راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

جاده جهانی- 2

عبور تاریخی

دین و تجارت از جاده ابریشم

برگردان: م. مهرجو

 

  

جاده تاریخی ابریشم

در سال 1877 "فرایر فردیناند فون ریشتهوفن" سفرنامه ای پنج جلدی درباره سفرهای پژوهشی چندین ساله خود به چین را  منتشر کرد. در این سفرنامه او برای نخستین بار واژه "جاده ابریشم" را بکار برد. او از این واژه  برای نشان دادن مسیرهای بازرگانی استفاده کرد که ابریشم چینی را از امپراتوری "هان" (206 قبل از میلاد تا 220 پس از میلاد) به آسیای میانه می بردند.

اگرچه او همه مسیرهای بازرگانی و رفت و آمدها را در نظر نگرفته بود ولی بعدها، دیگر کاوشگران و پژوهشگران، این واژه را برای همه  آن شبکه های کامل راه های بازرگانی بکار بردند و بدین گونه سهم خود را در داستان پردازی های افسانه شرق ثروتمند و داستانهای مربوط به گسترش آیین ها و اتحاد های سیاسی و نظامی ادا کردند.

آنچه که ما در آغار از واژه "جاده ابریشم" می‌فهمیم، یک جاده بازرگانی از مکان"الف" به نقطه " ب" است. با این همه، این فهم گمراه کننده است. درست تر این است که راه‌های بازرگانی بسیاری میان آسیا، آسیای میانه و اروپا وجود داشتند که در آن کالاها خرید و فروش میشد و همزمان به گسترش فرهنگ ها و مذهب ها نیز یاری می رسانید. این راه ها همچنین به ایجاد پیوندها و اتحادهای ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیک نیز کمک کردند. کهن ترین نشانه های تاریخی و باستان شناسی درباره بازرگانی ابریشم چینی، میان چین و اروپای امروزی به 1200 سال پیش از میلاد مسیح و در دوران دودمان "شانگ" (1766-1046 قبل از میلاد) بازمی گردد. این بدان معنی است که در آن زمان مسیرهای بازرگانی از خاور دور به مصر وجود داشته است[1].

به گفته تاریخ نویسان، پیشینه کشف و تولید ابریشم به 3000 سال پیش از میلاد مسیح باز می گردد و می گویند که بازرگانی بین قاره ای با اهلی شدن شتر برای سواری و بارکشی امکان پذیر شد و به این ترتیب در آغاز فارس ها (ایرانی ها) و سپس خلق های ترک به عنوان پیوند دهنده خاور و باختر وارد تاریخ شدند. 

پیشینه های نوشتاری درباره این  راه ها و جاده ها، به دوران دودمان "هان" باز می گردد که بوسیله "ژانگ کیان"[2]  (مرگ در سال 113 پیش از میلاد) نشانه گذاری شده است. او بدستورپادشاه چین به آسیای میانه سفر کرد تا با قبیله های کوچنده ساکن در ازبکستان و افغانستان کنونی، اتحادی را علیه "هون"[3] ها ( قبیله های سوارکار در آسیای میانه) ایجاد کند. از گزارش های او می توانیم دریابیم که این راه بازرگانی از بسیاری از ایستگاه ها، شهرها، کانون های فرهنگی، مذهبی و سیاسی می گذشته است. می توان پنداشت که یک عدل ابریشم، پیش از اینکه خانم های اشرافی در روم بتوانند خود را با آن بیآرایند،  چندین سال در راه بوده است و در این مدت چندین بار دست به دست می شده است.

این جاده باستانی دودمان "هان" از پایتخت چین در آن زمان یعنی "چانگان[4]" (شیان کنونی) آغاز می شد و از طریق "وووی"،[5]"دالان هکسی"، "دون‌هوانگ"، "تورپان" در صحرای"گبی" و "ارومچی" در استان "سین کیانگ" کنونی می گذشت و تا چمن زارهای قزاقستان ادامه داشت. این جاده در شهر واحه "دانهوانگ[6]"، به دو دالان شمالی و جنوبی  تقسیم می شد که هر دو از صحرای "تاکلامکان[7]" می گذشتند. دالان شمالی از راه کاشغر، سمرقند، بخارا به "مالی" در ایران کنونی می رفت. از این راه بازرگانان کالاهای گوناگون را به ری، بغداد و از آنجا به روم و سپس به ونیز می بردند. دالان جنوبی از راه کاشغر در جنوب قراقوروم به اسلام آباد کنونی در پاکستان می رسید.

در دوران دودمان "هان"، بازرگانی با مردم آسیای میانه و اروپا بسیار تند گسترش یافت. این البته ابزاری برای پیشبرد سیاست هایفرامرزی نیز بود. بنابراین، نه تنها کالاهایی مانند ابریشم، پشم و چینی خرید و فروش می شدند، بلکه در کنار آن، اتحادهای نظامی و دوستانه نیزبسته می شدند. بازرگانی یک خیابان یکسویه نبود و تنها زر و سیم نبود که از امپراتوری روم به پادشاهی چین سرازیرمی شد بلکه چیزهای دیگری نیز مبادله می شد، برای نمونه اسب هایی از نژادهای آسیایی و میوه های گوناگون نیز از اروپا به آسیا راه یافتند، مانند هندوانه که در زبان چینی به نام "خربزه غربی" شناخته می شود.

نزدیک به چهارصد سال از دودمان "هان" به عنوان دوران کلاسیک "جاده ابریشم" باستانی یاد می شود. در آن هنگام امپراتوری های بزرگی در مدیترانه، در میاندورود، در ایران، در آسیای میانه و در چین فرمان می راندند و از راه های بازرگانی نگهبانی می کردند. با پدیدارشدن تیره های کوچ نشین و ناپدید شدن امپراتوری ها، رفت و آمد در "جاده ابریشم" به گونه ای فزاینده ناامن و خطرناک شد. برای نمونه می توان از سفر راهب چینی "ژانگ کیان" یاد کرد که در 147 سال پیش از میلاد به فرمان پادشاه چین به آسیای میانه رفت و پس از 13 سال بازگشت و این به گونه ای  بود که او همه 98 تن اعضای گروه خود را از دست داده بود.

تاریخچه "جاده ابریشم" به خوبی این نظریه را بازتاب می دهد که بازرگانی پیوسته بوسیله اندیشه های فرهنگی و مذهبی دنبال می شود. از راه ابریشم، آیین های ایرانی و یونانی پیش از آغازه هزاره میلادی در آسیای میانه  گسترش یافتند. ستون های یاد بود پادشاه "آشوکا"[8] که در سده سوم پیش از میلاد، نخستین دودمان پادشاهی هندوستان را بنا نهاد، دارای کتبیه هایی به زبان های یونانی و آرامی هستند. خدایان یونانی و آیین های ایرانی و سپس آیین بودا و مسیحیت و اسلام، همینگونه از باختر به خاور آمدند و از دیگر سوی می توان رد پای اندیشه های فیلسوفان چینی و دانش چینی ها را در پدید آوردن یادگارهای هنری در غرب مشاهده کرد. "هرودوت[9]"، تاریخ نگار یونانی (480ـ429 پیش از میلاد) هم از این نزدیکی ها یاد می کند. در موزه های چین، می توان یادگارهای هنری یونانی شگفت آوری را دید که از گورهای منطقه های کویری "تورفان" و " دونهوانگ" چین بدست آمده اند.   همچنین در این میان بایستی به جایگاه نه چندان کم اهمیت یورش اسکندر مقدونی در سال 336 پیش از میلاد به هندوستان اشاره کرد که همروزگار با آغاز "هلنیزم" در اروپا بود و در آن هنگام بود که بودیسم هم از راه "جاده ابریشم" در چین گسترش یافت.

 فرو پاشی دودمان"هان" در چین و"رایس چس"[10] در روم، به کاهش بازرگانی در "جاده ابریشم" انجامید. در این دوران تنها داد و ستدهای خرد میان واحه ها و قبیله های کوچنده در چمن زارهای آسیای میانه انجام می شد ولی با برآمدن و نیرو گرفتن دودمان"تانگ"[11] (618-907 میلادی) در چین، بازرگانی و داد و ستد دوباره از سر گرفته شد. در این دوران سفر راهب چینی"ژوان ژانگ"[12] به سویباختر،درگسترش بیشتر فرهنگ چین، جایگاه شگفت آوری داشت. میان سالهای 630 و 643 او بخش چینی "جاده ابریشم" را با سفر به افغانستان، هند و سریلانکا پیمود و از مسیر دریایی نیز به جنوب چین سفر کرد. او نوشته های مقدس آیین بودایی را که تا آن زمان در چین شناخته شده نبودند، جمع آوری و بدستور پادشاه چین ترجمه کرد. با پذیرفته شدن آیین بودا از سوی طبقه فرمانرا، این آیین در چین گسترش یافت. وجود غارهای بودایی در "کوچه"[13]، "تورپان" و یا "دونهوانگ"،گواه بررد پای "جاده ابریشم" در داد و ستدهای فرهنگی است. صدها پرستشگاه  در غارهای نزدیک شهر "دانهوانگ" که به غارهای "موگائو"[14]معروف شده اند، یک میراث جهانی هستند.

در قرن نهم میلادی با پدیدار شدن اسلام در جهان، حکومتها و خلافت های گوناگونی  در بخش باختری "جاده ابریشم" پدید آمدند که گاهی نیز با یکدیگر می جنگیدند، ولی با اینهمه، داد و ستد کالا را گسترش می دادند. در روند گسترش اسلام به سمت شرق، جنگ های بیشماری میان جنگجویان مسلمان و ارتش چین رخ داد که نقطه اوج و پایان آن در سال 751 میلادی در"تاراس"[15]، در قرقیزستان کنونی بود، که می توان آن را یکی از سرنوشت سازترین نبردهای تاریخ جهان به شمار آورد و چنانکه خواهیم دید، در پایان این جنگ ها، آیین اسلام در میان ترکان گسترش یافت و از همین روی آسیای میانه اکنون بخشی از جهان اسلام است.

تاریخ نگاران آن دوران چندان به این جنگ نپرداختند زیرا از دیدگاه نظامی بی ارزش بود. ولی این نبردها، نه تنها به مرزبندی میان دو پادشاهی انجامید، بلکه پایان بازرگانی میان این دو بخش از جهان را نیز در پی داشت. در سده های دهم و یازدهم، بخش غربی "جاده ابریشم" از نظر سیاسی تا آن اندازه پایدار شده بود که پیشرفت دوباره بازرگانی را در آن بخش فراهم کند، ولی با جنگ ها و پیروزی های مغولان در اروپا، این روند نتوانست به گونه ای پیوسته گسترش یابد. با به قدرت رسیدن چنگیزخان (1162-1227) این وضعیت دگرگون شد و او با استوار کردن پایه های پادشاهی  خود، دوباره امنیت را به  "جاده ابریشم" بازگرداند. مغول‌ها دیوارهای باستانی چین، که سده ها این سرزمین را از تاخت و تاز سواران بیگانه محافظت می کرد، بازسازی کردند و کاروانسراها نیز که سرپناه بازرگانان بودند، دوباره رونق گرفتند.

در این دوره بود که بازرگانانی مانند "مارکوپولو"[16] و "فرانچسکو پگولوتی" و تبلیغ کنندگان مذهبی مانند "یوهانس پلانو دی کارپین" یا "ویلهلم فون روبروک"، این جاده را پیمودند و گزارش های شگفت انگیزی را به اروپا آوردند. ستایش های آنان از واحه های بیابانی و درختان نخل، پرستشگاه های طلایی، زنان زیبا در حرمسراها و مسجدهایی با گنبدهای درخشان، افسانه "جاده به شرق" را در اروپا آفرید.

در دوره دودمان یوان (1279-1368)، بسیاری از مردم غیر آسیایی و از اروپا، در چین زیر فرمانروایی مغول زندگی می کردند. در این دوران مردم به چهار گروه تقسیم می شدند: رنگین چشم، مغولی، چینی شمالی و چینی جنوبی. از همین روی نیز، جایگاه مارکوپولو در دربار چین، جایگاه شایسته ای بود. او از گروه اول و رنگین چشم بود.

پیوسته مبلغانی از فرانسیسکن‌ها (شاخه ای از کلیسای کاتولیک رومی) و دومینیکن‌ها (یکی از فرقه های مسیحی که در اسپانیا پایه گذاری شد)، مسیرهای جاده ابریشم را می پیمودند و گزارش های بسیاری درباره داد وستد پر جنب و جوش ابریشم و ادویه در آن دوران نگاشتند و بسیاری از آگاهی ما از جاده ابریشم به نوشته های آنان باز می گردد. در قرن چهاردهم (1368)، دودمان "یوان" پایان یافت و امپراتوری مغول فروپاشید که تاریخ دانان علت های گوناگونی را برای آن برشمرده اند. از جمله یکی، ناتوانی در اداره پایدار یک امپراطوری بزرگ جهانی و دیگری گسترش بیماری طاعون که بازرگانی با سرزمین های دور را،نابود کرد. برخی نیز افزایش بلاهای طبیعی و شورش های مردمی در مرکز چین را موجب فروپاشی امپراطوری می دانند.

"دودمان مینگ[17]" که جانشین فرمانروایی مغول شد، به بازرگانی دریایی روی آورد و بر دیپلماسی تکیه کرد. این شاید واکنشی به بسته شدن "جاده ابریشم" از سوی تیمور بود. تیمور یک رهبر نظامی مسلمان از سمرقند (ازبکستان کنونی) بود که سواران و کماندارانش بر روی فیل های جنگی می نشستند و به سرزمین های دیگران دست اندازی می کردند. تیمور فرمانده مغول گروه ترکان طلایی را در ولگا شکست داد، دمشق و بغداد را گشود و توانست یکی از بزرگ ‌ترین امپراتوری‌هایی را که تا به حال در آسیای میانه پدید آمده است را، هرچند برای دورانی کوتاه، بنیانگذاری کند. با انجام این کار، او آوازه یک فرمانروای بی رحم را بدست آورد که صدها هزار نفر را در سرزمین های تسخیر شده کشتار کرد.

در دوره "زو دی"[18] (1402-1424)، دومین امپراتور مینگ، ناوگانی افسانه ای به فرماندهی  دریاسالار"هی"[19] از چین به سوی آفریقا گسیل شد. آنها با هند، ایران  و سرزمین هایی که ما امروز بنام های سریلانکا، بنگلادش و پاکستان می شناسیم، پیوند های سیاسی و بازرگانی برقرار کردند. بر روی هم، دریاسالار"هی"، هفت سفر بزرگ دریایی  در سال های میان 1405 و 1433 انجام داد و گفته شده که او در نخستین سفر، 62 کشتی با 28000 خدمه با خود داشت. هدف از این سفرها، بازرگانی، جمع آوری خراج از سرزمین های زیر فرمانروایی چین و برقراری پیوند های سیاسی با دیگرکشورها بود. ولی بار سنگین هزینه های این سفرهای دریایی بر دوش مالیات دهندگان، به بروز نا آرامی هایی در چین انجامید و پادشاهان مینگ به این سفرها پایان دادند.

آنگاه سیاست گوشه گیری از جهان آغاز شد و نزدیک به صد سال بعد، در سال 1514، کشتی های پرتغالی در کرانه های سرزمین های پادشاهی مینگ پهلو گرفتند. ناوگان بزرگ دریایی چین نابود شد ولی دیوار بزرگ چین ساخته شد و گسترش یافت و این نشانه ای آشکار از آغاز دوران پسرفت و گوشه گیری چین بود.

اروپا در آن زمان در حال گذار ازسده های وسطی به دوران مدرن بود، دورانی که سه سده را در بر می گرفت و در آن دستاوردهای فرهنگی یونان و روم باستان دوباره زنده شده بود. از همین رو این دوره فرهنگی بعدها با نام"نوزایی" یا "رنسانس" شناخته می شود. اروپای نوین سیمای نوینی از انسان آفرید که با آنچه پیشتر در اروپا موعظه شده بود، متفاوت بود. اما این فهم نوین از فرد و جامعه و پیوند آنها با یکدیگر، با تعریف فرد و جامعه دردیگر کشورهای جهان نیز یکسان نبود.

پرتغالی ها نخستین کسانی بودند که از راه دریا به چین رسیدند و این به هیچ روی تصادفی نبود. چهارمین پسر پادشاه پرتغال، که بعدها به "هاینریش دریانورد"[20] (1398-1460) شهرت یافت، در نیمه اول سده پانزدهم برای کاوش و کشف جهان و دستیابی به تاج و تخت پرتغال، راه دریا را در پیش گرفت و این آغازی بر پیشرفت اروپا بود. سپس "واسکو داگاما"[21] از او پیروی کرد و توانست مسیر دریایی به هند را در سال 1498 پیدا کند (بر خلاف کریستف کلمب، او در پیرامون آفریقا دریانوردی کرد و در هند فرود آمد). در سال 1513 ویا 1515 (در این باره منابع یکسان ننوشته اند)، "جورج آلوارس"[22] در دهانه رودخانه مروارید در جزیره"لینتین"[23] فرود آمد. این سفرها هر سال با دامنه بیشتری دنبال شدند و در سال 1557 پرتغالی ها در "ماکائو"[24]پیاده شدند و آنجا را کانون بازرگانی خود در شرق آسیا قرار دادند. (در سال 1999 ماکائو به چین بازگردانده شد).

با افزایش ناامنی در راه زمینی ابریشم، داد و ستد بین قاره ای کالاها بیش از پیش به راه های دریایی سپرده شد و در "جاده ابریشم" باستانی، تنها پژوهشگران تاریخ و جغرافیا و دزدان یادگارهای هنری که به گورها دستبرد می زدند، رفت و آمد می کردند. گوشه گیری که پیوسته از سوی پادشاهان چین دنبال می شد را می توان در نامه ای که در سال 1793، پادشاه چین "کیان لانگ"[25] به  جرج سوم پادشاه انگلستان نوشته است، به روشنی بازشناخت. او می نویسد: "همانگونه که سفیر شما خودش می تواند ببیند، ما در اینجا همه چیز داریم و برای من کالاهای عجیب و غریب ارزشی ندارند و نیازی هم به کالاهای تولیدی کشور شما ندارم".

از میان آیین هایی که از راه "جاده ابریشم" به چین رسیدند، تنها بودیسم به عنوان یک دین غیر توحیدی، تأثیری ماندگار در چین داشت، زیرا با آموزه‌های کنفوسیوس، دائوئیسم و ​​شیوه‌ زندگی آسیایی هماهنگی داشت. در دوره دودمان مینگ (1368-1644)، بودیسم "چینی" بوسیله فیلسوفی بنام" ژو دانیی"[26] شکل گرفت و رایج شد و گام به گام در آگاهی و وجدان مردم چین رسوخ کرد و اکنون نیز در اندیشه های جاده ابریشم نوین، خود را نشان می دهد.


 

[1]اشاره به "راه شاهی" است که بوسیله داریوش بزرگ بوجود آمد (مترجم)

[2]Zhang Qian

[3]Hunnen

[4] Chang'an (Xi'an)

[5]Wuwei, Hexi, Dunhuang, Turpan, Gobi,Urumqi

[6]Dunhuang

[7]Taklamakan

[8]Ashoka

[9]Herodot

[10]Reis Ches

[11]Tang-Dynastie

[12]Xuan Zhang

[13]Kuche, TurpanDunhuang

[14]Mogao

[15]Taras

[16]Marco Polo, Francesco Pegolotti, Johannes Plano di Carpine, Wilhelm von Rubruck

[17]Ming

[18]Zhu Di

[20] Heinrich

[21] Vasco da Gama

[22] Jorge Alvares

[23]Lintin

[24]Macau

[25] Qian Long

[26] Zhou Dun YI

 

 

لینک شماره گذشته:

1 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2023/april/875/tarjome.html

 

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 876  - 30 فروردین 1402                                اشتراک گذاری:

بازگشت