راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

جنگ های صلیبی

هیچگاه به پایان نرسید

دکتر "سروش سهرابی"

  

برخی از اندیشمندان با آنکه هوادار گرایشهای دینی نیستند بر این باورند که جنگهای صلیبی هیچگاه به پایان نرسیدند و اهداف و روشهای ان جنگها تا دوران کنونی به درازا کشیده است. نگاهی به گفته های پاپ اوربانوس که فرمان اولین جهاد بزرگ و رسمی بر علیه شرق را صادر کرد میتواند به درک بهتری از این باور و گذشته و امروز منجر ‌شود.

پاپ اوربانوس سخنرانی مشهور خود را در کلرموفرنت فرانسه با "ای فرانکها! ای نژاد برگزیده و ای نژاد محبوب خدا!" آغاز می‌کند. وی در این سخنرانی علاوه بر اینکه از  خشونت های ترکان سلجوقی و بدرفتاری با مسیحیان انچنانکه در تقاضای کمک امپراتور بیزانس گفته شده بود سخن می راند و به جهادگران وعده آمرزش می دهد، در سخنان تهییجی و در واقع مهمترین بخش سخنانش میگوید که سرزمین فرانکها منابع کافی برای انها را ندارد و در شهر شاهان اورشلیم هم لذت و هم نعمت فراوان وجود خواهد داشت.

به این ترتیب معلوم میشود که فرانکها هم زمانی قوم محبوب و برگزیده خدا بوده اند و جهاد در راه "آزادی" اورشلیم به جز آمرزش گناهان می‌توانسته آنها را از  ثروت و امکانات شرق نیز بهره مند کند.

در پس این گفته های آشکار، اندیشه های دیگر او از جمله در چهارچوب رقابت های قدرت در آن روز اروپا و تلاش برای اتحاد جهان کاتولیک با تحریک به دست اندازی به ثروت های شرق نهفته است تا از این طریق کاهش نبردهای بی پایان شهسواران فئودال و کشتار و غارت ها و تبدیل راهزنان به جهادگران و ...را تحقق بخشید که خود گفتار دیگریست.

یادآوری میکنیم که جنگهای صلیبی نه فقط علیه مسلمانان و یهودیان که علیه ساکنان معتقد به ادیان ابتدایی تر اروپای شمالی یا پاگانها، مسیحیان ارتدکس در اروپا و غرب آسیا نیز بود و انان نیز از خشونت بی اندازه صلیبیون درامان نماندند.

با وجود گذشت سده ها هنوز چنین نگاه و روشی را که جهادگران صلیبی در پیش گرفتند نمیتوان پیوسته به تاریخ دانست. شرق همچنان همآوردی تاریخی و دارای هویت تمدنی و منابع بیشتر باقی مانده است تا جایی که شکست عثمانی در جنگ جهانی اول پیروزی صلیبیون فرض میشود و بسیاری از نویسندگان و اندیشمندان سابقا خجالت زده از پیروزی اتحاد شوروی در جنگ دوم جهانی با اندوه و شرمی کمتر پنهان از دو دهه پیش دلایل شکست "تراژیک" آلمان نازی را در کنفرانس ها و سخنرانی های دانشگاهی جستجو میکنند.

به این ترتیب در آنچه به گفتگوی امروز ما مربوط است، میتوان تکامل طرح خام فرانسوی که در جستجوی دولتی از یهودیان شرقی بود به پروژه پردازش یافته انگلیسی در اوایل قرن نوزدهم را از همان اولین جنگ صلیبی دنبال کرد. اعلامیه بالفور در سال ۱۹۱۷ که انرا سرآغاز ایجاد دولت یهود میدانند چنانکه دیدیم همان پروژه پیشنهادی لرد اشلی در ۱۸۳۲ میباشد.

میتوان گفت آنچه ایجاد کلونی در این منطقه رو به نشیب در چند سده گذشته را پروژه ای هوشمندانه میکند همان واقعیت‌هایی است که در آغاز هزاره پیش نیز مورد توجه پاپ و حکمرانان اروپا بوده است.  کشورهایی دارای منابع ثروت بسیار و در آن دوران بسیار پیشرفته تر از کشورهای اروپایی و دارای گذشته و فرهنگی پربارتر از ان دوران اروپا که برخی از شهرها و بنادر ان اشغال شد و کلونی‌های نظامي مختلفی نیز در مناطق اشغال نشده ان ایجاد شد.

انچنان که میبینیم گرایش بیشتر ایدیولوگهای غربی ارزیابی اوج و نشیب تمدنهاست و با همین نگرش بیم از سر برآوردن تمدنهای رو به نشیب داشته و دارند، نگرشی که نمیتوان انرا یکسر بی پایه دانست. با این دیدگاه آنها با تمدنی رو به نشیب ولی دارای منابع فراوان ثروت مواجه بودند که بدلایل ژئوپولیتیک به کنترل انگلستان یا فرانسه در نیامده بود. ضمن اینکه تسخیر مصر توسط ناپلئون و رویدادهای پس از ان در آغاز سده نوزدهم نشان دادند که کنترل دراز مدت این منطقه کار آسانی نخواهد بود.

ایجاد یک کلونی با جمعیتی متفاوت و متخاصم و درگیری‌های بی پایان می‌توانست سربلند کردن دوباره این منطقه پر از منابع ثروت را به تعویق بیندازد. بنابراین واکنش جو بایدن که می گوید حتی اگر اسراییل وجود نداشت ما خود بایستی انرا ایجاد میکردیم، سخن گفتن از چنین سیاستی است. سیاستی که براساس آن ایجاد کانونهای تشنج و درگیری یا کانونهای بر هم زننده روابط بازرگانی قدیمی به شکلهای مختلف در دیگر نقاط جهان و از جمله در خاورمیانه دنبال شده است.

در همان دورانی که انگلستان سیاست ایجاد یک کلونی انگلیسی با مهاجران اشکنازی را پیش از ترک رسمی این منطقه دنبال میکرد فرانسه نیز سیاست تشویق فرقه گرایی در لبنان را بر مبنای تقسیم ان کشور به شیعیان و اهل تسنن و مسیحیان را دنبال کرد و نتایج این فرقه گرایی را که بعنوان تشویق دمکراسی صورت گرفته است میتوان دید.

هر دوی این سیاستها در خاورمیانه پس از حمله امریکا به عراق و سوریه  با ایجاد پایگاههای نظامی در منطقه و تشویق اسلامگرایی سلفی با عناوینی چون القاعده و داعش در سوریه و عراق دنبال شده است . به جز کلونیزاسیون نظامی با جمعیت‌های نامتجانس چون دولت اسلامی، تجربه تفرقه افکنانه فرانسه در لبنان تقریبا به همان شکل در عراق تکرار شده است و آنچنانکه میبینیم آنچه در مقابل این کشور قرار دارد نه آنچنانکه میگویند دمکراسی که درگیری‌های خونبار در آینده است که میتواند توجیه گر حضور نظامیان خارجی در این کشور باشد.

اهمیت پروژه  اسراییل در همینجاست، پروژه ای که از طرفی تحولات اجتماعی در کشورهای منطقه را دچار اختلال کرد و از طرف دیگر طراحان و حامیان ان را به کشورهای ناظر و مداخله گر تبدیل کرد.

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 922  - 23 اسفند 1402                                اشتراک گذاری:

بازگشت