راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

30 سال پس از خروج

ارتش سرخ از افغانستان

ترجمه و تدوین - الناز گرجی

 

   

سی سال پیش 15 فوریه سال 1989 ستون نظامی اتحاد شوروی از خط مرزی دولت اتحاد شوروی و افغانستان روی پل رودخانه« آمو» نزدیک شهر «ترمز» ازبکستان عبور کرد. فرمانده ارتش چهلم سرلشگر «ب.و. گروموف» نقش نمادین را در آخرین سرباز شوروی که افغانستان را ترک ‌می‌کرد بعهده گرفت. نمادین به آن دلیل که پشت سر او در خاک افغانستان زمانی مشاوران نظامی و مرزبانان شوروی کشته شده بودند، تا چه رسد به آن کسانی که مفقود و اسیر شدند (در آن زمان 417 نفر بود). با خروج آخرین ستون ارتش چهلم مشارکت اتحاد جماهیرشوروی سوسیالیستی درجنگ «اعلام نشده»، اما طولانی و خونین افغانستان پایان یافت. پیامدهای مداخله شوروی در درگیری های داخلی در کشور همسایه فاجعه بار بود. مخالفان ژئوپلیتیکی اتحاد شوروی به انجام عملیات بخوبی سازمان یافته جهانی که هدفش بطور جدی تضعیف اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی برای  درگیر کردن آن در عملیات نظامی طولانی و خسته کننده بود موفق شدند. بویژه نقش شوم در این مسئله را «ز. بژزینسکی» دستیار آن زمان رئیس جمهور وقت آمریکا در امور امنیت ملی ایفا کرد که کارهای زیادی انجام داد تا «برای اتحاد شوروی جنگ ویتنام درست کند». کشورما به انزوای بین المللی کشیده شد، حتی برخی از متحدان در جامعه سوسیالیستی و احزاب عمده کمونیست کشورهای غربی و اعضای متعدد جنبش عدم تعهد حاضر به حمایت از این عمل نشدند. اتحاد جماهیر شوروی نه تنها نوعی نفوذ خود در افغانستان را از دست داد بلکه مجبور شد بطور کلی از این منطقه خارج شود، حال آنکه موقعیت دشمن اصلی ژئوپلیتیک او یعنی آمریکا بشدت تقویت می‌شد.

مسلم است پس از سالها بسیار آسان ترمی توان درباره گذشته قضاوت کرد. با این حال آسیب های احتمالی این عمل نظامی برای بسیاری قبل از آنکه حلقه باریک رهبران ارشد شوروی به رهبری «برژنف» این تصمیم سرنوشت ساز را بگیرد آشکار بود. با مداخله در امور افغانستان «ان.و. اوگارکوف» رئیس ستاد کل و مارشال اتحاد شوروی، معاون وی «س.ف. آخرومیف»، فرمانده نیروی زمینی ژنرال ارتش «ای.گ. پاولووسکی»، دیپلماتها، دانشمندان و شرق شناسان مخالفت کردند، اما پولیت بوروی حزب به آن گوش نداد. در مسکو معتقد بودند که رژیم برقرار شده در کابل بشدت در مسیر پیشرفت سوسیالیستی قرار گرفته است، هرچند آنطورکه بعدا «ک.ن. بروتنس» نظریه پرداز و معاون اول آن زمان رئیس بخش بین الملل کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی نوشت:«درواقع این مسئله خودویژه و حتی مخلوط عجیب ناسیونالیسم پشتون با ایدئولوژی مارکسیستی در بسته بندی دگماتیک آن بود». طی بیش از9 سال تقریبا 420 عملیات برنامه ریزی و انجام شد، که بیشتر آنها در مقیاسی گسترده بود. بیش از دویست عملیات جداگانه و حملات برای نابودی گروه های مجاهدین، کمین کردن بر سر راه کاروان ها، شناسایی نیروها،  وسایل دشمن، کمک رساندن به واحد های خودی، که در محاصره قرار گرفته بودند انجام گرفت. سربازان و افسران شوروی کیفیت بالای جنگی و رزمندگی خود را نشان می دادند، هرچند در شرایط بسیار سخت در ارتفاع 5\2 – 5\4 کیلومتری و در گرمای 45- 50 و کمبود شدید آب عمل می کردند. اما با کسب تجربه نظامیان شوروی آموختند که  بتوانند با موفقیت در برابر کادرهای حرفه ای مجاهدین که در اردوگاه‌های پاکستان و دیگر کشورها آموزش دیده بودند مقاومت کنند.

اتخاذ تصمیم درباره ورود نیروی محدود ارتش شوروی آسان نبود، اما تصمیم گیری برای خروج به همان اندازه دشوار بود. با این حال هرسال اقتضاء می کرد که باید افغانستان را ترک کرد. برای همین محاسبات اولیه رهبری شوروی برای مستقر کردن ارتشی عظیم منجر به شکست شد، نه برای مقابله با نیروهای ضد دولتی بلکه تنها برای تحت محافظت قراردادن مهمترین واحدهای اداری، صنعتی و نظامی بود. در نهم ژانویه سال 1980 (ورود ارتش شوروی 25 دسامبر سال 1979 انجام گرفت) واحدهای ارتش شوروی به دستور مسکو وارد عملیات جنگی شدند و اولین تلفات را متحمل گردیدند. تا فوریه سال 1989 تلفات انسانی را 15051 نفر برآورد کردند. بار هزینه های نظامی برای اقتصاد شوروی بطور فزاینده ای غیر قابل تحمل شد. رهبران افغانستان هرچه بیشتر به شوروی وابستگی پیدا کرده بودند، معتقد بودند که «شوروی» برای آن به کشورآنها آمده تا زمامداری را برای آنها تامین کند. در جلسه دفترسیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی در تاریخ 13 نوامبر سال 1986 غیرممکن بودن حل مسئله با ابزار نظامی را رئیس ستاد کل شورای عالی اتحاد جماهیرشوروی سوسیالیستی مارشال «س.ف. آخرومیف» تایید کرده گفت:«هیچ ماموریت نظامی وجود ندارد که مانده باشد، اما مسئله حل نشد و نتیجه ای نداشت. چیزی که هست نتایج نظامی از طریق سیاسی تحکیم نمی یابند. در مرکز افغانستان قدرت و حاکمیت وجود دارد اما در ولایات این قدرت و حاکمیت نیست. ما کابل و مراکز ولایتی را کنترل می کنیم اما درمناطق اشغالی نمی توانیم حکومت را برقرار کنیم. ما مبارزه برای مردم افغانستان را باختیم. دولت را اقلیت مردم حمایت می کند. ارتش ما برای پنج سال جنگید. ارتش اکنون می تواند وضعیت را در سطح موجود حفظ کند. اما در این شرایط جنگ بمدت طولانی ادامه خواهد یافت.»

طرف شوروی به فعالتر کردن مذاکراتی که از سال 1982 در«ژنو» بین افغانستان و پاکستان جریان داشت و آنها را اتحاد شوروی و آمریکا ضمانت می کردند کمک کرد. 14 آوریل سال 1988 وزیران امورخارجه چهار کشور بسته اسنادی را در مورد حل وفصل سیاسی اوضاع افغانستان امضاء کردند. مطابق این اسناد خروج نیروهای شوروی باید پیش از 15 فوریه سال 1989 انجام می شد. در این میان سایر شرکت کنندگان مذاکره عدم مداخله در امور داخلی افغانستان از خارج را تضمین کرده بودند. روند خروج در دو مرحله انجام شد. از 15 مای تا 15 ماه اوت سال 1988 واحدهای محدود نیروهای شوروی مناطق غربی و جنوبی افغانستان را ترک کردند. از دسامبر سال 1988  لغایت تا 15 فوریه سال 1989 همه واحدهای ارتش چهلم که در کابل و دیگر مناطق افغانستان استقرار یافته بودند کشور را ترک کردند. اکثر مشاوران نظامی که بیش از هزار نفر بودند به کشور خود باز گشتند. فاصله سی ساله ای که ما را از فوریه سال 1989 جدا می کند، با توجه به تجارب جنگها و درگیری های نظامی دهه های اخیر بما امکان می دهد که به حضور واحدهای محدود نیروهای شوروی در افغانستان دوباره نگاه کنیم. بنام حقیقت ضروری است برای همیشه با کلیشه های قدیمی مانند «انجام وظیفه بین المللی» وداع کنیم. در واقع سرباز شوروی وادار می شد جانب یکی از طرفین متخاصم را بگیرد که در شرایط جنگ داخلی در هر نتیجه ای مداخله نظامی خارجی را به وجود می آورد. باز کلیشه دیگری که مانع بلحاظ تاریخی درک دقیق وقایع افغانستان می شود. ما جنگیدیم نه با دهقانی که تنها دیروز کلنگ را جایگزین مسلسل کرد، بلکه با ارتش واقعی، دست کم وقتی که واحد های محدود ارتش شوروی با جدیت  مستقر شده بود، و از منطقه پاکستان جریان نیرومند بخوبی آموزش دیده ستیزه جویان و پیشرفته ترین سلاح های آمریکا، عربستان سعودی، چین راه افتادند. تنها واشنگتن در هر ماه تا صد میلیون دلار برای آموزش و تجهیزات ستیزه جویان افغانی هزینه می کرد. نیروهای مسلح اتحاد شوروی برای نخستین بار در اینجا با نمونه تروریسم بین المللی روبرو شدند.

بخصوص در آن زمان پایه های جنگهای ترکیبی با بکارگیری گسترده واحدهای مسلح به شکل نامنظم، اما درواقع منظم و کنترل شده از مرکز واحد هسته های تروریستی با درماندگی اقتصادی  طرف مقابل و با حملات اطلاعاتی و روانی و بسیج نمادهای مذهبی و غیره پی ریزی شد. بسیار غم انگیز وتاسف آور است که همان فرماندهانی که در افغانستان جنگیدند، مانند ژنرال «پ. گراچوف» که توسط «یلتسین» «بهترین وزیر دفاع» اعلام شد، با استثناء نادر نتیجه ای نگرفتند. آنها در سال 1989از افغانستان بیرون آمدند و پس از پنج سال جنگ مشابهی که به جنگ خونین بزرگ تبدیل شد در قفقاز درگرفت. سی سال پیش سرباز شوروی سرزمین افغانستان را ترک کرد، اما تا امروز افغانستان هیچ آرامشی را بخود ندیده است. در درگیری های درونی افغانستان ارتش آمریکا و نیروهای بین المللی ناتو دخالت کردند. هفده سال پیش آنها به بهانه مبارزه با تروریسم بین المللی و جنبش« طالبان» وارد افغانستان شدند، اما تنها اعلام جنگ کردند و مکرر جریان مواد مخدر از افغانستان را توسعه دادند. امروز در شمال این کشور براساس شواهد متعددی ستیزه جویان داعش که از سوریه انتقال داده شده اند متمرکز شده اند. و ما با بیاد آوردن مشارکت سربازان شوروی سی سال پیش در افغانستان میتوانیم اکنون بگوییم که سربازان ما نخستین هجوم تروریسم بین المللی و شر جهانی را که جهان هنوز به آن مظنون بود پذیرفتند. سرباز شوروی در مبارزه با جهان شر بود!

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

 

 



 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 746 - 26 تیرماه  1399

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت