راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

خونین ترین کودتا

در پرجمعیت ترین

کشور مسلمان!

الناز گرجی

 

    

کودتای 1965 اندونزی بی شک یکی از خونبارترین اتفاقات تاریخ و زائیده جنگ سرد بود. این کودتا توسط "ژنرال سوهارتو" علیه "دکتر احمد سوکارنو" که رهبر مبارزات استقلال طلبانه اندونزی، اولین رئیس جمهور این کشور (1945-1677)، و معروف به "پدر ملت" بود صورت گرفت. چیزی شبیه آنچه با نلسون ماندلا شد، با پاتریس لومومبا شد، با آلنده در شیلی شد، با مصدق در ایران شد و با خیلی از رهبران ملی و مردمی کشورهای دیگر شد. جنگ سرد، طی چند دهه بعد از جنگ دوم جهانی میان سوسیالیسم و سرمایه داری همراه بود با خون گرم!   

سوکارنو که نام اصلی اش "کوسنو سوسوردیهاردیو" بود در ششم جولای 1901 در شهرستانی در ایالت جاوه غربی و در خانواده‌ای كه پدر و سرپرست ‌آن معلمی خوشنام بود چشم به دنیا گشود. وی در كودكی به مدرسه هلندی‌ها رفت و در سال 1921 با ورود به دانشگاه، تحصیل در رشته مهندسی ساختمان را تا مرحله دكترا ادامه داد. سوكارنو در دانشگاه با دانشجویان ناسیونالیست آشنا شد و در پی فعالیت‌های سیاسی ـ دانشجویی و در پیش‌گرفتن راهكار ایجاد اتحاد میان كمونیست‌ها، اسلامگرایان و ناسیونالیست‌ها، به ریاست اتحادیه دانشجویان و فارغ‌التحصیلان شهر «باندونگ» برگزیده شد. ریاست حزب ناسیونالیست اندونزی در سال 1927، گام بعدی وی در راستای گسترش فعالیت‌های سیاسی‌اش بود. بالاخره در سال 1930 حكمرانان هلندی وی را به‌ دلیل فعالیت‌های ضداشغالگری به چهار سال زندان محكوم كردند كه دو سال آن بخشیده شد. سوكارنو مجدداً در فوریه 1934، به‌ دلیل فعالیت‌های سیاسی بازداشت شد. او كه رهبر جنبش ملی گرایی اندونزی در طول دوران استعمار هلند بود، بیش از ده سال از عمرش را و تا زمان هجوم نیروهای ژاپنی به اندونزی در جنگ جهانی دوم، در زندان هلندی ها سپری كرد. در طول مدت حضور ژاپنی ها سوكارنو و هم رزمش "محمد حتا" توانستند آرمان های انقلابی و ناسیونالیستی شان را گسترش دهند و نهایتاً پس از تسلیم ژاپن در جنگ، و در ١٧ اوت ١٩٤٥ استقلال اندونزی را رسماً اعلام كنند.

 

به این ترتیب سوكارنو اولین رئیس جمهور اندونزی مستقل شد. اما چهار سال طول كشید تا هلند این استقلال را بپذیرد و از تلاش های نظامی و دیپلماتیك خود برای استعمار مجدد اندونزی دست بردارد. در سال ١٩٥٦ سوكارنو پیوند خود با جمهوری خلق چین و كلاً با  بلوك  كمونیستی را محكم تر كرد. او هم چنین افزایش كمك های نظامی شوروی را پذیرفت تا آن حد كه در اوایل دهه 60 میلادی اندونزی تنها كشور غیر كمونیستی بود كه كمك های نظامی معادل با كوبا از شوروی دریافت می كرد. سوكارنو با كمك حزب كمونیست اندونزی (PKI) و اسلام گراها و به کمک ارتش از استقلال کشور دفاع کرد. همچنین، او با حمایت اتحاد جماهیر شوروی و چین، سیاست های ضد امپریالیستی گسترده ای را در پیش گرفت. این سیاست ها از طرفی باعث افزایش پرستیژ بین المللی اندونزی شد و از طرفی دیگر سرمایه داری جهانی را مصمم به مقابله با او کرد.

قطعاً ثبات در كشوری تازه استقلال یافته اندونزی به سرعت برقرار نشد. اما بعد از مدتی، سوكارنو توانست در سال ١٩٥٧ سیستمی به نام "دموكراسی هدایت شده" برقرار كند و به واسطه آن موفق شود به بی ثباتی و شورش هایی كه تهدید كننده بقای كشور بود خاتمه دهد. اما هراس آمریكا از چنین جنبش های مردمی و سوق كشورهای شرق آسیا به سمت سیاست های سوسیالیستی در دوران جنگ سرد به کمک ژنرالهای راستگرای اندونزی آمد. در ماه مارس 1967، دکتر توسط ژنرال های کودتاچی سوکارنو از ریاست‌جمهوری خلع، بازداشت و حبس خانگی شد. به گونه ای که حتی بستگان نزدیكش هم دیگر به او دسترسی نداشتند. در این هنگام، مطبوعات امریكا از سرنگونی سوكارنو استقبال كرده و آن را "بهترین خبر سال در آسیا"  اعلام کردند.

با آغاز زمامداری ژنرال "سوهارتو" سرزمین هزار جزیره اندونزی رنگ خون به خود گرفت. كشور اندونزی وارد مرحله‌ای سیاه از سركوب‌های سیاسی، خفقان و برقراری حكومت وحشت شد. واحدهای ارتش و پلیس مخفی، در روستاها و شهرهای جاوه مركزی دست به كشتار كسانی زدند كه مظنون به عضویت یا هواداری از حزب كمونیست بودند. كشتار تا جاوه شرقی و بالی، سوماترای شمالی و نقاط دیگر کشور گسترش یافت و طی شش‌ماه، بیش از یك میلیون تن كشته شدند، اوباش به خانه كمونیست‌‌ها و دفاتر آنان در جاكارتا و شهرهای دیگر حمله کرده و دست به  غارت زدند. جنازه قربانیان بی‌نام و نشان در كانال‌های آب در شهرهای مختلف انداخته شد، کودتاچی ها توانستند بخشی از دانشجویان را به حمایت از خویش به خیابان ها بیآورند. ارتش از آنها حمایت کرد. شعار آنها علیه حزب كمونیست، رئیس‌جمهوری در حصر (سوكارنو) و كابینه او بود. رهبران رده بالای حزب كمونیست توسط واحدهای ارتش دستگیر و ساعاتی بعد تیرباران شدند. زندان‌ها و اردوگاه‌های كیفری در نقاط مختلف كشور ایجاد شد و هزاران زن و مرد اسیر به آنجا اعزام شده و سال‌های متمادی در سلول‌های تنگ و شرایط طاقت‌فرسای آن زنده به گور شدند. در طول مدتی كه این كشتار ها در اندونزی ادامه داشت هیچ صدای اعتراضی از نهادهای حقوق بشری در حمایت از مردم اندونزی بلند نشد.

 

كتاب «گزارشی از كودتای 1965 اندونزی» نوشته «كارمل بودیارجو» پژوهشگر و محقق انگلیسی که شوهری اندونزیائی داشت و سالها در این کشور زندگی کرده بود، به خوبی فجایع به بار آمده در آن دوران را به تصویر می کشد. در این کتاب آمده است که در این کودتا بیش از یك میلیون انسان به بند كشیده شدند، حزب كمونیست اندونزی با بیش از پانزده‌ میلیون عضو نابود شد، جو تسلیم و انقیاد در برابر ظلم حاكم فراگیر شد، اموال ملی توسط حاكمان غارت و چپاول شد و در نهایت آرمان ملی مردمان این سرزمین یعنی استقلال كشور لگدمال ‌شد.

نویسنده کتاب از بیش از یكصد هزار زندانی سیاسی، پنج ‌سال پس از حوادث سال 1965 یاد می‌كند كه همچنان بی‌محاكمه در زندان‌ها می‌پوسیدند و نه خبری از قانون‌اساسی بود، نه از وكیل و نه كسی‌كه بتواند كمكی بكند. از هزاران دانشجویی می‌نویسد كه ارتش، آنان را سازمان داد تا علیه سیاستمدارانی كه سوهارتو می‌خواست بی‌اعتبارشان كند، دست به تظاهرات بزنند؛ تظاهراتی كه در واقع سازمانده اصلی آن امریكا بود. این دانشجویان با روحیه‌ای بنیادگرا، بی‌هیچ شباهتی به آرمان‌های معترضانه جنبش‌های دانشجویی در سال 1968 اروپا، نقش مهمی در سرنگونی دولت قانونی سوكارنو و برقراری رژیم نظامی ایفا كردند. کارمل بودیارجو همچنین از فرارسیدن سال 1970 می‌نویسد و این‌كه در آن زمان، اگرچه موج بازداشت‌ها رو به كاستی گذاشته بود، اما مسئله اصلی حكومت با ده‌ها هزار زندانی این بود كه نه می‌توانست آزادشان كند و نه امكان محاكمه آنها را داشت. از پایتختی می‌ نویسد كه هر چند به بركت قانون تشویق سرمایه‌گذاری خارجی مصوب سال 1967، به ‌سرعت در حال تبدیل ‌شدن به كلانشهرهای غربی بود، اما حكومت نمی ‌دانست با انبوه زنان ژنده ‌پوشی كه بچه‌هایشان را به پشت خود بسته و در حلبی‌آبادهای حاشیه پایتخت، در قوطی‌های باریك حلبی، روی اجاق‌های موقت برای خود و كودكانشان برنج می‌پختند چه كند؛ كودكانی كه می‌دانستند چند متر آن‌ طرف ‌تر خیابان‌های سرسبز و مرفه‌ نشینی است كه وزیران، ژنرال‌ها و سفیر كبیرها در آنجا زندگی می‌كنند.

در تأیید سخنان نویسنده مبنی بر نقش آمریکا در این کودتا می توان از کتاب دیگری به نام "دولت نامرئی" اسم برد كه كتابی است در مورد نقش CIA در اندونزی. در این کتاب رابط های واشنگتن "توماس راس" و "دیوید وایز" توضیح می دهند كه چگونه ایالات متحده برای نیروی شورشی جناح راست اندونزی اسلحه تأمین می كرد و نیروی هوایی كوچكی از بمب اندازهای B-26 را برای غلبه بر سوكارنو در اختیار آنها می گذاشت. در این کتاب به این نکته نیز اشاره می شود كه آیزنهاور نه تنها اقدامات آمریكا علیه سوكارنو را در اندونزی تكذیب می كرد، بلکه در یك كنفرانس خبری گفته بود كه سیاست آمریكا بی طرفی مطلق در قبال هر دو طرف این دعوای داخلی است.

گفته های "وایز" و "راس" در مورد مداخله CIA در امور داخلی اندونزی در سال ١٩٥٨ توسط مجموعه مقالات نوشته شده توسط گروهی از روزنامه نگاران "تایمز" كه در مورد فعالیت های CIA تحقیق می كردند نیز اثبات شده است.

به علاوه، تلگراف‌های متعددی كه از سفارت امریكا در جاكارتا به واشنگتن و بالعکس ارسال شده بود، نشان می‌داد كه امریكا به‌ طور دقیق در جریان روند سركوب و كشتارها قرار داشته و حتی برای كودتاچیان سلاح‌های گرم می‌فرستاد. از آن گذشته در پایان ماه اكتبر، «دین راسك» وزیر امورخارجه امریكا طی تلگرافی به سفیر امریكا در جاكارتا دستور داد "نبرد علیه حزب كمونیست باید ادامه یابد و ارتش، تنها سازمانی است كه می‌تواند نظم را در اندونزی برقرار كند".

پس از کودتا، ژنرال سوهارتو، هفت‌ بار در انتخابات تك نامزدی به ریاست‌جمهوری رسید و در نهایت 33  سال پس از روی كار آمدن، بر اثر فشار مخالفان، كه او را به دیكتاتوری و فساد مالی گسترده متهم كرده بودند و نیز تظاهرات بی‌ وقفه مردم، دقیقاً در همان روزی كه كودتا کرده بود، مجبور به كناره‌گیری شد و تحت‌ تعقیب قضایی نیز قرار گرفت. فساد عمیق اقتصادی دولت، وقوع بحران مالی در آسیا و پیش آمدن ركود اقتصادی در اندونزی از دیگر عواملی بودند كه در اواخر دهه 90 میلادی، جرقه‌های خاموش اعتراض علیه سوکارنو را شعله ‌ور كرده و وی را واداشتند در روز استعفا، طی نطقی سه‌ دقیقه‌ ای از رادیو از مردم پوزش بخواهد. در طول 33 سال زمامداری سوکارنو، اندونزی شاهد افزایش خشونت‌های قومی، مذهبی و سیاسی فراوانی شد كه بدترین آن در «تی‌مور شرقی» روی داد.

سوهارتو در یازدهم ژوئن سال 1970، به ‌دلیل بیماری كلیه درگذشت. وقتی خبر مرگ او در ژوئن سال 1970 از رادیو اعلام شد، مردم  در حالی‌كه از ترس جان، اندوه خویش را پنهان می‌كردند، تنها زمانی توانستند ابراز احساسات كنند كه سوکارنو اعلام داشت رئیس‌جمهوری متوفی ‌با احترامات كامل دفن خواهد شد و یك هفته نیز عزای عمومی اعلام شد. پس از آن بود كه صدها هزار تن از مردم این کشور از فرودگاه تا محل خاكسپاری دکتر سوکارنو صف كشیدند و ده‌ها هزار نفر با احترام از مقابل جسد او عبور كردند.

در تاریخ جنبش های استقلال طلبانه همچنان از سوكارنو به خاطر نقشی که در رهبری جنبش استقلال طلبانه اندونزی ایفا کرد به نیکی یاد می شود. در بسیاری از کشور، از جمله در دوران ریاست جمهوری عبدالناصر در مصر یکی از معروف ترین خیابان ها قاهره پایتخت مصر "خیابان سوکارنو" شد.  در رباط  پایتخت مراكش، و حتی در پیشاور پاكستان نیز نام او بر خیابان ها گذاشته شد.

 



 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 754 - 20 شهریور ماه  1399

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت