راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سرمقاله 803

آیا جمهوری اسلامی

عزم گردش به شرق دارد؟

 

قبول عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای و پیش از آن، قرار داد 25 ساله همکاری اقتصادی با چین، چنین تعبیر و تبلیغ شده که جمهوری اسلامی پیوسته و یا درحال پیوستن به شرق است. تمام طرفداران پیوند جمهوری اسلامی به غرب که 43 سال زیر پرچم این پیوند عمل کرد و آن را تائید و تشویق و تبلیغ کرده اند، حالا علیه پیمان شانگهای و همکاری اقتصادی با چین آستین ها را بالا زده و وارد میدان شده اند. تقریبا تمام رسانه های جمهوری اسلامی شانه به شانه رسانه های فارسی زبان خارج از کشور در حاشیه همین میدان حرکت می کنند و فضای مسموم ضد روسیه و ضد چین را دامن می زنند. مضحک است که صدا و سیما نیز دراین زمینه همگام است با دیگر رسانه های مورد اشاره. در چنین فضای مسمومی، رسانه های امریکا و اروپا چنین تبلیغ می کنند که جمهوری اسلامی با اطمینان از ادامه تحریم ها و ادامه فعالیت های اتمی اش از غرب به شرق کوچ کرده است. در همین فضای مسموم، پیوسته از نقش ایران در سوریه انتقاد می کنند بی آن که بگویند و یا به روی خود بیآورند که اگر دولت بشار اسد سقوط کرده بود، سوریه سرنوشتی به مراتب تیره تر از لیبی پیدا می کرد. این منتقدان هرگز نمی گویند و یا نمی پرسند که چرا امریکا و ترکیه قوای نظامی در سوریه دارند؟ چرا داعش را به جان مردم سوریه انداختند. همینگونه است برخورد این منتقدان و مخالفان با نقش حزب الله لبنان و ......

چین ستیزی با این تبلیغات پیش می رود که گویا برخی جزایر ایران را چینی ها تصاحب کرده اند. آنها هرگز درباره جاده ابریشم یک تحلیل جامع و پیگیر ارائه نمی کنند و نمی گوید و شاید هم نمیدانند که پیوستن ایران به جاده ابریشم چه نتایج اقتصادی مفید و تاریخی برای ایران دارد. هم چین ستیزان و هم بویژه روسیه ستیزان در واقع بر این تصورند که اگر حمایت سیاسی و نظامی این دو کشور نبود، جمهوری اسلامی سقوط کرده و یک جمهوری غیر دینی در ایران برقرار می شد و یا حتی نظام سلطنتی گذشته باز می گشت. تبلیغ پیوسته فعالیت های اقتصادی در دوران دو پهلوی از تلویزیون های فارسی زبان خارج از کشور و بویژه بی بی سی و ایران اینترنشنال نیز به این خوش خیالی وسعت بخشیده است. شعار "رضا شاه روحت شاد" از جمله محصولات این تبلیغ و سقوط اعتبار روحانیت در ایران است. این تبلیغ چنان است که بخش وسیعی از مردم ایران و حتی سیاسیون و کسانی که اخبار ایران را دنبال می کنند، با این یقین که جمهوری اسلامی در حال سقوط است، فضائی را بوجود آورده اند که حتی این طیف نیز دیگر حاضر به خواندن تحلیل های اوضاع ایران نیست و عمدتا طالب خبرهای براندازی فوری است. اشتباهات، ناتوانی ها و سرکوب های امنیتی و بستن فضای سیاسی کشور نیز به این فضا کمک کرده است. آنچنان که تحت تاثیر نقش و اقدامات سرکوبگرانه سپاه در داخل کشور، حمایت از قدرت نظامی ایران و دفاع از دستآوردهای صنایع نظامی ایران (حتی دستآوردهای اتمی) که می تواند و باید ضامن حفظ تمامیت ارضی ایران باشد نیز در حاشیه فراموشی قرار گرفته است.

ما در زمان شاه، در اواخر دهه 40 و سالهای دهه 50 نیز تقریبا با چنین فضائی روبرو بودیم. تمام طیف چپ چریکی ایران و کنفدراسیون دانشجوئی خارج از کشور که حامی همین طیف چپ در داخل کشور بود، باضافه ملیون و حتی ملیون مذهبی که در جمهوری اسلامی مشهور شدند به "ملی مذهبی"، با آنکه رسانه ای دراختیار نداشتند و وسعت ارتباط آنها با توده مردم بسیار ضعیف و غیر قابل مقایسه با امروز بود، با تاسیس ذوب آهن، نیروگاه اتمی بوشهر، ماشین سازی اراک و تراکتور سازی تبریز که توسط اتحاد شوروی و برخی کشورهای سوسیالیستی ساخته شدند مخالف بودند. این مخالفت عمدتا با انواع اتهامات به اتحاد شوروی و کشورهای سوسیالیستی اروپای شرقی همراه بود، با این تعبیر چپ روانه که گویا آن کشورها با کمک به شاه، به نقش انقلابی خود خیانت کرده و باصطلاح "روزیونیست" شده اند. این درحالی بود که آن صنایع که بنیان کارگران صنعتی ایران را گذاشتند برای ایران ماندند و رژیم شاه سقوط کرد. یعنی سقوط شاه هیچ ارتباطی به آن صنایع و آن تاسیسات و نقش آن کشورها در بنای زیر ساخت های استراتژیک صنعتی ایران نداشت.

حال بازگردیم به چین ستیزی و روسیه ستیزی که در جمهوری اسلامی با شدت کامل دنبال می شود و این که آیا جمهوری اسلامی به سمت شرق می رود؟ و یا، پیمان شانگهای و قرار داد 25 ساله با چین ضامن بقای جمهوری اسلامی است؟

نشانه های جدی وجود دارد که بموجب آنها، نمی توان همکاری ها و حتی اتحاد جمهوری اسلامی با  روسیه و چین را یک سیاست استراتژیک به حساب آورد. عدم شفافیت در بیان صادقانه مناسبات با این دوکشور از سوی حاکمیت از جمله این نشانه هاست. نشانه دیگر، بی خبر نگذاشتن مردم از تحولات درونی و نقش جهانی این دو کشور و در نتیجه آگاه ساختن مردم است. شما در تلویزیون جمهوری اسلامی هرگز برنامه ای آگاهی بخش در این زمینه را شاهد نیستید. دوربین های این تلویزیون که مرتب در لبنان و عراق در گردش است، برای خنثی سازی تبلیغات بی وقفه ای که علیه چین و روسیه در ایران می شود، هرگز به چین نرفته و شکوفائی شگرف انگیز این کشور طی چند دهه را به مردم معرفی نکرده و نمی کند. اگر هم فیلمی را پخش می کند، برگرفته از همان گزارش های مسموم رسانه های غربی است. همین سیاست درباره روسیه نیز دنبال می شود. هنوز فیلم ها و گزارش های تلویزیون جمهوری اسلامی درخدمت تبلیغ جاذبه های کشورهای اروپایی و حتی امریکاست. این درحالی است که صدا و سیمای جمهوری اسلامی (رادیو و تلویزیون) مستقیما از داخل بیت رهبری مدیریت می شود و بسیاری از مدیران و گردانندگان آن یا سپاهی اند و یا وابسته به سپاه پاسداران. همین سیاست و همین روش، آن تحلیلی از باصطلاح گردش به شرق جمهوری اسلامی را تقویت می کند که معتقد است، چنین گردشی عمق ندارد و صرفا استفاده از فرصت ها برای عبور از بحران هاست. یعنی همان سیاستی که درباره احزاب سیاسی مترقی و چپ (در راس آنها حزب توده ایران) دنبال شد. یعنی آزادی فعالیت آنها را تا زمانی تحمل کردند که آن را به سود اهداف تبلیغاتی خود میدانستند و پس از آن، به این اتحاد نا نوشته پشت کردند و خونین ترین سرنوشت را برای آن متحدان رقم زدند!

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 803  - 31 شهریور 1400

                                اشتراک گذاری:

بازگشت