راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

 

سرمقاله 668

آینده نا معلومی که درانتظار

ایران و مردم میهن ماست!

 

در هفته گذشته خبرهای گوناگونی منتشر شد که نشان داد مخالفان دولت روحانی، با شرط بستن روی پیامدهای تحریم های امریکا (انتظار سقوط دولت روحانی)، مجددا فعال شده اند. از جمله این خبرها می توان به تشکیل دفاتر انتخاباتی آستان قدس در شهرستان های استان خراسان و بیرون آوردن حفاظت حرم امام رضا از دست نیروهای رسمی انتظامی کشور و تشکیل یگان ویژه مسلح برای آن اشاره کرد. هرچند ابراهیم رئیسی را بیشتر باید یک مهره سوخته دانست ولی تحرکات وی نشان می دهد که بر بستر یک حکومت ضعیف و بی اقتدار در مرکز که علی خامنه ای در آن نقش کارگزار  خوانین خودمختار را بازی می کند، "خان" خراسان قصد دارد که اگر نمی تواند ریاست کل ایران را بدست گیرد، در خراسان اعلام استقلال و جداسری کند که البته با وضع فعلی هم تفاوت چندانی ندارد.

نماد این نظام خانخانی را در سخنان هفته گذشته سردار سعید قاسمی و تهدید روحانی به قتل و استخرمرگ شدن یا سخنان الله کرم سرکرده حزب‌الله که روحانی تا سال 1400 دوام نخواهد آورد، هم می شود دید. در واقع آنها زیر سایه حمایت سرداران و مرعوب بودن قوه قضاییه و بدون آنکه کمترین تره ای برای "مقام معظم رهبری" خرد کنند، در روز روشن تهدید به کودتا می کنند. همین وضع است درباره لوایح مربوط به فاتف و مبارزه با پولشویی که در مجلس و شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت در حال رفت و برگشت است و هر کس ساز خود را می زند و از یک طرف آن را می کشد و گرو کشی می کند. و این یک ماجرای حداقل سی ساله است. نتیجه واگذاری این همه اختیارات و قدرت به یک فرد ضعیف، چه از نظر توان سیاسی و چه از نظر سلسله مراتب مذهبی چیزی جز این از هم گسیختگی و خانخانی در کشور نمی توانست باشد و نیست.

مخالفان دولت روحانی خود ملغمه ای از سرداران قدرت طلب، کوتوله های سیاسی مانند رهبران حزب موتلفه، روسای بنیاد های اقتصادی و مالی دارای ثروت های کلان، امام جمعه ها و خان های محلی و امثال آنها هستند که هر کدام رهبر را آلت دست و زیر مجموعه خود می بینند. با آنکه دست همه آنها در جیب مردم و در کاسه دولت است، با هم نمی توانند بر سر یک سفره بنشینند. رهبر نیز مانند شاهان ضعیف قاجار براساس سیاست اختلاف بینداز و حکومت کن شب را به روز می رساند و خود را از این ستون به آن ستون و مملکت را از این بحران به بحرانی دیگر می کشاند.

هیچ مسئله ای در کشور نباید حل شود و تکلیف آن روشن شود، چون تداوم قدرت رهبر و اطرافیان وی در وجود کانون های مختلف قدرت است. هرکدام از این کانون ها اگر تکلیفش روشن شود یک پایه ستون رهبری از بین می رود. به همین دلیل است که در کشور اصلاح طلب در کنار اصولگرا، سعید قاسمی و الله کرم و سردار حسن عباسی و سردار نجات و سردار مشفق در کنار موسوی و کروبی در حصر و خاتمی ممنوع التصویر و رهبران حزب کارگزاران و مشارکت و اتحاد ملت در کنار موتلفه و ابادگران و جهادگران و مجلس در کنار شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت، و امام جمعه ها در کنار استانداران و همه باید روبروی هم باشند تا مقام رهبری بتواند جایگاه خود را حفظ کند. البته بخشی از اینها را مردم به رهبر تحمیل کرده اند و بخش دیگر را رهبر به مردم. بنابراین در عمق مسئله، توازن قوای شکننده ایست که در کشور بوجود آمده و این ناشی از مقاومت رهبر و بیت رهبری در برابر خواست و رای مردم است. اگر این مجموعه از برابر خواست مردم کنار می رفت، همه این مسائل قابل حل بود و کشور از این حالت بلاتکلیفی و خانخانی بیرون می آمد. ولی تصور رهبر و اطرافیان وی آن است که اگر وی از جلوی مردم و خواست آنها کنار برود، به یک رهبر نمایشی تبدیل می شود و دلیل این امر در آن است که از عمق ناتوانی خود در مدیریت کشور آگاهند. تمام این بازی ها و تلاطم ها و خانخانی که کشور دچار آن شده صرفنظر از گرایش رهبر و اطرافیان وی به سمت نیروهای راست و محافظه کار اجتماعی که آنها را به رویارویی با مردم می کشاند، ناشی از یک ضعف شخصیتی نیز هست.

ادامه این وضعیت به خستگی مردم و فرسایش نیروهای اجتماعی می انجامد که پیامد آن فروپاشی است. در این شرایط تا چه زمان می توان مردم را به تغییر امیدوار نگه داشت؟ معلوم نیست، به همان اندازه که معلوم است با از دست رفتن این امید چه آینده ای در انتظار کشور و ایران خواهد بود. 

 

 تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 668  راه توده -  24  آبانماه 1397

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت