راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

آشنائی با سومین حاکم شرع

قتل عام زندانیان سیاسی سال 67

 

این بخش دوم، نکاتی است که از جلدهای دوم و سوم خاطرات محسن رفیقدوست برگزیده ایم. پیش از این بخش هائی از جلد اول خاطرات او را در راه توده منتشر کرده بودیم. بخش زیادی از جلدهای دوم و سوم خاطرات رفیقدوست که با نام "برای تاریخ می گویم" عمدتا به دورانی اختصاص دارد که او وزیر سپاه و رئیس بنیاد مستضعفان بود. به سئوالاتی که از وی می شود با خودستائی پاسخ میدهد و هیچ اشتباهی را قبول نمی کند! رفیقدوست یک دوره رئیس کمیته های انقلاب بود و فرمانده عملیات "امیرالمومنین" در دو یورش به حزب توده ایران در دیماه 1361 و اردیبهشت 1362.

 

وقتی نام نویسی ها شروع شد آقای احمدی نژاد دیرتر از بقیه ثبت نام کرد. من برداشتم این بود که مقام رهبری درانتخابات دخالت نمی کنند اما مایل به ثبت نام آقای هاشمی هم نیستند. چه آن دوره و چه دوره بعد این را میدانستم. در ملاقاتی که همان موقع با آقای هاشمی داشتم از ایشان خواهش کردم شما ثبت نام نکنید. البته دور بعد بیشتر با ایشان چانه زدم ولی ایشان ثبت نام کرد. دیگران، یعنی معین و کروبی و قالیباف و مهرعلیزاده هم ثبت نام کردند. هنوز احمدی نژاد ثبت نام نکرده بود. آقای زواروی که از سی و چند سال پیش سفیرفلسطین در ایران است و چون طولانی هم سفیر است مقدم السفرا هم هست.  آمد پیش من و اصرار هم داشت زود بیاید. گفت فلانی دیشب جلسه همه سفرا بود و بحث انتخابات ایران شد، هر کس چیزی می گفت. یکی می گفت آقای هاشمی می شود، یکی می گفت قالیباف، یکی هم می گفت لاریجانی می شود. سفیر انگلیس سرش پائین بود و چیزی نمی گفت. از سفیر انگلیس سئوال کردیم شما چرا حرفی نمی زنید؟ سرش را بلند کرد و گفت همه تان اشتباه می کنید. رئیس جمهور بعدی شهردار تهران است. گفتم او که ثبت نام نکرده. گفت خب ثبت نام می کند. خواستم این خبر را به تو بدهم. انتخابات انجام شد و به دور دوم کشید. این را بعنوان خبر می گویم و هیچ تفسیری نمی کنم. چند روز بعد قبل از اینکه مرحله دوم انجام شود زواوری آمد و گفت دیشب جلسه تشکیل شد. قبل از اینکه وارد بحث شویم به سفیر انگلیس گفتم احمدی نژاد ثبت نام کرد و جزو دو نفر دور دوم شد اما رای آقای هاشمی بیشتر است و الان ایشان رقیب آقای احمدی نژاد است. نظرت چیست؟ گفت همان که گفتم رئیس جمهور ایران شهردار تهران است. آنطور که فهمیدم آقای صلاح زواروی پیش کسان دیگری هم رفته و این موضوع را به بعضی افراد وزارت امورخارجه هم گفته بود.

در دولت آقای احمدی نژاد وزیر خیلی معنا نداشت چون از وزیرها امضاء می گرفت که اگر نخواست عوضشان کند. اسمش را هم گذاشته بود میثاق. در کار وزارتخانه ها هم گفته بود باید معاونین را با نظر من بگذارید. مستقیم دخالت می کرد برای همین هم اکثر وزرائی که نسبتا مستقل بودند وسط راه رفتند در همان چهار سال او.

با آمدن احمدی نژاد به ریاست جمهوری قیمت نفت یکباره از حدود 40 دلار به حدود 140 دلار رسید. بعد از رفتن ایشان یک مرتبه به 20 دلار سقوط کرد. بنده متوجه نشدم چرا؟  چرا فقط در آن دوره قیمت نفت چنین قیمتی پیدا کرد؟ هر کس می تواند یک بار با آمار پاسخ بدهد. آقای هاشمی در هشت سال 138 میلیارد دلار ارز داشت. آقای خاتمی  180 میلیارد دلار و آقای احمد ی نژاد 700 میلیارد دلار. براساس آمار کل در آمد نفتی ایران از زمان دارسی تا پیش از دولت نهم و دهم 596 میلیارد دلار بوده. یعنی در آمد نفتی در این هشت سال بیشتر از صد سال فروش نفت ایران بود. یک جای این مملکت بگوید آقای احمدی نژاد با این 700 میلیارد دلار چه کرد؟ چه کار زیر بنائی با آن درمملکت انجام شد؟

 

دوران خاتمی

 

رهبر ی در آخرین دیدار آقای خاتمی بعنوان رئیس جمهور و همکاران وی به ایشان فرمودند: در این مدت کشور شاهد تلاش جدی، پرحجم و سخت دولتمردان بود که نتیجه آن پیشرفت های فراوان در عرصه های مختلف صنعتی، کشاورزی، علمی، فناوری و  خدمات است. این توفیقات از حافظه ملت ایران زدوده نخواهد شد.

 

شیعیان لبنان

سید حسن نصرالله 22 سال بیشتر نداشت و هنوز رهبر حزب الله نشده بود که خدمت امام رسید و امام اجازه اخذ وجوهات را به ایشان داد، در حالیکه آن موقع خیلی از روحانیون مسن تر از او در لبنان بودند. شیعه بودن لبنانی ها خیلی زودتر از شیعه بودن ماست. آنها از همان صدر اسلام شیعه هستند، شیعه های معروف به شیعیان جبل عامل. ما در طول قرن ها نوساناتی داشتیم تا اینکه در زمان صفویه بطور کامل شیعه شدیم لذا آنها از اسلام و شیعه شناخت عمیقی دارند.

 

نیری، یکی از 3 حاکم شرع قتل عام زندانیان در سال 76

 

حاج شیخ حسین نیری رئیس قضات دادگاههای انقلاب و قائم مقام دیوان عالی کشور آقای محمدی گیلانی بودند و الان هم هستند.

 

برادر مسلمان شاه

 

اردیبهشت 1371 محمود رضا پهلوی برادر محمد رضا در لس آنجلس به اتهام قاچاق مواد مخدر دستگیر شد. او را می شناختید؟

- شنیده بودم اما نمی شناختمش اما شاه برادر دیگری داشت که در ایران بود. چند دفعه هم به سپاه و پیش من آمد. نامه داده بودیم کاری به او نداشته باشند. مرتب او را می گرفتند و به کمیته می بردند. نامه را نشان میداد و رهایش می کردند. بعد از چند وقت هم فوت کرد. از خاندان سلطنت طردش کرده بودند. فامیلش را  اسلامی گذاشته بود. می گفت دارم زندگی ام را می کنم. چرا دست از سرم بر نمیدارند؟ چیکار کنم؟ صورتم را عمل کنم؟ خیلی شبیه شاه بود.

 

سفر به کره شمالی

 

سئوال: تیرماه 1373 کیم ایل سونگ رهبر 82 ساله کره شمالی بعد از 46 سال حکومت از دنیا رفت. پسر ارشد وی "کیم جونگ ایل" 52 ساله بعنوان رهبر انتخاب شد. در ملاقات هائی که با کیم ایل سونگ داشتید پسر ایشان را دیده بودید؟

- هیچکس ندیده بودش. از همه مخفی اش می کرد. از هر کسی هم می پرسیدیم می گفتند اینجا نیست. خبر داشتند و اسمش را هم می بردند ولی هر وقت سراغش را می گرفتیم و می پرسیدیم پس چرا ایشان را نمی بینیم می گفتند تا وقتی رهبر بزرگ هست ایشان تحصیل می کند. در سال های جنگ که رفت و آمد داشتیم هیچوقت نشنیدیم توی کره باشد.

کره شمالی در نهایت فقر بود. پادگانی بود که همه مردم توی این پادگان زندگی می کردند. همه هم یک شکل بودند. محل اقامت ما حدود 40 کیلومتری پیونگ یانگ بود. صبح می دیدی دویست سیصد دختر بچه کلاس ابتدائی همه شلوار و روپوش سرمه ای تنشان است. یکی یک گل قرمز بزرگ روی سرشان زده اند، دُم لباس همدیگر را گرفته اند و می روند. از آن طرف هم میدیدی هر روز صبح عده زیادی از آنجا تا شهر می دوند. با وجود فقر و نبودن امکانات و کشاورزی و صنعت در صنایع نظامی پیشرفت خوبی کرده بودند. در انجا اصلا مظاهر فساد ندیدیم. شهر بازی بسیار بزرگ و مجهزی بود که نظیر آن را در کره جنوبی ندیدیم. کارهای عجیب و غریب هم می کردند. بطور مثال وقتی مذاکرات دو کره مطرح شد، در کره جنوبی در محل یک عمارت چهل طبقه خیلی لوکس برگزار شده بود. یکسال بعد که قرار شد در پیونگ یانگ برگزار شود ظرف یکسال یک عمارت 42 طبقه ساخته بودند که هم بزرگتر و هم شیک تر از عمارت کره جنوبی بود. یعنی اگر تصمیم بگیرند کاری بکنند به نحو احسن انجام میدهند.

زمانی که از آنها اسلحه می خریدم مرا بردند از کارخانه تسلیحاتی شان بازدید کردم. واقعا برای خودمان تاسف خوردم. زیر یک کوه بلند را به مسافت شاید دو کیلومتر خالی کرده و داخل آن شعبه  کارخانه های سلاح و مهمات مختلف ساخته بودند. وقتی وارد شدیم کارگری که کار می کرد انگار نه انگار هفت هشت نفر دارند از کنارشان رد می شوند. کار خودشان را می کردند. همه همین طور بودند. یک نفر بر نمی گشت ما را نگاه کند. یکبار کیم ایل سونگ مرا صدا کرد و گفت: "آقای رفیقدوست ما هرچه داشته باشیم به شما می فروشیم اما چرا نمی روید این ها را توی ایران بسازید؟"

برخوردی که از مردم نسبت به کیم ایل سونگ می دیدم حس طرفداری بود. می دیدم که با وجود زندگی محقرشان کیم ایل سونگ را دوست دارند. روز ملی کره ما را برای تماشا بردند. هر چی آدم توی کره بود آمده بود.

ما یک روسپی در خیابان ندیدیم. در آنجا اصلا مظاهر فساد ندیدیم.

 

قتل فروهر

 

- مرحوم فروهر را می شناختید؟ سعید امامی را می شناختید؟

- توی این ها که کشته شدند آقای داریوش فروهر را از قبل انقلاب می شناختم. در یک پرونده ای وکیل ما بود. من اصلا ایشان را مستحق چنین برخوردی نمی دانستم. خیلی وارد این مسئله نمی شوم چرا که بالاخره ما هم باید یکسری ملاحظات را برای خودمان داشته باشیم! (خنده)

 

لینک بخش اول مصاحبه:

1 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2022/merts/826/rafigh.html

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

 

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 827  - 25 اسفند 1400

                                اشتراک گذاری:

بازگشت