راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

عرض و طول

خطری که

ما را تهدید می کند!

"احسان طبری"

 

 

چشم انداز تاریخ

 کندو کاو سرنوشت نوع انسان، که آن را به نام زیست شناسی آن، «انسان عاقل» (یا Homo sapiens) می نامند، هر انسانی را که در مقیاس محدود یا در افق وسیع، می اندیشد، در اندوه، دلهره و افکار دور و درازی فرو می برد.

رابطه انسان با انسان، انسان با فن و علم، انسان با طبیعت این جهان، انسان با کیهان... همه مسایلی است پیچیده، که خوشبختانه رشته های معرفتی و نهادها و بنیادهای پژوهشی فراوانی به آن ها می پردارند. گرچه بر پایه های اسلوبی و منافع انسانی مختلف و گاه متضاد و گاه پرت.

امروز ثابت شده است که نوع ما، هم در جنوب افریقا و هم در سیبری پدید شده. ظاهرا منظره فسرده کنونی سیبری مربوط به «زمستان» اوستایی است که مانند «طوفان نوح» توراتی، یادآور وقایع طبیعی واقعی است. پیش از این زمستان، سیبری مسکون یا سکونت پذیر بوده است و ظاهرا نژاد زرد، سرخ و سفید از این قرع و انبیق بیرون آمده اند و اقوام سیاه و «سامی» از آزمایشگاه افریقا، و شاید نژادهای استرالیایی و اقیانوس کبیر نوعی تلاقی این دو رشته باشند؟ این ها همه «خیالات دور و دراز» است و صحت آن ها مسلم نیست.

ما از سرگذشت این «انسان عاقل» که دست کم چهل هزار سال است در این دنیا به سر می برد کم اطلاع داریم. حدس می زنند که آن ها در هجرت دیرینه خود به اروپا (که مقارن برف گداز آخرین یخبندان بوده) تمدن رمزآمیز نئاندرتال و آغاز نوسنگ کهن و تمدن غارها را از میان برده اند. بررسی های مفصلی در این باره می شود و سخنان شگرفی به میان آمده است.

ما از سرگذشت این انسان عاقل، در واقع از دوران تشکیل نخستین دولت ها و دولت شهرها در مصر و میان دو رود (بین النهرین) و تمدن کهن هند خبرهایی داریم. اطلاعات ما در مورد مصر نسبتا منظم تر است. تازه در آن هم گسستگی فراوان است. عملا دو هزار سال اخیر را کمابیش خوب و نسبتا مرتبط می شناسیم. تازه در صحت و وثوق اطلاعات ما درباره این دو هزار سال نیز جای بحث بسیار است و باید به بسیاری نو ارزی ها دست زد. اگر داوری های کلی ممکن باشد، در جزییات، بحث بسیار است.

طی این دوهزار سال دست کم هشت حادثه «قیامت مانند» (آپوکالیپس) جهان ما را تکان داده است:

1- فتوحات اسکندر مقدونی که منجر به پیدایش تمدن های هلنی شد؛

2- حمله بربرها به روم غربی که سرانجام به زایش دولت های اروپایی انجامید؛

3- ظهور اسلام که دو امپراتوری بیزانس و ایران را از میان برد و یا تضعیف کرد و جهان نوینی ساخت و نوزایی شرق را در ایران و قفقاز پدید آورد؛

4- ایلغار مغولان همزمان با جنگ های صلیبی که چهره عالم را دگر ساخت و به پیدایش نوزایی غربی با هم پیامدهای تا امروزیش انجامید و امپراتوری عباسی را به سوی زوال برد و امپراتوری عثمانی را بر ویرانه های بیزانس پدید آورد:

5- انقلاب فرانسه (به دنبال انقلاب های هلند و انگلیس و امریکا) و جنگ های ناپلئون که سرآغاز اروپای امروز و گسترش نظام سرمایه داری است؛

6- جنگ اول جهانی و بسط استعمار و پیدایش فاشیسم؛

7- انقلاب اکتبر که مسلما آغاز مهم ترین چرخش در تاریخ انسان از سیر خود به خودی و مالکیت خصوصی قشر ممتاز، به سیر آگاهانه و مالکیت جمعی تمام بشری است؛

8- جنگ دوم جهانی و انقلاب علمی – فنی پس از آن که جهان را در خطر جنگ هسته ای و تبدیل تنازع اجتماعی به یک تنازع نابود کننده قرار داده است.

 

تبدیل تاریخی افزارهای دستی به افزار بخار و برق، بسط حیرت انگیز منابع انرژی زا (نفت، آب، دیتریوم، اورانیوم، باد، امواج دریا، آفتاب، حرکات تکنوتونیک زیرزمینی و غیره)، بسط حیرت انگیز مواد و مصالح طبیعی (مانند آهن و تیتانیوم و پنبه و پشم) و مصنوعی (مانند اجسام پلی مر)، این جهش های رستاخیزی را قوی تر ساخته است. یعنی در کنار مناسبات انسانی، نیروهای مولد نیز مراحل بزرگی را گذرانده اند.

ما انسان های سده بیستم در یکی از این دوران های قیامتی، آپوکالیپتیک، (فاجعه ای)، و آن هم شدیدترینش قرار گرفته ایم، یعنی:

- هرگز تاب و توش تحول اجتماعی (از مالکیت خصوصی به اجتماعی) و نبرد طبقات با این حدت نیوده.

- هرگز دگرگونی علمی – فنی چنین دامنه حیران کننده ای نداشته.

تازه، به این روندهای شگرف، مسئله درآمیزی و جهانی شدن تمدن نیز افزوده شده: بوشمان ها و لاپن ها به ترتیب در استوا و قطب، خواستار همان رفاه و آزادی هستند که لرد لندنی و میلیاردر نیویورکی آن را خاص الخاص خود می دانست و می داند و چه کسی حق دارد که مطالبه انسانی آن ها را منکر شود، مگر اراذلی مانند لیدی تاچر و رونالد ریگان.

باز هم عامل دیگری را باید افزود:

نیرد عقاید: این نبرد – که اکنون در هر کومه افریقایی و چادر عربی برپاست تا چه رسد به خانه ایرانی – بر سر یک سلسله مسایل بینشی و نظام روزمره حیاتی است. اختلاف ها بسیار طوفانی است، هم به علت تفاوت منشاء طبقاتی و سنن قومی، هم به سبب پیچیدگی مسایل و این که نیمی از آن ها در تاریکی حدس ها و گمان ها و در سایه آینده های نامعلوم است.

 

آه، چه زمانه ای! آه، چه زمانه ای!

 

وقتی شخص تاریخ را می خواند، از خود می پرسد: آیا نسل هایی واقعا در شرایط جسمی – روحی دشوارتری بوده اند؟ شاید شرایط جسمی دشوارتر: قحطی، طاعون، کشتار همگانی، غارت و امثال آن در ادواری بدتر و سهمناک تر از دوران ما بوده، ولی دشواری روحی، دلهره، بیم و امید، هرگز به این درجه نرسیده بود. آن هم برای انسان هایی آگاه تر از همیشه. کشش عصبی به ویژه برای انسان های آگاه به حد اعلی است.

دوران تنش و تشنج بزرگ است! دوران فرو آویختگی شمشیر داموکلس جنگ هسته ای! دوران سرگردانی روانی در فکری بی همتا! دوران ستیزه های هولناک درونی جوامع و حتی خانواده ها!

ممکن است این شب سنگین و آشفته دیر یا زود به شفقی اطلسین از صلح و آرامش بهشتی بدل شود و ممکن است که به قیامت کبرای تازه ای بیانجامد. کسی چه می داند؟

سردمداران سرمایه داری و به ویژه افراطی ترین محافل آن ها در ایالات متحده آمریکا، در مخمصه سودورزی و بازاریابی، می خواهند طی پنج سال آینده یک و نیم تریلیون دلار (!) اسلحه سازی کنند. با این حجم البرزی موشک و «ترای دنت» و «آواکس» و «ام – ایکس»، خود واژه «صلح» به حرف خنده داری بدل می شود. این آغاز تصاعد (اسکالاسیون) تازه و بی نظیر «مسابقه تسلیحاتی» خواهد بود. نیمی از ثروت، انرژی انسانی، مصالح فنی و صنعتی صرف ساختن «آلات قتاله» می شود. چه کسی است که دست این ابر جنایتکاران تاریخ را که ضحاک ها، نرون ها، کالیگولاها، ژانسریک ها، آتیلاها، چنگیزها، تیمورها، محمود غلجایی ها و آغامحمدخان ها در نزد آن ها کرم های ناچیزی در جوار اژدهای آتش بیز هستند، نگه دارد؟

 

سیاست زدایی، سیاست گریزی، بی خبری از اوضاع، غوطه زن بودن در زندگی کم بعد فردی – خانوادگی که سرمایه داری، ماهر ترین مروج آن بوده، نمی گذارد که انسان ها، عرض و طول خطر را حس کنند. دغدغه فردی و خانوادگی هست ولی دغدغه اجتماعی و نوعی بسیار نادر است و حال آن که امروز باید سخت به جامعه و به نوع اندیشید.

و وای بر آنان که بار وزین این تنش تاریخی و بیم بروز یک رستاخیز ویرانگر را هر لحظه حس می کنند. مانند اطلس، سنگینی کره زمین را بر شانه ها دارند و از آن سنگین تر.

آنان که کمابیش از خرد علمی – تاریخی بهره ورند، زندگی شان در این تنش ها تماما خودسوزی است. شعله هایی که در آسیا و اروپا در دوران قرون وسطی ده ها و ده ها انسان بزرگ را در هلهله شادی رجاله گان خاکستر ساخته، در یاخته های آن ها زبانه می زند.

آه، چه زمانه ای! بگذار تسلیم یاس نشویم و به خرد و دلاوری انسان های عصر باور داشته باشیم! بگذار خوش بمانیم و پیکار کنیم!

 

در چیستا (شماره 5 دی ماه 1360)

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 666  راه توده -  3 آبانماه 1397

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت