راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

 

صبر تلخ- 23

شعار اتحاد و انتقاد با ج. اسلامی

از چه زمانی باید تغییر می کرد؟

شعار «اتحاد – انتقاد» یا «انتقاد – اتحاد» متناسب با شرایط معین، شعار صحیحی است. مادام که حزب به این نتیجه نرسیده که «چرخش به راست» تکمیل شده و جناح راست جمهوری اسلامی همه قدرت ها را به چنگ گرفته و بالنتیجه راه گسترش دستاوردهای انقلاب به کلی مسدود شده، این شعار هنوز کارآمد است. ولی آن زمان که این چرخش کامل شد و تمام مواضع قدرت در دست نیروهای راست – اگر چه با چهره چپ و انقلابی – قرار گرفت، آن موقع دیگر این شعار «اتحاد و انتقاد» صحیح نیست، با واقعیت تطبیق نمی کند.

 

در سفری که همراه با کیانوری به مسکو رفته بودیم با پاناماریوف دیدار مهمی داشتیم. صحبت بوریس پاناماریوف از دو قسمت تشکیل می شد، بخشی مربوط به مسائل تشکیلاتی و کادر سازی ها و فراهم آوردن نیروی لازم در بخش مسئولین حزبی و حتی فراتر از آن، جوانگرایی در رهبری حزب. او خیلی علاقمند بود که توسط حزب به آن دسته از نیروهایی که در جریان عمل روزمره محیط اجتماعی در خود ایران بوده اند، بها داده شود. احساس می شد که بیشتر نظر این است که رفقایی که بنا به دلایل گوناگون از جمله مهاجرت، از فعالیت داخلی دور بودند، بیشتر در کمیسیون ها فعالیت کنند. از دانش و تجربه اینها استفاده بشود؛ ولی در کار تشکیلاتی، در احراز موقعیت های پر مسئولیت، رفقایی که عمدتا در ارتباط با نیروهای مبارز ایران بودند – اعم از موافق یا مخالف – تجربه ویژه ای را کسب کرده اند، می توانند کمک زیادی برای کار تشکیلاتی و پیشبرد فعالیت سیاسی باشند.

در بخش دیگر، پاناماریوف روی شعار «جبهه متحد خلق» خیلی تکیه می کرد و دقیقا همان چیزی بود که بعدها در یکی از «پرسش و پاسخ» های کیانوری در توضیح همین مسئله «جبهه متحد خلق» منعکس شد و ترکیب این جبهه را علاوه بر حزب توده ایران، «سازمان فداییان خلق» - که آن موقع لفظ «چریک» ها را هم داشت – یعنی «سازمان چریک های فدایی خلق» و «سازمان مجاهدین خلق»، علاوه بر اینها نیروهای ترقی خواه جنبش مسلمانان و جنبش اسلامی می دانست و اعتقاد بر این داشت که این واقعیت را بایستی ما مارکسیست ها به خاطر داشته باشیم که افزون بر مارکسیست ها در هر جامعه ای، نیروهای ترقیخواه دیگری وجود دارند که برخوردار از ایدئولوژی دیگری هستند و در مرحله ای از مبارزات که مسائل مبارزه با امپریالیسم و مبارزه برای جامعه دموکراتیک، یعنی در واقع یک «انقلاب دموکراتیک ملی» در کشور بخواهد انجام بگیرد، نادیده گرفتن این نیروها، کمونیست ها را از بسیاری از همرزمانی که در این مرحله می توانند همراه باشند، محروم می کند.

با توجه به جامعه ایران و آن جایگاهی که در حال حاضر مذهب دارد – قبل هم همین طور بوده، ولی حالا نمود بیرونی پیدا کرده – و در واقع به صورت جمهوری اسلامی تجسم پیدا کرده، مردم ایران مردم مذهبی هستند ولی الان این حالت مذهبی بودنشان یک بروز خیلی زیاد پیدا کرده، به خاطر این که حکومت از همین قماش شده، تبلیغش این چنین می شود و به این عرصه میدان داده می شود، در این میدان نیروهای مارکسیست باید آن نیروهای ترقیخواهی که در آن میان هستند پیدا کنند و زمینه را برای گسترش این جبهه با مشارکت آنها فراهم بکنند تا آن جبهه بتواند جبهه کار آمد و گسترده ای باشد.

در زمینه اتخاذ مواضع حزب نسبت به انقلاب و نسبت به جمهوری اسلامی، پاناماریوف اعتقاد داشت که موضع حزب کاملا درست بوده. گفت ما کاملا در جریان انتقاداتی هستیم که از ناحیه چپ متوجه حزب توده ایران می شود. ولی آن چپ را ما چپ – به اصطلاح – سالم نمی بینیم. نظرش بیشتر آن حملاتی بود که آن موقع از ناحیه «فدایی» ها، «پیکاری» ها، «رزمندگان» و حتی از ناحیه «سازمان انقلابی» که بعدا به صورت «رنجبران» در آمدند، به حزب می شد. گفت انتقادات و حملاتی که اینها می کنند در واقع نشانه عدم شناختشان، چه در مورد خود جنبش چپ و چه در مورد انقلاب ایران و ترکیب طبقاتی – اجتماعی این جنبش است.

شعار «اتحاد – انتقاد» یا «انتقاد – اتحاد» متناسب با شرایط معین، شعار صحیحی است. مادام که حزب به این نتیجه نرسیده که «چرخش به راست» تکمیل شده و جناح راست جمهوری اسلامی همه قدرت ها را به چنگ گرفته و بالنتیجه راه گسترش دستاوردهای انقلاب به کلی مسدود شده، این شعار هنوز کارآمد است. ولی آن زمان که این چرخش کامل شد و تمام مواضع قدرت در دست نیروهای راست – اگر چه با چهره چپ و انقلابی – قرار گرفت، آن موقع دیگر این شعار «اتحاد و انتقاد» صحیح نیست، با واقعیت تطبیق نمی کند. چون شما با چه نیروئی می خواهید اتحاد داشته باشید؟ یک محل عینی وجود ندارد که شما روی آن تبلیغ کنید، کار کنید.

 به هر حال این سفر اتحاد شوروی خیلی خوب بود! البته سفر کوتاهی بود و بعد از آن هم ما از سوی کاسترو دعوتی داشتیم که به هاوانا برویم. برنامه ما این بود که در مراسم اکتبر، در سفر مسکو شرکت می کنیم، دیدارهایمان را انجام می دهیم، به المان دموکراتیک می رویم، در آنجا با سفارت کوبا هماهنگ و از آنجا به طرف کوبا پرواز می کنیم. 

بعد از اتحاد شوروی، سفری به آلمان دموکراتیک داشتیم. رفقای آلمانی خیلی خیلی گرم و خوب برخورد کردند. در واقع آنجا ما خودمانی تر بودیم تا اتحاد شوروی. شاید به لحاظ این که سالیان دراز مرکز حزب در آلمان بود و آن موقع هم در لایپزیک مرکز حزب همچنان دایر بود و رفقایی ماموریت داشتند که دفتر حزب را همچنان حفظ کنند، آرشیو را نگهداری و ارتباطات مربوط به شعب حزب در کشورهای سوسیالیستی را برقرار کنند.

اصولا این سفر همه اش برای من تازگی داشت. چه بخش مربوط به اتحاد شوروی، چه بخش مربوط به آلمان دموکراتیک. یک سلسله دیدارهایی داشتیم که خارج از برنامه بود، یعنی وقتی شنیده بودند که به اصطلاح یکی از افسران حزب آمده، می خواستند دیدار کنند. ما فقط پنج سال افسر بودیم ولی یک عمر این لقب روی ما مانده!

به هر حال دوستان آلمانی محبت کردند و ما هم اشاره کردیم که فقط دیداری از رفقای دفتر خودمان می کنیم. آنجا رفیقی داشتیم که از سال های قبل خاطره ای از او داشتم. با هم در سازمان جوانان حزب فعالیت می کردیم. بعد من به ارتش رفتم و او یکی از کسانی بود که مرتب پیله می کرد که آقا چرا رفتی تو ارتش و...؟ تا این که بالاخره مایوس شد. رفت دانشکده فنی مهندس شد. در راه آهن کار می کرد. در یک اعتصاب و درگیری محبور شد مخفی بشود. دیگر فعالیت مخفی کرد. یک بار من او را در خانه روزبه دیدم، که روزبه پرده را کنار زد، ناگهان ما دو تا با هم مواجه شدیم. من می دانستم که او حزبی است و فعالیت مخفی می کند ولی او نمی دانست من که  رفتم ارتش، سر از کجا در آوردم! خیلی خیلی غافلگیر شد! روزبه خیلی خندید. بعد فهمیدم که به عنوان معاون روزبه در شعبه اطلاعات حزب کار می کند. آنجا اسم مستعارش عباس بود، ولی اسم واقعی اش کاظم بود. کاظم ندیم. این کاظم با من هم مدرسه ولی یک سال جلوتر از من بود. منتها با من هم حوزه بود و در سازمان جوانان فعال بودیم. برادرش حسن که همکلاسی من بود و پزشک شد، رییس دانشکده بهداشت بود. عضو فعال نبود، هوادار بود. در همین حد. خوب، دفتر حزب را در آنجا این رفیق ما کاظم ندیم اداره می کرد.

دفتر حزب فقط در لایپزیک بود. پیش از این که رفقا از مهاجرت بر گردند، تقریبا در همه کشورهای سوسیالیستی شعبات حزب و رفقای حزب ما بودند. از جمله کسانی که اعضای کمیته مرکزی بودند و بعدا جزو هیئت سیاسی و هیئت دبیران شدند، در شهرهای مختلف آلمان دموکراتیک بودند. منوچهر بهزادی، جوانشیر، جودت، پورهرمزان، دانش، هوشنگ ناظمی که به نام امیر نیک آیین شهرت پیدا کرده، قائم پناه، رفقا طبری، مریم فیروز، کیا، اسکندری، هدایت حاتمی ... تعداد کثیری بودند. همه اینها آنجا بودند. بعضی ها در اتحاد شوروی بودند مثل رصدی که مسئولیت شعبه حزب در اتحاد شوروی و همچنین ارتباط با رفقایی را که در آذربایجان بودند بر عهده داشت. بعضی دیگر در رومانی، در بلغارستان و... بودند. به خصوص آن زمانی که «رادیو پیک ایران» در بلغارستان مستقر شده بود، رفقای تحریریه «مردم» و گویندگان رادیو پیک در بلغارستان مستقر بودند ولی مقالات در لایپزیک فراهم می شد؛ چون در واقع دفتر و هیئت تحریریه در آنجا بود، مقالات را آنجا فراهم می کردند و می فرستادند. در پراگ هم مجله «مسائل بین المللی» و «صلح و سوسیالیسم» فراهم می آمد. مجله ای بود که نمایندگان کلیه احزاب کمونیست، مسائل مختلف جنبش جهانی کمونیستی را در آن منعکس می کردند و به زبان فارسی به صورت «مسائل بین المللی» در می آمد، که گاه مقالاتی از رفقای احزاب برادر بود و غالبا هم مقالات از آن خود رفقای حزبی بود.

در لایپزیک علاوه بر کاظم ندیم، شباویز و آشوت شهبازیان هم بودند.

 

ما در واقع در آلمان کار خاصی نداشتیم، جز این که مسیر ما برای پرواز به هاوانا بود. دیداری با رفقای کوبایی در سفارت کوبا در برلین داشتیم. دیدار خیلی خوبی بود، آشنایی خیلی خیلی گرمی شد! رفیق دورگه سیه چرده ای بود، با اسم های ما آشنا بود و چنان عواطفی نشان می داد و اشاره می کرد و به آن روزهایی که رفیق فیدل و چه و خودش در «سییراماسترا» بودند و کارهای نظامی شان چه بود و... می گفت وقتی ما می شنویم در حزب توده ایران رفقای افسر ما بودند، به یاد آن رفقا و سییراماسترا می افتیم و...، گفتم ما متاسفانه سییراماسترا نداشتیم!

برای مطالعه شماره های پیشین به لینک های زیر مراجعه نمایید:

1 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/janve/772/sabr.html

2- https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/janve/773/sabr2.html

3 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/febri/774/sabr3.htm

4 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/febri/775/sabr-4.html

5 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/febri/776/sabr5.html

6 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/febri/777/sabr.htm

7 -  https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/merts/778/sabr4.html

8 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/merts/779/sabr.html

9 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/merts/780/sabre.html

10 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/epril/781/sabr.html

11 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/epril/782/sabr.html

12 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/epril/783/sabr.htm

13 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/784/sabr.htm

14 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/785/sabr.htm

15 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/786/sabr.htm

16 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/787/sabr.html

17 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/788/sabr.html

18 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/jon/789/sabr.htm

19 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/jon/790/sabr.htm

20 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/jon/791/sabr.htm

21 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/jon/792/sabr.html

22 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/jon/793/sabr.html

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

 

 

 

 

 




 



 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 794  - 16 تیر 1400

                                اشتراک گذاری:

بازگشت