راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

جنبش اعتراضی

در ایران

انقلابی است

و یا اصلاحی؟

 

  

مبارزه در شرایط کنونی ایران بر خلاف آن تصورات خامی که این مبارزه را انقلاب ارزیابی کرده اند، مبارزه ایست طبقاتی با شرکت اقشار مختلف مردم  برای تحولات و انعکاس و بازتاب آن در حاکمیت و تغییر توازن در آن. از کارگران تا کارمندان، از شاغلان تا بازنشستگان، از جوانان تا سالمندان، از زنان تا مردان که هر یک با انگیزه های مشترک و یا انگیزه های ویژه در این مبارزه حضور دارند. از حجاب تا نان و از کار تا مسکن.

معنای این سخن آنست که جنبش اجتماعی کنونی در ایران، برای دستیابی به حقوق خود و استقرار دمکراسی خویش در جامعه، نه تنها از نظر ترکیب اجتماعی نیروهای شرکت کننده در آن، بلکه از نظر آماج‌ها و کیفیت خود متنوع است و خواه ناخواه بخشی از حاکمیت و نیروهای حاضر در آن را نیز در بر می‌گیرد و در آینده بیش از امروز. این دیالکتیک و گستره جنبش، جهت طرد ارتجاع سیاسی، فرهنگی و اقتصادی از حاکمیت یک ضرورت تاریخی است و برای پیروزی آن باید کوشید. تردید نیست که عمل آگاهانه توده‌ها، ارتباط مستقیم به گسترش آگاهی عمومی جامعه از ماهیت نیروهای بازدارنده تحولات دارد. این آگاهی، عنصر ذهنی را در تکامل اجتماعی ارتقاء می‌بخشد.

نیروهای تعیین کننده ای که برای دگرگونی‌های دمکراتیک و احقاق حقوق پایمال شده توسط دو ارتجاع مذهبی و اقتصادی در صحنه مبارزه حضور دارند، هرگز نباید فراموش کنند که قدرت آفرینش همواره در دست‌های پرتوان توده‌های مردم است. همین قدرت آفرینش و همین حضور در صحنه، طی 4 دهه گذشته استوارترین سد راه موفقیت کامل توطئه‌ها و توطئه‌گران بوده ‌است. در گل و لای ماندن گاری سرکوب بزرگترین تازیانه بر گرده حکومت است.

آیا می‌توان شعار نهائی و اشکال آینده مبارزه برای تحقق تحولات را از هم اکنون تعیین کرد؟ بنظر ما خیر، زیرا ما به رکود و سکون اعتقاد نداریم و معتقدیم این سیر تکاملی جنبش و کم و زیاد شدن توان حاکمیت برای مقابله با جنبش یا تسلیم گام به گام  در برابر آنست که شعارها و اشکال مبارزه را تعیین می‌کند، نه آرزو و خواست ما. در همین ارتباط است که اعتقاد داریم به همان اندازه که سیاست های داخلی روی سیاست های خارجی تاثیر دارند، برعکس آن نیز درست است. یعنی سیاست خارجی روی سیاست های داخلی تاثیر خود را خواهد گذاشت. بر همین اساس است که امروز وقتی سیاست خارجی جمهوری اسلامی در سالهای اخیر را مثبت و قابل دفاع ارزیابی می کنیم، اعتقاد داریم که این سیاست مثبت سرانجام تاثیر خود را بر سیاست های غلط و مخرب و غارتگرانه داخلی خواهد گذاشت. ما شاهد همین تاثیر گذاری در سیاست های داخلی روسیه علیه الیگارش های آن کشور نیز هستیم. هرگز نمی توان با فاشیسم و نازیسم در اوکراین مقابله کرد و جنگید و در داخل خود کشور سیاست های فاشیستی تقسیم مردم به خودی و غیر خودی و متکی به نیروی سرکوب ادامه داد. این تضاد سرانجام به سود یکی از دو سیاست تمام خواهد شد و ما وظیفه داریم همه تلاش خود را به کار بگیریم تا سیاست داخلی در برابر سیاست خارجی مثبت به زانو در آید و تحولات مهم اقتصادی و اجتماعی به سود اکثریت مردم آغاز شود و این یعنی به نوعی بازگشت به آرمان های اولیه انقلاب 57.

مشی جدا از توده‌ها و چپ‌روی‌ها و ماجراجوئی‌ها هرگز مردم را بدنبال خود نکشانده است، همچنان که افشاگری اقتصادی و سیاسی به بسیج مردم و آماده شدن برای عمق بخشیدن به مبارزه کمک می‌کند.

‌هر شعاری که به این ضرورت پاسخ بدهد، شعاری است که در میان مردم برای خود پایگاه پیدا می‌کند. بقول مارکس «‌طبقه حاکم و کاهنان اعظم معابد برای حفظ منافع طبقاتی خویش، از آگاهی مردم وحشت دارند.»

تقریبا تمام شعارهائی که در جنبش اعتراضی هفته های اخیر در خیابانها سرداده شد، فاقد خواستگاه طبقاتی بود و عمدتا برخاسته از نارضائی از سیاست های اجتماعی و مذهب ارتجاعی حکومت بود. ما این خواست ها را نفی نمی کنیم اما معتقدیم باید به عمق جنبش راه یافت. برای مثال ما بسیاری از شعارهای معلمان و کارگران در جنبش اعتراضی سالهای اخیر عمیق تر و طبقاتی تر از شعارهای جوانان معترض امروز میدانیم. طبیعی است که ما شعار "آموزش باید مجانی شود" معلمان و یا شعارهای نفی خصوصی سازی توسط کارگران و خواست اداره کارخانه ها با مشارکت کارگران را بسیار آگاهانه تر و طبقاتی تر و برخاسته از عمق جامعه میدانیم.

چگونه می‌توان انرژی متمرکز شده جنبش مردم برای اصلاحات بنیادی را در مسیری هدایت کرد که به فاجعه‌ای برای میهن ما تبدیل نشود و تمامیت ارضی کشور را تهدید نکند! خطری که امروز و زیر فشار امپریالیسم جهانی علیه سیاست خارجی کنونی جمهوری اسلامی وجود دارد.

این دشوارترین و پیچیده ترین سئوال در برابر همه پیشگامان مبارزه برای تحولات بنیادین است.

وظیفه دیگری که در برابر مترقی‌ترین نیروهای حاضر در جنبش قرار دارد، پررنگ‌تر کردن بی‌وقفه اهداف مرحله‌ای جنبش و توضبح و تشریح دلائل سیاست خارجی کنونی جمهوری اسلامی است. کاری که ناتوانی و سلطه مافیای ارتجاعی- اقتصادی در رسانه ها و در راس حاکمیت مانع آنست.

تاریخ بسیار به یاد دارد که طبقات حاکمه، زیر فشار خواست های طبقاتی و گسترده جنبش ها حداقل به عقب نشینی محدود برای از دست ندادن همه آنچه که در اختیار دارند تن داده اند. به این امکان، -حداقل به عنوان یک امکان- باید بها داد.

برجسته کردن خواست‌های مرحله‌ای مردم و حفظ دستآوردهای مرحله ای برای حرکت گام به گام به جلو و اسیر هیجان و شعارهای تند وتیز نشدن یک هنر سیاسی- انقلابی است که انرژی توده‌ها را برای گام های بعدی حفظ می‌کند و به نیروهای ارتجاعی فرصت گمراه ساختن مردم، با هدف خریدن فرصت و بازیابی خود را نمی‌دهد. درحالیکه شعارهای رادیکال و ماجراجویانه می‌تواند مردم را منفعل ساخته و فرصت بازیابی موقعیت را برای حاکمیت فراهم کند. نشانه‌های بسیار جدی امروز در جامعه ایران مشاهده می‌شود که همگی حکایت از ظرفیت جنبش مردم برای تحقق خواست‌های بنیادین جهت تغییرات مهم در ساختار اقتصادی و سیاسی ایران است، به آن شرط که این جنبش گام به گام عمیق تر شده و بدون ماجراجوئی به پیش هدایت شود.

نقش تاریخی پیشگامان جنبش مردم درک همین ظرائف است نه تکرار یا ابداع شعارهائی که پای آنها روی زمین نیست و فضائی است!

بزرگترین آفت برای یک جنبش گرفتار آمدن آن در چنبره  شعارها و خواست های فرا امکانی است.

این جمله لنین را باید هر چند گاه یکبار خواند: «آموزش واقعی توده‌ها هرگز از مبارزه مستقل سیاسی و به خصوص مبارزه انقلابی آنها جدا نیست. ادامه مبارزه به توده‌ها آموزش می‌دهد، فقط در ادامه مبارزه است که توده‌ها نیروی خود را باز می‌شناسند، افق دیدشان باز می‌شود، برتوانائی آنها افزوده می‌شود و ذهن روشن اراده‌شان را تقویت می‌کند.»

 

تلگرام راه توده:

 https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 855  - 11 آبان 1401

                                اشتراک گذاری:

بازگشت