راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

رهبرج. اسلامی

عامل اصلی

جلوگیری از تحول!

   

آقای خامنه‌‌ای در سخنرانی این هفته خود از سه گروه که با تحول مخالفند سخن گفت در حالیکه از نظر مردم خود او و بیت او نه فقط به بزرگترین مانع تحول، بلکه به مهمترین موضوع تحول هم تبدیل شده اند. امروز اکثریت بزرگ مردم ایران هر نوع تحول و تغییری را زمانی واقعی می دانند که با  تغییر و تحول در رهبری و بیت رهبری آغاز شود. یکی از دلایل توجه روز به روز کمتر مردم به انتخابات‌ها در جمهوری اسلامی که نمونه اش را در مشارکت 15 درصدی شهرهای بزرگ در مجلس یازدهم دیدیم همین است. مسئله فقط این نیست که این انتخابات ها با نظارت استصوابی و حذف نامزدهای مستقل از مفهوم انتخابات خالی شده است، بلکه این نیز هست که انتخابات مثلا برای تعیین رئیس جمهور یا نمایندگان مجلس تا چه اندازه می تواند کارساز باشد و تا چه اندازه ریشه مشکلات در جایی دیگر و در رهبری و بیت اوست.

اینکه امروز از نظر بخش بزرگی از مردم ایران رهبر و بیت او هم به بزرگترین موضوع و هم مانع تحول تبدیل شده‌اند نتیجه یک تجربه حداقل بیست ساله است. انتخاب 20 میلیونی محمد خاتمی در دوم خرداد 76 با مقاومت رهبر و بیت رهبری دربرابر تغییر و تحول و کارشکنی و جنجال های هر 9 روز یکبار سرانجام به انتخابات 1384 انجامید. انتخاباتی که بقول سردار مفقودالاثر "محمد باقر ذوالقدر" طی یک "عملیات چندلایه" احمدی نژاد را به قدرت رساند تا کشور را به سوی فاجعه هدایت کند. بعد بیت رهبری برای جلوگیری از تحول و ممانعت از تغییر احمدی نژاد که رهبر نظرات او را به خود نزدیک می دانست علیه میرحسین موسوی کودتا کرد. 

در انتخابات سال 92 ابتدا با چراغ سبز بیت رهبری برای جلوگیری از هرگونه تحول و تغییر رد صلاحیت‌ هاشمی رفسنجانی رقم خورد و گمان شد که می توان فاجعه دوران احمدی نژاد را در قالب جدیدی مانند قالیباف و محسن رضایی ادامه داد. با شکست نامزدهای بیت رهبری و پیروزی حسن روحانی، رهبر پس از پذیرش "نرمش قهرمانانه" با وحشت از اینکه مبادا امضای برجام موجب تغییر و تحولی در کشور شود‌ زیر امضای خود بر برجام زد و مخالفت خود با برجام دو و سه یعنی استفاده از برجام برای تنش زدایی بین المللی و به راه افتادن امور اقتصادی کشور را اعلام کرد. در انتخابات 96 و با شکست ناباورانه ابراهیم رئیسی که پول آستانقدس و "فالوورها"ی تتلو هم نتوانستند به کمکش بیایند، رهبر شمشیرها را برای حسن روحانی از رو بست و اعلام کرد که هیچ تحولی را نمی پذیرد و همه اعضای کابینه باید با نظر او تعیین شوند. نتیجه آن خروج کسانی نظیر شهیندخت مولاوردی از ترکیب کابینه حسن روحانی و حتی چیدن پر و بال اسحاق جهانگیری و پر شدن وزارتخانه‌ها با وابستگان به بیت رهبری و سپاه بود که امروز فغان مردم از فساد و بی لیاقتی آنها به آسمان بلند شده و البته رهبر زیر بار اینکه خودش آنها را به این دولت تحمیل کرده نمی رود.

چنانکه می بینیم به همان نسبت که رهبر بیشتر به مانع تحول و تغییر تبدیل می شود، به همان نسبت بیشتر به موضوع تحول و تغییر هم تبدیل می شود. مانند سال 1357 که همه مردم به این نتیجه رسیده بودند که تا زمانی که شاه بر سر کار است هیچ تحول و تغییری ممکن نیست زیرا خود او مانع هرگونه تغییری است. در نتیجه همه شعارها متوجه خود شاه شد. امروز هم وابستگان بیت رهبری و صدا و سیما و رسانه‌های همکار آنها در خارج کشور بسیار می کوشند که خشم مردم را به سمت دیگران و بویژه دولت حسن روحانی برگردانند و رهبر را تبرئه کنند ولی موفق نخواهند شد زیرا مردم با تجربه ده‌های اخیر بخوبی می دانند که ظرفیت هر دولت برای تغییر و تحول تا چه ‌اندازه محدود است. همه می دانند که در میان کسانی که در دور و بر رهبر و بیت رهبری هستند حسن روحانی، تازه بالیاقت ترین آنهاست. چه کسی از اطرافیان رهبر قرار است جانشین حسن روحانی شود؟ ابراهیم رئیسی؟ قالیباف؟ ولایتی؟ میرسلیم؟ زاکانی؟ محسن رضایی؟ یا حسین طائب؟

این بخش سوم تبدیل شدن رهبر به موضوع تحول و بزرگترین مانع تحول است. بیت رهبری بدلیل ضعف و بی کفایتی نمی تواند با افراد لایق و با کفایت کار کند. همه کسانی که رهبر بر سر کار می آورد باید از خود او ضعیف تر، واپسگراتر و بی لیاقت تر باشند. در غیراینصورت رهبر نمی تواند در برابر آنها قد علم کند و جلوه فروشی کند. نمونه اش را در باره امام جمعه‌ها می بینیم. بدنام ترین و فاسدترین روحانیان در هر شهر امام جمعه آن شهر هستند. یا مثلا مناسبات رهبر با مراجع تقلید که رهبر در برابر آنها ضعف دارد و آنها هم وی را قبول ندارند. یا ترکیب مسخره مجمع تشخیص مصلحت نظام که مشتی فرتوت و فاسد و فرصت طلب را در آن جمع کرده است و البته گردانندگان بیت رهبری می توانند مدعی باشند که از همه آنها "با لیاقت تر" هستند!

بنابر این هرچه ما بیشتر به پیش می رویم، مسئله دیگر برای مردم این نیست که چه عواملی مانع تحول هستند، بلکه این است که چه کسانی یا دقیق تر چه کسی مانع تحول و تغییر است. همین چند روز پیش پرویز ثابتی، تحلیل گر کارکشته امنیتی و معاون سیاسی ساواک سابق، گفته بود "شرایط امروز ایران من را به یاد شرایط سال 57 می اندازد" شاید اشاره او نیز به همین باشد که بزرگترین مانع تحول و عمده ترین موضوع تحول می رود که مانند سال 1357 در یک فرد یا حداکثر در یک "بیت" خلاصه شود. 

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

 

 

 



 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 744 - 12 تیرماه  1399

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت