راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سرمقاله راه توده 645

زمینه های داخلی ایران

جسارت لغو برجام را به ترامپ داد

 

دولت ترامپ معاهده بین‌المللی موسوم به "برجام" را نقض و امریکا را از آن خارج کرد. این نقض پیمان در شرایطی صورت می‌گیرد که در ماههای گذشته و به ویژه پس از شکست جناح راست حکومتی در انتخابات 96 ثبات کشور نیز دستخوش تزلزل شده است. سماجت بر پیگیری سیاست‌های ویرانگر اقتصادی، خالی کردن خزانه کشور، درگیری‌های جناحی و وارد شدن سپاه و نیروهای امنیتی و انتظامی به امور اقتصادی و سیاسی و جناحی، کارشکنی مداوم در امور دولت و قوه مجریه، رویارویی همه جانبه حکومت با مردم و بالاخره کوشش برای سرنگونی دولت روحانی در دیماه گذشته که به شورش وسیع سراسری در نزدیک به 100 شهر کشور انجامید و … همه زمینه‌های داخلی تصمیم ترامپ است. دولت امریکا که در هفته‌ها و ماه‌های گذشته احساس کرد توانسته با تهدید به خروج از برجام حدود 30 میلیارد دلار را از کشور به سمت غرب فراری دهد، به ادامه این سیاست امیدوار شده که هم می‌تواند بقیه دلارهای ایران را به سمت اروپا و امریکا فراری دهد و بخشی از مشکل اقتصادی داخلی خود را حل کند و هم اقتصاد و مردم ایران را ورشکسته کند. به این ترتیب نقض برجام توسط امریکا دارای یک جنبه اقتصادی نیز هست که سرمایه‌داران سپاهی و نظامی و گردانندگان اتاق بازرگانی و واردکنندگان کالاها و خارج کنندگان ارز و … همگی در آن همچون متحدان ترامپ عمل می‌کنند.

بدینسان خروج امریکا از برجام و حساب‌های آینده آن بدون یک پیش زمینه داخلی نیست. اگر سپاه در کشور ما دنبال تعقیب و بازداشت روزنامه نگاران و چرتکه انداختن بهای دلار و قاچاق کالا و رقابت با پیمانکاران و چپاول بخش دولتی و رقابت‌های جناحی نبود و پشتوانه ملی داشت، ترامپ در تصمیم خود بیشتر تامل می‌کرد. همانطور که اگر چرخ‌های اقتصاد کشور را از سی سال پیش به ارابه سیاست‌های بانک جهانی و صندوق پول نبسته بودند، تولید ملی را تشویق و تقویت می‌کردند و با خصوصی سازی‌ها صنعت ملی را ضعیف نمی‌کردند، اگر کشور اینچنین وابسته به سودآوری در تجارت و نیازها و نوسانات بازار جهانی نشده بود و در فساد فرو نرفته بود، امریکا تا این اندازه به کارآیی و موفقیت برقراری دوباره تحریم‌ها امیدوار نبود. به همین شکل، اگر جناح راست حکومتی حد و حدود خود را به عنوان یک اقلیت در کشور می‌پذیرفت، به فعالیت حزبی روی می‌آورد، راه را برای آزادی‌ها و احزاب باز می‌کرد، به گفتگوی ملی تن می‌داد، به حصر و حبس خاتمه می‌داد، انسجام و وحدت ملی را تقویت می‌کرد و مقامات امریکایی متوجه می‌شدند که با جامعه‌ای یکپارچه و متحد روبرو هستند قطعا در تصمیم آنها در نقض برجام تردید ایجاد می‌شد. بالاخره اگر آقای خامنه‌ای بجای تبدیل شدن از رهبر کشور به کارگزار یک جناح، بجای توزیع مقام‌های انتصابی میان منفورترین چهره‌های سیاسی و نظامی و شکست خوردگان و طردشدگان مردم، بجای ادامه تکیه بر سرنیزه نظامیان و زندان‌های قوه قضاییه، بجای جلوگیری از نظارت بر ارگان‌های زیر نظر رهبری، بجای پیگیری برنامه شکست خورده مهندسی انتخابات و تکیه بر نظارت استصوابی، بجای قرار گرفتن در برابر چهل میلیون تن بنام فیلترینگ و … راه کنار آمدن با مردم و پذیرش خواست‌های آنان را در پیش می‌گرفت وضع اکنون به گونه‌ای دیگر بود. بنابراین تصمیم ترامپ حاصل صرف روی کار آمدن یک دیوانه در کاخ سفید نیست، برداشت محصولی است که در داخل ایران کاشته شده است.

اکنون به این نقطه رسیده‌ایم. دو راه برای آینده وجود دارد. یک راه آن است که به همان مسیر گذشته که به فاجعه کنونی ختم شده ادامه دهند و بکوشند از خروج امریکا از برجام هم برای توجیه ادامه راه گذشته و فاصله بیشتر و خفه کردن بیشتر مردم بهره گیرند. بنام وحدت حکومتی و مقابله با امریکا همه صداها را خفه کنند و تهمت و جاسوس بگیری و پر کردن زندان‌ها را سکه رایج سازند؛ یا از همه بیعت طلب کنند و هرکس به پذیرش ادامه این راه تن نداد را خائن وانمود کنند … یعنی در واقع کشور را همچنان به پرتگاه هدایت کنند. راه دیگر آن است که از همه آنچه تا به امروز موجب جدایی میان حکومت و ملت شده است فاصله بگیرند و خواست مردم را بپذیرند و بخواهند کشور را آنگونه که مردم آن می‌خواهند اداره کنند و در همه عرصه ها. این یعنی نه تنها از سیاست‌های گذشته که کشور را از نظر سیاسی و قومی تجزیه و چند شاخه کرده فاصله گرفت، بلکه باید با سیاست‌های اقتصادی گذشته که موجب فقر و فساد و رانت و حاکمیت یک گروه مفتخور و فاسد بر کشور شده است نیز وداع کرد و این دو تنها با هم ممکن هستند. حاکمیتی که تن به نظارت ملی نمی‌دهد در واقع از آنروست که بتواند به فساد اقتصادی خود ادامه دهد. همانطور که جامعه‌ای که آزادی ندارد نمی‌تواند برای برابری و پایان دادن به شکاف طبقاتی گام موثری بردارد.

تصمیم ولی فقط با حکومت نیست. تصمیم با مردم و نیروهایی که خود را همسو با مردم می‌دانند نیز هست و به ویژه طرفداران اصلاحات و تحولات نیز مسئولیتی ویژه دارند. آیا می‌خواهند نماینده وسیع ترین خواسته‌های مردم در اکثریت بزرگ آنها باشند، یا همچنان خود را نماینده خواسته‌های محدود قشر محدودی از جامعه بدانند؟ به ویژه قشرهای محروم جامعه ما امروز احساس می‌کنند که هیچ نیروی سیاسی در داخل کشور وجود ندارد که دردها و خواست‌های آنها را بیان و نمایندگی کند و این در شرایط کنونی بسیار خطرناک تر از گذشته است. واقعیتی که موجب می شود طرفداران اصلاحات و تغییر در داخل کشور لازم باشد بازبینی اساسی در دیدگاه‌ها و روشهای گذشته خود انجام دهند. اگر این توده محروم و فقرزده که اکثریت جامعه را تشکیل می‌دهد هیچ نماینده و سخنگویی برای خواست‌ها و استیصال خود در داخل کشور پیدا نکند یا به سمت عوامفریبان دست راستی از نوع ازغدی‌ها و دار‌ و دسته‌هایی که امثال وی را جلو انداخته‌اند کشیده خواهد شد و یا سخنگویانی در خارج از کشور جستجو خواهد کرد که غالب آنها همسو با سیاست‌های امریکا هستند. دراینصورت برنامه‌های امریکا متکی به یک پشتوانه داخلی هم در جامعه می‌شود که دیگر مهار آن دشوار و حتی ناممکن خواهد بود.  

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetude

 

 

 

 

 

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 645  راه توده -  26 اردیبهشت ماه 1397

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت