راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

نگاهی به سخنرانی محمد امیدوار
بمناسبت هشتادسالگی حزب توده ایران

تفاوت دیدگاه های
نامه مردم و راه توده

 

بمناسبت هشتادمین سالروز بنیانگذاری حزب توده ایران، متنی بعنوان سخنرانی محمد امیدوار، که وی را سخنگوی کمیته مرکزی حزب توده ایران معرفی کرده اند منتشر شده است.
در این سخنرانی که حاوی نکات درست و مثبتی درباره تاریخ حزب توده ایران و تجلیل به حقی از برخی شهدای حزب توده ایران است، برای نخستین بار و با صراحت نکاتی در ارتباط با انقلاب 57 و سیاست حزب توده ایران در دفاع از انقلاب و سالهای ابتدائی جمهوری اسلامی بیان شده که خمیرمایه سیاست تبلیغاتی نشریه نامه مردم است. این نکات که تا حدودی با پرهیز از اتهام زنی به این و آن مطرح شده، بوضوح آن اختلاف دیدگاهی را در ارتباط با انقلاب 57 و جمهوری اسلامی آشکار می کند که راه توده بمدت نزدیک به 30 سال (یعنی از مهرماه 1371) تاکنون در برابر آن بوده است.
از اشارات و تجلیل هائی که – همه توده ایها برسر آن تفاهم و توافق دارند- بگذریم، می رسیم به آن جان کلامی که تفاوت دیدگاهها را آشکار می کند. تفاوت هائی که بر خلاف تصورات خوش خیالانه که میتوان با یک نشست و برخاست توده ایها را در یک صف جمع کرد، تا این نکات و اختلافات سیاسی حل نشود صف واحدی نمیتواند تشکیل شود. این اختلافات حل نشدنی نیست، اما نه با تعارف، بلکه در یک بحث صریح و رو در رو و با مشارکت دادن همه توده ایهائی که می خواهند فعال باشند و یا فعال هستند. توده ایهائی که در دو طیف نظرات و دیدگاهها نسبت به انقلاب 57 و سیاست حزب توده ایران در سالهای پیش از یورش به حزب و سالهای پس از یورش به حزب چه در داخل و چه درخارج کشور قرار دارند. راه توده از آغاز چنین بحثی کاملا استقبال می کند و تاکنون بارها این آمادگی خود را با پیشنهاد شرکت در یک بحث "پالتاکی" (و اکنون کلاب هاوس) درون حزبی اعلام کرده و میکند.
آقای امیدوار در سخنرانی خود می گوید «سركوب طولانی نيروهای “چپ” به‌ وسیله رژيم شاه سبب شد كه در جريان رشد جنبش انقلابی در میهن‌مان نيروهای مذهبی و انحصارطلب با استفاده از امكانات وسيع سازماندهی، مانند مساجد و تكايا، نقش رهبری جنبش را برعهده بگيرند و مُهرونشان‌شان را از همان ابتدا بر جنبش بکوبند.» (این نظر به شکلی دقیق تر بارها از سوی رهبری حزب در سالهای پس از انقلاب مطرح شده و نکته تازه ای نیست.)
سخنران می گوید: با پيروزی انقلاب بهمن ۵۷ فصلی نو در مبارزات آزادی‌خواهانه كشور ما گشوده شد و حزب توده ايران پس از گذشت نزديك به ۲۵ سال (در واقع بیش از 30 سال) فعاليت مخفی بار دیگر به صحنه علنی فعاليت سياسی كشور بازگشت و در مدتی كوتاه علی‌رغم سال‌ها دوری و سال‌ها تبليغات منفی و سم‌پاشی درباره آن، توانست ده‌ها هزار نفر را در صف‌هایش متشكل كند.» (ما نیز با این نظر کاملا موافقیم اما حیرت آور است اگر سخنران نداند که این جمع آوری نیرو و تشکلی که به آن اشاره شده، نه بخاطر این و یا آن فرد در رهبری حزب، بلکه متاثر از سیاست روز حزب ممکن شد.)
سخنران مدعی است: «از فردای پيروزی انقلاب بهمن مبارزه‌ای دشوار در عرصه‌های مختلف آغاز شد. روحانيون به‌ رهبری خمينی كه سكان انقلاب را به ‌دست گرفته بودند در ابتدا به‌علت نداشتن توانايی لازم حاضر به تقسيم قدرت با بخش‌هایی از جبهه ملی و ساير مسلمانان راديكال گرديدند. در این زمینه خاطرات دكتر سحابی، در نشریه توقیف شده “ایران فردا” دربارهٔ چگونگی اتکای خمینی و یاران او به دیگر نیروها برای گرداندن امور و حتی تهیه متن سخنرانی‌های مهم برای او سند تاریخی مهمی است.»
(نظرات شادروان سحابی قابل احترام است، اما نظر و دیدگاه رهبری حزب ما با این نظرات بسیار متفاوت بوده و راه توده نیز نظرات رهبری حزب را دقیق تر و واقعی تر از نظرات آقای سحابی میداند که لابد مورد تائید سخنران نیز هست.)
سخنران میگوید: «روحانیت حاكم، به‌عنوان یك قشر نسبتاً منسجم و صاحب منافعی مشترك، باوجود داشتن اختلاف‌های نظری با یکدیگر، توانست پیرامون شعار برپایی “نظام اسلامی” به‌رهبری خمینی متحد شود و در کوتاه‌ مدت مُهر خود را بر روند حوادث ثبت كند. حزب ما بررغم مخالفت‌های باطنی با این روند، روندی كه نمودِ روشن آن گنجاندن اصل “ولايت فقيه” در قانون اساسی و سپس اِعمال آن در سیاست‌گذاری و حكومت بود، و همچنین به‌علت خوش‌بینی بیش‌ازحد به خمينی در مقام “رهبر انقلاب”، نتوانست به مبارزه‌ای جدی با این روند بپردازد. اختلاف‌ها در درون جنبش چپ (حوادث نه اختلافات) نيز ازجمله عامل‌هایی ديگر بود كه در عمل به نيروهای ارتجاعی در سركوب نيروهای مترقی و قبضه كردن قدرت كمك كرد.»
(ما با این نظرات نیز مخالفیم. اینگونه نظرات در همان سالهای اول پیروزی انقلاب تحت نام "کاست روحانیت" توسط سازمان راه کارگر مطرح شد و همان زمان نیز پاسخ علمی حزب در رد آن منتشر شد. نگاه ما به روحانیت، قطعا باید نگاه علمی و طبقاتی باشد. بر همین اساس است که حاضر نیستیم بپذیریم همه روحانیون از یک قشر با منافع مشترک هستند و تنها اختلاف نظر با هم دارند. چهل سال مبارزه روحانیون با روحانیون در ایران درجهت اثبات این دیدگاه توده ای است. ما چگونه میتوانیم آیت الله طالقانی و آیت الله منتظری و یا گلزاده غفوری و دهها روحانی دیگر را با روحانیونی نظیر احمد جنتی و مصباح یزدی و شیخ محمد یزدی و ... در یک صف واحد و درکنار هم قرار بدهیم و روی لیست آنها خط بکشیم؟
آنچه که در سازمان ها و گروه های چپ در سالهای پس از انقلاب روی داد، تنها اختلاف نظرات بین آنها نبود، بلکه اتخاذ سیاست هائی بود که تا حد توسل به سلاح پیش رفت و از نظر ما، جاده را برای مرتجعین حکومتی هموار کرد. سیاستی که اکنون "نامه مردم" دنبال میکند، تقریبا و با شرمندگی، همان سیاست های چپ روانه و ماجراجویانه سالهای اول انقلاب است که حالا در مهاجرت دنبال می شود و بخش غیر مسلحانه اش نیز در آن سالهای اول تاسیس جمهوری اسلامی "جبهه دمکراتیک" به رهبری متین دفتری و شکر الله پاک نژاد بود که جز یک ماجراجوئی حباب گونه نبود. آنها و از جمله سخنران مورد بحث که معتقدند حزب توده ایران باید به راه جبهه دمکراتیک متین دفتری- شکر الله پاک نژاد می رفت، نه از دیروز اطلاع دارند و آن را درک کردند و نه امروز میدانند در مهاجرت چه می گویند و در کجا قرار دارند. در باره روند تهیه قانون اساسی اولیه و قانون اساسی دوم که اولی در پاریس و دومی در تهران و در مجلس خبرگان تهیه شد و ماجرا گنجاندن "ولایت فقیه" در قانون اساسی نیز دست هائی در کار بود که بخوبی میدانستند با گنجاندن این اصل در قانون اساسی، بتدریج می توانند نظام سلطنتی را درایران احیاء کنند. این نکته یکبار و با ملایمتی که ناشی از سیاست "اتحاد و انتقاد" بود، در اعلامیه حزب برای شرکت در رفراندوم قانون اساسی و پیش از آن در نامه خصوصی برای شخص آیت الله خمینی مطرح شد.
سخنران تا حدودی بدرستی میگوید: از همان نخستين روزهای انقلاب مشخص بود كه ارتجاع و امپرياليسم برای درهم كوبيدن جنبش انقلابی مردم دمی از پای نخواهند نشست و از تمام نيروی‌شان برای اين هدف استفاده خواهند كرد. آغاز جنگ ايران و عراق كه حزب ما به ‌درستی آن را توطئهٔ جدی امپرياليسم برای شكست انقلاب ارزيابی كرده بود نيز به‌ مثابه عاملی تعيين كننده به نيروهای ارتجاعی و طرفداران خمينی برای به‌دست گرفتن قدرت ‌به‌طورانحصاری، كمك كرد.»
(تائید مشروط این سخنان به آن دلیل است که ایشان اشاره به تثبیت موقعیت طرفداران آقای خمینی درجریان جنگ می کند. ما با این نظر بکلی مخالفیم، زیرا تثبیت موقعیت طرفداران آقای خمینی نیازمند جنگ نبود و اتفاقا، جنگ نقشی خلاف نظر سخنران را داشت و سیر حوادث چه در زمان حیات آقای خمینی و چه، بویژه پس از درگذشت وی و تصفیه های سیاسی که در حکومت انجام شد این نظر ما را ثابت می کند. حتی انتخابات ریاست جمهوری سال 88 و جنبش سبز و حصر خانگی میرحسین موسوی نیز تائید کننده همین نظر ماست.)
سخنران می گوید: «با يورش گسترده و خونین ارتجاع به نیروهای مترقی در سال 1360 انقلاب ايران شکست خورد و نتوانست از چارچوب سياسی به چارچوب اجتماعی‌اقتصادی فرارويد و با قبضه انحصاری حاكميت به‌ وسیلهٔ خمينی و طرفدارانش، حكومتی ضد دمكراتيك، قرون‌وسطایی، و خشن بر کشور ما حاكم شد.»
(ما با این نظر نیز موافق نیستیم و قبول نداریم که در سال 60 انقلاب شکست خورد و دفتر آن بسته شد. تمام کشاکش های سه دهه گذشته در جامعه و در حکومت تائید کننده این نظر ماست.)
سخنران می گوید: «تلاش سازمان‌یافته‌ای صورت گرفته و می‌گیرد تا حزب نتواند دوباره به حزبی رزمنده و مؤثر در صحنهٔ سیاسی کشور تبدیل شود. این تلاش سازمان‌یافته‌ عبارت است از: منجمد کردن سیاست‌های حزب در سیاست سال‌های آغازین انقلاب، انکار شکست انقلاب و وجود حکومتی دیکتاتوری در ایران، تقسیم حزب به مدافعان رفیق کیانوری و مخالفان او، تقسیم حزب به جناح راست و چپ- تقسیمی که بر مبنای آن گویا جناح چپش باید همچنان مدافع “خط امام” باشد- ادعای ادامه یافتن مبارزهٔ “که بر که” در درون حاکمیت جمهوری اسلامی، تبلیغ سیاست یک‌بُعدی شرکت در انتخابات‌های گوناگون و تشویق مردم به رأی دادن به احمدی‌نژاد، روحانی، و همتی، و دفاع از عنصر سرکوبگری همچون قاسم سلیمانی و “سردار ملی” ساختن از او. سر آخر، مقابلهٔ همه‌جانبهٔ این “تلاش سازمان‌یافته”‌ با سیاست حزب در زمینهٔ فعالیت در مسیر ایجاد جبههٔ واحد ضد دیکتاتوری برای طرد رژیم ولایت فقیه و “خانمان‌سوز” اعلام داشتن این موضع‌گیری‌های حزب در زمرهٔ مظاهر این تلاش‌های‌ سازمان‌یافته و مخرب بوده‌اند. حکومت ولایی توان حل بحران‌های کنونی را ندارد و “اسلام سیاسی” و جایگاه ولایت ‌فقیه بیش‌ازپیش بی‌اعتبار شده‌ است و ازاین‌روی کشورمان آبستن تحول‌ها و تغییرهایی مهم است.»
(ما این نظرات را تلاش برای گریز از پذیرش اشتباهات میدانیم.
ایشان تاریخ شکست انقلاب را سال 1360 اعلام کرده، اما نگاه واقع بینانه به اوضاع روز در کشوری را که ساعت به ساعت در آن تحولات روی میدهد انجماد در سیاست های سالهای اول پس از انقلاب معرفی کرده، (در واقع هواداران نظرات سخنران در سیاست‌های گروه های چپ رو آغاز انقلاب منجمد شده اند و نتوانسته اند در این چهل سال یک گام به پیش بگذارند)
سخنران از بی اعتباری "اسلام سیاسی" سخن گفته،
سخنران، آشفتگی نظری و تشکیلاتی حزب (درواقع نامه مردم) را، خیلی آسان به مدافعان و مخالفان زنده یاد کیانوری تقسیم کرده، مبارزه "که بر که" را رد کرده و از آن وخیم تر، هر گونه شرکت در انتخابات را رد کرده است. البته با این اتهام بکلی بی اساس که مخالفان مشی نامه مردم به احمدی نژاد رای داده اند.
سخنران ترور امریکائی قاسم سلیمانی را تلویحا و بعنوان یک عنصر سرکوبگر تائید کرده و ظاهرا وقت نداشته میلیونها تشییع کننده او را در ایران ببیند. وی مخالفان مشی و سیاست نامه مردم را مخالفان جبهه ضد دیکتاتوری (که ما هنوز فاصله آن را با دیکتاتوری دهه 50 شاه کم نمیدانیم) اعلام کرده و بر شعار "طرد ولایت فقیه" تاکید کرده است. دو شعاری که علی القاعده در صورت زمینه داشتن در جامعه باید طی حداقل 20 سال گذشته نیروی قابل توجهی را به دور خود جمع میکرد و کلاهی می شد برای "نامه مردم". ما اعتقاد داریم باید پایه های طبقاتی این دو شعار دقیقا بررسی شود. در این بررسی ابتدا باید مشخص شود سمت گیری اقتصادی جمهوری اسلامی کدام است، کدام طبقه با کدام متحدان حاکمیت را دراختیار گرفته و این دو شعار کدام نیروهای طبقاتی و اجتماعی را می تواند بسیج کند و آیا این دو شعار تغییری در ترکیب طبقاتی حاکمیت میدهد یا خیر؟ مگر آن که بحث همان باشد که در طرح برنامه سال 52 حزب، برای آن مقطع تاریخی مطرح شد و هدف آن بود که شاه سلطنت کند و نه حکومت و نه دیکتاتوری. ما توصیه می کنیم به آقای امیدوار، دو مقاله بسیار ارزشمند ایرج اسکندری در واکاوی طرح برنامه سال 52 حزب و شعار جبهه واحد ضد دیکتاتوری از شماره 2-1 نشریه دنیا- سال 1352 را با دقت بخواند. تقلید طوطی وار از یک شعار که خاص دوران خود بود، سیاست و مشی توده ای نیست. این یک بحث باز و بسیار جدی است و دفتر آن باز. بیان این نظرات، که بسیار با اشاره به آنها پرداخته شد نه امنیتی است و نه هدایت شده توسط نهادهای امنیتی. باید با جسارت و با حسن نیت آنها را به بحث گذاشت تا به سیاستی واحد در حزب رسید. در اینصورت است که ما میتوانیم به حزب واحد تبدیل شویم و به جای امید داشتن به پذیرفته شد در جبهه های فصلی اپوزیسیون خارج کشور، مانند "جبهه  گذار از جمهوری اسلامی" آقایان سید حسن شریعتمداری و محسن سازگارا و "جبهه نه به جمهوری اسلامی" آقایان آهی و تقی زاده و رضا پهلوی و یا ملغمه ای بنام جبهه چپ که معلوم نیست سرانجام آن به کجا خواهد کشید و تاکنون نیز نتوانسته نیروئی را بسیج کند، سیاست را ببریم به قلب جامعه و از آنجا نیرو بگیریم. ما چرا باید انقلاب را شکست خورده اعلام کرده و دفتر آن را ببیندیم و سکان را بسیاریم بدست کسانی درحاکمیت تا بنام انقلاب 57 آرمان ها و اهداف بکلی مغایر آرمان های انقلاب را عین انقلاب 57 اعلام کنند؟ این مشی و سیاست توده ای نیست. ما باید بنام انقلاب و علیه آرمان های تقلبی انقلاب در میدان بمانیم.
مجموع این نقطه نظرات که به اندکی از آنها اشاره شد را باید به بحث گذاشت تا از دل آن، سیاست واحد، تشکیلات واحد، تبلیغات واحد و امکانات واحد بیرون بیاید. راه حل اینست، در غیر اینصورت، این دو دیدگاه ادامه خواهد یافت و همانگونه که تاکنون آشکار شده (و اگر چنین نبود به این همه جنگ ناپسند تبلیغاتی علیه راه توده نیاز نبود)، آینده تحولات و رویدادهای ایران بیش از سالهای گذشته نشان خواهد داد، کدامیک از این دو دیدگاه با مشی توده ای و تحولات ایران همخوانی دارد. اقبالی که از راه توده (بویژه در داخل کشور) در میان توده ایها و غیر توده ایها شده و می شود ما را بیش از گذشته مصمم به ادامه راه کرده و می کند.

تلگرام راه توده:
https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 806  - 28 مهر 1400

                                اشتراک گذاری:

بازگشت