راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

بدون حاکمیت ملی

هیچ کشوری

نمیتواند پیشرفت کند!

  

تحولات جهان در چند دهه گذشته نه تنها حامل یک چرخش در مناسبات بین المللی است بلکه متضمن یک تغییر در رویکردها، جهت گیری ها و جناح بندی های سیاسی در کلیه کشورهاست. در همه جای جهان دو جریان اصلی شکل گرفته و در حال تقسیم کردن کشورهاست. یک جریان که معمولا ناسیونالیست و راست محسوب می شود و خود را مدافع حاکمیت ملی می داند از گذشته بر روی ارزش های سنتی مانند کشور، ملت، خانواده و ... پافشاری می کرده است. جریان دوم جریانی جهانی گرا یا گلوبالیست است که زیرعنوان سوسیال دمکرات، سبز، رفرمیست، اصلاح طلب و غیره فعالیت می کند. اینها مدعی هستند که جهان به یک دهکده تبدیل شده و حاکمیت ملی بی معناست و باید در جهان حل شد و خود را طرفدار ارزش های مدرن و حقوقی مانند حق سقط جنین یا حقوق همجنسگرایان و دگرباشان معرفی می کنند. این جریان در گذشته بعنوان چپ و مدرن و مترقی در نظر گرفته می شده است.

تغییری که در جهان رخ داده به همان شکل که اکثریت رهبران سبزها و سوسیال دمکرات ها را به نیروهایی ارتجاعی و واپسگرا تبدیل کرده است، در حال تغییر و تبدیل جریان های سنتی به حاملین گرایش های مترقی است. دلیل این امر در اینجاست که امروز و بویژه با یورشی که سرمایه مالی به حاکمیت ملی کشورها آورده در همه جا بیش از گذشته مهمترین معیار ترقی و پیشرفت در جهان دفاع از حاکمیت ملی شده است. بدون حاکمیت ملی هیچ نوع پیشرفتی در هیچ عرصه ای معنا ندارد. این هم فقط به کشورهایی مانند ما مربوط نمی شود. بحث فقط در این نیست که بدون حاکمیت ملی سرنوشت سوریه و لیبی و افغانستان و عراق در انتظار ملت هاست. همین امروز حتی کشورهای اروپایی حاکمیت ملی خود را از دست داده اند و به ابزاری بی اختیار در دست اتحادیه اروپا و کمیسیون اروپا قرار گرفته اند که بجای دولت ها و مردم این کشورها برای آنها تصمیم می گیرد. صرفنظر از اینکه سرنخ خود اتحادیه اروپا هم در دست سیاستمداران گلوبالیست و وابسته به سرمایه داری مالی آمریکایی قرار دارد. جایی که حاکمیت ملی وجود نداشته باشد، دموکراسی هم بی معناست. به فرض که مردم کسانی را هم انتخاب کنند، وقتی اینان قدرت تغییر نداشته باشند این دموکراسی چه فایده ای دارد؟ دموکراسی در آلمان کجاست و چه معنا دارد زمانی که دولت این کشور مکلف است بخاطر منافع آمریکا گاز را سه برابر قیمت خریداری کند یا لوله واردات گازش منفجر شود و صدایش در نیاید یا کارخانه های آن به آمریکا منتقل شوند؟

بنابراین همه ارزش های دیگر اعم از سنتی و مدرن و غیره زیر حاکمیت ملی تعریف می شود. کشوری که حاکمیت ملی ندارد هیچ چیز ندارد. معیار اصلی ترقی هر جریان سیاسی در جهان امروز دفاع آن از حاکمیت ملی است. نکته آنکه امروز می بینیم همه نیروهای ناسیونالیست یا طرفدار حاکمیت ملی در جهان طرفدار گردش به شرق هم هستند زیرا همه آنها بدنبال حاکمیت ملی خود هستند و اتفاقا به همین دلیل می توانند با هم همکاری کنند. نه تنها در آسیا و افریقا و آمریکای لاتین از جمله در خود اروپا و حتی آمریکا. حاکمیت ملی هیچکدام از این کشورها را روسیه و چین و هند و بریکس و شانگهای تهدید نمی کند بلکه آمریکا و سرمایه داری مالی گلوبالیست جهانی تهدید می کند که منافع ملی اروپا و حتی آمریکا هم برایش بی معناست. نمونه بارز آن در اروپا گلیست ها یعنی پیروان سنت شارل دوگل در فرانسه را می توان نام برد که در گذشته در طیف راست محسوب می شدند و امروز قاطعانه طرفدار حاکمیت ملی فرانسه هستند و همگی هم با اتحادیه اروپا و هم با آمریکا مخالف و طرفدار همکاری با روسیه و چین هستند. در خود آمریکا بخشی از جمهوریخواهان و حتی ترامپیست ها و ناسیونالیست هایی مانند کلنل مک گرگور که قبلا مقام بالایی در دولت ترامپ داشته است معقتدند که سیاست های طبقه حاکمه آمریکا علیه منافع ملی خود امریکاست و منافع آن کشور در همکاری و رقابت مسالمت آمیز با روسیه و چین است و نه در رفتن به سمت تقابل و درگیری و جنگ.

امروز دشمن اصلی ترقی و پیشرفت سرمایه داری مالی جهانی است که اصلا وطن ندارد. منافع هیچ کشوری برای آن مهم نیست. فقط سود و منافع و قدرت خود این جناح سرمایه داری برایش اهمیت دارد. سخن مضحکی که گاهی اوقات در ایران از طرف برخی اصلاح طلبان شنیده می شود که مثلا چین یا روسیه به فکر منافع خود هستند در بهترین حالت برآمده از پرت بودن کامل آنها از واقعیت این جهان است. گویا قرار است روسیه و چین به فکر منافع خود نباشند و مثلا به فکر منافع دیگران یا ایران باشند. آنها درست به این دلیل که بدنبال منافع ملی خود هستند می خواهند جلوی جریان سرمایه داری گلوبالیست و مالی بی وطن جهانی بایستند و با کشورهایی نظیر ما برای مقابله سلطه جریان های مالی همکاری کنند.

امروز همه جریان های طرفدار حاکمیت ملی در جهان بر سر ضرورت مقابله با این جریان گلوبالیست مالی متفق هستند در حالیکه اکثریت رهبران سوسیال دمکرات و سبز و رفرمیست به این جریان جهانی پیوسته اند و توسط آن تغذیه مالی و فکری می شوند و باوجود همه شعارهای به ظاهر مدرن و مترقی که می دهند در سمت جریان ارتجاعی تاریخ قرار گرفته اند.

درک از پیشرفت و پسرفت و مدافعان آن را در جهان امروز باید دقیق کرد و دفاع از ارزش حاکمیت ملی را در مرکز مفهوم ترقی قرار داد. همه ارزش های دیگر حتی اگر بخودی خود مثبت و پیشرو باشند اگر قرار باشد در مقابل حاکمیت ملی قرار گیرند یا آن را زیر سایه قرار دهند جز آرایشی زیبا بر چهره ای زشت و کریه چیزی دیگر نیست.

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 870  - 26 بهمن 1401

                                اشتراک گذاری:

بازگشت