راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

رویدادهای مهم سال 1330

آنکس که نداند

چه گذشت

نمیتواند بداند

چه می گذرد!

 

  

سال 1330، سال رویدادهائی تاریخی برای ایران است. از ملی شدن نفت تا ترورها، از مرگ و خودکشی تا توطئه های مشترک فدائیان اسلام و دربار شاه. آنها اگر چه مستقیم با هم در ارتباط نبودند، اما هر دو مانند دو دست یکدیگر را می شستند.

در همین سال صادق هدایت در پاریس خود را کشت. در تهران ملک الشعراء بهار در سن 67 سالگی براثر بیماری سل در گذشت و این دو واقعه تمام جامعه ادبی و هنری و دانشگاهی ایران را بهت زده کرد. و باز در همین سال، "رشید یاسمی" از برجسته ترین ادبا و استادان ادبیات دانشگاه تهران نیز در سن 57 سالگی در گذشت. این سه تن هنوز سالهای متمادی می توانستند به فرهنگ و ادب و هنر ایران خدمت کنند. و باز، در همین سال یک پسر بچه 15 ساله را فدائیان اسلام جلو انداختند و همان ماموریتی را به او دادند که درجریان ترور سعید حجاریان به یک جوان 20 ساله دادند. آن جوان 15 ساله که حالا در سالمندی است و رهبری فدائیان اسلام در جمهوری اسلامی به او رسیده "عبد خدائی" نام داشت. عبدخدائی با شلیک گلوله دکتر حسین فاطمی معاون دکتر مصدق را ترور کرد. فاطمی را به بیمارستان رساندند و سرانجام نیز برای نجات قطعی به خارج از کشور منتقل کردند و عصا بدست به ایران بازگشت. او سپس شد وزیر امور خارجه دولت مصدق و پس از کودتای 28 مرداد کاری را که فدائیان اسلام تمام نکرده بودند شاه تمام کرد. حسین فاطمی را اعدام کردند.

در اخبار همین سال شما با اعلامیه رهبر فدائیان اسلام "نواب صفوی" آشنا می شوید که در آن، دقیقا همان نظر جنون آمیزی را مطرح کرده بود که "داعش" در عراق اعلام کرد. یعنی حاکمیت خلیفه مسلمین.

ما، بارها در مقدمه هائی که بر مرور تاریخ ایران از انقلاب مشروطه تا انقلاب 57 نوشته ایم تاکید کرده ایم و باز هم تاکید می کنیم که نمی توان رویدادهای امروز ایران را تفسیر و تحلیل کرد بی آن که از حوادث گذشته که زمینه ساز بسیاری از رویدادهای امروزند بی خبر بود. و از آن حیرت انگیز تر آن که کسانی مدعی آگاهی سیاسی و یا فعال سیاسی باشند و ندانند در سالهای حاکمیت رضاشاه و محمد رضا شاه چه گذشت.

در همین سال، یعنی 1330 رهبری حزب توده ایران برای مدتی دچار چپ روی انقلابی می شود. اعتصابات کارگری به حق بود اما به نفع دولت ملی مصدق نبود و بهره برداری از آن را اقلیت مخالف دولت در مجلس و دربار شاه می کرد. این که حزب توده ایران توانست در دو اعتصاب خوزستان و اصفهان قدرت سازماندهی خود را نشان بدهد، خوب بود، بویژه در دولت "علاء" اما متاسفانه این قدرت نمائی در سال اول نخست وزیری مصدق نیز تکرار شد و این دومی است که بعنوان تند روی و درست ارزیابی نکردن دولت ملی مصدق مطرح است. همینگونه است تظاهراتی که در اعتراض به ورود فرستاده امریکا برای مذاکره با دولت مصدق حزب  توده ایران در دانشگاه ها برپا کرد. این نیز ادامه همان چپ روی در انقلابیگری بود و به سود دولت مصدق نبود. این سیاست یکسال بیشتر دوام نیآورد و از تظاهرات 30 تیر 1331 که حزب توده ایران بزرگترین نقش را در آن داشت به سیاست اتحاد و حمایت قاطع حزب توده ایران از دولت مصدق تبدیل شد. مصدق که به فرمان شاه برکنار شده بود، پس از تظاهرات 30 تیر و عقب نشینی شاه، بار دیگر زمام امور نخست وزیری را بدست گرفت.

در همین سال، کابینه مصدق بارها ترمیم می شود و وزرائی برکنار و وزرائی جابجا می شوند. از جمله سرلشگر زاهدی عامل کودتای 28 مرداد از کابینه مصدق کنار گذاشته می شود و او به مجلس سنا می رود تا ذخیره شود برای کودتای 28 مرداد. از جمله دلائل چپ روی حزب توده ایران حضور امثال زاهدی در کابینه مصدق بود، درحالیکه حزب باید کل سیاست دولت مصدق را می دید و نه حضور افراد مشکوکی مانند زاهدی در ترکیب کابینه را. در همین تغییر و ترمیم کابینه است که بارها روسای شهربانی تغییر می کنند و سرلشگرها یکی پس از دیگری در راس شهربانی قرار می گیرند و سپس بدلیل ستیز با مردم و فرمانبری از شاه توسط مصدق برکنار می شوند. از جمله سرلشگر بقائی که مردم را در یک تظاهرات می کشد و می گوید که فرمان تیر را از شاه گرفته بودم. درحالیکه شهربانی باید تابع وزارت کشور و نخست وزیر می بود. سرلشگر مزینی نیز رئیس شهربانی می شود. روی نام و نقش او مکث کردیم به این دلیل که او در کودتای 28 مرداد سازمانده خوفناک ترین شکنجه ها علیه توده ایهای دستگیر شده شد و بعد هم  برای همیشه سرپرست املاک شاه در گرگان و مازندران شد. املاکی که رضاشاه به زور از مردم گرفته و سندش بنام وی شده بود و محمدرضا شاه که وارث پدرش بود نیز بر آن افزوده بود. سرلشگر مزینی در همین مسئولیت نیز برای خود در گرگان و مازندران سالها حکومت کرد و استانداران و مقامات محلی همه خود را با او همآهنگ می کردند. او در همین املاک زندان اختصاصی ساخته بود و کشاورزان متمرد را زندانی می کرد!

بازدید مصدق از زندان قصر و دستور عفو زندانیان نیز در همین سال روی داد. کاری که در سالهای پیش از کودتا  دیگر هرگز تکرار نشد و در جمهوری اسلامی نیز هرگز. تنها در هفته های اول پس از انقلاب، آیت الله طالقانی از زندان خالی اوین بازدید کرد و با ساده دلی اعلام کرد "اینجا باید موزه شود!" طالقانی رفت و اوین هم موزه شد اما موزه جنایاتی در جمهوری اسلامی که ادامه جنایات در زمان شاه بود.

تشکیل دو حزب حکومتی – انگلیسی برای مقابله با حزب توده ایران نیز در همین سال، از حوادث سیاسی است. یکی را مظفر بقائی بنام حزب زحمتکشان برپا کرد و دیگری را عامل کودتای 1299 سید ضیاء طباطبائی بنام "اراده ملی". وظیفه هر دو آنها ایجاد بلوای سیاسی و بر هم زدن متینگ های حزب توده ایران به کمک اوباشی بود که در خدمت داشتند و سرانجام نیز در همین سال به دفاتر روزنامه ها و خانه صلح که کانون فعالیت علنی حزب توده ایران بود یورش بردند و آن را به آتش کشیدند.

می بینید که حوادث 40 ساله جمهوری اسلامی تا چه حد مشابه حوادث و حتی با انگیزه های مشترک در گذشته است!

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 668  راه توده -  24  آبانماه 1397

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت