راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سرمقاله 949

حکومت اراده غلبه بر بلبشوی

سیاست داخلی و خارجی را ندارد

  

سران اتحادیه اروپا که پس از روی کار امدن دونالد ترامپ در آمریکا موقعیت و آینده خود را نامطمئن می بینند، سیاست تشدید فشار به ایران را در پیش گرفته اند. آنان بدینوسیله می خواهند نقشی برای خود در آینده ایران و مذاکرات احتمالی ایران با ترامپ بدست آورند. شکست های سنگین جنگی اوکراین و نابود شدن سرمایه گذاری های اروپا و آمریکا در جنگ نیابتی اوکراین علیه روسیه و برباد رفتن آرزوهای آنان برای تکه تکه کردن و چنگ انداختن به منابع مواد خام و نفت و گاز روسیه، همانقدر در این تشدید فشار به ایران نقش دارد که شکست ها و سیاست خارجی و داخلی و منطقه ای نامنسجم و بلبشوی حاکمیتی و تصمیم گیری در ایران.

دو گروه در داخل ایران در این وضع نقش دارند. گروه اول غربگرایان داخلی هستند که جهان را از دریچه منافع آمریکا و اروپا و غرب نگاه می کنند نه از زاویه منافع ملی ایران. درواقع برای آنها منافع ملی ایران همان منافع سرمایه داری تجاری بعنوان کارگزار غرب در ایران است. از نظر این گروه هرکشوری که غرب با آن دشمن باشد، ایران هم باید با آن دشمن باشد. هرکشوری که غرب بپسندد ایران هم باید با آن دوست شود. اگر غرب با چین و روسیه دشمنی دارد پس ایران هم باید چین ستیزی و روسیه ستیزی پیش بگیرد. باید برای چند میلیون دلار سرمایه گذاری خارجی آلمان و فرانسه هرگونه امتیازی داد ولی با سرمایه گذاری ۴۰۰ میلیارد دلاری چین در ایران مخالفت کرد. یا روابط خود را با روسیه و اوراسیا که دروازه های خود را بر روی صادرات کالاهای ایران باز کرده اند خراب کرد چون آمریکا چنین می پسندد. نمونه تاثیر مخرب این نگاه شیفته وار به غرب را در سیاست های عباس اخوندی وزیر راه اسبق دیدیم که به گفته بروجردی رئیس وقت کمیسیون سیاست خارجی مجلس مانع از تصویب قرارداد نوسازی راه آهن ایران توسط چین شد. قراردادی که اگر 8 سال پیش منعقد شده بود تا به امروز کل شبکه راه آهن ایران گسترش یافته، نوسازی و برقی شده بود.

برای این گروه چارچوب مذاکره با اروپا و آمریکا نه برای حفظ منافع ملی و دفاع از ایرانی مستقل، بلکه در چارچوب منافع آمریکا و اروپا در رقابت آنها با روسیه و چین مطرح است و ابایی از آن ندارد که ایران ابزار جنگ نیابتی اقتصادی و اگر لازم شد نظامی غرب علیه این کشورها شود. این در حالیست که رابطه ایران با روسیه و چین ضامن استقلال ایران است، علاوه براینکه بخش مهمی از رفاه جهانی نه تنها در ایران بلکه در غرب وابسته به رابطه با چین است. اگر یک روز واردات یک تریلیون دلاری آمریکا و اروپا از چین قطع شود تورم به پنجاه برابر و سطح زندگی در این کشورها به یک دهم کنونی سقوط خواهد کرد.

گروه دوم کسانی هستند که گفتگو و مذاکره با آمریکا و اروپا را خیانت و نشانه ضعف و بقول خودشان "وادادگی" تلقی می کنند. اتفاقا ادعاهای این گروه دوم دقیقا متکی بر اظهارات و دیدگاه های گروه اول است و توجیه خود را از آنان می گیرند. به همین دلیل به گروه اول میدان می دهند تا در رسانه ها و مطبوعات و صدا و سیما دیدگاه های خود را مطرح کنند و در مردم نفوذ دهند تا با استناد به سخنان مغایر منافع ملی آنان با هرگونه مذاکره و گفتگو مخالفت کنند. بدینسان این گروه بنوبه خود مانع از عمق یافتن درک مردم از منافع ملی می شود و آنان را میان دو گزینه مذاکره از موضع ضعف و وابستگی، یا عدم مذاکره و گفتگو معلق می گذارد. و از آنجا که عدم گفتگو را هیچ عقل سلیمی نمی پذیرد بدینسان موضع گروه اول را تقویت می کنند. اینان ضمنا بدلیل آنکه با سیستم اقتصادی و نظام سیاسی چین و روسیه مخالفند و آن را "کمونیستی" می دانند با ناآگاه گذاشتن مردم درباره واقعیت این کشورها و با موضع گیری های مبهم و نامشخص و اشارات دوپهلو درباره روابط ایران با چین و روسیه توپ گل به گروه اول پاس می دهند.

در این شرایط تشخیص سره از ناسره نه تنها برای عموم مردم بلکه برای همه مدافعان منافع ملی ایران دشوار شده است. معلوم نیست آنکس که از مذاکره با اروپا و امریکا دفاع می کند از موضع منافع ملی ایران هوادار مذاکره است یا از موضع شیفتگی نسبت به غرب و تبدیل کردن ایران به ابزار نیابتی منافع غرب علیه روسیه و چین. و آنکه مخالف مذاکره در شرایط کنونی است نگران افتادن سرنوشت مذاکره بدست شیفتگان به غرب و به خطر افتادن استقلال و امنیت کشور است یا اساسا با هرگونه گفتگو اگر هدایتش در دست او نباشد و به سود او تمام نشود مخالف است.

مردم ایران در اکثریت سنگین خود یقینا خواهان رعایت منافع کشور هستند و از باج دادن بیهوده به بیگانگان و قدرت های جهانی، هرکشوری که باشد، پشتیبانی نمی کنند. به همین دلیل شفافیت در سیاست خارجی و مداخله دادن مردم و نظر آنان، گفتگوی صریح وانتقال روشن درخواست های اروپا و آمریکا از مقامات ایران به مردم ضامن جمع شدن آنان در پشت یک سیاست خارجی مستقل و متکی بر منافع ملی است. پنهانکاری در سیاست خارجی فقط موجب ادامه وضع کنونی و سردرگمی بیشتر مردم در تشخیص شیوه درست تامین منافع کشور خواهد شد.

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 949  -  7 آذر 1403                                اشتراک گذاری:

بازگشت