راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

افریقا با حمایت

چین و روسیه

دیگر زیر بار

استعار غرب نمی رود

ترجمه- مهران وکیلی

  

(مقاله "درباره امپریالیسم اتحادیه اروپا درآفریقا و سیاست توسعه نیافتگی" در تاریخ 17 فوریه 2023 به قلم "والنتین سیل[1]" در هفته نامه "عصر ما" ارگان مرکزی حزب کمونیست آلمان به چاپ رسیده است ــ مترجم)

 

از آغاز قرن پانزدهم میلادی قدرت های امپریالیستی اروپا، کشورهای آفریقایی را بها ستعمارخود درآورده و از آن پس، آفریقا را همچون حیاط خلوت خود میپندارند و این تفکر تا به امروز تغییر نکرده است. با این همه علیرغم افزایش "تلاشهای" اروپاییان به ویژه فرانسه و آلمان، اروپا در حال از دست دادن نفوذ خود در آفریقا است.

وزارت امور خارجه آلمان در 24 ژانویه از حساب انگلیسی زبان خوددر توییتی نوشت: «لاوروف وزیر خارجه روسیه برای دیدن پلنگ به آفریقا سفر نکرده است، اوآشکارا اعلام می کند که شرکای اوکراین می‌خواهند «همه چیز روسی را از بین ببرند». در این توییت به جای کلمه "پلنگ" از"ایموجی" "پلنگ" استفاده شده است. روز بعد، "ابا کالوندو"، سخنگوی دبیرکل اتحادیه آفریقا، در پاسخ خطاب به وزیر خارجه آلمان نوشت:«خانم "بربوک[2]" آیا شما برای دیدن حیوانات به کشورهای آفریقایی سفر می کنید؟ یا قاره آفریقا با مردم و حیواناتش برای شما یک موضوع خنده دار است؟».

این سخنان مضحک و کودکانه، که موجب پاسخ سخنگوی اتحادیه افریقا شد، ذهنیت استعماری اروپاییان را نشان داد. اصطلاح  "چماق مرد سفید پوست" به "چماق وزیر امور خارجه فمینیست سفیدپوست" تبدیل شده است، وگرنه همه چیز ثابت مانده و تغییری نکرده است. یعنی فقط اروپایی ها می توانند وحشی های غیرمتمدن جنوب مدیترانه را از جهل و فقر نجات دهند.

 

والتر رادنی[3]

 

والتر رادنی، مورخ اهل "گویان"، در اثر خود در سال 1972 با عنوان: "آفریقا - تاریخ توسعه نیافتگی"،دلایل فقر و توسعه نیافتگی آفریقا توسط قدرت های استعماری اروپایی رابررسی کرده است. رادنی ضد امپریالیست، ابتدا وضعیت توسعه اقتصادی آفریقا را پیش از استعمار اروپاییان مورد کنکاش قرار می دهد. او توضیح می دهد که چگونه نژادپرستی در اروپا به منظور دفاع از منافع استعماری به وجود آمد و سپس نقش استثمار آفریقا در انباشت سرمایهدر اروپا را تحلیل می کند. او این دروغ را که آفریقا نیز از استعمار سود برده است، رارد می کند. رادنی شرح می دهد که زیرساخت‌های ساخته شده توسط قدرت‌های استعماری منحصراً برای انتقال مواد خام از داخل آفریقا به بنادر ساحلی مورد استفاده قرارمی‌گرفته است.

این سیاست تا به امروز تغییراساسی نیافته و پیامدهای ویرانگری بر جای گذاشته است. زیرساختهای توسعه نیافته، تبدیل به مانعی بزرگ برای توسعه صنایع و همچنین دشوارتر شدن تجارت داخلی بین کشورهای آفریقایی شده است.تجارت داخلی تنها حدود 15 درصد از کل حجم تجارت کشورهای عضو اتحادیه آفریقا را تشکیل می دهد. اتحادیه آفریقا خواهان تغییر این وضعیت است. طبق برنامه اتحادیه آفریقا، قرار است تا سال 2063 تمام پایتخت های این قاره با حمل و نقل ریلی سریع السیر به یکدیگر متصل شوند. برای این پروژه بزرگ، اتحادیه آفریقا در درجه اول به کمک های جمهوری خلق چین متکی است. تا پایان سال 2021، شرکت های چینی بیش از 6000 کیلومتراز این مسیرها را احداث نموده اند.

 

ناپدید شدن نفوذ اتحادیه اروپا

 

این مثال تنها یکی از نمونه های متعددی است که نشان می دهد چگونه نفوذ اتحادیه اروپا در آفریقا و به همراه آن کنترل بر مستعمرات سابق در حال کاهش است. یکی از واکنش ها به همکاری چین با آفریقا، پروژه"ابتکار دروازه جهانی[4]" است. در چارچوب این طرح، کمیسیون اتحادیه اروپا برنامه شش ساله ای را از سال 2021 راه اندازی کرد. بروکسل قصد سرمایه گذاری 300 میلیاردیورویی در این پروژه را دارد. این مبلغ ازپروژه هایی که پیش از این برنامه ریزی شده ولی به انجام نرسیده بودند، بدست آمده است. "اورسولا فوندر لاین"، رئیس کمیسیون اتحادیه اروپا هنگام ارائه این برنامه گفت: "ما سرمایه گذاری های هوشمند را در زیرساخت های با کیفیت بالا، که منطبق بر بالاترین استانداردهای اجتماعی و زیست محیطی و ارزش های ما می باشد را به اجرا در خواهیم آورد". در وبسایت "ابتکار دروازه جهانی" این پروژه بدین گونه معرفی شده است:

این پروژه بر اساس یک مدل اروپایی مبتنی بر پیوندهای دراز مدت قابل اعتماد میان کشورها طراحی شده است و با «منافع و ارزش های اتحادیه اروپا»، حاکمیت قانون، حقوق بشر، هنجارها و استانداردهای بین‌المللی همخوانی دارد.

"منافع و ارزش های اتحادیه اروپا" در آفریقا به خوبی شناخته شده اند - به ویژه منافع بورژوازی فرانسه.قتل "توماس سانکارا"[5]، رئیس جمهور بورکینافاسو در 15 اکتبر 1987، که به احتمال زیاد به تحریک دولت "فرانسوا میتران"(رئیس جمهور وقت فرانسه) انجام شد، همچنان در اروپا مخفی مانده ولی در آفریقا فراموش نشده است. سه ماه قبل از ترور، "سانکارا" از کشورهای آفریقایی خواسته بود که در برابر دیکته های بانک جهانی و صندوق بین المللی پول تسلیم نشوند و پرداخت بدهی ها را متوقف کنند. همچنین 9 نوامبر 2004 روزی فراموش نشدنی برای مردم آفریقاست. در این روزتک تیراندازان فرانسوی در "آبیجان"، بزرگترین شهر ساحل عاج، 57 نفر را به گلوله بستند. کشته شدگان به همراه هزاران نفر دیگر، از ترس اینکه ارتش فرانسه علیه رئیس جمهورشان "لوران گباگبو"[6] کودتا کند، یک زنجیره انسانی در اطراف کاخ ریاست جمهوری این کشور تشکیل داده بودند.

موقعیت فرانسه به عنوان یک قدرت بزرگ، علاوه بر زرادخانه سلاح های هسته ای و کرسی دائمی آن در شورای امنیت سازمان ملل، عمدتاً مبتنی بر کنترل مستعمرات سابق خود در غرب و مرکز آفریقاست. بیش از 1100 کنسرن فرانسوی با 2100 شرکت تابعهآنها در آفریقا فعال می باشند. بریتانیا و ایالات متحده نیز مبالغ زیادی در آفریقا سرمایه گذاری کرده اند. کنترل آفریقا بوسیله فرانسه همراه با مشت آهنین است: دولت فرانسه، از طریق «توافقنامه‌ها»، از حقوق اولیه برای همه منابع طبیعی «کشورهای شریک» خود و دسترسی ممتاز به قراردادهای دولتی برخوردار است. در ازای آن، فرانسه به کمپرادورهای محلی خدمات نظامی ارائه می‌کند و آنها رادر برابر کودتا محافظت می کند. فرانسه دارای پایگاه های نظامی دائمی در جیبوتی، ساحل عاج، سنگال و گابن است. با فرانک "سی اف آ [7]" پاریس سیاست پولی و ارزی بنین، بورکینافاسو، ساحل عاج، گینه بیسائو، مالی، نیجر، سنگال، توگو و همچنین گینه استوایی، گابن، کامرون، جمهوری کنگو، چاد و جمهوری آفریقای مرکزیرا کنترل می‌کند. این کشورها 50 درصد از ذخایر ارزی خود را به بانک مرکزی فرانسه می پردازند. فرانک آفریقا به طور استوار با یورو پیوند خورده است و کاهش ارزش پول "فرانک سی اف آ"به منظور رقابت بین المللی غیرممکن است. در مناطق با فرانک "سی اف آ" ارزش شرکت های فرانسوی دو برابر بیشتر از "کشور "مادر" است.

در 20 سال گذشته، انتقاد از این انقیاد رساتر و بلندتر شده است. "معمر قذافی" به عنوان رئیس اتحادیه آفریقا، اقدامات مشخصی را برای جایگزینی فرانک "سی اف آ" با واحد پول مشترک آفریقایی اتخاذ نمود. او پروژه ایجاد یک بانک سرمایه گذاری آفریقایی مستقر در "سرت"  لیبی، یک صندوق پولی در"یائونده" کامرون و یک بانک مرکزی در "ابوجا" نیجریه را در نظر داشت. اندکی پس از شروع شورش در لیبی در سال 2011، دولت فرانسه از این طرح ها مطلع گردید. سیدنی بلومنتال، مشاور نزدیک هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه وقت ایالات متحده، در ایمیلی در 2 آوریل 2011 به رئیس خود نوشت: «افسران اطلاعاتی فرانسه این طرح را اندکی پس از شروع شورش فعلی کشف کردند و این یکی از عواملی بود که بر تصمیم"نیکلا سارکوزی"(رئیس جمهور وقت فرانسه) برای یک حمله نظامی به لیبی تأثیر گذاشت". اینیکی از ایمیل هایی است که در میان بیش از 30000 ایمیل کلینتون، توسط ویکی لیکس منتشر شده است. بلومنتال حتی واضح‌تر توضیح می دهد که: ازجمله انگیزه های مداخله سارکوزی، «نگرانی‌های مشاورانش ازبرنامه‌های بلندمدت قذافی برای حذف فرانسه به عنوان قدرت مسلط در آفریقای فرانسوی زبان» بود.

به رغم حمایت50 میلیونیورویی قذافی، از کمپین انتخاباتی نیکلا سارکوزی در سال 2007، گفته می شود که او حکم قتل رهبر انقلاب لیبی را صادر نمود. حمله نظامی فرانسه و ناتو در لیبی منجر به فروش انبوه تسلیحات لیبی به ساحل عاج شد که مشکل تروریسم اسلام گرا را در آنجا تشدید کرد و همین به نوبه خود، بهانه لازم را برای دخالت نظامی فرانسه درآن کشور در سال 2013 فراهم کرد.

در پایان سال 2019، امانوئل ماکرون، رئیس‌جمهور فرانسه اعلام کرد که فرانک "سی اف آ"  را با ارز جدیدی به نام «اکو» جایگزین خواهد کرد و این ارز نیز پیوندی استوار با یوروخواهد داشت.

در سال 2021 ، اعضای سازمان "سوروی [8]" که علیه استعمار نو فرانسه مبارزه می کنند، مجموعه ای تحت عنوان "امپراتوری که نمی خواهد بمیرد[9]"،منتشر کردند که کنایه به حکومت فرانسه بود. آنها در این مجموعه، این امپراتوری را به سه مرحله تقسیم می کنند. اولین مرحله مربوط به سال های 1969 تا 1995 است که سیاست های این کشور براساس دسترسی به مواد خام برای انحصارات فرانسوی متمرکز بود.پس از پایان جنگ سرد، یعنی از سال 1995 تا 2010، ایالات متحده و بریتانیا نفوذ خود را گسترش دادند و از آن پس غرب و مرکز آفریقا یک منطقه بسته و منزوی برای فرانسه نبود و قدرت استعماری سابق مجبور بود رقابت اقتصادی بیشتری را متحمل شود.در مرحله سومکه از سال 2010آغاز می شود، مرحله ای است که فرانسه به طور فزاینده ای به مداخلات نظامی متکی بود - برای مثال، مداخله در جنگ داخلی ساحل عاج تا سال 2011، و سپس در سال 2013.

 

آلمان

 

آلمان جوان در ابتدا خود را بر جنوب آفریقا متمرکز نمود تا بر سر راه فرانسه و ایالات متحده قرار نگیرد.این کشور در دوران آپارتاید روابط نزدیکی با آفریقای جنوبی برقرار نمود.در ابتدا، سیاست آلمان در آفریقا با خطوطی که توسط جامعه اروپا در سال 1975 در توافقنامه لومه[10] و اتحادیه اروپا در سال 2000 در توافقنامه "کوتونو[11]" تدوین شده بود، همسو بود.از اواسط دهه 2000، سیاست آلمان در آفریقا مستقل تر شده است.

این موضوع برای نخستین باردر سال 2006 آشکار شد و آن زمانی بودکه دولت آلمان 780 سرباز را به عنوان بخشی از ماموریت اتحادیه اروپا به جمهوری دموکراتیک کنگو فرستاد.هدف این ماموریت به طور رسمی، تضمین "انتخابات آزاد" ولی در واقع هدف دسترسی به مواد خام و اولیه این کشور بود. در بررسی های یکی از پژوهشگران صلح به نام "پیتر استروتینسکی"، آلمان برای به چنگ آوردن امتیازات جدید به هیج وجه قصد عقب نشینی در برابر فرانسه و بلژیک را نداشته است. استقرار در کنگو، نخستین ماموریت نظامی ارتش آلمان در آفریقا نبود، ولی بزرگترین گام نظامی این کشورتا آن زمان بود.

امروزه علاوه بر جنوب آفریقا، کشورهایی مانندرواندا و مراکش و مناطقی چون شاخ آفریقا و غرب این قاره نیز، در کانون توجه منافع امپریالیسم آلمان قرار دارند. سال 2013 آلمان تعداد بیشتری از نظامیان و سربازان خود رادر کشور مالی مستقر کرد. دولت تا 1400 پرسنل نظامی آلمانی را به عنوان بخشی از مأموریت سازمان ملل به مالی منتقل کرد. ماموریت رسمی حمایت از دولت مالی در اجرای توافقنامه صلح با جدایی طلبان طوارق در شمال و بازگرداندن اقتدار به دولت مرکزی بود. افزون براین، شرکت در یک دورهآ موزشی نظامی توسط اتحادیه اروپا و "ماموریت مدیریت بحران غیرنظامی" در ساحل مالی نیز جزئی از این ماموریت بود.

"نیکولاس بوسه" به تاریخ 23 ماه مه 2022 در روزنامه "فرانکفورت آلگماینه سایتونگ" به مناسبت سفر اولاف شولتز صدراعظم آلمان به آفریقا نوشت: «اگرچه آلمان خود زمانی یک قدرت استعماری بود، اما با کمال میل حاضر است که دیگر کشورهای غربی، به ویژه فرانسه را در اولویت قرار دهد». از آنجایی که دولت آلمان قصد رهبری اروپا را دارد، تلاش های سیستماتیکی رابرای گسترش نفوذ اقتصادی، سیاسی و نظامی خود در آفریقا انجام می دهد.

 

آفریقا دیگر نمی خواهد "بهبود" پیدا کند

 

این تلاش ها روز بروز کم ثمرتر می شوند. در ماه مه 2022، دولت انتقالی"مالی" دو «توافقنامه دفاعی» با فرانسه را بی درنگ فسخ کرد.آخرین سربازان فرانسوی در اواسط ماه اوت این کشور را ترک کردند. در نوامبر، رئیس‌جمهور"آسیمی گویتا" همه سازمان‌های غیردولتی تحت حمایت فرانسه را از فعالیت در مالی منع نمود. او پیش از این نیزدسترسی به رسانه های فرانسوی را مسدود کرده بود. ارتش آلمان نیز دیگر در آنجا مورد استقبال قرار نمی گیرد. تمدید ماموریت آنها تا ماه مه 2024 تا حد زیادی به دلیل سفر "بربوک" وزیر امور خارجه آلمان به "مالی" بود. وی خواهان جلوگیری از «نفوذ بیشتر روسیه» و بدنبال بدست آوردن یک کرسی غیردائم در شورای امنیت سازمان ملل می باشد.

اعتماد به نفس جدید "مالی" در درجه اول ازتکیه این کشوربه شرکای جدیدی مانند روسیه و چین و همچنین ایران ناشی می شود. وجه اشتراک این کشورها چیست؟ آنها به جای دولت ها، کشورها را به رسمیت می شناسند و در امور داخلی آنها دخالت نمی کنند.

این اعتماد به نفس مسری است و می توان بازتاب آن را در توییتی که از "سویابا کالوندو"، سخنگوی دبیرکل اتحادیه آفریقا (که در ابتدای این مقاله) نقل شد و همچنین از خودداری 18 کشور آفریقایی از محکوم کردن روسیه به دلیل ورود به اوکراین مشاهده کرد. از دیگر نشانه های این اعتماد به نفس، گردهمایی اخیر دولت‌های انتقالی مالی، بورکینافاسو و گینه است. این کشورها برای تشکیل یک فدراسیون گرد هم آمدند وآشکار است که چه اندیشه ای در سر دارند. آنها والتر رادنی را خوانده اند و به توماس سانکارا گوش داده اند.

 


 

[1] Valentin Zill

[2]Annalena Baerbock

[3] Walter Rodney

[4] Global Gateway Initiative

[5] Thomas Sankara

[6] Laurent Gbagbo

[7] CFA

[8]Survie

[9]L’Empire qui ne veut pas mourir. Une histoire de la Françafrique

[10] Lomé

[11]Cotonou

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 874  - 24 اسفند1401

                                اشتراک گذاری:

بازگشت