راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

پشت پرده یورش به حزب توده ایران

پرسش و پاسخ مهم

"جواد مادرشاهی" در تهران

فیلم را اینجا ببینید!

 

نورالدین کیانوری، دبیر اول وقت حزب توده ایران پس از آزادی از زندان جمهوری اسلام در خانه ای که دخترش "افسانه" برای او و همسرش "مریم فیروز" در میدان سنائی تهران اجازه کرده بود مستقر شد. در این دوران چند مقاله تحلیلی درباره اوضاع کشور و همچنین دلائل یورش به حزب نوشت که به راه توده رسید و آن ها را منتشر کردیم. همچنین نامه 14 صفحه ای او خطاب به رهبر جمهوری اسلامی "علی خامنه " که این نامه نیز برای نخستین بار در راه توده منتشر شد.

دو تحلیل او در باره آینده حزب توده ایران پس از یورش به حزب، قتل عام رهبران و کادرهای زندانی حزب در فاجعه ملی قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67 و همچنین تحلیلی درباره دلائل یورش به حزب با دو نام و عنوان در راه توده انتشار یافت که همچنان در آرشیو راه توده قابل دسترسی است.یکی بنام "سخنی با همه توده ایها" و دیگری تحت نام "جزوه 52 صفحه ای درباره دلائل یورش به حزب توده ایران"

اخیرا "جواد مادرشاهی" رهبر پشت پرده انجمن حجتیه که از ابتدای تاسیس جمهوری اسلامی با مسئولیت "ضد جاسوسی" درکنار آقای خامنه ای قرار داشته و همچنان نیز در کنار وی قرار دارد یک جلسه سخنرانی و پرسش و پاسخ برگزار کرده است. این جلسه در تهران و در دیدار با زندانیان مذهبی پیش از انقلاب برگزار شده است.

ما متن کامل این سخنرانی و پرسش و پاسخ را دراختیار نداریم اما فیلمی درباره همین جلسه توسط ایرج جمشیدی روزنامه نگاری که در همین جلسه شرکت داشته منتشر شده است. جمشیدی روی این فیلم تفسیری با زهرپاشی علیه حزب توده ایران از خود افزوده که اغلب اطلاعاتی که در آن مطرح می کند غلط است. اما بحث ما و مسئله ما گفته های جمشیدی نیست، بلکه اهمیت نکات خبری مهمی است مادرشاهی به زبان خویش مطرح می کند.

مادرشاهی دراین سخنرانی فاش می کند که او به همراه حبیب الله بیطرف و بدستورعلی خامنه ای به پاکستان می رود و با ماموران سازمان جاسوسی انگلستان که گویا دیپلمات فراری و یا ربوده شده اتحاد شوروی وقت را با خود به پاکستان آورده بودند ملاقات می کند. دراین ملاقات است که پرونده ای برای یورش به حزب تنظیم می شود. تاکنون نه تنها ما بلکه خود کیانوری هم تصور می کرد آن که پرنده ساخته شده علیه حزب را از انگلیس ها در پاکستان تحویل گرفته حبیب الله عسگراولادی دبیرکل وقت حزب موتلفه اسلامی بوده است و حالا مادر شاهی خود می گوید که آن حبیب الله، حبیب الله بیطرف بوده است نه عسگراولادی.

فیلم کوتاه را خود می بینید و نیازی به توضیحات بیشتر ما نیست. به ما اطلاع داده اند که در جلسه مذکور مشاجره ای دو ساعته بین مادرشاهی و چند تن ازحاضران درگیر می شود. ظاهرا این مشاجره از آنجا آغاز می شود که مادرشاهی می گوید "ما (حجتیه) توانستیم 30 هزار نیروی خود را در جمهوری اسلامی به حکومت تزریق کنیم. و امیدواریم متن این جلسه حال یا بصورت مکتوب و یا فیلم تصویری بدست ما برسد تا آن را برای ثبت درتاریخ منتشر کنیم.

 

کیانوری در جزوه 52 صفحه ای خود درباره دلائل یورش به حزب می نویسد:

«... مسئله ديگري كه هم در زندان در باره‌اش بحث بود و هم وقتي از زندان بيرون آمديم معلوم شد براي عده‌اي از دوستان قديمي خودمان هم مطرح است، مسئله مبادله اطلاعات و اخبار و تحليل‌ها بين احزاب برادر و اردوگاه انقلاب در آن سالهاست. اين كه ديگر از روز روشن‌تر است كه هيچ مدركي كه دلالت بر جاسوسي داشته باشد، در هيچ دادگاهي مطرح نشد، زيرا اساسا چنين مدركي وجود نداشت. تنها نمونه‌اي كه هر بار مطرح كردند و خودشان هم بدليل پوچ بودن آن را نيمه كاره رها كردند، توصيه‌اي كلامي در باره قطعه يدكي يك زير دريائي امريكائي در خليج فارس بود، كه ربطي هم به جمهوري اسلامي نداشت. اين يك زيردريائي امريكائي بود، كه البته همانطور كه در دادگاه هم گفتم از مرحله حرف پيش‌تر نرفت، من طرحی براي افضلي طرح كردم و تا او رفت كه مسئله را جدي بگيرد فهميديم اتحاد شوروي اصلا به آن نياز ندارد، زيرا خودش در اختيار دارد! اما يك مسئله بسيار مهم ‌تر كه هميشه در پشت پرده ماند و آن اطلاعاتي بود كه اتحاد شوروي و احزاب برادر از طريق ما در اختيار رهبري انقلاب و جمهوري اسلامي قرار دادند. اطلاعاتي كه قيمت آن، قيمت يك انقلاب بود. قيمت خون هزاران هزار انسان بود. در حقيقت، اين اتحاد شوروي و احزاب برادر بودند كه اطلاعات مهم خود را براي دفاع از انقلاب ايران در اختيار ما و از اين طريق در اختيار رهبري انقلاب و جمهوري گذاشتند و نه ما در اختيار اتحاد شوروي. آقايان شيپور را از آن طرفش فوت كردند كه گوش خراش هم بود!

درباره اين اطلاعات حياتي، هميشه سعي كرده‌اند خودشان را به فراموشي بزنند، اما تاريخ فراموش نخواهد كرد كه اتحاد شوروي مانع وقوع چند فاجعه خونين عليه انقلاب ايران شد. فجايعي كه مي‌توانست علاوه بر كشتار هزاران هزار مردم ايران، كشور ما را در يك جنگ داخلي فرو ببرد و بخش‌هاي حياتي آن را از نقاط مركزي آن جدا كند و اين جدائي به مرور زمان به يك جدائي قطعي تبديل شود. مخالفان ما در جمهوري اسلامي و مخالفان حزب ما در ميان احزاب سياسي در اين سكوت با هم يكدست عمل مي‌ كنند.

یورش به حزب

در فروردین یا اردیبهشت سال 1361 یك افسر پائین رتبه "سازمان امنیت كشوری" اتحاد شوروی كه در كنسولگری آن كشور در تهران مشغول كار بود و از مدت ها پیش از سوی "اینتلجنت سرویس" انگلستان جلب شده بود، پنهان شد. پس از مدتی، در اوائل زمستان خبر رسید كه او با كمك تركیه از ایران خارج شده و به انگلستان پناهنده شده‌است. بلافاصله از سوی سازمان جاسوسی انگلستان- همان انگلستان كه وسائل ساختن بمب شیمیائی و میكروبی را در اختیار عراق گذاشت- پرونده قطوری به نام او علیه حزب توده ایران سرهم كرده و از راه دولت پاكستان به جمهوری اسلامی رسانید. "عسگراولادی" كه در آن زمان وزیر بازرگانی بود و برای مذاكرات به پاكستان رفته بود، در آنجا دولت پاكستان این پرونده را در اختیار او گذاشت تا به ایران ببرد. (اشتباهی که جواد مادرشاهی اصلاح کرد و گفت که حبیب الله بیطرف همراه او به پاکستان رفته بود)

به این ترتیب، انگلستان و امریكا انتقام خود را از حزب توده ‌ایران كه بسیاری از توطئه‌ هایشان را خنثی كرده بود گرفتند.

از همه گویاتر مسافرت نماینده "وال‌استریت جورنال" به ایران و " توصیه ‌هایش" به مقاماتی بود كه با آن ها ملاقات كرد. مسلما رهبران جمهوری اسلامی ایران خوب می دانستند كه "وال‌است ریت جورنال"، ارگان سیاسی محافل مالی بزرگ امریكا و از سخنگویان سیاست دولت ایالات متحده‌ است. این نماینده به ایران آمد و نقش دوست ایران را بازی كرد و رسانه‌های گروهی ایران هم تفسیرهای این نماینده كینه ‌توزترین دشمنان ایران را چاپ و پخش كردند. جالب اینجاست كه این نماینده، اجازه دیدار با بلندپایه ‌ترین مقامات جمهوری اسلامی را پیدا كرد و با صراحت كامل دو پرسش زیر را مطرح ساخت:

 1- چرا حزب توده ‌ایران را تعطیل نمی‌ كنید؟

2- چرا رابطه با اتحاد شوروی را بالاخره قطع نمی ‌كنید؟

 او از یكسو، با تمجید از پیشرفت ‌های جمهوری اسلامی هندوانه زیر بغل سیاستمداران كشور گذاشت و از سوی دیگر خواستار تعطیل حزب توده ‌ایران شد. حزبی كه طی این سال ها با تمام نیرو و امكانات خود در خنثی كردن توطئه‌های رنگارنگ امپریالیسم امریكا در ایران نقش موثر و در مواردی تعیین ‌كننده داشته‌ است.

این نماینده خواستار قطع رابطه با شوروی شد. همان شوروی كه از روز اول انقلاب آمادگی خود را برای كمك به ایران اعلام داشت و از آغاز تجاوز عراق با وجود داشتن «پیمان دوستی و كمك متقابل» با این كشور و تامین كننده همه تسلیحات نظامی، بلافاصله فرستادن سلاح را به آن كشور قطع كرد. توصیه این نماینده وال‌استریت جورنال درباره قطع رابطه سیاسی با شوروی دقیقا انجام همان دستوری بود كه "كارتر"، رئیس جمهور امریكا بوسیله "برژینسكی" به وزارت خارجه امریكا داد. [این یادداشت دو یا سه ماه پیش از اشغال سفارت امریكا بوسیله دانشجویان پیرو خط امام، یعنی تقریبا در 15 مرداد نوشته شده‌است. متن یادداشت چنین است:

"بموجب این یادداشت شما مجاز هستید اقداماتی را كه در حیطه شایستگی مسئولیت وزارت امور خارجه است به عمل آورید. در مورد اقداماتی كه برای نفوذ كردن در سیر تحولات ایران مشخص شده‌اند، رئیس جمهور معتقد است كه اقدامات مورد نظر می ‌بایستی با هماهنگی وزارت دفاع و سیا و همچنین سایر ادارات و موسسات، هر كجا كه لازم باشد."]

با این مقدمات، این پرسش مطرح می ‌شود كه تشدید بی ‌سابقه شوروی ستیزی و توده‌ای ستیزی در رسانه‌های گروهی جمهوری اسلامی با توصیه ‌های دوستان ینگه دنیائی پیوند مستقیم نداشت؟ همانطور كه در بالا نوشتم، دولت انگلستان، درباره غیر قانونی كردن حزب توده ‌ایران نسبت به امریكا دست پیش را گرفت!

اولین اقدام جمهوری اسلامی در راه سركوب حزب توده ‌ایران، پس از توقیف روزنامه ارگان حزب "نامه مردم" جلوگیری از انتشار جزوه‌های پرسش و پاسخ بود. افشاگری‌ های این جزوه، موضعگیری‌روشن حزب در زمینه فاجعه آمیز بودن دنبال كردن جنگ به مذاق آنان كه تصور می‌ كردند در ظرف چند هفته كربلا و نجف و بغداد را تصرف كرده و صدام را به زانو در خواهند آورد بهیچ وجه سازگار نبود.

همانگونه كه حزب توده‌ایران پیش بینی كرد، امریكا یك جنگ فرسایشی 6 ساله را به ایران تحمیل كرد. صدها هزار جوان مبارز و انقلابی و میهن دوست را به خاك و خون كشید، بیش از یكصد و پنجاه میلیارد دلار خسارت به ایران وارد ساخت و بالاخره آیت‌الله خمینی را مجبور ساخت كه جام زهر را بنوشد و قطعنامه 598 شورای امنیت را بپذیرد. دهها هزار معلول، صدها هزار خانواده بی ‌سرپرست و…محصول این اشتباه بزرگ تاریخی رهبری جمهوری اسلامی است كه هنوز هم آثار آن پس از 11 سال پاك نشده‌است.

رهبری جمهوری اسلامی، بلافاصله پس از توصیه نماینده "وال‌استریت جورنال" برای سركوب حزب ‌توده ‌ایران دست به كار شد و دقیقا دو ماه و 18 روز پس از افشاگری تاریخی حزب ما در جزوه پرسش و پاسخ 29 آبان 1361، درباره فاجعه ادامه جنگ و خطراتی كه انقلاب را تهدید می‌كند، در روز 17 بهمن 1361 ضربه اول را برای نابودی حزب وارد آورد.

تاریخ آینده كه حتما با این واقعیت‌ها آشنا خواهد شد، داوری خواهد كرد كه حزب توده ‌ایران به میهن خود خیانت كرده‌است یا آن ها كه ما را به خیانت متهم كرده و می ‌كنند.»

 

 

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 704 - 31 مرداد ماه 1398

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت