راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

نام ویرانی و خشونت

اقدام ارتجاعی است

نه حرکت انقلابی!

  

برخی از گروه های چپ یا سابقا چپ که انقلاب را با قهر و خشونت و خونریزی و کوکتل مولوتف یکی می دانند به استقبال حوادث دو ماه اخیر رفته اند و آن را نماد یک انقلاب تازه و بزرگ معرفی می کنند. بحث بر سر این نیست که قهر و خشونت و کوکتل مولوتف هیچ ربطی به انقلاب ندارد و حرکت های خشونت آمیز معمولا دارای ماهیت ضدانقلابی و ارتجاعی هستند تا مترقی و انقلابی. این جنبه ارتجاعی، فاشیستی، انحصار طلبانه و فحاشانه در حرکت اخیر نیز کاملا مشهود بود. انقلابی که مدعی آن سلطنت طلب ها و رضا پهلوی و رسانه اش بی‌بی‌سی و اینترنشنال و حامی آن جو بایدن و هیلاری کلینتون و امثال آنها باشد  تکلیف آن و "چپ" هایی که دنبال آن می دوند معلوم است.

ولی اکنون سخن بر سر چیزی دیگر است و اینکه انقلاب و جنبش انقلابی برای خودش معیارهایی دارد که اولین آن داشتن نظریه است. همانطور که لنین می گوید: بدون نظریه انقلابی جنبش انقلابی وجود ندارد. نظریه این جنبش به اصطلاح انقلابی که این گروه ها می فرمایند کدام است؟ چگونه، توسط چه کسی یا کسانی، در کجا تدوین شده است؟ خواست ها و مطالبات آن کدام است؟ شرکت کنندگان در آن چه طبقه یا طبقاتی هستند؟ رهبری آن در دست کدام گروه ها با کدام ماهیت و اهداف است؟ فردای سرنگونی جمهوری اسلامی چه شکل حکومتی سر کار قرار است بیاید؟ مدیران و کادرهای بعدی که قرار است کشور را اداره کنند کجا هستند؟ چه اطلاعاتی راجع به واقعیت های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی ایران دارند و کشور را می خواهند چگونه اداره کنند؟ هیچکدام از این پرسش ها که بنیان هر جنبش انقلابی را تشکیل می دهند برای آن پاسخی وجود ندارد و ارائه نمی دهند.

می گویند در انقلاب ۵۷ هم به همین شکل بود و مردم می دانستند که چه نمی خواهند و نمیدانستند چه چیز را می خواهند. نخیر! چنین نبود. انقلاب ۵۷ برای خودش نظریه داشت. آیت الله خمینی طی سالهای تبعید خود نظریه حکومت اسلامی را ریخته بود. این نظریه جایگزین، درست یا غلط، کم یا زیاد، وجود داشت. مردمی که در خیابان بودند فقط مرگ بر شاه نمی گفتند، جمهوری اسلامی یا حکومت عدل علی هم می گفتند. یعنی برای خودشان یک تصوری از حکومت بعد از انقلاب و رهبران و گردانندگان آن داشتند. البته ابهامی که در این نظریه بود پایه انحراف های بعدی را گذاشت ولی اصل نظریه وجود داشت.

اکنون افتخار برخی گروه های چپ این است که مردم بگویند "مرگ بر ستمگر، چه شاه باشد، چه رهبر" و فکر می کنند بدینگونه دیگر مسئله سلطنت طلب ها که خود را در رقابت با آنان می بینند خاتمه یافته است. در حالیکه این گروه ها هر قدر نام چپ و انقلابی بر خود بگذارند در واقع دنباله رو سلطنت طلب ها هستند و سلطنت طلب ها هم خود افسارشان دست امریکاست و آمریکا هم دنباله تجزیه ایران است. بنابراین همه این "انقلابیون" در واقع معطل هستند، ابزاری هستند در خدمت استراتژی آمریکا برای تجزیه و فروپاشی ایران. اینکه بعدا از ایران فرو پاشیده چیزی باقی بماند که سهم این آقایان چپ و سلطنت طلب بشود معلوم نیست.   

قبل از اینکه مردم را به خشونت دعوت کنید ابتدا باید برای آنها روشن کنید که چه حکومت جایگزینی را می خواهید و چه امکانات و ظرفیت هایی در جهت تحقق این حکومت جایگزین وجود دارد و این جایگزین چه منافعی را برای آنها و آینده ایران و فرزندانشان خواهد داشت. تا زمانی که این مسائل مشخص نشود، انقلاب خشونت آمیز ادعایی از یک شورش کور ارتجاعی فراتر نخواهد رفت. اگر اینها مشخص شود و نظریه انقلابی تدوین و میان مردم برده شود اصلا نیازی به خشونت نخواهد بود. خشونت خود بازتاب سردرگمی، ناامیدی و نبود یک نظریه انقلابی و یک تصویر کمابیش روشن از آینده است.  گردانندگان اصلی حوادث خشونت آمیز اخیر نیز دنبال انقلاب نیستند دنبال همین شورش کور ارتجاعی و ویرانگر هستند و به همین دلیل جز تبلیغ خشونت هیچ نظریه و هیچ تصویری از آینده ای که می توان به اتکای مردم ایران آن را ساخت ارائه نمی دهند.

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 860  - 16 آذر 1401

                                اشتراک گذاری:

بازگشت