راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

قشر فوقانی

کلیسای ارتدکس

در برابر توده های

مردم روسیه

 

 

کتاب "غبار روبی از حقایق اتحاد شوروی و روسیه امروز" از زبان روسی به همت "و ا.م.شیری" به فارسی برگردانده شده و با ویراستاری و مقدمه ای به قلم "اسفندیار صادق زاده" منتشر شده است.  

"ایگورلیکاچف" در دوران اولیه رهبر گرباچف دبیر دوم حزب کمونیست اتحاد شوروی بود. حتی در جریان رای گیری کنگره حزب کمونیست اتحاد شوروی برای انتخاب دبیراول برای حزب، لیگاچف نیز کاندیدائی همطراز گرباچف بود اما آرای او به حد نصاب نرسید و گرباچف سکان رهبری حزب را بدست گرفت و شد آنچه که همگان شاهدند. لیگاچف در مقام دبیر دومی حزب کمونیست اتحاد شوروی گام هائی در جهت مقابله با خط مشی گرباچف برداشت اما این گام ها بصورت سازماندهی شده برداشته نشد و خود وی از این مقام حذف شد تا خط مشی گرباچف ادامه یابد.

لیگاچف از بنیانگذاران حزب کمونیست فدراتیو روسیه است. حزبی که اکنون زوگانف دبیرکل آنست. لیگاچف بعدها در کتاب "جعلیات و حقایقی در باره گذشته شوروی و روسیه سرمایه داری امروز"  می نویسد:

حاکمیت اولیگارشی- نیمه تئوکرات ها، بوروکرات های دولتی دست به اقداماتی می زنند، تا سیمای گذشته شوروی را بدنام و بی اعتبار جلوه دهند- دوران سازندگی و پیشرفت های فوق العاده عظیم، گذشته روشن و بهبود مداوم زندگی را از حافظه توده ها پاک سازند.

طبیعتا، به خودی خود این سئوال مطرح می شود که، هدف از همه این اقدامات چیست؟ این کار برای آنها بدان جهت لازم است که، بر گرده زحمتکشان بنشینند، به استثمار و چپاول آنها ادامه دهند، مایملک غصب شده مردم را در دستان عده ای اولیگارشی، نیمه تئوکرات ها و مقامات دولتی حفظ کنند و دستاوردهای سوسیالیسم را مدفون سازند.

امروز، مثل همیشه، صدای رسای نویسنده بزرگ شوروی، گئورگی ماکسیم اوویچ ماکاروف، از زبان قهرمان او، ماتوئیا استروگ اوف – بلشویک، قهرمان رمانش «استروگ اوف ها»، که، در جریان جنگ داخلی می گفت: «تا کی بی لیاقت ها- اراذل و اوباش مردم ما را لگدمال خواهند کرد، روح شریف آن را به تمسخر خواهند گرفت، انگیزه نجیب آن را از بین برده و چشمه الهام بخش اش را کور خواهند کرد؟»، همچنان طنین انداز است.

چقدر دموکرات های دروغین واوباشان سیاسی- وازده ها و ریاکاران- مردم ما را به استهزاء می گیرند. اینها، افسانه های دروغین در مورد خلق های شوروی، حاکمیت شوراها و حزب کمونیست اتحاد شوروی ساختند ولی، به مصداق این مثل معروف «دروغ روی پا می ایستد، ولی راه نمی رود.»

و به بویژه دروغ هائی در باره:

ــ بی اهمیت نشان دادن و پائین آوردن نقش انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر، در گیر کردن بلشویک ها در

جنگ داخلی و «ترور سرخ»،

ــ «جنایت کمونیسم» و پاک کردن رد پای خونین سرمایه داری،

ــ اینکه گویا رهبری شوروی، کار دفاع از شوروی در مقابل تجاوزگران فاشیسم را تدارک ندید،

ــ رسوائی «دوران رکود»،

ــ ناتوانی پانزدهمین برنامه پنج ساله تامین مسکن شوروی (سال های١٩۸٦ـ٢٠٠٠)؛

ــ رفتار «بربر منشانه» بلشویک ها و حاکمیت شوروی در برخورد با دین؛

ــ اینکه، رهبری شوروی واقعیت های پیرامون سانحه انفجار نیروگاه اتمی چئرنوبل را مخفی کـرد و نیزتدابیر کافی برای از میان برداشتن پیامدهای ناشی از آن اتخاذ ننمود؛

ــ «زیان بار بودن» مبارزه با مشروبخواری در زمان شوروی؛

ــ کالخوزها و ساوخوزها، در مورد «صادرات غله» و «خودکفائی مواد غذائی» روسیه کنونی.

هدف از رواج بد خواهی و یا دروغگوئی در مورد تاریخ دوره شوروی این بود که اعتماد به نیرو و توان خود برای بازگشت به سوسیالیسم را از ذهن مردم پاک کـنند.

مهم این است که اذهان مردم را از افتراهای ضدشوروی پاک کرد. بدون تغییر در آگاهی اجتماعی، نمی توان مردم کشور را از فقر و بدبختی عمومی نجات داد و در شرایط بی حقوقی او، حاکمیت شوراها را برقرار ساخت.

باید توجه داشت که،«آفت ــ بوستان را، زنگ زدگی ــ آهن را، و دروغ ــ روح را تخریب می کند» (آ. پ. چخوف) زیرا، کم اتفاق نیافتاده است که دروغ را به شکل نیمه واقعیت هائی در آورده اند و افشای آن، کار چندان هم ساده ای نبوده و نیست.

بازپس گرفتن همه آنچه که از مردم غصب کرده اند، قبل ازهرچیز، مایملک عظیم اجتماعی و حاکمیت شوراها (تمام بهترین ها)ــ یک هدف ملی، بزرگترین عامل اتحاد و یگانگی در جامعه است.

انقلاب شوروی در حرکت به پیش کل جامعه بشری نقش بزرگی داشت، چراغ روشنی است که نمی توان آن را خاموش کرد. آن، تمدن تازه ای را بنیاد نهاد که جهان بر مبنای آن به پیش خواهد رفت.

ما کمونیستها می دانیم که، مذهب ارتدکس نقش مهمی در تشکیل و حفظ دولت روسیه ایفا نموده است. اما، مسائل دیگری هم هست که، خادمان دین آنها را مسکوت می گذارند.

با آنکه، دهها میلیون معـتقد، درهمه جنگهای داخلی، دهقانی و در سه انقلاب روسیه (انقلاب اول، سالهای ١۹٠۵ـ١۹٠۷، انقلاب فوریه١٩١۷ و انقلاب اکتبر)، شرکت کردند، اما اکثریت قریب به اتفاق روحانیت، نه در کنار معتقدان، بلکه، در جبهه مقابل، در کنار استبداد جای گرفتند.

هیرارشی کلیسا مسئول سازماندهی تعقیب و آزار و اذیت لئو نیکولایوچ تولستوی، این نابغه روس است. در سال ١۹٠١، شورای کلیسا با رضایت نیکولای دوم، حکم «اخراج ل. ن. تولستوی از کلیسا» را صادر کرد.

امروز، قشر فوقانی روحانیت، مخالف بازپس دادن دارائی های هنگفت ملی به صاحبان اصلی آن، یعنی توده های زحمتکش است که بوسیله عده قلیلی غصب شده است. اسقف اعظم کلیسای ارتدکس روسیه، «خط و مشی اجتماعی» کلیسا را مشخص نموده و در آن با «تقسیم مجدد دارائی ها»، مخالفت کرده است، موضوعی که رئیس جمهور نیز، اغلب آن را تکرار می کـند. این، در حالی است که ٨٠ درصد مردم کشور خواستار بازنگری به امور خصوصی سازی و باز گرداندن دارائی های غارت شده ملی می باشد!

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 


 



 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 764 - 5 آبان ماه  1399

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت