راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

گفتگوهائی با "هیله نجیب الله"

درباره قتل دکتر نجیب الله و افغانستان امروز

فاجعه افغانستان

از پاکستان رهبری می شود

ترجمه و تدوین  عسگر داوودی

 

در رابطه با رویدادهای جاری افغانستان خلاصه ای از مجموعه گفتگوهای «هیله نجیب الله» دختر دکتر نجیب الله آخرین رئیس جمهور افغانستان پیش از حکومت طالبان دراین کشور را ترجمه و تنظیم کرده ام که می خوانید. «هیله نجیب الله» دارای دو مدرک دکترای تحقیقات دینی و مطالعات صلح بین المللی از دانشگاه زوریخ سوئیس است. او در غرب به چهره ای سیاسی ـ اجتماعی مرتبط با مسائل آسیا و افغانستان شناخته می شود. وی که 37 ساله است همچنین نویسنده و پژوهشگر، نماینده مؤسسه مطالعات بین المللی صلح "کروک" سوئیس بوده و کتابی نیز در رابطه با رشته تحصیلی خود به زبان انگلیسی منتشر کرده است. گفتگو های منتشر شده با او همگی قبل از خروج نیرو های نظامی غرب از افغانستان انجام شده است.

 

 

 

گفتگو با رادیو "دویچه وله" (صدای آلمان):

 

 دختر رئیس جمهور سابق افغانستان دکتر نجیب الئه 10 ساله بود که پدرش رئیس جمهور افغانستان شد. هیله در سال 1991 کشور را به مقصد هند ترک کرد و در حال حاضر در زوریخ سوئیس مستقر است و هم اکنون پژوهشگر و کارشناس حل مسائل امنیت و صلح است. او می گوید: افغانستان کشوری است که بین منافع مختلف ژئوپلیتیک منگنه شده است. از زمان آغاز مذاکرات به اصطلاح صلح میان آمریکا و طالبان و توافق دوحه - خشونت، سوء استفاده از حقوق بشر، کشتار هدفمند روزنامه نگاران، هنرمندان و فعالان سیاسی افزایش یافته است. اگر شورای امنیت سازمان ملل متحد نتواند در مورد وضعیت سیاسی افغانستان به اجماع برسد، آینده کشور و منطقه ناخوشایند خواهد بود و خونریزی ها ادامه خواهد داشت. همیشه پشت صحنه تمامی فروپاشی رژیم ها در افغانستان ترکیبی از توطئه و جنگ قدرت بوده است. در طول جنگ سرد و بعدها همیشه قدرت های بزرگ از گروه های افراطی حمایت کرده اند و از دین به عنوان ابزاری برای اختلاف افکنی و اهداف ژئوپلیتیک استفاده شده است. طالبان اجازه نداشتند به عنوان یک حزب درگیر در صحنه افغانستان در کنفرانس بن 2001 شرکت کند. گروه های چپگرای افغانستان نیز از این کنفرانس کنار گذاشته شدند. پاکستان عامل دهه ها آشفتگی در افغانستان بوده است. وضعیت سیاسی افغانستان نیز با امور کنونی جهانی و تغییر اتحادها مرتبط است. چین، اتحادیه اروپا، هند، ایران، پاکستان، عربستان سعودی، روسیه و ترکیه منافع خاص خود را در افغانستان دارند. جامعه بین المللی باید متوجه شود که چهار کشور از این کشورها مسلح به سلاح هسته ای هستند. بی ثباتی در افغانستان تهدیدی برای صلح جهانی است. آمریکا و هم پیمانانش با افغانستان و مردمش به عنوان یک پروژه و ابزار اهداف سیاسی خود رفتار کرده اند. صلح در افغانستان پروژه ای صرفا برای ماندن پدرم در قدرت نبود بلکه چشم اندازی بلند مدت برای ملتش بود. او خواهان صلح، رفاه و توسعه کشورش بود تا همه اطمینان حاصل کنند که افراط گرایی تهدیدی برای افغانستان و جهان است. سیاست آشتی ملی دولت او جامع و فراگیر بود. پدرم یک کنفرانس بین المللی در مورد افغانستان پیشنهاد کرده بود تا ذینفعان منطقه ای و جهانی با هم همکاری کنند و اختلافات خود را کنار بگذارند. او می خواست افغانستان کشوری بی طرف باشد که بتواند با همسایگانش در صلح زندگی کند. افغانستان باید در جهان به عنوان یک ملت مستقل باشد که بتواند دوستان خود را انتخاب کند. پس از تبدیل شدن به یک نهاد بی طرف، زمانی که وضعیت آن در سطح بین المللی توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد و اعضای آن به رسمیت شناخته و مورد احترام قرار گیرد، نیازی به حمایت از یک قدرت بزرگ نخواهد داشت. ( این گفتگو  قبل از خروج نیرو های نظامی غرب از افغانستان انجام شده است)

 

 

هيله نجیب الله،: رهبران سیاسی افغانستان باید در یک جبهه متحد بسیج و  روند صلح را فعال کنند و این درحالی است که اکنون حکومت افغانستان هیچ کنترلی بر روند صلح ندارد.

باید روشن شود که چه کسی از طالبان حمایت می کند. مطلعین سابق باید با صدای بلند بگویند که چه کسانی طالبان را تحریک کرد که چنین بازی ای را برای نابودی کشور انتخاب کنند. البته به نظر من  آشتی میان دو طرف امکان پذیر نخواهد بود مگر اینکه طالبان از نفوذ تشکیلات- امنیتی پاکستان خارج شوند. این تنها زمانی می تواند امکان پذیر باشد که «موتور جنگ داخلی» توسط قدرت های منطقه ای و جهانی خاموش شود. کتاب من، «آشتی و شفای اجتماعی در افغانستان» یک تحلیل فرامناظره و گریزان به سوی تحول است. کوشش شده، تا استناد شود که چگونه از طریق سازوکارهای گسترده اجتماعی و سازمان های غیر دولتی، جامعه مدنی و مردم امکان صلح و آشتی ملی در سطوح اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در افغانستان فراهم شود.

دولت نجیب الله سازوکار موفقی به نام «کمیسیون آشتی ملی» ایجاد کرده بود که با دفاتر و کارکنان در سطح مناطق حضور داشت. با این حال آن ها در وضعیت اضطراری آن زمان فرصت ادامه کار برایشان فراهم نشد. امروز افغانستان در وضعیت بدتری قرار دارد زیرا فاقد ساختار، سازوکار و ذهنیت صلح سراسری است. تلاش های دولت فعلی، در این روند نه مردم محور، استراتژیک و نه فراگیر است.

 

گزیده گفتگو با تلویزیون الجزیره:

 

 اکنون، ذهنیت جامعه افغانستان نسبت به دوران ریاست جمهوری پدرتان خیلی مثبت شده است.در یک  تصویر مشاهده می کنیم افرادی که زمانی با دیدگاه های چپ و مارکسیستی مخالف بودند، اکنون در درون خودروها، پشت پنجره ها و مغازه های خود عکس او را نصب کرده اند. هیله نجیب الله در مصاحبه ای با الجزیره از تغییر تصورات نسبت به  پدرش، 25 سال پس از خروج نیرو های شوروی صحبت می کند:

زمانی که من 10 ساله بودم پدرم رئیس جمهور شد. وقتي 18 سالم بود کشته شد ما چهار سال و نیم بود که او را ملاقات نکرده بودیم. امروز او در افغانستان به عنوان سیاستمداری علاقه مند به صلح و آشتی ارزیابی می شود. شخصی که سیاست کشورش را در رابطه با قدرت های ماورائ بحار و قدرت های منطقه ای درک می کرد، فردی که خواهان پیشرفت و ترقی افغانستان بود، خواهان صلح و یک افغانستان مستقل .سیاستمداری که تا پای جان برای آرمان هایش ایستاد. اغلب به من گفته می شود که چگونه پیش بینی های پدرم از جنگ های آینده و خونریزی به حقیقت پیوسته است . او بویژه از زمانی که روس ها از کشور خارج شدند، محبوبیت پیدا کرد. این واقعیت که دولت او از ادامه خروج تهاجمی مخالفان جان سالم به در برد، نشان دهنده ارزش اخلاقی اعضای «حزب وطن» و توده های هوادار آن حزب است. او نه فقط یک پدر بلکه معلم و امید و اخلاق برای من بوده و در تاریخ کشورنمونه ای از برابری طلبی و ایثار و از خود گذشتگی برای بخش قابل توجهی از مردم افغانستان است.

 

گفتگو با سایت: «دی. ان. ای. وب .دسک هند»:

 

هیله نجیب الله، انگشت خود را به سوی پاکستان نشانه گرفته است و از دخالت داشتن این کشور در قتل پدرش می گوید. هیله که منحصراً با «هانت سیبال» خبرنگار دیپلماتیک ما از سوئیس صحبت می کرد، گفت که « گزارش هائی وجود دارد که نشان می دهد برنامه قتل پدرم در پاکستان برنامه ریزی شده بود. به یاد داشته باشید که دولت او در سال 1987 سیاست آشتی ملی را اعلام کرده بود و آنها می خواستند با مجاهدین صلح کنند. او همچنین از «ظاهر شاه»، پادشاه وقت که در رم مستقر بود، درخواست کرده بود که به کشور بازگردد. هدف پایان جنگ داخلی بود.اما قدرتها و نیرو هائی مایل به استقرار صلح در افغانستان نبودند. اجساد پدرم و برادر او به مدت دو روز در یکی از میادین کابل به دار آویخته شده مانده بود.

من شب قبل از قتل با پدرم حرف زدم. او با تلفن ماهواره ای تماس گرفته بود. حدود ساعت 4 تا 5 بعد از ظهر بود. او فقط  گفت از خواهرانم و مادرم مراقبت کنم. وقتی از او در مورد طالبان پرسیدم، فقط گفت: من وقت ندارم زیاد حرف بزنم، مراقب خودتان باشید.

همین بود، تا اینکه ساعت 1:30 روز بعد در بی بی سی گزارش شد که او از سازمان ملل خارج می شود. اين تنها چيزي است که ميتوانم بگویم. اما چیزی که من می خواهم برجسته کنم این است، اتفاقی که برای پدرم افتاد همچنان یک راز باقی مانده است. به همین دلیل است که مادرم در  31مه 2020 با انتشار بیانیه ای رسماً از دولت افغانستان و همچنین سازمان ملل متحد خواست تا تحقیقات کاملی انجام دهند، تا دقیقا مشخص شود، چه کسانی طراح قتل رئیس جمهور کشور بوده اند.

مجموعه ای از گزارش ها حاکی از آن است که این توطئه در پاکستان برنامه ریزی شده بود. حتی آمریکایی ها هم در این باره نوشته اند. در یک سال اخیر مصاحبه هایی از اعضای طالبان در کانال های تلویزیونی افغانستان منتشر شده که می گویند: «ما نبودیم که  نجیب الله را کشتیم.» این سوال هنوز باقی مانده است که چه کسی او را کشت و چرا کشت؟ باید بگویم که نقش پاکستان در جنگ افغانستان، از همان زمان جنگ سرد، بسیار مخرب بوده است. «پیتر تامسون» نیز در کتاب خود به موضوع دست د اشتن سازمان امنیت پاکستان در قتل رئیس جمهور افغانستان اشاره کرده است. باید در انجمن های جهانی مطرح شود وقتی که رئیس جمهور یک کشور در روز روشن به قتل رسیده، چرا تاکنون تحقیقی انجام نشده و همه چیز در سکوت کامل برگزار می شود؟

 

مصاحبه روزنامه آلمانی «تاگس تسایتونگ» آلمان با هیله نجیب الله:

 

س ـ دوران کودکی خودتان را به خاطر می آورید؟

 

ـ شادترین زمان کودکی ام وقتی بود که بین پنج تا هفت سال داشتم. دوست داشتم بروم مدرسه، بعد از ظهر فوتبال بازی می کردم. یادگیری اعداد، سپس در هشت سالگی در واقع دوران کودکی ام را از دست دادم. اوضاع کشور بدتر شد و مسئولیت های پدر بیشتر و بیشتر شد. هميشه توسط محافظ هایم محاصره مي شدم. اولین یادآوری های من از آنزمان همیشه با یادآوری افراد نظامی توام است. دیدن افراد با لباس نظامی دیگر برایم عادی شده بود. یک شب به طرز وحشتناکی از سر وصداهای شلیک و تیراندازی بیرون از خانه ترسیدم، زير تخت پنهان شدم . روز بعد مادرم گفت تروریست ها بودند اما لازم نیست بترسید. نميدانستم معني این کلمه چي است. انها ريش داشتند! در آن زمان فکر می کردم هر کس که ریش دارد دشمن است. در سال 1987 پدرم رئیس جمهور شد و ما به کاخ ریاست جمهوری نقل مکان کردیم. اوضاع شبیه يک کابوس بود، يک قفس طلايي. در مقطعی فقط به صورت پراکنده به مدرسه می رفتیم، چون درگیری ها بعد از اینکه روس ها کشور را ترک کردند بیشتر و بیشتر شد. مجاهدین با حمایت آمریکا می خواستند افغانستان را تصرف کنند. روزانه حتی صدای 30 موشک را می شنیدم. قبل از خروج روس ها فقط حداقل دو موشک فرود می آمد. یک همکلاسی بر اثر یک بمب خوشه ای جان خود را از دست داد. بمب های خوشه ای فرو می آمدند. افغانستان آزمایشگاه بمب های آمریکائی در دست طالبان شده بود. مادرم مدیر مدرسه من بود. او ادبیات فارسی را تدریس می کرد که اکنون در هند این کار را انجام می دهد. وقتی پدرم رئیس جمهور شد، در عالم کودکی فکر می کردم که یک پرنسس شده ام!. اما خيلي زود فهمیدم موضوع چیز دیگری است. فقط آرزو داشتم تا او جلوي بمب و جنگ را بگيرد. دیگر نمی توانستم به مدرسه بروم، دوستانم را نمی دیدم، استخری بود، اما اجازه حمام کردن در آن را نداشتیم. پدرم می گفت: جنگ است، سرد است، منابع کمیاب است. اگر دیگران آب یا هیزم ندارند، چرا شما باید در استخر شنا کنید؟ البته هنوز خوش شانس بودم، مدرسه خانگی گرفتم. همه فرض می کردند که دولت بلافاصله سقوط خواهد کرد. اما سه سال به طول انجامید. در هند با عمويم زندگي ميکرديم که سفير بود . من در اوایل کار علاقمند تماشا اخبار نبودم. خوشحال بودم که می توانم بیرون بازی کنم و انگلیسی یاد بگیرم. ما شش ماه بود که از پدرم خبری نشنیده بودیم تا اینکه یک شب خبری در بی بی سی منتشر شد. روز بعد امتحان داشتم و در واقع می خواستم زود به رختخواب بروم. اما ساعت یک نصف شب خاله ام مرا از خواب بیدار کرد. خبر جدیدی در باره پدرم اعلام شده بود. خبر این بود که او را از مقر سازمان ملل خارج کرده اند. من به اقواممان دراروپا زنگ زدم و از آنها پرسیدم که این خبر به چه معناست. سپس شایعه ای منتشر شد که او در امان است. صبح راننده مان مرا به مدرسه برد. ساعت 9 دوباره من را به خانه برگرداند. ميدانستم مشکلي پيش آمده. وقتی رسیدیم جلوی در خانه تعدادی از آشنایان جمع شده بودند. به نگهبان ها گفتم که نذارن کسي بياد داخل. بعد به سازمان ملل زنگ زدم. منتظرشدم اما خبری نشد تا اینکه خبر کشته شدنشان از تلویزیون پخش شد. او به همراه برادرش به قتل رسیده بودند. احساس کردم زمین متورم شده است. بلند شدم و دیگر نمی توانستم زمین را احساس کنم. این عکس را نگاه کنید، یک مرد ژنده پوش افغانی عکسی از پدرم را به دوچرخه اش نصب کرده است... امیدوارم روزی به افغانستان برگردم.

ـــــــــــــــــــــــــــ

https://www.dw.com/en/heela-najibullah-the-us-treated-afghanistan-as-a-project/a-58740477

 

ـــــــــــــــــــــــــــ

https://www.dw.com/en/heela-najibullah-the-us-treated-afghanistan-as-a-project/a-58740477

 

 

 

 

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 798  - 20 مرداد 1400

                                اشتراک گذاری:

بازگشت