صبر تلخ- 12 از ابتدای سال 61 یورش به حزب پیش بینی شد! حتی در بهترین شرایطش، یعنی سال های 1358 و 59 هم احزاب با مزاحمت هایی روبرو بودند، حالا اگر نه توسط وزارت کشور و نیروهای انتظامی، ولی آنچه که به نام «حزب الله» گفته می شد که دور از حاکمیت نبود! اقای غفاری که مورد اعتماد اقایان بود، همیشه سردمدار گروه هایی بود که می آمدند و خشن ترین برخوردها را با نیروهای سیاسی می کردند! آقایان می آمدند، هجوم می آوردند، ایجاد تشنج می کردند و بعضی وقت ها درگیری ایجاد می کردند که حتی یک بار سه راهی به دفتر حزب انداختند و یکی از اتاق های ما شعله ور شد، تلفن و آرشیو و... سوخت! اینها تازه زمانی بود که هنوز سیاست، سیاست مدارا بود! |
- آقای عمویی، به نظر می رسید که در درون حزب بحث هایی در رابطه با سرکوب یا عدم اجازه فعالیت در آینده مطرح بوده. حزب عکس العمل هایی در این رابطه انجام داد. مثل فراخوان نیروهایش از شهرستان ها، عوض کردن جایگاه نیروهایی که بسیار شناخته شده بودند.
عموئی: سال 1361، دو مسئله برای حزب پیش آمد که در روند فعالیت حزب و پیامدهای تصمیماتی که گرفته شد تاثیر بسزایی داشت، یکی مسئله باز پس گیری خرمشهر، اصرار جمهوری اسلامی برای ادامه جنگ و ورود به خاک عراق، تحت عنوان تنبیه متجاوز! و موضع حزب توده ایران که بر این باور بود در مادامی که جنگ به ایران تحمیل شده و تجاوزی شده و بخش هایی از سرزمین ما اشغال شده، وظیفه هر ایرانی است که در حد توانش بجنگد و برای بیرون راندن متجاوز نهایت تلاش و کوشش را بکند. ولی وقتی که این مرحله پشت سر گذاشته شد و آن سرزمین ها آزاد شدند و برنامه جمهوری اسلامی ورود به خاک عراق شد، حزب مخالف این امر بود. این مطلب را صریحا هم با مسئولین جمهوری اسلامی در میان گذاشت! طبیعی بود که ما پیشاپیش می دانستیم که با ما موافقت نخواهد شد ولی ما ملزم بودیم که مواضعمان را آشکارا بیان بکنیم که در زمینه اشغال سرزمین کشور همسایه، شریک نباشیم! بله ما در مبارزه علیه «بعث» متجاوز به سرزمینمان شریک بقیه نیروها بودیم ولی نمی توانستیم شریک نیرویی باشیم که به خاک همسایه مان تجاوز بکنیم! ما رسالت سرنگونی «بعث» و رژیم صدام را برای خودمان قائل نبودیم! اما از زاویه دیگری مسئله را بررسی می کنیم: دو کشور همجوار معتقد به رابطه مسالمت آمیز! این که رژیم آن کشور چگونه است؟ این وظیفه نیروهای ترقیخواه آنهاست که مبارزه بکنند و دیکتاتور را سرنگون بکنند! طبعا پیامد این موضعگیری برای حزب خیلی چیز سبکی نبود! آقایان آشکارا موضعگیری کردند، آقای موسوی اردبیلی در نماز جمعه صریحا به حزب حمله کرد، آقایان دیگر رو ترش کردند! ولی بعدا ما آثارش را بیشتر دیدیم! در همین ایام واقعه دیگری که رخ داد، فرار یکی از کارمندان سفارت شوروی به نام کوسیچکین، به انگلیس بود! او در بخش کنسولی سفارت شوروی کار می کرد. - یعنی سطحش خیلی بالا نبود؟ عموئی : نخیر، در سطح کنسولی بود. وقتی می خواستند مثلا برای ویزا یا مسافرت به اتحاد جماهیر شوروی به کنسولگری مراجعه کنید، این کسی بود که شما به او گذرنامه می دادید و ویزا می گرفتید. مسافرت هایی که آن ایام رخ می داد، بعضی از مسئولین حزبی به سفر به اتحاد جماهیر شوروی می رفتند. رفیقی داشتیم به نام گاگیک آوانسیان که معمولا ایشان شناسنامه ها و گذرنامه ها را به سفارت می برد و ارایه می داد. و آقای کوسیچکین هم در بخش کنسولی سفارت عمل می کرد و کارهای معمول را که بایستی روی روادید انجام بگیرد، انجام می داد. کمااینکه مسافرتی که من به اتفاق رفیق کیانوری رفتم، اصلا نیازی به مراجعه به سفارت نداشتم. گاگیک شناسنامه ها و پاسپورت های من و آقای کیانوری را به سفارت برد و ما اصلا آقای کوسیچکین را ندیدیم. اما یک وقتی اطلاع یافتیم ایشان غایب شده! خود سفارت هم اطلاع نداشت که چه به روزگار او آمده است. بعد از چند روز سفارت توانست ماشین او را در مرز ایران – ترکیه پیدا بکند. به نظر می رسید که از تهران با اتومبیل حرکت کرده، به عنوان مسافرتی یا ماموریتی، در مرز بازرگان ماشین را گذاشته و رفته بود آن طرف. - چرا کوسیچکین باید فرار بکند، بدون آنکه سطحی داشته باشد یا به سطحی رسید باشد؟ عموئی: بله. جایگاه مهمی نداشت، اما از آنجایی که کارمندی بود که مراجعین ایرانی برای انجام کارهای کنسولی شان به او مراجعه می کردند، او می توانست گواهی بدهد که چه کسانی می آمدند و چه کارهایی می کردند! من می خواهم اشاره بکنم به پرونده ای که توسط CIA و M16 علیه حزب، بر مبنای اعترافات و گفته ها و پرونده سازی های کوسیچکین تنظیم شد و بعدا این پرونده توسط همان عوامل به پاکستان برده شد و به ایران اطلاع دادند و مامورانی از ایران، یعنی آقایان محمدجواد مادرشاهی و حبیب الله بیطرف ماموریت پیدا کردند و رفتند و این پرونده را دریافت کردند! من مجموعه این سناریو را، پرونده سازی، برای حزب می دانم! و ضروری می دانستند که به دست مسئولین جمهوری اسلامی، ضربه ای به حزب بزنند! که به گمان من دو نتیجه برای غرب داشت، یکی این که طبعا به حزب توده ایران – که اینها همواره با آن دشمنی داشتند – ضربه زده بودند، دیگر این که به اصطلاح به حیثیت مردمی جمهوری اسلامی در خود جامعه ایران ضربه زدند. یعنی در حقیقت بازی دو طرفه بود؛ کوسیچکین که فرار می کند، یک سناریویی برایش می نویسند، که این اخبار را بگو! و وانمود می شود که اخبار از این طریق داده شده! به گمان من، اساسا روندی که در قبال نیروهای دگراندیش، توسط جمهوری اسلامی اتخاذ شد، مسیری را طی کرد که کاملا ما متوجه بودیم که دارد به سمت حذف حزب می رود! چون یک یک، تمام نیروهای دیگر تا آن موقع حذف شده بودند و میزان محدودیت هایی که برای حزب به وجود می آمد، کاملا مشخص کرده بود که جمهوری اسلامی به هر حال حزب را تحمل نخواهد کرد! حالا این بهانه نمی شد، بهانه دیگری می توانست به وجود بیاید! من اشاره کردم به این که روز به روز محدودیت های ما بیشتر می شد، بازداشت ها نسبت به آزادشدگان افزایش بیشتری پیدا کرد، تعداد زندانی های ما، بدون این که اتفاق خاصی رخ داده باشد، با گذشت زمان افزایش پیدا می کرد. آنها را به دادگاه نمی بردند و محکوم نمی کردند، اما همین طور بلاتکلیف در زندان نگه می داشتند! ما یک مورد نمونه داشتیم که در ارومیه یکی از رفقای ما را به 15 سال زندان محکوم کرده بودند، بدون این که اصلا کاری کرده باشد! و این یک معیار بود، حالا در ارومیه این مسئله رخ داده، می توانست زمینه ای باشد برای این که اشاعه پیدا کند! ولی به هر حال، این تعداد کثیری که در زندان اوین هر روز به تعدادشان افزوده می شد، بیانگر یک روند بود؛ و به همین علت بحثی را در داخل حزب به وجود آورده بود که: ما کجا می رویم؟! - سال 1360 فکر کنم آقای آخگر، (رفعت محمدزاده) نامه ای نوشته بود و این نامه رد شده بود. عموئی: این را سال 1360 ننوشت، مربوط به سال 1361 است. این در واقع در چارچوب همان سوالی است که برای همه رفقای رهبری مطرح شده بود. حتی در بدنه حزب هم این مسئله مطرح بود که ما به کجا می رویم؟! و چه وضعی در پیش است؟! خوب، با این که واقعا حزب، به گمان من، خیلی دست به عصا حرکت می کرد، فشارها افزایش می یافت! منظورم از «دست به عصا حرکت کردن»، به رغم آن شعار کلی «اتحاد و انتقاد» بود که از بدو فعالیت علنی حزب بعد از انقلاب، آن را مبنای کارمان قرار داده بودیم. «اتحاد» به معنای همراهی و همگامی با همه نیروهای ترقیخواه ایران، که بخشی از آن را در حاکمیت جمهوری اسلامی هم سراغ می کردیم، و «انتقاد» به لحاظ این که به هر جهت کاستی های جدی در عملکرد های حاکمیت وجود داشت! کاستی در سیاستگذاری هایش، چه در سیاست خارجی، چه در سیاست داخلی! آن کاستی آشکار در قلمرو دموکراسی و سیاست دموکراتیکی که لاجرم بایستی با «غیر خودی» ها داشته باشد، که واقعا نبود! محدودیت هایی که برای احزاب وجود داشت، برای مطبوعات وجود داشت! حتی به صورت حذف کردن های وحشتناکی که به ویژه بعد از سال 1360 رخ نمود! حتی در بهترین شرایطش، یعنی سال های 1358 و 59 هم احزاب با مزاحمت هایی روبرو بودند، حالا اگر نه توسط وزارت کشور و نیروهای انتظامی، ولی آنچه که به نام «حزب الله» گفته می شد که دور از حاکمیت نبود! اقای غفاری که مورد اعتماد اقایان بود، همیشه سردمدار گروه هایی بود که می آمدند و خشن ترین برخوردها را با نیروهای سیاسی می کردند! یک وقت بود که احزاب در مراکزشان مستقر بودند، مثل حزب توده ایران و دفترش در خیابان 16 آذر، یا بعضی وقت ها بیرون بساطی داشتند، روزنامه ای گذاشته بودند، کتابی گذاشته بودند، یا این که تظاهراتی، راهپیمایی یا میتینگی داشت انجام می پذیرفت، در تمام این موارد آقایان می آمدند، هجوم می آوردند، ایجاد تشنج می کردند و بعضی وقت ها درگیری ایجاد می کردند که حتی یک بار سه راهی به دفتر حزب انداختند و یکی از اتاق های ما شعله ور شد، تلفن و آرشیو و... سوخت! اینها تازه زمانی بود که هنوز سیاست، سیاست مدارا بود! یعنی جمهوری اسلامی احزاب و فعالیتشان را تحمل می کرد! با توجه به این که حزب سابقه اقدامات مسلحانه علیه جمهوری اسلامی نداشت، در ماجرای کردستان حضور نداشت، در درگیریهای ترکمن صحرا حضور نداشت، در حوادث آذربایجان نبود، شرکت نداشت که هیچ، حتی آن نیروهای دیگری را که اقدام به این کارها می کردند، نقد می کرد! برای مطالعه شماره های پیشین به لینک های زیر مراجعه نمایید: 1 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/janve/772/sabr.html 2- https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/janve/773/sabr2.html 3 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/febri/774/sabr3.htm 4 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/febri/775/sabr-4.html 5 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/febri/776/sabr5.html 6 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/febri/777/sabr.htm 7 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/merts/778/sabr4.html 8 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/merts/779/sabr.html 9 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/merts/780/sabre.html 10 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/epril/781/sabr.html 11 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/epril/782/sabr.html تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 783 - اول اردیبهشت 1400