راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

 

نسل انقلاب کوبا

صحنه رهبری

کوبا را ترک می کند

یونگه ولت- ترجمه رضا نافعی

 

 

گفتگو با " آلایدا گوارا مارچ" دختر "چه گورا" انقلابی امریکای لاتین، در باره وظائف چپ های اروپائی، تاثیرات محاصره اقتصادی امریکا بر خدمات بهداشتی کوبا و تاثیرات تربیتی زنهای انقلابی بر ساختن شخصیت او.

پرسش- با فرارسیدن سال 2017، باید در انتظار موجی از دروغ پردازی های تاریخی ضد کمونیستی باشیم.  2017 صدمین سالگرد انقلاب اکتبر در روسیه  و پنجاهمینن سالگرد در گذشت پدر شماست. مجله "اشپیگل" بمناسبت نودمین سالروز تولد فیدل کاسترو باز بسراغ افسانه های قدیمی رفت که گویا  "فیدل" و "چه" راهشان را از یکدیگر جدا ساختند. شاهدی هم که برای آن ذکر می کنند انتقاد پدر شما از اتحاد شوروی است. شما که به این نوع قلب حقایق عادت کرده اید، آیا به این نوع اظهارات توجه می کنید؟

پاسخ- وقتی فیدل و پدرم در مکزیک با یکدیگر آشنا شدند، پدرم به انقلابیون کوبا پیوست، مشروط بر این که پس از پیروزی انقلاب اگر هنوز زنده باشد، به او امکان داده شود، به راهی برود که  خود انتخاب می کند. پس از جنگ چریکی، پدر من  یکی از برجسته ترین افراد برای ساختن سوسیالیسم در کوبا شد. آنگاه فیدل از او تقاضای کمک کرد و از او خواست به جنبش آزادی بخش کنگو بپیوندد که شیوه انقلاب کوبا را در پیش گرفته بود. میدانیم که در پی این خواست گروهی از داوطلبان کوبائی تحت رهبری پدر من به کنگو رفتند. با غیبت پدر من از زندگی علنی سیاست گران و رسانه های غربی فورا دست به خیال پردازی زدند و شایع کردند که گویا فیدل و پدرم با هم اختلاف دارند. اسنادی که بعدا منتشر شدند و امرز در اختیار قرار دارند حکایت از آن دارند که پدرم در این ماههای دشوار که  فیدل پیوسته با تمام امکاناتی که در اختیار داشت به این گروه ها کمک می کرد،  با فیدل در تماس مستمر بود و با او مشورت می کرد.

پرسش- هیچ وقت شده که شما با فیدل در باره این باصطلاح  دوری صحبت کرده باشید؟

پاسخ- پدرم نمی خواست به کوبا بازگردد، چون او رسما از خلق کوبا خداحافظی کرده بود (توضیح از یونگه ولت: او برای زیر ضربه تبلیغاتی نرفتن دولت انقلابی کوبا به بهانه دخالتش در کشورهای منطقه، در نامه تودیع خود تابعیت کوبا را ترک کرده و اعلام کرده بود که هاوانا به هیچوجه مسئول فعالیت های او نیست). او مخفیانه دوباره به کوبا بازگشت، چون فیدل او را متقاعد کرده بود. افزون بر این یادداشت های روزانه او نیز نشان می دهند که پدرم در بولیوی تا پایان با "مانیلا" در تماس بود، "مانیلا" اسم رمز برای کوبا بود.

پدرم در نطق معروفی که در 24 فوریه 1965 در الجزیره کرد، واقعا از کشورهای سوسیالیستی انتقاد کرد، دلیلش هم این بود که این کشورها بقدر کافی به این جنبش ها کمک نمی کردند. حرفی که او در آنجا زد، مورد تایید کل رهبری حزب در آن زمان بود، این را بعدا فیدل به خود من گفت.

پرسش- مادر شما " آلایدا مارچ" مدیر مرکز پژوهشهای "چه گوارا" است، که کارش بر رسی اسناد و پرونده های مربوط به زندگی پدر شماست. مادر شما اینک 80 ساله می شود. آیا انتشارات دیگری نیز در برنامه هست؟

پاسخ- مادر من هنوز بسیار فعال است. تا کنون در همکاری با موسسات انتشاراتی "اوسه آن شور" و " اوسه آن پرس" 16 اثر منتشر شده است. در کنار آن گزارش هائی نیز از کنفرانس هایی هستند که در آنها جنبه هائی از زندگی پدر من در ارتباط با اوضاع امروز مورد بحث قرار گرفته اند. چندین مطلب دیگر نیز برای انتشار در دست تدارک هستند از جمله کتابی در باره سفرهای "چه" به افریقا.

پرسش- شخصیت های دیگری نیز از انقلاب کوبا هستند که شما در کودکی با آنها تماس نزدیک داشته اید بعنوان مثال سلیا سانشز، ویلما اپسین، هایدی سنتاماریا و ملبا هرناندز که در نبرد انقلابی سهیم بودند. این زنها چه تاثیراتی بر پرورش  شخصیت شما داشته اند؟

پاسخ- در دوران کودکی من مهمترین فرد مادرم بود، که پس از پیروزی انقلاب کوبا بلافاصله شروع به کار در سازمان زنان کوبا کرد، مانند سلیا، ویلما، هایدی و ملبا. یعنی از زمانی که من خیلی کوچک بودم، با این زن ها زندگی می کردم. برای من این ها اعضای خانواده ما هستند. سلیا ( 1920-1980 ) کاراکتری قوی داشت و بسیار با انصاف بود. او از همه به من نزدیکتر بود، چون خودش بچه نداشت و پیوسته مواظب ما بود، بخصوص مواظب خواهر ناتنی من بود، چون مادر او بعنوان روزنامه نگار دائم در حرکت بود. سلیا مواظب  وضع من در مدرسه بود و سعی می کرد که ما را به هم نزدیکتر کند. هنگامی که خبر مرگ پدرم آمد ما با "سلیا " در یک خانه زندگی می کردیم. سلیا به من گفت که مادرم در اتاقش منتظر من است و یک بشقاب سوپ ذرت به من داد، که غذای دلخواه مادرم بود. این لحظه برای من فراموش ناشدنی است، چون  در این لحظه فهمیدم که دیگر پدر ندارم. و سلیا با این لحظه سخت در پیوند است.

ویلما(1930-2007) با رائول کاسترو ازدواج کرد و رفتارش با من مثل رفتارش با بچه های خودش بود. من برای "آلِجاندرو" جوانترین پسر ویلما و رائول کاسترو، خواهر بزرگتر بودم. تمام مدت با او بازی می کردم، بعد اکثرا با هم بیرون می رفتیم. من خاله ویلما را خیلی دوست داشتم. درست مثل "هایدی"(1924-1980)  که او را برای خوشروئیش، عزم راسخ و خودانگیختگی اش دوست داشتم. گرچه هایدی فرزند خانواده ای تنگدست بود و آموزش دبستانی  محدودی داشت، اما توانسته بود به درجه بالائی از دانش و فرهنگ دست یابد. احتمالا او بی باک ترین زن این دوران بود. و توانست با ایجاد موسسه فرهنگی Casa de las Americas روشنفکران سراسر امریکای لاتین را گرد هم آورد. او در سراسر زندگی در اندوه مرگ برادرش  آبل بود. در 26 ژوئیه 1953، پس از حمله به سربازخانه "مونکادا" هنگامی که هایدی هنوز زندانی بود اعضای بدن برادرش را که زیر شکنجه کشته شده بود به او نشان دادند. گرچه او سالیان سال بگونه ای استثنائی استوار و مقاوم بود اما سرانجام این اندوه بر او غالب آمد و دست از زندگی شست.

مدتی هم با "ملبا" بودم، هنگامی که او همراه با دیگران، در سال 1966 کنفرانس سه قاره را در هاوانا برپاکرد و بعنوان سفیرسه قاره به ویتنام رفت. او زنی بود پرمهر، زیرک و پرکار که تام و تمام در خدمت روند انقلاب بود.

من در میان زنهای استثنائی بزرگ شده ام، زن هائی  با سرشتی واقعا ویژه که نماد قدرت خلق کوبا، ظرافت آن، مهربانی آن و همبستگی آن هستند. آشنائی با چنین شخصیت هائی امتیاز است، روشن است که ما تحت تاثیر چنین کسانی هستیم. آنها تو را به جائی می رسانند که میخواهی انسان بهتری باشی. و بتو می آموزند که احترام به خلق و حق آن را بجای آوردن چه ارزشی دارد . بنظر من این زن ها کامل ترین زنانی بوده اند که من شناخته ام. هیچ وقت در برابر این پرسش قرار نگرفته بودم. از شما برای این سوالی که کردید بسیار سپاسگزارم، چون آشنائی با این زنان جالب است. این ها ستون انقلاب ما هستند، راهنمایانی  هستند برای تمام زنان کوبا.

پرسش- لطفا از منظر امروزهم نگاه کنیم. گفته می شود تبادل سفیر با ایالات متحده آمریکا در ماههای گذشته نخستین گام در راه عادی شدن مناسبات میان کوبا و آمریکاست. تا کنون محاصره کوبا تقریبا بی تغییر بجا مانده است. چشم انداز را چگونه می بینید؟

پاسخ-  تا زمانی که محاصره باقی باشد و اشغال گوانتانامو ادامه یابد اصلا از عادی شدن روابط  نمی توان سخن گفت. تا کنون در سیاست ایالات متحده آمریکا تغییری اساسی رخ نداده است. آیالات متحده آمریکا اعتراف کرد که به موفقیتی که امیدوار بود  کسب کند دست نیافته است، یعنی نتوانسته است سوسیالیسم را در کوبا از بین ببرد. اینک هنگام آن رسیده است که، آنطور که می گویند "برای آن که خلق کوبا را از رژیم آزاد تر سازند باید راه دیگری را بیازمایند". محاصره مطلقا آن نتیجه ای را دولت آمریکا امیدوار بود به آن برسد ببار نیاورد، ولی به اقتصاد کوبا خسارات فراوانی وارد آورد. طبق محاسبات صورت گرفته زیانی که محاصره به ما وارد می آورد برابر است با ده درصد از تولید ناخالص ملی کوبا. من بعنوان پزشک هر روز با عواقب آن روبرو هستم.

پرسش- می توانید با ذکر  نمونه، بطور مشخص، تاثیرات آن را نشان دهید؟

پاسخ - داروها و ابزار پزشکی مهمی هستند که ما باید آنها را از خارج تهیه کنیم و تولید کنندگان آن، بدلیل وجود محاصره حاضر نیستند انها را به ما بفروشند. در نتیجه ما باید داروهائی را که خواه ناخواه گران هستند، گاه از دست پنجم بخریم- به قیمت های نجومی. به همین علت گاهی از اوقات دارو بموقع به دست ما نمی رسد. آنوقت مجبوریم تولیدات  کم ارزش پزشکی رامصرف کنیم.   در بیمارستانی که خودم در آن کار می کنم با دختر یازده ساله ای روبروشدم که به بیماری "هیدروسفالی" مبتلا بود (به بیان ساده تراکم مایعات مغزی در سر). این دختر جوان دوازده بار تحت عمل جراحی قرار گرفت، چون "سوند" یا "کاتتر" ی که ما میتوانستیم بخریم از نوع خوب آن نبود در نتیجه میبایستی زود به زود عوض شود.

البته ما این تلاش را نیز می کنیم که تا جائی که ممکن است داروها را خود تولید کنیم، در این مورد هم باز با این مشکل روبرو هستیم که باید مواد اولیه مورد نیاز را از خارج بخریم. گرانیگاه پژوهشهای پزشکی در کوبا سرطان، مرض قند و ایدز است، چون این بیماری ها می توانند به مرگ بیانجامند.

تحریم ما را مجبور ساخت تا در پی یافتن بدیل و جایگزین باشیم، آن هم نه تنها در عرصه پزشکی، بلکه همچنین در زمینه کشاورزی، تا نه نیازی به ضد آفات داشته باشیم و نه به کودهای شیمیائی. برای تولید برنج  در شالیزارها ماهی های بسیار کوچکی را به آب می ندازند که آفات را می بلعند. یا برغم تحریم ها کوبا توانست برای تسریع در سواد آموزی شیوه هائی ابداع کند که در سراسرجهان بکار بسته می شوند و تا کنون به ده میلیون نفر افراد بزرگسال  کمک کرده است تا خواندن ونوشتن بیاموزند. "اپراسیون میلارگو" برنامه ایست برای شفا بخشی به چند نوع بیماری چشمی. با این شیوه نیز در چند کشور تا کنون 7 میلیون نفر یا سلامت بینائی خود را باز یافته اند و یا  بینائیشان بهتر شده است. در حدود 30 هزار پزشک کوبائی در آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین مشغول به خدمت هستند و در حدود 84 هزار تن از زنان این کشورها در کوبا پزشکی آموخته اند. فقط فکرش را بکنید اگر ما در محاصره نبودیم چگونه زندگی می کردیم.

پرسش- پنجسال پیش یک مدل تازه اقتصادی به اجرا گذاشته شد، از آن زمان تاکنون نزدیک به نیم میلیون محل اشتغال خصوصی شده است. می توایند اندکی در باره   پیشرفت در اجرای "دستور العمل حزب و انقلاب برای سیاست  اقتصادی و اجتماعی" بگوئید؟

پاسخ- پس از فروپاشی اتحاد شوروی اقتصاد کوبا در برابر مشکلات اقتصادی بخش های دیگر جهان حساس تر شده است. برغم گسترش توریسم و تلاش برای تشویق صادرات ما بشدت کمبود ارز داریم. از این رو از تقریبا بیست سال پیش تلاش می شود معیار برای میزان دستمزدها و افزایش آنها بازده  و حاصل کار باشد.

مضمون تغییرات اقتصادی که پنج سال پیش به روز شد این است که از مشاغل غیر تولیدی کاسته و مشاغل نو سازماندهی شوند، تا حدودی از طریق خصوصی سازی . طبق این مصوبه ساختارهائی که هم اکنون وجود دارند و تا کنون تحمل می شدند قانونی می شوند، مانند آرایشگری که تا کنون بطور خصوصی سازماندهی می شد، یا نجاری و غیره. این ها مشاغلی هستند که در بخش خدمات هستند نه در بخش تولید.

مناسبات مالکیت در بخش های مهم اقتصادی مشمول این قانون نمی شوند. در بخش  بهداشت و دفاع کمترین تغییری در جهت خصوصی سازی صورت نمی گیرد، چون غیر از این اصلا ممکن نیست . بهداشت یک حق انسانی است نه یک کسب و کار. آموزش یک ضرورت است، چون فقط یک خلق آموزش دیده می تواند یک خلق آزاد باشد. "برنامه حزب و انقلاب برای سیاست اقتصادی و اجتماعی" یک برنامه محدود است و حاصل آن پیوسته مورد مداقه و ارزیابی قرار می گیرد و در صورت ضرورت  تنظیم یا اصلاح خواهد شد.

پرسش- رائول کاسترو شش ماه پیش، در کنگره هفتم حزب کمونیست کوبا گفت که "این آخرین کنگره ایست که هدایت آن در دست نسل تاریخی انقلاب است که پرچم انقلاب و سوسیالیسم را حمل میکند" . نسل جوان در رهبری کشور کجا هستند؟

پاسخ- حداقل سن برای پذیرفته شدن در حزب در حدود سی سال است و عضویت بستگی به آن دارد که متقاضی تا کنون برای جامعه  ای که باید او را انتخاب کند چه کرده است. حزب ما  یک حزب توده ای نیست. حزب باید بهترین افراد را گرد هم آورد، چون وظیفه حزب نظارت بر این است که قدرت خلق از اهداف تعیین شده دور نشود. تلاش هائی صورت می گیرد که زنان بیشتری به عضویت حزب پذیرفته شوند. آنچه بیشتر مورد توجه من است این نیست که افراد زن هستند یا مرد معیار این است که چه کسی واقعا در خدمت انقلاب است. بنظر من خیلی کار در پیش است، بویژه  با جوان ها، ولی این جوانان حضور دارند، گرچه تعداد آنهارضایت بخش نیست و ما باید در این مورد تلاش بیشتری بخرج دهیم.

پرسش- حتی اگر روزی محاصره پایان یابد نیز امپریالیسم دست از این تلاش بر نمیدارد که هر ابتکار ضد سرمایه داری را محاصره و نابود کند. شما چند سال پیش( 16 اکتبر 2010) در این رابطه  به ما گفتید که  فقط همبستگی بین المللی  یک چپ متحد می تواند کاری علیه امپریالیسم بکند.

 برای حفظ دست آوردهای انقلاب کوبا، بطور مشخص، چه کاری از دست چپ در اروپا بر می آید؟

پاسخ- همان کاری که تا کنون کرده است: با کوبا همبسته بماند، نخست برای احترام کوبا، این یک اصل بنیادین است. نباید فورا دست به داوری در باره چیزی بزنیم که خود تجربه نکرده ایم، به روند انقلابی اعتماد داشتن و اگر پرسشی هست مطرح کردن. ما برای پاسخ دادن به پرسش های شما آماده  ایم. ما خطا ناپذیر نیستیم، ما پیوسته تلاش می کنیم بهتر شویم. آنچه فعلا باید صورت گیرد نبرد با تحریم است. اما چیز دیگری که برای ما به همین اندازه مهم است آنست که چپ اروپا موفق شود با تکیه بر مردم خود جامعه را تغییر دهد. بهترین کمکی که کوبا می تواند دریافت کند نفوذ کردن چپ ها در کانون سرمایه داری است، تا ما بتوانیم همراه با هم واقعیت امروز را دگرگون کنیم . ما باید دست در دست هم بگذاریم، باید جویای ارتباط با هم باشیم، وحدت بوجود آوریم. ما باید با دخالت در هر کشوری مبارزه کنیم. ما باید خواستار آن باشیم که پول کشورهای سرمایه داری درخدمت تروریسم قرار نگیرد. بعنوان مثال تجاوز به خلق سوریه با حمایت پول اروپائی صورت می گیرد. شما نباید اجازه دهید چنین کاری صورت گیرد! شما نباید بگذارید که از خاک اروپا جنگ ها دامن زده شود و صورت گیرد. شما دوجنگ جهانی را تجربه کرده اید، جنگ جهانی سوم پایان بشریت خواهد بود.

از این رو: وقتی چپ اروپا بتواند بحد کافی  رشد کند که قادر به تغییر واقعیت گردد، آنوقت ما به پیش خواهیم رفت، آنوقت است که ما "تغییر جهان" را واقعا ممکن می  سازیم!

-----------

 

الایدا چه گوارا دختر ارنستو چه گوارا است. او پزشک است و در بیمارستان ویلیام سولر – بیمارستان برای کودکان -در هاوانا کار می کند. در مدرسه پزشکی آمریکای لاتین Escuela Latinoamericana de Medicina   و در یک  مدرسه ابتدائی  تدریس می کند و اغلب  بعنوان عضو حزب کمونیست کوبا در مجامع بین المللی حضور می یابد.

 

http://www.jungewelt.de/2016/10-01/067.php

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 



 



 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 785  -  15 اردیبهشت 1400

                                اشتراک گذاری:

بازگشت