن داشت. تفاوت اول آن بود که در ایران اشاره به کمک‌هایی است که ایران به سوریه و حزب‌الله لبنان می‌کند در حالیکه در آنجا اعتراض به وابستگی است که ادعا می‌شود دولت اسد به ایران و حزب‌الله دارد. ولی تفاوت بسیار مهمتر در آن بود که اشاره به ایران و حزب‌الله در واقع دارای بار مذهبی بود. اعتراض به حکومتی بود که گویا علوی و نزدیک به شیعه است در کشوری که اکثریت آن سنی هستند. همزمان، درست یا نادرست، شایع شد که گروه‌های علوی برای حمایت از حکومت تشکیل و مسلح شده و به مناطق سنی نشین معترض حمله می‌کنند. از اینجا بود که اوضاع در سوریه چرخشی هولناک کرد. خواست استقلال و دموکراسی و آزادی و عدالت تبدیل شد به تقابل سنی و شیعه یا سنی و علوی. اکثرت مردم سوریه، اعم از سنی یا علوی، که خواهان جنگ مذهبی در کشور خود نبودند، بجای آنکه در خیابان‌ها با خواست‌های دموکراتیک و عدالت خواهانه خود باقی بمانند، از وحشت جنگ داخلی از صحنه کناره گرفتند و اوضاع بدست گروه‌های مسلح افتاد. بنابراین، فاجعه سوریه بدلیل حضور مردم آن کشور در خیابان‌ها نبود، بدلیل کناره گرفتن آنها از خیابان‌ها بود.

در همین حال دولت سوریه ضمن اینکه خود را ضامن وحدت ملی و "عراقی نشدن" سوریه وانمود می‌کرد، امیدوار بود که جنبه مذهبی که به اعتراض مردم داده شده، موجب حمایت بیشتر علوی‌ها از حکومت شود و این رویکردی بسیار خطرناک بود. از سوی دیگر قدرتهای جهانی و امریکا و عربستان که برنامه ریزی سرنگونی اسد و تضعیف ایران و حزب‌الله را تدارک می‌دیدند وارد میدان شدند و کشور به دام یک جنگ خونین کشیده شد که همچنان ادامه دارد.

این مرور کوتاه لازم بود برای اینکه ببینیم که هشدار خطر سوریه‌ای شدن ایران از کجاست؟ آیا در تظاهرات و اعتراض مردم است؟ حتی اگر تقابل حکومت آن را در اینجا و آنجا به خشونت بکشاند؟ چگونه می‌توان از آن اجتناب کرد؟ واقعیت آن است که ما نیمی از مسیر سوریه‌ای شدن را قبلا پیموده‌ایم. ایران به همان مسیر اقتصادی کشیده شد که دولت سوریه رفت با همان پیامدها: فقر و فساد و تبعیض و خشونت و حکومتی که پیوند خود با جامعه و مردم کشورش را از دست داده و در خدمت فساد و غارتگری قرار گرفته است. آن نیمی که نپیمودیم بخاطر آن بود که مردم ما یک انقلاب بزرگ را پشت سر گذاشتند و در مبارزه ها و انتخابات‌های پیاپی کوشیدند امور را اصلاح کنند و در این کوشش درک عمیق تری هم نسبت به خطرها و مشکلات کشور پیدا کردند.

حکومت ایران با تبعیض مذهبی و قومی، با ایجاد گروه‌های بسیجی، با تلاش برای حامی پروری مدام در حال تقسیم کردن جامعه و بردن ایران به سمت سوریه‌ای شدن است، بخصوص که برخی در حکومت دچار این خیال خام و خطرناک هستند که اگر فضایی برای جلوه گری محدود و کنترل شده امثال داعش در ایران فراهم شود موجب ترس مردم و جمع شدن آنها در پشت حکومت می‌شود. در این شرایط تظاهرات و اعتراض اخیر مردم نه ابزار سوریه‌ای شدن که اتفاقا وسیله‌ای دیگر برای اصلاح، برای تغییر و جلوگیری از پیمودن مسیر سوریه‌ای شدن بود. یکی از بزرگترین دستاوردهای شورش دیماه 96 که می‌تواند ما را در برابر خطر سوریه‌ای شدن محافظت کند گسترش آن به سراسر ایران بود. از شرق و غرب و از شمال تا جنوب، از کردستان و بلوچستان و آذربایجان گرفته تا تهران و اصفهان و خراسان و خوزستان با شعارهای واحدی دراین تظاهرات شرکت کردند. بنابراین شورش دیماه 96 نه تنها ایران را به سمت سوریه‌ای شدن نبرد بلکه به مقابله با تفرقه افکنی مذهبی و قومی حکومت در چند دهه اخیر رفت و همبستگی ملی و مذهبی در کشور را در حول خواست تغییر افزایش داد. این پیامد مثبت می‌توانست بسیار بیشتر از این باشد اگر بخش بیشتری از مردم به این تظاهرات می‌پیوستند. چنین پیوستنی هم قدرت حکومت در سرکوب و به خشونت کشیدن تظاهرات را کاهش می‌داد، هم مانع از ناامیدی تظاهرکنندگان و گرایش آنها به روشهای خشونت آمیز می‌شد. این اتفاق روی نداد نه بدلیل اینکه اکثریت بزرگ مردم با خواست تظاهرکنندگان همراهی نداشتند، بلکه بدلایلی دیگر که یکی از آنها همین ترس و وحشتی بود که درباره سوریه‌ای شدن ایران تبلیغ می‌شد.

بدینسان بزرگترین ضامن سوریه‌ای نشدن ایران انجام اصلاحات و تغییرات، مبارزه با زمینه‌های نارضایتی عمومی، با فقر و فساد و حاشیه نشینی و تحقیر، با خشک اندیشی و ارتجاع مذهبی، با تقابل‌های قومی و دینی، با باز کردن راه دموکراسی و آزادی هاست. همه اینها به نیروی مردم نیاز دارد در همه اشکال آن. یکی از این شکل‌ها انتخابات است، یکی هم حضور مستقیم و آگاهانه مردم در همه عرصه‌ها و از جمله در خیابان ها. تنها این حضور آگاهانه است که می‌تواند اصلاحات و تغییرات را تحمیل کند؛ خواست آن را به خواست ملی و عامل همبستگی تبدیل کند، و ایران را در برابر خطر سوریه‌ای شدن بیمه کند. 

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

 تلگرام راه توده :

https://telegram.me/rahetudeh

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 632  راه توده -  28 دیماه  1396

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت