راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سپاه پاسداران در دوران

برزخ ایفای نقش سیاسی در ایران

   

اختلاف بین فرماندهان سپاه و به طور کلی‌ نیرو‌های نظامی امر عجیب و غیر منتظره نیست و برای هر رویداد و تغییرات مثبت یا منفی در ایران نباید از آن غافل بود. به نظر ما "اصطکاک" شدید در آینده میان آنها بسیار محتمل است: یا نظامیان طرف تفکر حجتیه و دفاع از سرمایه داران سپاهی را خواهند گرفت و به بهانه نجات کشور از بحران بقول خودشان کار را یکسره خواهند کرد و یا سرداران سپاه و ارتش که هوادار اعتدال و اصلاحات هستند به بهانه نجات نظام از دست ارتجاع و افراطیون کاری خواهند کرد شبیه انقلاب پرتغال در ۱۹۷۴. از همان ابتدا که ترور موشکی سردار سلیمانی اعلام شد، ما نوشتیم و تاکید کردیم که این ترور ممکن نبود مگر با همکاری عواملی از داخل محرمانه ترین بخش های اطلاعاتی سپاه و یا بیت رهبری که این خود نمونه ای آشکار از اختلاف و رقابت در درون سپاه است. حدود دو سال پیش بموجب اطلاعاتی که برای ما ارسال شده بود نوشتیم که موقعیت دو فرمانده سپاه در میان بدنه سپاه و حتی برخی از فرماندهان رده دوم سپاه بسیار بالاست. این دو فرمانده سپاه را معرفی کردیم: سرلشگر سلیمانی فرمانده سپاه قدس و سرلشگر باقری رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح. هنوز سرلشگر عزیز جعفری از فرماندهی سپاه کنار گذاشته نشده بود و ما در همان گزارش نوشتیم که وی کوچکترین محبوبیتی در میان بدنه و فرماندهان سپاه ندارد. این نوع گزارش ها، حتی اگر در صدی از آن اغراق نیز باشد، نشان دهنده رقابت ها در میان فرماندهان سپاه است. رقابتی که ریشه ترور سلیمانی را باید در آن جستجو کرد.

احتمالا پس از درگذشت رهبر جمهوری اسلامی این دو احتمال پر رنگ تر خواهد شد و از امثال جنتی ها و مصباح یزدی ها نیز کاری ساخته نخواهد بود. همینجا اضافه کنیم که بنظر ما با تغییرات نسلی و جمعیتی ایران، رویدادهای آینده نمیتواند به سود و درجهت منافع فکری و مالی باصطلاح افراطیون باشد. نه تنها در جامعه نسل دیگری متفاوت با نسل انقلاب در اکثریت است و خواست ها و تمایلات دیگری دارد و در چارچوب معیارهای حکومت، حتی با زور و زندان و سانسور و دیگر فشارهای اجتماعی نمی رود، بلکه رهبران نسل اول و حتی دوم حزب الله و نیروهای موازی و مزاحم اصلاحات نیز کم کم دارند پیر میشوند و به نظر نمیرسد برای نقش‌های کلیدی بتوانند نیروی تازه نفسی بر محور شعارهای گذشته پیدا کنند، مگر تن بدهند به شعارهائی علیه ثروت و اختلاس و اختلاف طبقاتی در جامعه که این بازی برایشان گران تر از آن تمام خواهد شد که بدان تن بدهند. روحانیون خط نگهدار آنها نیز به طور قطع در حال پیر شدن و تقلیل و تحلیل هستند و تازه نفس هائی مانند ابراهیم رئیسی هم نه در میان روحانیون پایگاهی دارد و نه در میان مردم و اگر سپاه بخواهد حمایت مردم را برای هر اقدامی داشته باشد امثال او را هم پشت سر خواهد گذاشت. بویژه در گذرگاه های پیش بینی نشده ای مانند همین سونامی کرونا و پوچ درآمدن ادعاها برای "پدافند غیر عامل" در صورت حمله به ایران که حتی در پادگان های سپاه نیز موجب ولوله شده است.

از نظر ما ریاست جمهوری احمدی‌ نژاد برای افراطیون بیشتر یک فرصت تجدید قوا و جذب نیرو‌های جدید از راه‌های جدید (پول، سهمیه، بورس تحصیلی‌ و...) بود که ظاهراً و خوشبختانه علیرغم موفقیت‌های کوچک زیاد، نتیجه دراز مدت نداد یا اگر هم داد، شواهد نشان میدهد پایدار نیست.

در این میان، جامعه نیز همچنان در حالت انفجاری قرار دارد و اکثریت نیروهای حاکمیت از هر جناح از این انفجار بیمناک اند و می دانند که اگر انفجاری روی بدهد و یا کودتائی هم بشود، همه چیز و از جمله حاکمیت روحانیت شیعه در جهان اسلام برباد می رود و این شکست به پای روحانیون حاکم کنونی نوشته شده و در تاریخ ثبت خواهد شد.

بموجب همین گمانه زنی ها، فرماندهان سپاه و بویژه رده های پائین فرماندهی و بدنه سپاه را یکدست دیدن غلط است. این تفکر که ارزیابی از بدنه نیروهای مسلح مربوط به ارتش شاهنشاهی است و در جمهوری اسلامی ایدئولوژی مذهبی مانع این طبقه بندی است، یک تفکر غیر علمی است زیرا آنچه موجب طبقه بندی در میان نیروهای مسلح می شود پایگاه طبقاتی و وابستگی های اجتماعی و خانوادگی آنهاست که با مذهب و اسلامی یگانه نمی شود. اتفاقا خود حاکمیت به این واقعیت آنقدر واقف است که به خیال خود با درس گرفتن از دوران شاه، نیروهای سپاهی را در شهرک های ویژه ساکن ساخته تا ارتباط آنها با جامعه را قطع کند. خواب و خیالی باطل!

بینائی سیاسی زیادی لازم نیست که با خواندن سخنرانی ها و مصاحبه های فرماندهان سپاه دیده شود، همین حالا هم صف بندی ها در سپاه آشکار است، حتی از روی سر رهبر جمهوری اسلامی. بنظر ما بخش مهمی از اصرار بر نگهداشتن موسوی در حصر خانگی و قطع ارتباط او با مردم ناشی از بیمی است که بخشی از سپاه و حاکمیت از تبدیل شدن موسوی به قطب نمای تحولات در جامعه و بویژه جمع شدن بخش مهمی از فرماندهان سالم سپاه در اطراف اوست. حتی تلاش و اصرار بر ادامه حصر موسوی هم نشان میدهد که حکومت خود نیز بیمناک انفجار جامعه و بازتاب آن در میان فرماندهان و بویژه بدنه سپاه است. حتی اگر روزی موسوی هم دیگر در قید حیات نباشد، این واقعیات به حیات خود ادامه میدهند.

اغلب از تلاش خامنه ای برای نشاندن فرزندش مجتبی به جای خود گفته می شود. حتی اگر چنین برنامه ای هم درحال اجرا باشد، از روز روشن تر است که روحانیت این جانشینی را نمی پذیرد و تازه این خود تبدیل به انگیزه دیگری برای تشدید تضادها در حاکمیت و مقاومت های مردم و بازتاب آن در سپاه و ارتش خواهد شد و آینده را برای حاکمیت پرمخاطره تر می کند. بهر روی وضع کنونی روز به روز بیشتر نشان دهنده آنست که ایران در شرایط کنونی داخلی و منطقه ای، هیچ راه حلی جز طی کردن راه تغییرات اساسی با تمام دشواری های آن ندارد. همچنان که در مناسبات جهانی و حل مسئله اتمی راه حلی جز اصلاح نظرات خود و مذاکره و تفاهم ندارد. روی همه تضادها و صف بندی های سیاسی و نظامی که به آن اشاره شد محاسبه باید کرد و آن را در تحلیل های خود از اوضاع بغرنج ایران در نظر داشت.

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 



 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 734 -  28 فروردین 1399

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت