احسان طبری به قلم احمد شاملو |
احمد شاملو: نخستین بار که احسان طبری را دیدم. در کمیته ولایتی حزب توده ی بابل بود...تفریبا همه ما دانش اموزان دبیرستان شاهپور. پس از پایان کار مدرسه به حزب می رفتیم که جلسات کتاب خوانی و بحث و سخنرانی بود و باید نوشت که کلاسهای مفید و اموزنده ای بود وبسا چیزها که ازاین جلسات اموختیم. در یکی از همین جلسات بود که احسان طبری را دیدم... جوانی بلند بالا. خوش رو وخوش بیان و جذاب..... سخنوری شیرین گفتارکه شنونده را تسخیر می کرد. قرار بود روزنامه صفا به عنوان ارگان حزب توده ی مازندران و زیر نظر احسان انتشار یابد.... احسان به چند تنی از ما تکلیف نوشتن مطالبی برای روزنامه کرد. اولین مقاله ای که نوشتم با استفاده از شعر"نشنیده ای که زیر چناری کدوبنی..." بود... احسان مقاله را که خواند با صراحتی تمام گفت: چه شعر قشنگی را انتخاب کردی ولی چه بسیار پرت و نا مربوط مطلب را پروراندی... دمق شدم و صدایم در نیامد که گفت : - حالا لازم نیست که بلافاصله رو ترش کنی. باید یاد بگیری که عیب کارت را بنماید... و انگاه با حوصله ی یک معلم دلسوز به راهنمایی پرداخت و ان مقاله را چنان که می خواست پرورانید و به چاپ سپرد و از ان پس همیشه و در هر شرایطی معلم و راهنما و راهگشای من بود ... تا انجا که من میدانم. یعنی درواقع از سال 1322 تا 1327 که نخستین دربدری های این دوره شروع شد و سپس تا سال 1332 که مزه تلخ اوارگی های بعد از 28 مرداد را چشیدم. احسان طبری به عنوان فیلسوف. نویسنده، پژوهنده، منتقد، نوساز و نوپرداز زبان فارسی به ویژه در روزنامه نگاری نقشی داشت که مانند آنرا در صد سال اخیر- دست کم - من نمی شناسم. بزرگانی چون طالبوف، صوراسرافیل، کاظم زاده ایرانشهر، دهخدا، صادق هدایت و ده ها تن از راه مطبوعات وابسته به حزب توده که در سال هایی که برشمردم از گسترده ترین و مردمی ترین نشریه های زبان فارسی بودند که به خوانندگان، بویژه جوانان آنروزی معرفی شدند و اگر درستی این نکته را بپذیریم، ناگزیر باید به این مطلب نیز توجه کنیم که بدون اگاهی، روشن بینی و پیگیری - همین سه واژه نیز خود پرداخته ان دورانند- مردی که یا خود بر سر این مطبوعات بود و یا از دور بر آنها نظاره می کرد...چنین پدیده ای روی نمی داد... اما کار احسان طبری به این رده مختصر نمی شود... به کمک و گاه به اصرار او بود که گویندگان و سرایندگانی چون نیما یوشیج و سازندگانی چون پرویزمحمود و یا از جوانترها، باغچه بان، ناصحی، حنانه، گلسرخی... از پرده انجمن ها و گروهای کوچک دوستانه بیرون آمدند و نام و کارشان بر زبان ها افتاد. باز احسان و تنها او بود که کسانی چون ابراهیم گلستان، منصورشکی، پرویزداریوش را که خود در این مسیر بودند به پی جویی بیشترادبیات امریکایی تشویق کرد. نام هایی چون اشتاین بک، فاست، درایز، ارنست همینگوی... نخستین بار از راه اعضا و یا دوستاران حزب توده و به پشتیبانی شخص طبری در نوشته های فارسی شناخته شدند و هم او بود که ویژگی های هنری این نویسندگان را نشان داد. اگاهی شگفت انگیز احسان طبری به زبان های فرانسه، انگلیسی و عربی و دیرتر روسی و المانی، البته با پشتوانه، میدانی در اختیارش می نهاد که بیشتر خود او می توانست در آن تک تازی کند. به تر جمه ی دلپذیر و استادانه "برنای تیره پشت" اثر مایاکوفسکی. نگاه کنید. انگاه خواهید دانست که من در باره ی چه انسانی حرف میزنم... آنهم در سالهای بیست، یعنی زمانی که بیش از هفتاد درصد مردم امروزی ایران هنوز به دنیا نیامده بودند.
تلگرام راه توده:
|