گفتگوی همه جانبه با رهبر حزب آلترناتیو آلمان م. فرهمند |
در هفتههای اخیر، پوشش خبری رسانهها درباره انتخابات جاری آلمان بر روی «مداخله» میلیاردر آمریکایی، ایلان ماسک، متمرکز بوده است. ماسک از طریق پلتفرم خود، X، و در مصاحبه اش با روزنامه Die Welt چاپ آلمان و اخیراً مصاحبه زندهای با آلیس وایدل، رهبر حزب راستگرای AfD، "آلترناتیو برای آلمان"، خود را بهعنوان یک حامی این حزب معرفی کرده است. با این حال، نه اظهارات ماسک و نه این مصاحبه محتوای قابلتوجهی نداشتند و بیشتر تمرکز جنجالی رسانه ها بر روی آن موجب جلب توجه شهروندان شد. به عبارت دیگر تنها کسانی که از این وضعیت سود بردند و میبرند، خود حزب AfD است که با این جنجال توجه رسانهای مورد نظر خود را جلب کرده است. در این گفتوگو، موضوعات مختلفی از جمله مهاجرت، آزادی بیان، و سیاست تامین انرژی مطرح شدند. اما در بیشتر موارد، بحثها سطحی و بدون تعامل جدی بودند. ماسک و وایدل بیشتر به بیان شعارهای سیاسی و دیدگاههای کلی پرداختند. یکی از نکات جالب این بود که وایدل در ظاهر به نظرات مثبت ماسک درباره انرژیهای تجدیدپذیر توجه نشان داد و حتی با او در مورد تولید اتومبیل های الکتريکی موافقت کرد، در حالی که حزب او در مورد انرژی پاک معمولاً مواضع متفاوتی دارد و حتی خود وایدل در مصاحبه اش با نشریه اینترنتی Nius در تاریخ 23 دسامبر سال گذشته اتومبیل الکتریکی و مشخصا اتومبیل تسلا را "غیر عملی، (از نظر اقتصادی) بیفایده و ناتکمیل" خواند و گفت: "هیچکس مایل به داشتن یک اتومبیل الکتریکی در گاراژ خانه اش نیست." البته این بیشتر نشاندهنده کاراکتر یک سیاستمدار و بویژه از نوع پوپولیست آن است که بسته به شرایط اظهار نظر میکند. این که هر دو مخالف ادامه جنگ اوکراین هستند، بسیار مثبت است ولی نباید فراموش کرد که حزب AfD یک بال دیگر هم دارد و آن بالی است که مدافع ناتو و سیاستهایش است، بالی که در حزب از قدرت کمی برخوردار نیست. نکته جالب در گفتگوی این دو نفر به اصطلاح جنجال "هیتلر" بود، آنجا که وایدل در بخشی از گفتوگو، ادعا کرد که آدولف هیتلر در واقع یک "سوسیالیست و کمونیست" بوده است. البته بسیاری به این ادعا خندیدند و جدی نگرفتند ولی در واقع این ادعا یکی از هسته های اصلی دیدگاه گروههای راستگرای به اصطلاح آزادیخواه یا لیبرتِر است. طبیعی است که این اصطلاح هیچ پایه تاریخی ندارد. این ادعا برای ایجاد جنجال و جلب توجه رسانهها مطرح شد و مورد استقبال ماسک هم قرار گرفت. ولی موضوع چیست؟ آیا این ادعا فقط یک شوخی بیمزه است و بس و آن را مثل بسیاری از ادعاهای از این دست نباید جدی گرفت؟ جواب به این سوال منفی است چرا که هم ایلان ماسک و هم آلیس وایدل، اگر بخواهیم از چارچوبهای کلاسیک سیاسی استفاده کنیم، در دسته راستگرایان آزادیخواه یا راست لیبرتِر قرار میگیرند. این جریان سیاسی تا کنون در آلمان عمدتاً ناشناخته و حاشیهای بوده است. برای راستگرایان آزادیخواه، که آزادی را در رهایی اقتصاد از "چنگ" دولت میدانند، دولت یک دشمن است و هرچه که تحت کنترل دولت است باید از دستش خارج شود: هرچه دولت بزرگتر باشد کمونیسم یا حداقل سوسیالیسم حاکم است. بر اساس این "منطق"، نازیها و طبیعتاً هیتلر "کمونیست" بودند چرا که کارخانجات و مراکز تولید را همگی به انحصار دولت درآوردند و یا میخواستند که درآورند. البته موضوع فقط این نیست راستگراهای آلمان و بویژه فاشیستهای آلمان سعی میکنند که با کمونیست خواندن هیتلر چند هدف را با یک تیر بزنند، از جمله پاک کردن صورت مسئله یعنی تاریخ گذشته از اذهان و قطع ارتباط دسته بندیهایشان با این تاریخ گذشته و بویژه با نام هیتلر. ولی واقعا چرا؟ این مرد که تمام آرزوها و رؤیاهای سرمایهداری آلمان را برآورده کرد: به عنوان اولین اقدامش ممنوع کردن حزب کمونیست آلمان و قلع و قمع اعضا و هواداران آن بود، اتحادیههای کارگری را نابود کرد، کار اجباری که سود سرشار به جیب سرمایه داران ریخت را عادی سازی و قانونی کرد، یک جنگ تهاجمی را آغاز کرد که هدفش به قول خودش در سخنرانی معروفش در مقابل نمایندگان صنایع آلمان که از آنها خواست که اگر به کمک کنند "بلشویسم و روسیه را یکبار برای همیشه نابود خواهد کرد" و غیره... موضوع اینجاست که برخی از میلیاردرها و از آنجمله ایلان ماسک که در دولت ترامپ همراه با ویوک راماسوامی مسئولیت وزارتخانه جدید "بهره وری دولت" را به عهده دارد بر این اعتقاد هستند که بوروکراسی دولتی و"هزینه های اضافی"را بایستی کاهش داد، در واقع منظور کاهش بودجه های دولت و کوتاه کردن بیشتر دست آن بویژه در اقتصاد است که در مورد این وزارتخانه یعنی کاهش 2 تریلیون دلاری بودجه دولت تا سال 2026. هم ایلان ماسک و هم آلیس وایدل مدافع سیاستهای نئولیبرالی هستند و نقش دولت را از جمله فقط در کنترل شهروندان و تأمین بودجه نظامی خلاصه میکنند، که مالیات دهندگان آن را تامین میکنند و کماکان بایستی تامین کنند. به همین دلیل هم بود که ماسک و وایدل در این گفتگو و یا "نمایش تبلیغاتی برای هر دو طرف" در هر زمینه ای به سرعت به توافق میرسیدند. در مجموع میتوان گفت که مصاحبه به جای ارائه بحثهای عمیق یا روشنگرانه، بیشتر جنبه نمایشی داشت. هرچند موضوعاتی چون آموزش، جنگ اوکراین، و سیاست رسانهای مهم هستند، اما این گفتوگو نه به تحلیل جدی آنها پرداخت و نه چیزی به این مباحث افزود. به نظر میرسد هدف اصلی، تبلیغ و تقویت روایتهای به اصطلاح جناح راست لیبرتِر و تاکید بر کوتاه کردن دست دولت از اقتصاد بود. جالب اینجاست که بویژه بر این نکته در برنامه حزب AfD تاکید شده ولی در آلمان با تاکید بر مشکل مهاجرت و مهاجرین که بیشتر بحث جنجالی است و نه ریشه یابی و پرده برداری از علت مهاجرت، به صورت پوپولیستی سعی در جمع آوری آرا میشود چرا که تعداد افرادی که آگاهانه و با شناخت و پس از خواندن برنامه احزاب در انتخابات شرکت میکنند، متاسفانه بالا نیست. آنچه که مسلم است اینست که بر اساس آمار رسمی در چند سال گذشته وضعیت اقتصادی مردم در آلمان به صورت اسفناکی بدتر شده، مردم سیاستمداران و نه گردانندگان پشت صحنه را میبینند، حاضر به تامین مالی جنگ اوکراین نیستند، سایه جنگ را بالای سر خود میبینند و متوجه شده اند که دوران شکوفایی اقتصادی با وارد کردن انرژی ارزان از روسیه گذشته و در این امر سیاستمدارانی که نه برای مردم آلمان بلکه بر طبق سیاستهای ایالات متحده انجام وظیفه میکنند را مقصر اصلی میدانند و خواهان برکناری اشان هستند. در این شرایط است که در دام شعارهای پوپولیستی احزاب راستگرا میافتند.
|