راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

نیم نگاهی به

سخنان تاسف آور

آقای عربسرخی

 

 

آقای فیض الله عربسرخی عضو رهبری مجاهدین انقلاب اسلامی در گفتگویی در شبکه آپارات داخلی که اخیرا منتشر شده یا ما اخیرا از آن اطلاع پیدا کرده‌ایم درباره یورش به حزب توده ایران دلایل تازه و عجیبی را مطرح کرده است. به گفته ایشان دلیل بازداشت رهبران حزب آن بود که آنها "کارخانه تولید سلاح" ایجاد کرده بودند! و تاکید می‌کند این سخن را براساس "اطلاع دقیق" می‌گوید. به این ترتیب ایجاد کارخانه ساخت سلاح به مجموعه توجیهاتی افزوده شد که در جمهوری اسلامی  نزدیکان به حاکمیت ایران برای این خیانت به انقلاب تراشیده‌اند. از کودتا، براندازی، جاسوسی، برنامه برای اشغال رادیو و تلویزیون و حمله شوروی به ایران، کودتای بالقوه، براندازی بالقوه، دادن اطلاعات جنگ به عراق، نگهداری سلاح تا به امروز نام برده شده بود که آقای عربسرخی به آن "کارخانه تولید سلاح" را هم افزودند. اتهام ناجوانمردانه‌ای باقی نمانده که به توده‌ای‌ها نزده باشند. امروز همه می‌دانند که یورش به حزب توده ایران بیش از هر چیز پیامد سیاست ادامه جنگ و گره زدن سرنوشت کشور با جنگ بود. در آن شرایط و در پی شکست‌های اولیه مرحله دوم جنگ، بخشی از حاکمیت بدین نتیجه رسید که ادامه یا توهم پیروزی در جنگ بدون کمک امریکا و تامین قطعات یدکی سلاح‌های نظامی ناممکن است و امریکا نیز همانطور که نماینده وال استریت ژورنال صریحا از آیت‌الله خامنه‌ای - رئیس جمهور وقت- خواسته بود، رابطه عادی با ایران و کمک نظامی را مشروط کرده بود به سرکوب حزب توده ایران و خراب کردن روابط با اتحاد شوروی. مسافرت ناموفق مک فارلین به ایران در دوران ریگان در پی همین سرکوب و وعده انجام شد. نورالدین کیانوری دبیراول وقت حزب توده ایران نیز بعدها نوشت که جان و زندگی توده‌ای‌ها گروگان ادامه جنگ شد، چنانکه هاشمی رفسنجانی نیز بعدا از حمله به حزب توده ایران به عنوان یک اشتباه "ضد دیپلماتیک" نام برد که در واقع اشاره به همین توهم کمک امریکا بود. این را که جان چه شمار انسان‌های شریف و میهندوست برسر این اشتباه "ضد دیپلماتیک" به باد رفت و سرنوشت انقلاب و جنگ چه شد هنوز به اندازه کافی مردم ایران از آن آگاه نیستند. 

صرفنظر از انگیزه‌های واقعی این یورش که به جای خود بارها مفصل به آن پرداخته ایم، درباره گفتگوی آقای عربسرخی دو پرسش در اینجا بوجود می‌آید: نخست اینکه اصلا چرا بحث حمله به حزب توده ایران مدام مطرح می‌شود و پرسش دوم مربوط به محتوای پاسخ‌هایی است که به این پرسش داده می‌شود و دلایل آن.

مطرح شدن مداوم بحث یورش به حزب خود چندین دلیل دارد. دلیل نخست آن است که کسانی که مدعی بودند حزب توده ایران ضد انقلابی بوده و می‌خواسته کودتا کند، براندازی کند، جاسوسی کند، و … همگی امروز خود به ضد انقلاب تبدیل شده‌اند. اوضاع کشور نیز چنان است که اگر این اتهامات را تکرار کنند عملا به سود حزب توده ایران تبلیغ کرده اند و مردم جان به لب رسیده بیشتر هوادار ما می‌شوند! با این حال توده‌ای‌ها اهل اینگونه سبکسری‌ها و فرصت طلبی‌ها نیستند و برعکس، همچنان بر سر همان سخنان و دیدگاه و نظرات خود در برابر آرمان‌های واقعی انقلاب 57 باقی مانده و زندان و شکنجه و دربدری و تبعید تاثیری روی آنها نگذاشته است. این پایداری و استواری توده‌ای‌ها بر روی نظرات و دیدگاه‌های خود خاری در چشم کسانی شده که در طی این 30 40 سال صد معلق زده‌اند و هنوز هم نمی‌دانند واقعا کجا هستند.

دلیل دوم به فروپاشی اتحاد شوروی باز می‌گردد. آن قدرتی که مدعی بودند توده‌ای‌ها وابسته به آن هستند و با سرانگشت آن بوجود آمده‌اند فروپاشیده ولی حزب توده ایران فرو نپاشیده، و نه تنها فرو نپاشیده بلکه همچنان ایستاده و بر خواست‌های انقلابی پافشاری می‌کند. البته، همانطور که حزب توده ايران می‌گفت و پیش بینی می‌کرد و هستی خود را بر سر آن گذاشت وجود اتحاد شوروی وزنه بزرگی بسود صلح جهانی و ترقی و پیشرفت و آزادی و عدالت اجتماعی بود. هیچ نقطه ای در جهان وجود ندارد که پس از فروپاشی اتحاد شوروی زندگی امن تر، مرفه تر، عادلانه تر در آن بوجود آمده باشد. در منطقه خودمان، پس از حمله به عراق و افغانستان و نابود کردن لیبی و ویران کردن سوریه، اکنون باید نگران داعش باشیم. همه اینها پیامدهای فروپاشی اتحاد شوروی است که توده‌ای‌ها زندگی خود را گذاشتند برای آنکه حاکمیت پس از انقلاب ایران را قانع کنند که در خدمت اهداف ضدشوروی قرار نگیرد و به این فروپاشی یاری نرساند که بجایی نرسید. میهن دوستی و وفاداری توده‌ای‌ها به منافع ملی در اینجا معلوم شده و می‌شود و در آینده نیز بیش از امروز آشکار خواهد شد. 

دلیل سوم در طرح مداوم مسئله یورش به حزب باز می‌گردد به اختلاف‌های حامیان سرکوب در روایت هایشان. آنقدر اتهام علیه حزب توده ایران روی هم جمع کرده‌اند که حالا خودشان هم بر سر اینکه کدامشان را بزرگ کنند و تکرار کنند دچار مشکل شده‌اند. محسن رضایی می‌گوید می‌خواستند کودتا کنند، ریشهری می‌گوید اطلاعات جنگ را به عراق دادند، در دادگاه گفتند براندازی و جاسوسی کرده‌اند.

هزاران نفر از رهبران و اعضای ساده حزب را به چنین اتهام‌های بزرگی دستگیر و زندانی و سپس اعدام کرده‌اند و سرانجام شخصی مانند هاشمی رفسنجانی دستگیری رهبران حزب توده ایران را اشتباه می ‌خواند و می گوید: "اگر رهبران حزب توده را دستگیر نمی‌کردیم بهتر بود. ما حزب توده را زیر نظر داشتیم. من برای این حرف که آنها به فکر کودتا بودند، دلیلی پیدا نکردم." (گفتگو با ویژه نامه همشهری) و سعید حجاریان می‌گوید: «مشکلی که بچه‌های سپاه داشتند این بود که آن‌ها [سران و کادرهای درجه اول حزب توده] را بعنوان یک پروژه امنیتی گرفته بودند، اما هیچ پرونده‌ای از عناصری که بازداشت کرده بودند نداشتند. جلسات‌شان [جلسات رهبری حزب توده] در خیابان فرشته برگزار می‌شد و ساعت مشخص داشت و چیز مخفی نداشتند. لذا بچه‌های سپاه در بازجویی درماندند که چه کنند. پرتوی زائیده این شرایط بود و از او استفاده کردند که ادعاها برای کودتا اثبات شود. به هرحال مملکت به هم ریخته و رابطه ایران و شوروی خراب شده بود و این اطلاعات نادرستی که به آقای موسوی خوئینی‌ها (دادستان وقت انقلاب) گفته بودند یک جور باید جمع می‌شد.» (گفتگو با اندیشه پویا). اینکه هر روز یک اتهام و جرم تازه برای توده‌ای‌ها تراشیده می‌شود (و آخرین آن ساخت کارخانه تولید سلاح) ناشی از این روایت‌های متناقض و بی‌سرانجام است.

بالاخره شاید مهمترین دلیل طرح دلایل حمله به حزب، پشتیبانی ما از سیاست اصلاحات و تحولات در جامعه باشد. اینکه پرسش مربوط به یورش به حزب توده ایران مدام و مدام تکرار می‌شود از آنروست که این حزب و توده‌ای‌ها وجود دارند و در جامعه ایران اثرگذارند و بنابراین باید حاکمیت ایران و مدافعان آن تکلیف خود را با این واقعیت روشن کنند. هاشمی رفسنجانی با بکار بردن اصطلاح اشتباه " ضد دیپلماتیک" هم به اصل مسئله اشاره کرد و هم کوشید راهی را برای انتقاد از خود حاکمیت و جبران آن باز کند که کسی شهامت ادامه آن را پیدا نکرد و این خود یکی از بن بست‌های جامعه و کشور ماست.

اما پرسش دیگری که در این میان بوجود می‌آید آن است که پاسخ‌هایی که دلایل یورش به حزب توده ایران یا پشتیبانی از آن می‌شود خود حکایت از چه دارد؟ بنظر ما حکایت از آن دارد که مجموعه‌ای که در حاکمیت یا در پیرامون آن قرار دارد یا قبلا قرار داشته، اهل درس گرفتن از گذشته نیست. پذیرش اشتباه گذشته و باز کردن راه آینده نیاز به شهامت و روشن بینی دارد که در گروه‌های به حاکمیت دست یافته پس از انقلاب وجود ندارد. اساس مسئله در اینجاست که اینان نه شهامت انتقاد از خود را دارند و نه این درک که باید از همه نیروهای این جامعه و این کشور اعم از مذهبی یا غیرمذهبی، یا سکولار، دین دار یا بی‌دین، زن و مرد، شهری و روستایی، فرودست یا متوسط و حتی صاحبان سرمایه‌ای که وطن دوست هستند برای تغییر و تحول در این کشور بهره گرفت. ادامه پشتیبانی از یورش و سرکوب توده‌ای‌ها فقط نوعی از جمود فکری و کوربینی طبقاتی نیست، درس نگرفتن از گذشته برای رفتن به سوی آینده است. اگر این نگرانی برای آینده کشور وجود نداشت، سخنانی از نوع سخنان تاسف بار آقای عربسرخی حتی ارزش نیم نگاهی را هم نداشت!

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

 

 

 تلگرام راه توده :

https://telegram.me/rahetudeh

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 634  راه توده -  12 بهمن ماه 1396

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت