راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

آنهائی بخوانند

که می گویند:

بی خیال انتخابات

و بی خیال مجلس!

   

در شرایطی که انتخابات مجلس شورا نزدیک می شود، صرفنظر از خود حکومت که در بوق بی خاصیتی مجلس و نهادهای قانونی می دمد و عملا هم در جهت بی خاصیت کردن آنها می کوشد، کم نیستند کسانی که در خارج حکومت و بویژه خارج کشور که با شرکت مردم در این انتخابات مخالفت می کنند. در گذشته استدلال می شد که مردم با شرکت در انتخابات به رژیم "مشروعیت" می دهند. این سخن آنقدر نخ نما و بی اعتبار شده که دیگر جایی در استدلال های مخالفان شرکت در انتخابات ندارد. اکنون استدلال اصلی این است که مردم از ولایت فقیه یا جمهوری اسلامی عبور کرده‌اند و تنها راه نجات کشور، اگر نه سرنگونی جمهوری اسلامی، لااقل در کنار گذاشتن یا اصلاح قانون اساسی است. آنها در واقع عبور از جمهوری اسلامی در ذهن مردم را با امکان عملی این عبور مخلوط می کنند. همین امروز در فرانسه هشتاد درصد مردم با قانون برهم زدن بازنشستگی مخالفند و از آن "عبور" کرده‌اند. ولی معنایش این نیست که این قانون به صرف اینکه مردم قبولش ندارند پی کارش می رود. با وجود هفته‌ها اعتصاب و تظاهرات که کل فرانسه را فلج کرده، حکومت ایستاده که آن را اجرا کند. نتیجه کار در ذهن مردم انجام نمی شود بلکه در مبارزه و تناسب قوا میان حکومت و مردم تعیین می شود.

رویکرد مدعیان عبور مردم از قوانین و نهادهای جمهوری اسلامی می خواهد خود را بسیار رادیکال و پیشرو نشان دهد ولی بشدت انفعالی و بی درونماست. درست به همین دلیل که جنبش مردم را از امکان بهره گیری از ظرفیت‌های قانونی و بویژه قانون اساسی محروم می کند. اساسا هیچ جنبش وسیع مردمی بدون بهره گیری از ظرفیت‌های قانونی وجود ندارد و هرگز نمی تواند بوجود آید. چنانکه در زمان رژیم پهلوی نیز حزب توده ایران که با سلطنت و رهبری موروثی از بن مخالف بود و هست همواره حکومت شاه را از موضع دفاع از قانون اساسی مشروطه مورد انتقاد قرار می داد. و این در شرایطی بود که اساسا ظرفیت های قانونی و نهادی قابل بهره گیری چندانی هم وجود نداشت. با اینحال حزب توده ایران هرگز زیر بار شعارهای افراطی نرفت که از "تنها ره رهایی جنگ مسلحانه" سخن می گفت و پیشاپیش سرنگونی سلطنت یعنی نفی قانون اساسی مشروطه را هدف قرار داده بود. خود آقای خمینی نیز تا دیماه 57 یعنی یک ماه قبل از سقوط رژیم سلطنتی فقط می گفت "شاه باید برود". او نیز شاه را متهم می کرد که قانون اساسی مشروطه را نقض کرده است. تنها پس از رفتن شاه بود یعنی در مراحل آخر بود که با تشکیل شورای سلطنت مخالفت کرد.

محروم کردن جنبش مردم ایران از ظرفیت‌های قانون اساسی جمهوری اسلامی، تحت این عنوان که مردم از جمهوری اسلامی یا ولایت فقیه عبور کرده‌اند، نه تنها امری خردمندانه نیست که ارتجاعی و ضد انقلابی است. تا آخرین روزی که ممکن است باید به قانون اساسی تکیه کرد و حکومت و "ولایت فقیه" را به استناد همین قانون مورد مواخذه قرار داد. بویژه اینکه اکثریت بزرگ مردم کشور ما شهرنشین هستند. در یک کشور روستایی ممکن است از طریق شورش و راهزنی و یاغیگری حرکتی اجتماعی و انقلابی را تا مدتی به پیش برد ولی در جنبش‌های شهری چنین چیزی ممکن نیست. گسترش جنبش‌های شهری نیازمند وجود پایه‌ها و حمایت‌های قانونی است.

در واقع ظرفیت ها و نهادهای قانونی خود یکی از ابزارها و هدف های مبارزه جنبش های شهری است. هیچ جنبش شهری را در هیچ کجای دنیا نمی شناسیم که خود را از این ابزار بخواهد یا بتواند محروم کند. فقط در ایران - یا دقیقتر بگوییم در خارج از ایران- است که عده ای تحت عنوان مبارزه با حکومت به مردم می گویند از ابزارها و نهادهای قانونی بهره نگیرید، در شرایطی که هیچ ابزار جدی دیگری هم برای تغییر در اختیارتان نیست. ایران یک روستای بزرگ نیست که در آن خودمان بکاریم و خودمان بخوریم و کاری به کار همدیگر و حکومت نداشته باشیم. زندگی همه مردم در ایران به همدیگر و به حکومت وصل است. مگر می توان در یک جامعه شهری ابزارها و ظرفیت ها و نهادهای قانونی را نادیده گرفت؟ مردم شهرنشین اگر نخواهند کمیت و قدرت خود را در کوشش برای نفوذ به نهادهای حکومتی نشان دهند، ابزار دیگری برای تغییر جز تظاهرات و اعتصاب و در نهایت توسل به تفنگ نخواهند داشت. راه سوم که درواقع بیراهه است زیرا سرنوشت جنبش را از دست توده مردم خارج می کند و به کسانی که توانایی تفنگ بازی دارند می سپارد. راه تظاهرات و اعتصاب هم ضمن اینکه همچنان متکی به پایه ها و ظرفیت های قانونی است، محدودیت های خود را دارد زیرا در بهترین حالت اقتصاد کشور را فلج می کند و در نهایت گلوی مردمی را که به نان، آموزش فرزندان، دارو، بیمارستان، تفریح و ... نیاز دارند می فشارد.

همین امروز هم می بینیم همان کسانی که در شورش‌ها و جنبش‌های شهری هم شرکت می کنند وقتی مورد یورش قرار می گیرند مسئله "قانون" را پیش می کشند، به نهادهای قانونی استناد می کنند، از اینکه اعتراض حق مردم است سخن می گویند، مسئله تعیین جا و مکان برای اعتراض‌ها را مطرح می کنند. حتی یک زندانی به قوانین همین حکومت استناد می کند و می خواهد که در مورد او رعایت شوند.

از زاویه‌‌ای دیگر نیز از اگر بنگریم باید از آنها که امروز بهره گیری از ظرفیت‌های قانونی را نفی می کنند یا مردم را دعوت به عدم مشارکت در انتخابات می کنند پرسید چه جایگزینی را به جای آن به مردم ارائه می کنند؟ گیریم که مردم در انتخابات شرکت نکردند و مجلس و ریاست جمهوری و شوراها و همه نهادها افتاد دست جناح راست و گیریم که اصلا معلوم شد که آنها هم کاری ازشان ساخته نیست، آنوقت چه می شود؟ آنها که قدرت بدستشان است می گویند مردم بیایند مسالمت آمیز در خیابان‌ها تظاهرات کنند و ما را برکنار کنند؟ اصلا مردم بخواهند مسالمت آمیز تظاهرات کنند، تحت کدام رهبری و با کدام برنامه؟ یا شاید گمان می کنند آقایان حکومتی می روند کنار و حکومت را می دهند دست اصلاح طلب‌ها و تحول خواهان، یا دست اپوزیسیون خارج کشور؟‌ اگر می خواستند چنین کنند که الان و در این بحرانی که سراپای کشور را فرا گرفته می کردند بجای آنکه به فکر سرنگونی دولت و تسخیر مجلس باشند.

برخلاف ادعای برخی‌ها در اپوزیسیون هر قدر بحران عمیق تر شود تلاش برای حذف و قبضه و یکدست کردن قدرت بیشتر خواهد شد و نه کمتر. هیچ حکومتی دربرابر شورش‌های کور عقب نشینی نمی کند، مگر خود دوراندیش و عاقل باشد. زمانی حکومت‌ها وادار به عقب نشینی می شوند که یک جنبش بزرگ ملی و دارای رهبری دربرابر آنها باشد یا مردم توانسته باشند شماری از نمایندگان خود را به درون دستگاه حاکمه فرستاده و آن را از درون فلج کرده باشند و این دو درشرایط کشور ما با هم در ارتباط است. محروم کردن مردم کشور ما از بهره گیری از ظرفیت‌ها و نهادهای قانونی برای اصلاحات، هم امکان فلج کردن بیشتر حکومت از درون را از آنها می گیرد و هم دورنمای شکل گیری یک جنبش بزرگ ملی را دسترس ناپذیرتر می کند. 

این سخن لنین بزرگترین استاد انقلاب را فراموش نکنیم : «برای طبقه حاکم شرایطی که به کلی فاقد راه حل باشد وجود ندارد.» اگر چنین شرایطی بوجود می آید برآمده از اشتباهات آنها و کوربینی ناشی از منافع طبقاتی است. بنظر می رسد که جناح راست حکومتی بیش از برخی در اپوزیسیون ادعایی آن، حقیقت این سخن را دریافته و این چنین برای حذف حریفان و بدست گرفتن مجلس و سرنگونی دولت و قبضه و یکپارچه کردن قدرت خود را به آب و آتش می زند.

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 


 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 721 - 5 دیماه 1398

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت