راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

اصلاح طلبان

خود را

خلع سلاح کرده اند

 

 

 

شورش مردمی دیماه گذشته با وجود آنکه راه را برای اصلاحات در کشور گشود، به طور متناقض به بحران "اصلاح طلبی" منجر شد. امروز بحث وسیعی در میان همه شاخه‌ها و گرایش‌های اصلاح طلبی درباره دلایل این شورش و نقش اصلاح طلبان و وضعیت کنونی آنها بوجود آمده که در بسیاری از آنها بر روی نکات درستی تاکید می‌شود که باید کوشید نتیجه‌ای مناسب بیابد. هرچند جناح راست و تبلیغات بین‌المللی می‌کوشد ریشه این بحران را به شعارهایی نظیر "اصلاح طلب- اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا" که در گوشه و کنار تظاهرات اعتراضی شنیده می‌شد مربوط کند، یعنی بحران را ناشی از جدا شدن معترضان از اصلاح طلبان وانمود کند ولی ریشه بحران اصلاح طلبی این نیست. ارزش اینگونه شعارها در حد شعار "انتخابات بهانه است، کل رژیم نشانه است" بود که در جریان تظاهرات سال 88 توسط برخی معترضان و رسانه‌های داخلی و جهانی تکرار و بزرگ می‌شد، یعنی در واقع ارزش چندانی ندارد.

 ریشه تناقض و بحران در کجاست؟ چرا شورش اعتراضی مردم با آنکه نیاز به اصلاحات عمیق تر را نشان داد و راه آن را نیز گشود بجای آنکه به تقویت جریان اصلاح طلبی منجر شود به بحران آن انجامید؟ قبل از هر چیز بخاطر داشته باشیم که "اصلاحات" با "ایدئولوژی اصلاح طلبی" دو مسئله جداگانه است. همه کسانی که از اصلاحات پشتیبانی می‌کنند الزاما معتقد به ایدئولوژی اصلاح طلبی آنگونه که توسط اصلاح طلبان داخل ایران تبلیغ می‌شود، نیستند. بنابراین یک حادثه می‌تواند روند اصلاحات را تقویت یا تسریع کند، در حالیکه ایدئولوژی "اصلاح طلبی" را دچار بحران کند. تناقضی میان این دو وجود ندارد. ایدئولوژی اصلاح طلبی نوعی توجیه و تفسیر خاص از روند اصلاحات است که اکنون با بحران روبرو شده است، بحرانی که ریشه آن درون تعریف و خط مشی‌ای قرار دارد که جریان "اصلاح طلبی" از خود بدست داده است.

برای ما و برای اکثریت مردم ایران مفهوم اصلاحات بسیار روشن است. جامعه ایران دچار مشکلات، نارسایی‌ها، موانعی در راه پیشرفت است و اصلاحات پاسخی است برای رفع این مشکلات و برداشتن این موانع. ایدئولوژی اصلاح طلبی این مفهوم از اصلاحات را قبول ندارد. بنا بر ایدئولوژی اصلاح طلبی اگر ما طرفدار اصلاحات هستیم بدلیل آن نیست که جامعه به اصلاحات نیاز دارد، بدان دلیل است که درغیراینصورت باید انقلاب کنیم! این گروه دو موضوعی را که هیچ ربطی به هم ندارد به هم ربط دادند و از آن یک ایدئولوژی ساختند بعنوان ایدئولوژی اصلاح طلبی. نتیجه آن که اصلاحات پاسخی به نیاز جامعه برای بهبود و پیشرف نیست، بلکه نفی انقلاب است!

چرا چنین کردند و نتیجه چه شد؟ بدیهی است ایدئولوژی اصلاح طلبی با نفی مکرر انقلاب می‌کوشید (و می‌کوشد) به حاکمیت اطمینان دهد که قصد سرنگونی و براندازی آن را ندارد. ولی همه مسئله این نیست. اگر ایدئولوژی اصلاح طلبی می‌پذیرفت که اصلاحات پاسخ به نیازهای جامعه است در آنصورت باید روشن می‌شد که مشکلات جامعه چیست و به چه اصلاحاتی نیاز دارد که اصلاح طلبان حامل راه حل و پاسخ برای آن هستند. یعنی باید یک طرح و برنامه تغییر و تحول ارائه می‌شد و کوشیده می‌شد که مردم در حول آن جمع شوند. تعریف کردن اصلاح طلبی براساس نفی انقلاب وسیله‌ای شد برای فرار از طرح یک پروژه تغییر، برای فرار از ارائه یک برنامه مثبت و روشن تحول که اصلاح طلبی با آن مشخص شود که این خود ریشه در ماهیت ناهمگون نیروهای اصلاح طلب داشت. بعبارت دیگر یک فشار بیرونی، یعنی فشار حاکمیت که اصلاح طلبان را برانداز وانمود می‌کرد، و یک فشار درونی، یعنی ناهمگونی جریان اصلاح طلبی موجب شد که یک ایدئولوژی اصلاح طلبی در کشور شکل بگیرد که می‌کوشید همه نیروها را نه براساس یک برنامه مثبت تحول و اصلاحات، که براساس نفی انقلاب به دور خود جمع کند. بحران کنونی ایدئولوژی اصلاح طلبی ریشه در اینجا دارد.

نتیجه این وضع چه بود و چیست؟ نخستین نتیجه آن بود که ایدئولوژی اصلاح طلبی ابزار خود را به انتخابات محدود کرد چرا که تنها جایی که می‌توان مردم را براساس ترس از این و از آن به میدان کشید پای صندوق‌های رای است. ایدئولوژی اصلاح طلبی نمی‌توانست روی اعتراض مردم حساب کند چرا که اعتراض مردم نیاز به طرح یک خواست و یک شعار مشخص دارد و اصلاح طلبی اصلا شعار و خواستی را دربرابر مردم قرار نداده که کسی بخواهد برای طرح آن اعتراض کند یا به خیابان بیاید. نقدی که اصلاح طلبان به شورش دیماه می‌کنند که گویا شرکت کنندگان در آن نمی‌دانستند چه می‌خواهند به خود ایدئولوژی اصلاح طلبی بیشتر وارد است تا به مردم. اگر بدنه حامی اصلاح طلبی وارد این شورش نشد، از جمله برای آن بود که آنها بیشتر از شورش کنندگان سردرگم بودند و نمی‌دانستند چه می‌خواهند. اگر بدنه رای دهنده به اصلاحات شعار و خواست روشنی داشت، برای بیان آن به خیابان می‌آمد ولی آنها نمی‌دانستند به خیابان بیایند که چه بخواهند و چه بگویند. ایدئولوژی اصلاح طلبی مردمی را که حامی آن هستند در یک خلا مطلق شعار، روش، برنامه و طرح تحول قرار داد.

پیامد دوم جمع کردن مردم بدون ارائه برنامه و برمبنای نفی، تبدیل شدن تدریجی ایدئولوژی اصلاح طلبی به ایدئولوژی یک جنبش توده وار و پوپولیستی بود. مجموعه‌ای از نیروها که دور هم جمع شده‌اند براساس ابهام، براساس نفی دیگران. حتی یک مورد وجود ندارد که ایدئولوژی اصلاح طلبی یک خواست مشخص را طرح و از آن پشتیبانی و با آن همراهی کرده یا برنامه خود را برای آن ارائه کرده باشد. از خواست‌های اقتصادی مانند قراردادهای موقت کارگران، سندیکاها و اتحادیه ها، مخالفت با خصوصی سازی ها، تکلیف بانک ها، وضع دانشگاه‌ها و کالایی شدن آموزش و بهداشت بگیرید تا خواست‌های مربوط به عرصه سیاسی. در هیچ عرصه‌ای حتی یک خط برنامه ارائه نشده تا مردم جایگاه خود را براساس آن روشن کنند. ایدئولوژی اصلاح طلبی به‌ تدریج بسوی آن رفت که مردم را بصورت یک "توده" دور خود جمع کند، نه بصورت اتحاد آگاهانه قشرها و طبقات اجتماعی. فرق جنبش پوپولیستی با جبهه متحد در همینجاست. هر دو مجموعه‌ای از مردم هستند ولی پوپولیسم مردم را بی‌شکل، براساس ابهام در برنامه، ناروشنی در هدف و نفی چیزی دیگر در حول خود جمع می‌کند. در حالیکه جبهه متحد مردم را براساس آگاهی از اهداف، جمع شدن بر روی نقاط مشترک، با آگاهی از نقاط اختلاف با هم متحد می‌کند.  

نتیجه سوم، بی فایدگی اصلاح طلبی شد. وقتی هیچ برنامه و خواست معین و مشخصی وجود ندارد که اصلاح طلبی با آن تعریف و مشخص شود، پس اصلاح طلبان اصلا چه فایده‌ای دارند. پیامد این وضع را همین اکنون می‌بینیم که بسیاری از اصلاح طلبان از حسن روحانی گلایه می‌کنند که چرا آنها را در دولت بکار نمی‌گیرد و جامعه کاملا بی تفاوت است و نمی‌فهمد که بودن اصلاح طلبان در این یا آن مقام دولتی چه اهمیت یا تاثیر خاصی دارد؟ اصلاح طلبان خود را با هیچ برنامه‌ای معرفی نکرده‌اند که جامعه احساس کند سپردن این یا آن مسئولیت به اصلاح طلبان می‌تواند به معنای اجرا یا کوشش برای اجرای این یا آن برنامه باشد که مردم با آن موافقند و نیاز جامعه ما می‌دانند. خطرناک تر اینکه بخشی از هواداران اصلاحات زیر تاثیر ایدئولوژی اصلاح طلبی اصلا به اصلاحات هم دیگر فکر نمی‌کنند بلکه تنها به این می‌اندیشند که انقلاب بشود یا نشود و این یعنی پایان نه تنها فایده مندی بلکه موجودیت جریانی بنام اصلاح طلبی در ایران. وقتی اصلاح طلبی موجودیت خود را با نفی انقلاب تعریف می کند پس هرکس در ایران سر کار بیاید بشرط آنکه جلوی انقلاب را بگیرد مورد پذیرش مردم خواهد شد.

و بالاخره پیامد چهارم عدم ارائه برنامه اصلاح طلبی ایجاد ناامیدی بود. امید زمانی بوجود می‌آید که یک برنامه مثبت تحول به عنوان راه برونرفت ایران از گرداب و سرنوشت نگران کننده‌ای که بسوی آن می‌رود به مردم ارائه داده شود. مردم با دیدن اینکه چنین برنامه‌ای وجود دارد امیدوار می‌شوند و برای تحقق آن می‌کوشند. اما وقتی هیچ برنامه‌ای برای اصلاحات ارائه نمی‌شود، مردم به این نتیجه می‌رسند که حتما برنامه‌ای وجود ندارد و این احساس امروز جامعه ماست. اکثریت بزرگ مردم ما روزبروز بیشتر به این نتیجه می‌رسند که دربرابر بحران‌ها و چالش‌های بزرگی که پیش روی جامعه ماست هیچیک از جناح‌های حاکمیت و از جمله اصلاح طلبی برنامه و راه حلی ندارد. حاصل این وضع ناامیدیست و این ناامیدی منشا خطرست به ویژه وقتی که علاوه بر نداشتن یا ارائه ندادن برنامه، مردم را هم از دخالت مستقل در سرنوشت خود برحذر می‌دارند و آنها را از سوریه‌ای شدن و از انقلاب و از همه چیز می‌ترسانند. در حالیکه اگر ما مشکلات بر سر راه جامعه ایران را برای مردم تشریح کردیم، اصلاحات پیشنهادی خود را برای تغییر و برونرفت از این وضع به مردم ارائه دادیم، موانع تحقق این اصلاحات را به آنها معرفی کردیم، در آنصورت جامعه، هم امیدوار می‌شود و هم مصمم به مبارزه برای تحقق این تغییرات و برطرف کردن موانع.

خطری اگر کشور ما را تهدید می‌کند، در ناامیدی، در نبود و عدم ارائه یک برنامه اصلاحات و تغییرات است و ایدئولوژی اصلاح طلبی با ناتوانی در ارائه یک برنامه مثبت تغییرات به این خطر به سهم خود کمک می‌کند. ایران برای خروج از گرداب کنونی و تاباندن کورسویی به آینده به یک امید، به یک برنامه تغییر و تحولات عمیق و بنیادین نیاز دارد. اینکه ایدئولوژی اصلاح طلبی خود را نه با نیاز به اصلاحات بلکه با نفی انقلاب تعریف کرد و در تحول خود به مسیر یک حرکت پوپولیستی کشیده شد که موجودیت و  آینده آن را در معرض خطر قرار داده ناشی از تقدیری ناگزیر نبود بلکه حاصل شرایط مشخص و دشواری بود که این جنبش درون آن زاده شد و تحول یافت. شورش اعتراضی دیماه گذشته می‌تواند بحران ایدئولوژی اصلاح طلبی را به بحرانی شدیدتر تبدیل کند اگر از گذشته درس‌های لازم و درست گرفته نشود. در عین حال که راست افراطی خواهد کوشید این خلاء را با شعارهای عوامفریبانه (سوسیالیستی) علیه دولت روحانی پر کند، چنان که در دو هفته اخیر شاهد این تلاش همآهنگ از جانب ایدئولوگ های جناح راست و پوشش وسیع آن از جانب صدا و سیما هستیم.

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 634  راه توده -  12 بهمن ماه 1396

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت