اخیرا (2020 میلادی)اسناد از طبقهبندی خارج
شده ای درباره طرح های امریکا برای متلاشی کردن اتحاد شوروی منتشر شده است.
بخش مهمی از این اسناد مربوط به سالهای پایانی عمر استالین، یافتن جانشین
برای وی، تلاش امریکا برای تحمیل رهبری فردی بجای رهبری جمعی در اتحاد
شوروی و همچنین طرح هائی برای ترور و از بین بردن برجسته ترین کادرهای
رهبری حزب کمونیست اتحاد شوروی در سالهای انقلاب و جنگ جهانی دوم با هدف
تحمیل رهبری فردی و برگزیده شدن ضعیف ترین شخصیت ها برای جانشینی استالین
است. در اینجا اشاره به نام خروشچف بعنوان ضعیف ترین حلقه می شود.
این اسناد نشان میدهد که دولت و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) بعد از
درگذشت "ژوزف استالین" در ۵ مارس سال ١٩۵٣ تدابیری اندیشیدند تا از مرگ
رهبر وقت شوروی فورا برای تضعیف و سپس، تجزیۀ اتحاد جماهیر سوسیالیستی
شوروی استفاد کند.
مطالعه دقیق مصاحبه مترجم این اسناد میتواند راهنمای ما ایرانی ها برای
تحلیل رویدادهائی مانند "گنجانده شدن ولایت فقیه در قانون اساسی"، ترورهای
هدفمندی مانند ترور آیت الله مطهری، مرگ مشکوک آیت الله طالقانی، انفجار
حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخست وزیری، ترورها و اعدام های دهه 60، آغاز جنگ
عراق با ایران و ادامه جنگ از سوی ایران و دهها و دهها حادثه ای باشد که در
ادامه آن رسیده ایم به بحث های امروز درباره انتخابات ریاست جمهوری در سال
1400.
این اسناد نباید بعنوان اسنادی متعلق به احزاب کمونیست قلمداد شود، چرا که
استراتژی جهانی امریکا است و به همین دلیل توصیه می کنیم همه نیروها، شخصیت
ها، احزاب و فعالان سیاسی و مدنی و رسانه ای ایران آن را با دقت بخوانند و
رویدادهای پس از انقلاب 57 را با همین ملاک تحلیل کنند.
مترجم اسناد به سردبیر ساویتسکایا راسیا می گوید:
مرگ رهبر وقت اتحاد شوروی نه تنها میتوانست باعث تغییر اوضاع در کشور
شوراها شود، بلکه در کل جهان تاثیر بگذارد. یا برعکس، موجب این خطر بشود،
که رهبران جدید اتحاد شوروی با تجمع در یک هسته مقتدر استالینی بتوانند
جنبش کمونیستی بینالمللی و مردم شوروی را برای اجرای برنامههای دوران
استالین بسیج کنند و حوادث مجارستان، آلمان دمکراتیک، بحران موشکی کوبا و
در نهایت فاجعه اتحاد جماهیر شوروی روی ندهد. یعنی سوسیالیسم در اشکال
مختلفش با صلح و آرامش مقتدرانه در سراسر جهان گسترش یابد و فرصت جهانی شدن
اقتصاد و حوزه اجتماعی غرب به رهبری ایالات متحده بر اساس دلار و رقابت
بازار از دست برود. با تحلیل و بررسی حوادث سالهای پس از درگذشت استالین و
شرایط کنونی جهان، مطمئنم که اگر کودتای سال ١٩۵٣ در مسکو برای تخریب و
باصطلاح کیش شخصیت استالین و دیگر ماجراهایی که خروشچف آفرید اتفاق
نمیافتاد و سوسیالیسم با قدرت خود توسعه مییافت، بشریت امروز با خطر جنگ
جهانی دیگری روبرو نبود.
سرمایه برای اعمال سلطۀ نامحدود خود، این فضا را باید از وجود رقبا و موانع
احتمالی پاک می کرد. طبیعتا، چنین رقیب قدرتمند و در حال توسعۀ پویا،
سوسیالیسم شوروی بود. دقیقا، در سایۀ استالین و خرد و آینده نگری
ژئوپلیتیکی او بود که اتحاد جماهیر شوروی به یک قدرت بزرگ جهانی تبدیل
گردید و نقش تعیین کننده در شکست فاشیزم آلمان ایفا کرد. نقشی که توسط
بشریت مثبت درک شد و در کنفرانسهای بینالمللی یالتا و پوتسدام در سال
١٩۴۵ ثبت گردید. پس از مرگ رئیس جمهور آمریکا، فرانکلین روزولت در ماه
آوریل سال ١٩۴۵ که موجب تأسف عمیق رهبر اتحاد شوروی گردید، استالین با
نفوذترین چهره در کل فضای سیاسی جهان باقی ماند. تحت رهبری بلاواسطۀ او،
نظام جهانی سوسیالیسم ایجاد گردید، جهان سوم که اساس آن را کشورهای آزاد
شده از وابستگی و اشغال استعماری در نتیجۀ پیروزی بر فاشیسم تشکیل میداد،
بطور پویا توسعه یافت. آری، اتحاد شوروی پس از جنگ ویرانگر، اقتصاد و زندگی
صلحآمیز خلقهای خود را بسرعت بازسازی کرد و با ساخت سلاح اتمی خود در
کوتاهترین مدت، به انحصار ایالات متحدۀ آمریکا در برتری نظامی- اتمی پایان
داد. پاسخ اتحاد شوروی در برابر تشکیل بلوک تهاجمی ناتو در ماه آوریل سال
١٩۴٩ بسیار دقیق و اثربخش بود. منظورم تشکیل پیمان ورشو در ماه مه سال ١٩۵۵
است.
اتحاد شوروی در سال ١٩۴٩ جمهوری خلق چین را به رسمیت شناخت، تمام روابط خود
را با رژیم "چیان کایچک" قطع کرد و پیمان همکاری همه جانبه، منجمله،
تعهدات نظامی متقابل با جمهوری خلق چین را منعقد کرد. در جنگ کره (سالهای
١٩۵٠- ١٩۵٣) اتحاد شوروی و جمهوری خلق چین از پیونگ یانگ حمایت کردند و
مانع از آن شدند که آمریکا شبه جزیره کره را به ناو هواپیمابر غیرقابل غرق
آمریکا تبدیل کند.
مزیت روشهای مدیریت سوسیالیستی، اقتصاد برنامهریزی شده، ایجاد شرایط
مساعد برای حفظ محیط زیست، از میان برداشتن فقر، همه گیریهای گسترده و
نابرابری فاجعه بار اجتماعی درجهان سرمایۀ برای همۀ بشریت آشکار بود. علاوه
بر اینها، سوسیالیسم اساس توسعۀ پویای آموزش، علم و فرهنگ را سامان داد.
جهان با اطمینان به سمت سازماندهی مجدد جهانی مبتنی بر اصول برابری خلقها،
عدالت بینالمللی و امنیت جهانی در حال حرکت بود. این محصول مرجعیت اتحاد
جماهیر شوروی بود.
پس از مرگ رئیس جمهور آمریکا فرانکلین روزولت (١٢ آوریل سال ١٩۴۵) مقدمات
جنگ جهانی جدید علیه اتحاد جماهیر شوروی، عملا شامل دو گزینه: جنگ هستهای
- ترکیبی "سرد" آماده شد، اما این ماجراجویی مورد حمایت طرفداران فرانکلین
روزولت در آمریکا و ستاد مرکزی پادشاهی بریتانیا قرار نگرفت. علاوه بر این،
چرچیل اعتماد بریتانیاییها را از دست داد. حزب او در انتخابات پارلمانی
شکست خورد و از احراز مقام نخست وزیری محروم گردید. اما طرح متوقف کردن،
جلوگیری از پیشرفت ژئوپلیتیکی سوسیالیسم و ممانعت از گسترش قدرت ژئوپلیتیکی
اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی به هر وسیلهای، همچنان بعنوان هدف اصلی
برای واشنگتن باقی ماند.
در سال ١٩۴٨ در ایالات متحدۀ آمریکا قانون دولتی«مهار کمونیزم» هاری ترومن
تصویب شد و ١٨ اوت همان سال دکترین شورای امنیت ملی آمریکا به شماره ١/٢٠
برای اجرای این دکترین انتشار یافت. در این دکترین برنامۀ حملۀ نظامی با
استفاده تسلیحات اتمی و همچنین، تخریب مسالمتآمیز اتحاد شوروی پیشبینی
شده بود. اما در سال ١٩۴٩اتحاد شوروی به سلاح اتمی دست یافت و انعقاد
معاهدۀ بزرگ همکاری نظامی اتحاد شوروی و چین، امیدواری ایالات متحدۀ آمریکا
به پیروزی حملۀ نظامی احتمالی را کاهش داد. درگذشت استالین سرمایۀ آنگلو–
آمریکا را به تضعیف و پس از آن، به نابودی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی
دوباره امیدوار کرد. نخبگان حاکم آمریکا میدانستند که در اتحاد شوروی هیچ
نهنگ سیاسی قابل مقایسه با استالین وجود ندارد، اما او دانشآموختگان و
هوادارانی دارد که دارای تجارب غنی در امر سازماندهی در سخت ترین شرایط
میباشند، که تحت رهبری او در وحشیانهترین جنگ تاریخ بشر پیروزی شدند. روی
این اصل، یک چالش بزرگ برای ایالات متحدۀ آمریکا بوجود آمد و آن اینکه از
به قدرت رسیدن یک تیم متحد و همفکر رهبر در اتحاد شوروی جلوگیری کند.
چیکین: چه نوع همسویی شخصیتها در رهبری شوروی می توانست موجب نگرانی
«طراحان راهبرد» آمریکایی بشود؟
ایواشوف: لاورنتی بریا، گئورگی مالنکوف، ویچسلاو مولوتوف، گئورگی ژوکوف
قویترینها بودند (اما نه در حد استالین). در طول سالهای جنگ، رهبران
عرصههای صنایع نظامی- صنعتی، مجتمعهای سوخت و انرژی، مهندسی مکانیک، ساخت
و ساز رشد یافتند. اما، میشد انتظار داشت که اصل مدیریت جمعی در حزب و
دولت اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی تقویت شود. این گزینه به وضوح مناسب
دشمن اصلی اتحاد جماهیر شوروی نبود. همانند هر رویارویی، انجام وظیفه در به
قدرت رسیدن یک رهبر ضعیف در یک کشور یا حتی در یک مؤسسه، شرکت و ارتش رقیب،
بهتر است از اجرای یک برنامۀ صریح، اما بلندپروازانه! بطوری که هیچ کار
جمعی همفکرانه ای برای رسیدن به هدف مشترک انجام نشود. این، یک اصل ابدی در
تاریخ بشر است. به همین سبب نیز دستورالعمل تهیه شده توسط سازمان سیا و
کمیتۀ راهبرد روانشناسی در جنب ریاست جمهوری آمریکا «طرح بهرهگیری روانی
از مرگ استالین» بفوریت در ١٣ مارس سال ١٩۵٣تهیه شد.
چیکین: لئونید گریگوریویچ، شاید، لازم است به خوانندگانمان یادآوری کنیم،
که ترفندهای فتنهگرانه پیرامون کرملین حتی قبل از درگذشت استالین، بخصوص
در دورۀ بیماری او آغاز شد. فرمانده کل قوا، که تمام توان خود را در راه
سازماندهی دفع تجاوزات فاشیستی به کار گرفت و سلامتی خود را بر محراب
پیروزی نهاد، پس از جنگ «دچار» سکتههای قلبی و مغزی گردید، بیدلیل نبود
که در نوزدهمین کنگره حزب خواست که وی را از برخی از وظایف و مناصب، از
جمله، از رهبری حزب آزاد کنند. اما نمایندگان کنگره اختلاف نظر داشتند و
این نیز باعث تشدید فتنهگری در میان رهبران کشور گردید. بویژه اینکه،
استالین جانشین خود را معرفی نکرد.
ایواشوف: بله، حرف شما صحیح است. بار اصلی رهبری جنگ کبیر میهنی را استالین
به دوش کشید. در تأیید اظهارات شما، سخنان آخرین مارشال اتحاد جماهیر
سوسیالیستی شوروی دیمیتری تیموفیویچ یازوف را نقل میکنم: «پیش از این، هیچ
فرماندهی چنین جنگ سهمگین و در مقیاس عظیم و پیچیده ای را فرماندهی نکرده
بود. بنا بر این، استالین فرمانده ارشد بود.
اما، در رابطه با جانشین، من معتقدم که استالین، بطور قطع، اهمیت استثنایی
سکانداری آینده کشور را درک میکرد و سعی کرد آن را آماده کند، حتی نه یک
نفر. او با حمایت از فلیکس دزرژینسکی، والریان کویبیشوف، میخائیل فرونزه،
سرگئی کیروف (بگفته سوتلانا آلیلویوا به وی اعتماد خاصی داشت) و آندری
ژدانوف میخواست آینده را «بیمه» كند. اما همه آنها یا به دلیل «اشتباهات
پزشکان» یا بر اثر سوءقصد جان سپردند. به این دلیل، او پس از درگذشت
ژدانوف، حتی اشاره به شخص خاص را متوقف کرد. اما او ضرورت تجدید کادرهای
رهبری و تغییر نقش حزب در هدایت کشور را درک میکرد و سعی کرد آن را با
نمایندگان نوزدهمین کنگرۀ حزب در میان بگذارد. استالین توجه ویژهای به
رهبران لنینگراد داشت، اما در طول دورۀ بیماری استالین، آنها مورد سوءظن
قرار گرفتند و برکنار گردیدند.
چیکین: اجازه بدهید حالا به موضوع گفتگوی امروز، یعنی بررسی سند آمریکایی
بپردازیم. در نظر دارید چه مسئلۀ مهمی را به اطلاع خوانندگان ما برسانید؟
ایواشوف: بلی، به توضیح سند از طبقهبندی خارج شده میپردازم. دراین سند
قید شده: «نقشه عملیات روانی به عنوان بخشی از برنامۀ جامع و دارای اهمیت
حیاتی برای بهرهبرداری از مرگ استالین و انتقال قدرت به دستان جدید، با
هدف دستیابی به پیشرفت واقعی در جهت منافع ملی ما تهیه شده است» اهداف این
برنامه به ترتیب زیر تعریف شده است:
١ــ کاهش تأثر و نفوذ شوراها در کشورهای اقماری و چین کمونیست؛
٢ــ تغییر بنیادی ماهیت نظام شورایی.
راه حلهای مفهومی برای دستیابی به اهداف تعیین شده به شرح زیر بود:
١ــ جلب رژیم جدید شوروی به اتخاذ تصمیمات سیاسی مهم و دشوار که بتواند
واگرایی منافع را در میان کسانی که امروز شوروی را رهبری میکنند، افزایش
دهد. در این حالت باید از وارد کردن فشاری که به وحدت آنها بیانجامد،
اجتناب کرد. علاوه بر این، باید تصویر روشن و تازهای از اهداف آمریکا به
مردم شوروی و جمعیت کشورهای اقماری آن ارائه دهیم تا رابطۀ منافع آنها را
با ما نزدیکتر کند.
٢ــ با تمرکز ویژه بر وضعیت مالنکوف، بریا، مولوتف، بولگانین، تشدید همه
مواردی که موجب اختلاف نظر در بالای سلسله مراتب کرملین بشود؛ دامن زدن به
اختلافات بین کرملین و دولتهای کشورهای اقماری، بویژه با چین کمونیست؛ به
حداکثر رساندن نفرت جمعیت اتحاد جماهیر شوروی نسبت به مالنکوف، به حداکثر
رساندن اختلافات بین مالنکوف و جمعیت کشورهای اقماری، از جمله چین کمونیست.
به عبارت روشنتر، گئورگی مالنکوف در واشینگتن نامطلوب ترین شخص برای
ایالات متحدۀ آمریکا شمرده میشد. او یک دولتمرد باتجربه بود که در طول
سالهای شکلگیری قدرت شوروی و ساختمان سوسیالیسم در کنار استالین بود. و
این او بود، که پس از درگذشت استالین ریاست دولت اتحاد شوروی را بعهده
گرفت. بریا نیز یک شخصیت مقتدر و یک سازمانگر برجسته بود. اما، تعلق ملی او
و سرکوبی دشمنان خلق توسط وی، شانس او برای تبدیل شدن به شخصیت اول کرملین
را کاهش داد. ویچسلاو مولوتف متخصص بسیار مجربی در امور بینالملل بود، اما
وی نیز به دلیل روابط صهیونیستی همسرش که به سبب طرفداری از اسرائیل، حتی
یک دوره نیز محکوم به زندان گردید، بیاعتبار شد. و البته، گئورگی ژوکوف،
مارشال پیروزی شخصیت قدرتمندی بود. همچنین، در ردۀ دوم نخبگان اتحاد شوروی
نیز شخصیتهای برجستۀ بسیاری وجود داشتند.
تیم جدید کرملین اگر در ترکیب زیر هم تشکیل میشد، میتوانست به اندازه
کافی قدرتمند به نظر برسد: مالنکوف– نخست وزیر- بریا– معاون نخست وزیر و
رهبر صنایع دفاعی-؛ ژوکوف– وزیر دفاع، مولوتوف– صدر شورای عالی اتحاد شوروی
و بالاخره خروشجف که درمقایسه با دیگران ضعیف و کم سواد بود.
بنابراین، جلوگیری از کار جمعی در رهبری جدید این کشور وظیفۀ مهم
سازمانهای اطلاعاتی ایالات متحده بود. درگیر كردن اعضای رهبری و ارتقاء
ضعیف ترین فرد به بالاترین مقام و سپس، «سوق دادن» او به طرف کارهای
سنگینی که توانایی حل آنها را نداشته باشد، ضروری بود. و این موضوع در
دستورالعمل قید شده بود.
در اینجا روشهای اصلی طراحی شده برای اجرای برنامههای آمریکایی را عینا
نقل میکنم:
١ــ مخالفت با رهبران کمونیست، یکی از مهمترین ابزارهای دستیابی به اهداف
فوقالذکر است که اتخاذ تصمیمات مهم را برای آنها دشوار نماید. این مخالفت
باید به گونهای بیان شود، که ضمن تقویت اومانیسم، به ویژه در کشورهای جهان
آزاد، آنها را منزوی نموده، اختلافات داخلی را دامن بزند.
٢ــ ما باید شرایطی را به رژیم جدید تحمیل کنیم که بتواند موجب بروز اختلاف
داخلی بشود. به عنوان مثال، حوادثی را تحریک کنیم که به اتخاذ تصمیمات
دشوار یا اشتباه بیانجامد و منجر به اتهام زدنهای متقابل بشوند. و در عین
حال، از تهدید یا دست بردن به سلاح پرهیز کنیم.
٣ــ ما باید در میان آنها شبهه القاء کنیم، مثلا، در بارۀ قابل اطمینان
بودن شخصیتها یا گروههای جداگانه.
۴ــ ما باید تناقضات درونی را با روشهای مناسب دیگر، مانند تقویت احساسات
ملیگرایانه تحریک کنیم.
۵ــ ما باید با استفاده از سیاست هویج و چماق، از اقدامات اساسی مستقیماً
حمایت کنیم و اقدامات حمایتی دیگر را نیز به کار ببندیم. ماهیت چنین سیاستی
عبارت است از ایجاد موقعیت برای اعمال فشار و ترکیبی از فشارها و
انگیزهها، که معایب تصمیمات مغایر با منافع ما و مزایای تصمیمات مطلوب ما
را نشان دهد.
توجه زیادی به جذب ماموران از میان مقامات دولتی و حزبی اتحاد شوروی و
عملیات اطلاعاتی و روانشناختی. توجه خاصی به جذب کارکنان سفارتخانهها،
وابستگان نظامی و متخصصان اعزامی اتحاد شوروی برای کار در خارج.
نقل از سند:
«با روانشناختی، پرسنل دیپلماتیک یا رسمی با دقت انتخاب شده و به طرف ما
جذب شوند. در صورت عدم موفقیت، باید این افراد را بدنام کرد و اگر این روش
هم نتیجه ندهد، از هنجارهای موجود به عنوان مبنای اعلام عنصر نامطلوب
استفاده شود. چنین برنامهای فقط باید به عنوان یک برنامۀ هدفمند برای
بیاعتبار کردن درک شود… فراریان اولویت بالا را در رسانههای مخفی و علنی
دارند. در عملیات محرمانه در حوزۀ تبلیغات، ما باید بر اساس ایجاد شبه
واقعیت اقدام کنیم. در چهارچوب این محدودیتها، آزادی عمل گسترده و
استقلال عمل مجاز است.
در حوزۀ عمل سیاسی، ما باید طبق معمول، بر مبنای اهداف ملی و ضرورت اجتناب
از تحریکات تا آن حد که نتواند موجب تقویت رژیم شوروی یا واکنش شدید آنها
بشود، حرکت کنیم. تبلیغات محرمانه ما چه از نظر موضوعی و چه از نظر روابط
منطقهای تا آنجا نباید نگران یکپارچگی باشد که ضرورت اجتناب از اقداماتی
که ممکن است به طور جداگانه متقابل باشند یا باعث تضعیف یا بیاعتبار شدن
قابل توجه عملیات انجام شده بشوند، پیش نیامده است…»
عملیات اطلاعاتی محرمانه باید مواد شبه واقعی را که از منابع اطلاعاتی
علنی به دست میآید، گسترش دهد. فعالیت مخفیانه باید به سمت اعمال فشار به
نقاط زیادی از طریق ایجاد نگرانی و اشاعۀ شک و تردید، سردرگمی و سوءظن سوق
داده شود. ثابت شده است که چنین عملیاتی در زمینههای زیر بسیار موثر است:
١– تشویق پناهندگی در میان مقامات شوروی و کشورهای اقماری از طریق اعمال
فشار پنهانی بر آنها؛
٢– گسترش شک و تردید و سردرگمی در صفوف احزاب کمونیست در کشورهای اقماری و
در کشورهای جهان آزاد. با این وجود نهادهای دولتی که به عملیات مخفی دست
میزنند، در عین حال، باید مستعد ایجاد هر فرصتی برای نفوذ در گروههای
پیشرو در اتحاد جماهیر شوروی و ایجاد سوءظن، عدم اطمینان و فشار باشند.
اگر ترکیب چند ملیتی و چند دینی کشور اتحاد شوروی که در سالهای جنگ در
قالب یک نیروی قدرتمند و با توان عظیم تبلور یافت، بر مبنای سوسیالیسم و بر
اساس ایدئولوژی کمونیستی تثبیت میشد، دشمنان ما هرگز نمیتوانستند از آن
بعنوان یک عامل استفاده کنند.
ایالات متحدۀ آمریکا میتواند با شرکت رهبران دینی کاتولیکها،
پروتستانها، یهودیان و شاید، مسلمانان کنفرانس جهانی ادیان را بمنظور
توسعۀ همبستگی ادیان در اروپا برگزار نماید. چنین برنامهای میتواند
تهدیدهای مذهبی ناشی از کمونیسم را مستقیماً هدف قرار دهد.
چیکین: شما در ابتدای گفتگو در بارۀ اهداف بیاعتبار کردن ایدئولوژی
سوسیالیستی و تجربۀ اتحاد شوروی صحبت کردید. آیا این مدعا به نوعی در سند
بیان شده است؟
ایواشوف: البتّه، بیاعتبار کردن ایدئولوژی سوسیالیستی، تجربه و رهبری
اتحاد شوروی، یکی از اصلیترین وظایف مجریان دستورالعمل بود. نادیده گرفتن»
موفقیتها و مزیتهای سوسیالیسم به عنوان یک نظام سیاسی و اجتماعی، اثربخشی
سیاستهای اجتماعی- اقتصادی آن مهم بود. چند بریدۀ مهم از سند را بخوانید:
١ــ «ایجاد تردید در رأس نظام نسبت به پایداری، انتشار داستانهایی از
فراریانی که در کار دستگاههای حزب کمونیست شرکت داشتند و در بارۀ توطئه
علیه یکدیگر بین چهار رهبر اصلی کرملین.
٢ــ ارائه توصیههای مفید در مورد چگونگی زنده ماندن در این زمان خطرناک و
آشفته به شهروندان شوروی، القای با دقت ایدۀ ضعف کارآیی نظام به روانشناسی
افراد.
٣ــ القای این حس، که دولت ایالات متحده در موضع ناظر قرار دارد.
۴ــ استفاده از فرضیات مبتنی بر واقعیت، که نظامیان آمریکایی و غربی و سایر
افراد مشهور، دارای تجربۀ برقراری ارتباط با نظامیان اتحاد شوروی (البتّه،
بجز مقامات ارشد) ارائه میدهند، به این منظور که برای مذاکره با غرب باید
نظامیان قدرت را به دست بگیرند.
۵ــ «تقویت نقش ایالات متحده و سایر کشورهای جهان آزاد در دفاع از فراریان
از استبداد کمونیستهای شوروی، تأمین سرپناه و زندگی جدید مملو از فرصتها
و آزادی کامل برای آنها. اعلام شود، که در لحظۀ حاضر بهترین فرصتها برای
فرار، بویژه، برای جمعیت روس زبان آلمان شرقی و نمایندگان اتحاد شوروی شاغل
در خارج فراهم است. برای انتشار فوری و گستردۀ اخبار هر گونه فرار از ارتش
سرخ و اعضای حزب کمونیست از واژههای کاملا چشمگیر باید استفاده شود و فرار
آنها از مرز به خارج از کشور، همراه با عکس و مصاحبه، به طور گسترده پوشش
داد.
۶ــ اشاعۀ دائمی تردید در بارۀ وفاداری سران کشورهای اقماری نسبت به رژیم
جدید مسکو.
٧ــ ارائه گزارشات مبتنی بر واقعیت دربارۀ هرگونه اختلاف سیاسی و منافع بین
کشورهای اقماری یا سایر احزاب کمونیست و اتحاد جماهیر شوروی. چنین
نشانههایی ممکن است نتیجۀ عملیات مخفی باشد، به شرطی که این عملیات علائم
شبه واقعی تولید کنند.
٨ــ ضمن ارائه شواهد نو به نو در بارۀ مقاصد صلحآمیز کشورهای دنیای آزاد،
باید از عباراتی مبنی بر ابراز دوستی با مردم اتحاد شوروی و ارائه
پیشنهاداتی از این دست که میتوانند در خدمت حل مسالمتآمیز تضادهای اساسی
قرار گیرند، استفاده شود.
چیکین: اما «جنگ سرد» گذشته از «پایگاهها»، «رزمایشها» و جاسوسیهای خشن،
اغلب به خاطرات هم متکی بود.
ایواشوف: بلی، این طرح شامل لیست گستردهای از اقدامات نظامی برای ایجاد
تأثیر روانی و فشار مناسب بر اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی بود. اما همۀ
اینها حوادثی بودند برای انحراف توجه رهبری اتحاد شوروی از هدف اصلی
آمریکاییها مبنی بر تخریب مسالمتآمیز اتحاد شوروی و ایجاد این تصور که
ایالات متحدۀ آمریکا و ناتو قصد حملۀ نظامی و حملۀ اتمی پیشگیرانه دارد و
فقط برای این حمله آماده میشود. بعنوان مثال، اظهارات پیاپی در مورد توسعۀ
مداوم قدرت نیروهای مسلح، به رخ کشیدن آمادگی رزمی آنها از طریق انجام
تمرینات نظامی، مانورهای دریایی، پروازهای هواپیمایی، تأسیس پایگاههای
نظامی و نقاط اتکاء در سراسر جهان. هدف از همۀ اینها، عبارت بود از
واداشتن اتحاد شوروی (و نیز روسیۀ امروزی) به اتخاذ تصمیمات راهبردی و
ژئوپلیتیک اشتباه. ما امروز هم شاهد استفاده از این شیوه هستیم.
والنتین واسیلییوچ، نسل من و شما اصلاحات خروشچفی را که منجر به کمبود
شدید نان، شیر، کره، گوشت و دیگر مایحتاج عمومی در اتحاد شوروی گردید، بیاد
داریم. در همۀ مزارع ذرت کاشته شد. این همان کاری بود که یک کشاورز
آمریکایی به خروشچف گفته بود. اما مهلکترین ضربه به اتحاد شوروی و نظام
سوسیالیستی جهان با افشای باصطلاح کیش شخصیت استالین وارد شد. در حالی که
پیروزی در جنگ کبیر میهنی، چشماندازهای سوسیالیسم، جنبش کمونیستی جهان،
اصول سازمان ملل متحد با نام استالین عجین بود، همه اینها یک شبه تضعیف
شد، تخریب گردید.
تفکر» سیاسی جدید گارباچوف «و ارزشهای عموم بشری» در نقطه مقابل منافع
ملی، و باز هم انجام اصلاحاتی که غرب القاء کرد، بنیانهای اتحاد جماهیر
سوسیالیستی شوروی را ویران کرد. پس از آن یلتسین دائمالخمر شعار داد که
دولت مالک خوبی نیست. اگر تمام تولید و منابع در اختیار بخش خصوصی،
ترجیحاً، خارجی قرار گیرد، بلافاصله فراوانی خواهد بود».
بر این باورم، که در برنامههای آمریکا برای روسیه، کمافیالسابق جایگاه
بسیار مهمی به سیاست گزینش کادرها اختصاص داده شده است!
برگرفته شده و خلاصه شده از ترجمه "م. شیری"
منتشر شده در نشریه "هفته"
تلگرام راه توده:
https://telegram.me/rahetudeh
|