راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سرمقاله 861

دو ماه تجربه برای درک

واقعیت جامعه و حکومت کافی نیست؟

  

هاشم اغاجری از رهبران سابق سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و از رزمندگان دوران جنگ با عراق در گفتگویی با اشاره به اعتراض های اخیر می گوید:  "من اصلا تلقی‌ام این نیست که این اعتراضات آخرین حلقه است و به کسانی که این توهم را تولید می‌کنند که اکنون روزهای آخر است و این نظام همین روزهاست که سقوط کند به صورت جدی هشدار میدهم که این یک توهم خطرناک است. این توهم هزینه‌های زیادی برای جوانانی ایجاد می‌کند که به تصور این ‌که همین روزهاست که تمام بشود، هر هزینه‌ای را متحمل می‌شوند."

در درستی سخن ایشان تردید نیست. ولی مشکل فقط جوانان نیستند که دچار این توهم خطرناک شده اند بخشی از اپوزیسیون ایران و کسانی که برای خود سابقه چهل ساله و پنجاه ساله مبارزه سیاسی و چپ قائل هستند و هیچکس غیر از خودشان را هم قبول ندارند در این توهم کودکانه و خطرناک شریکند. این اپوزیسیون نه تنها نتوانسته بین حرکت اعتراضی مردمی و جریان خشونت گرای فاشیستی که از خارج هدایت می شود تمایز قائل شود، بلکه دومی را به حساب اولی می گذارد و قادر به موضعگیری دربرابر خشونت نیست. قادر نیست زیرا خود در همان توهم "روزهای اخر حکومت" شریک است و تصور می کند خشونت کوتاه مدت مسئله ای ایجاد نخواهد کرد و فعلا مسئله اصلی و فوری سرنگونی حکومت است. البته تخیلاتی که درباره بازگشت قهرمانانه به ایران دارند نیز به این بی صبری و کوربینی دامن می زند.

راه توده از همان آغاز تاکید کرد که در آنچه روی می دهد دو گرایش وجود دارد. یکی حرکت اعتراضی مردمی و مترقی که باید از آن پشتیبانی کرد. و دوم حرکات خشونت آمیز که باید قاطعانه در برابر آن چه به شکل مخالف و چه به شکل حکومتی ایستاد. ولی چون هیچ حرکت اعتراضی مسالمت آمیز نمی توانست و نمی تواند با شعار سرنگونی آغاز شود یا ادامه یابد این موضع راه توده به معنای مخالفت با سرنگونی تلقی شد که گویا فوری و در دسترس است و با افزایش خشونت ها در پایتخت و شهرها و کشاندن آن به کردستان و بلوچستان و خوزستان می توان بدان رسید.

اکنون که بر اکثریت بزرگ مردم معلوم شده که خشونت ایران را به سمت ویرانی خواهد برد و نمی خواهند از حرکات خشونت آمیز پشتیبانی کنند، آنها که تا دیروز حاضر نبودند حتی یک کلام در محکوم کردن خشونت ها سخن بگویند ناگهان بیاد آورده اند که جنبش زن، زندگی، آزادی خشونت پرهیز بوده است! با اینحال نمی خواهند از خیالپردازی ها و دنباله روی خود از جریان های خشونت طلب ارتجاعی و سلطنت طلب و امریکایی – اسرائیلی انتقاد کنند. نه تنها انتقاد نمی کنند بلکه به ما می گویند چرا دنباله رو آنها نشده ایم که گویا اگر راه توده هم با توهم سرنگونی چند هفته ای همراه شده بود حکومت حتما اکنون دیگر سرنگون شده بود و کار تمام شده بود!

بارها گفته ایم که اگر منظور از سرنگونی جمهوری اسلامی ویران کردن ایران یا کشاندن آن به حلقه نوکران امریکاست که در نهایت به معنای تجزیه ایران است، یا از دست دادن توان دفاعی و دستاوردهای نظامی آن باشد، یا راندن آن به جبهه جهانی ضد روسیه و چین و مقابله با روند شکلگیری جهان چند قطبی ... باشد قاطعانه با آن مخالفیم. ولی اگر منظور کنار گذاشتن و پایان دادن به حاکمیت نیروهای ارتجاعی و مافیاهای درون حکومت باشد قاطعانه از آن پشتیبانی و برای آن مبارزه می کنیم. ولی این تحول مثبت و انقلابی با توهم های سرنگونی چند روزه و خشونت آمیز هرگز بدست نخواهد آمد. تحول انقلابی باید خودجوش و درونزا باشد و الزاما باید خواست های اصلاحی داشته باشد که بتوان در حول آن نیرو جمع کرد و توده مردم را به میدان آورد، نه آنکه با خشونت از صحنه بیرون کرد. باید مطالبات مشخص و کاملا روشن داشته باشد و بر پندارهای مبهم متکی نباشد. باید در جریان مبارزه برای تحقق این اصلاحات و مطالبات بر اگاهی مردم از آنچه می خواهند - و نه فقط آنچه نمی خواهند- افزوده شود و رهبری که متناسب با تحقق این خواست ها باشد شکل بگیرد. تجربه دو ماهه اخیر نشان داد که شورش خشونت آمیز درست در مسیر عکس شکلگیری چنین اگاهی هایی حرکت می کند. نه تنها حتی یک شعار در جهت مقابله با مافیاها و الیگارش هایی که خود با کانون های خشونت در خارج همراه و همگام هستند در این دوماهه داده نشد، نه تنها هیچ اگاهی از خواست ها و مطالباتی که حکومت جایگزین باید آنها را تحقق بخشد در میان مردم شکل نگرفت، بلکه کار به جایی رسید که تلویزیون های سه قلوی لندن و سلطنت طلب ها و امثال سازمان مجاهدین خلق و مسیح علینژاد ... بجای آنکه طردشدگان جنبش تحولات انقلابی واقعی باشند خود را به عنوان رهبر به مردم قالب کردند.

تحولات اگر بخواهد انقلابی باشد باید بطور متضاد از خواست های اصلاحی آغاز شود. هرکس که این دیالکتیک تحولات انقلابی را درک نکند ناگزیر خواهد بود به دنباله رو جریان های ارتجاعی و امپریالستی تبدیل شود. تجربه دو ماهه اخیر نشان داد که حرکتی که بدون خواست ها و شعارهای اصلاحی آغاز شود جز تخریب اگاهی ها هیچ چیز ببار نمی آورد، همانطور که حریان های دوماهه اخیر اگاهی بسیاری از نیروهای چپ و مرزبندی آنها با جریان های ارتجاعی و امپریالیستی و ایران ستیز را بشدت تخریب کرد.

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 861  - 23 آذر 1401

                                اشتراک گذاری:

بازگشت