راه توده                                                                                                                                                        بازگشت

 

 

تجربه 28 مرداد           ف. م. جوانشیر

 

فصل سوم

 

خود غلط بود آنچه

مصدق

درباره امریکا می پنداشت

 

 

ت – اقتصاد بدون نفت

    مصدق از سفر طولانی خود به آمریکا نتیجه گرفت که "مساعی او در جلب موافقت دیگران" تاکنون بی نتیجه بوده و مساله نفت به این زودی ها حل شدنی نیست.

    مصدق در گزارش خود به مجلس اعلام داشت:

    "مگر نفت در این چهل سال عایداتی به ما داده است؟ در مدت چهل سال عایدات 110 میلیون لیره بوده و این عایدات اغلب به دستور دهندگان وجه مصرف شده و از جمله صرف خرید اسلحه. ما باید بگوییم مثل افغانستان و سایر دول اروپا نفت نداریم، از مخارج بکاهیم بر عایدات بیافزاییم، ملت تحمل کند تا طوق بندگی و رقیت را به گردن نگذارد.[1]"

    اقتصاد بدون نفت که مصدق در آذرماه 1330 اندیشه آن را به میان آورد چهارماه بعد – در فروردین ماه 1331 به سیاست رسمی دولت بدل شد. در این چهارماه مصدق یک بار دیگر آزموده را آزمود و با هیات آمریکایی- گارنر - از بانک بین المللی مذاکره کرد. ولی مسلم شد که همه این هیات ها در اصل یک پیشنهاد دارند:

 

    لغو قانون ملی شدن نفت و انعقاد قرارداد امتیازی نوین.

 

    اعلام شعار اقتصاد بدون نفت در واقع به معنای اعلام شکست این سیاست جبهه ملی و دولت مصدق بود که ملی شدن نفت را در چارچوب همکاری با امپریالیسم آمریکا ممکن می شمرد.

    شادروان حسین فاطمی این واقعیت را با مصرعی از سعدی بیان کرد:

خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم[2].

 

    شعارنوین "اقتصاد بدون نفت" منطقا" آرایش نوینی از قوای طبقاتی به وجود می آورد. طبقات و قشرهای اجتماعی که به بوی کباب و افزایش سریع درآمد نفت و بهره گیری فوری از آن دور مصدق جمع شده بودند ممکن نبود با اقتصاد بدون نفت موافق باشند. این اقتصاد فقط می توانست به طبقات زحمتکش و متوسط جامعه تکیه کند. به علاوه این اقتصاد وقتی می توانست موفق باشد و حمایت مردم را جلب کند که مردم مطمئن شوند که راهی برای بهره برداری ملی از منابع نفت موجود نیست.

متاسفانه مصدق در این مورد همان اشتباهی را مرتکب شد که در موقع پذیرش شعارملی شدن نفت مرتکب شده بود:

جهش در شعار، درجا در استراتژی.

 

    مصدق همان طوری که می خواست نفت را به کمک آمریکا  و به اتکای طبقات دارا ملی کند، اقتصاد بدون نفت را هم می خواست با کمک آمریکا و همان طبقات اجرا کند. باورکردنی نیست ولی واقعیت است. او پس از بازگشت از آمریکا، همان وقتی که به نتیجه رسیده بود با کمک آمریکا ملی کردن نفت ممکن نیست از ترومن خواسته بود که به او کمک کند تا بتواند مدتی بدون نفت زندگی کند.

    مصدق می گوید:

    "از نظراقتصادی به ترومن عرض کردم: آقا بودجه ما 300 تا 400 میلیون کسر دارد. شما چطور تصور می کنید ملتی که این قدر بودجه اش کسر دارد می تواند امنیت و نظامات را حفظ کند؟  ترومن حرف مرا تصدیق کرد{!!}[3]"

    در واقع ترومن حرف مصدق را تصدیق نکرده بلکه تاکید کرده بود که راه چاره دست کشیدن از ملی شدن نفت و واگذاری امتیاز به انحصارات آمریکایی و یا کنسرسیومی از انحصارات بین المللی است. منتها این مطالب به  زبان دیپلماتیک بیان شده بود که مصدق نمی خواست به روی خود بیاورد. او امید داشت که آمریکا در برابر وثیقه نفت مبلغی ارز به ایران وام بدهد. از جمله بانک بین الملللی 25 میلیون دلار، اصل چهار "بلاعوض" 23  میلیون دلار و صندوق بین المللی پول 8 میلیون دلار و غیره. اما در عمل این "کمک" ها انجام نشد. بانک وام 25 میلیون دلاری را نداد. و اصل چهار اعتبار خود را صرف تدارک توطئه کرد و انحصارات آمریکایی با همکاری سرمایه داران بزرگ ایرانی مبالغ کلانی ارز از کشور خارج کردند. موافق آمار رسمی در همان نخستین سال حکومت مصدق، بازرگانی ایران و آمریکا 1375 میلیون ریال (برابر 42 میلیون دلار) کسری داشت. در حالی که در همان سال اصل چهار فقط 500 هزار دلار ارز وارد کشور کرده و بیشتر در املاک شاه خرج کرده بود. در سال های 31 و 32 نیز کسری بازرگانی ایران و آمریکا به زیان ایران ادامه یافت و آمریکا به مراتب بیش از ارزی که از طریق اصل چهار به ایران "هدیه" می کرد از ایران ارز می برد. (به نمودار بازرگانی ایران و آمریکا در این کتاب توجه کنید).

 سال های بعد یک باند قاچاقچی ارز کشف شد و ثابت گردید که سرمایه داران ایرانی با کمک دلالان آمریکایی در سال های 1331 تا 1332 مبلغ صد میلیون دلار نیز ارز قاچاق از کشور خارج کرده اند:

  "بازرگانان، نمایندگان مجلس و سنا در این امر دخالت داشتند.[4]"

به عبارت دیگر درست زمانی که مصدق برای 8 میلیون دلار پیش ترومن التماس می کرد دلالان آمریکایی 40 میلیون و صدمیلیون می بردند و تازه مقامات وزارت خارجه آمریکا و صدای آمریکا تاکید می کردند:

    "مالیات دهندگان آمریکایی متحیرند که اگر انگلستان و ایران نمی توانند قرارداد عادلانه ای با هم بسته و از منابع سرشار نفت منصفانه استفاده کنند، چرا آن ها جریمه آن را بپردازند.[5] "

    این حرف سخیف و توهین آمیز بعدها چندین بار از زبان مقامات رسمی آمریکایی و از جمله رئیس جمهور آمریکا نیز شنیده شد.

    سرمایه داران و ملاکین ایران نیز شعار اقتصاد بدون نفت را با اعتراض و خشم استقبال کردند و در برابر آن جبهه گرفتند. مصدق برای پیشبرد سیاست خود اوراق قرضه ملی را که مدت ها صحبتش بود منتشر کرد. ولی سرمایه داران بزرگ عملا" آن را تحریم کردند. در جلسه اتحادیه بازرگانان تهران که بلافاصله پس از ابراز یاس مصدق از حل مساله نفت و اعلام انتشار اوراق قرضه منتشر شده بود، بهبهانی -  یکی از بازرگانان بزرگ وارد کننده گفت:

  "وظیفه بازرگانان از پیشرفت اموراقتصادی که در اثر گرفتاری دولت در کار نفت دچار وقفه گردیده مایوس شده است...[6] "

    دکتر علی امینی وزیر کابینه کودتای 28 مرداد و عاقد قرارداد کنسرسیوم که در آن زمان در کابینه مصدق وزیر اقتصاد ملی بود ظاهرا" اصرار می کرد که آقایان بازرگانان کمک کنند ولی پاسخ همه آنان سربالا بود.

    به این ترتیب مصدق با اعلام شعار "اقتصاد بدون نفت" بخشی از هواداران خود را که به امید بهره گیری از درآمد نفت از او پشتیبانی می کردند از دست داد. این بخش به سوی همکاری با نیروهای ارتجاعی متمایل گردید. ولی مصدق از اعلام و انجام اقداماتی که می توانست از طرف توده ها پایگاه او را گسترش دهد سرباز زد. برعکس بار اقتصاد بدون نفت را از طریق افزایش مالیات های غیرمستقیم و تشدید تورم به دوش زحمتکشان گذاشت و لذا مواضع خود را در میان آنان نیز تا حدود زیادی تضعیف کرد.

  حزب توده ایران به وضع دشوار دولت مصدق که حاضر به سازش در ملی کردن نفت نشده بود با تفاهم برخورد کرد. کمیته مرکزی حزب توده ایران در تاریخ 27 دی ماه 1330 نامه سرگشاده ای خطاب به آقای دکتر مصدق نخست وزیر نوشت. در این نامه از وجود بحران اقتصادی و پولی ابراز نگرانی شده، علل پیدایش بحران ذکر شده و در پایان پیشنهادهای روشنی ابراز شده است. حزب توده ایران در نامه خود توضیح می دهد که عمال انگلیس و مزدوران آمریکا این طور وانمود می کنند که بحران کنونی نتیجه ملی شدن صنایع نفت است. آن ها:

"بحران کنونی را اولا" خیلی بزرگ تر از آنچه است جلوه می دهند و ثانیا" با تمام قوا در تشدید آن می کوشند.[7] "

    کمیته مرکزی حزب توده ایران علت بحران را در سیاست غلط دولت در مورد نفت، بازرگانی خارجی و سیاست داخلی می داند و توضیح می دهد که می شد نفت را به مشتریان دیگر غیر از انحصارات امپریالیستی فروخت. نیازی نیست که در ابتدای کار از ارقام بزرگ شروع کنیم:

    "اگر درابتدای کار صنایع نفت ما فقط 4 میلیون تن نفت استخراج و تصفیه کند که یک میلیون تن آن در داخله مصرف شده و فقط برای سه میلیون تن نفت تصفیه شده مشتری داشته باشد خواهیم توانست... مجموعا" 260 میلیون تومان درآمد کسب کنیم که هم مخارج صنایع نفت را تامین می کند و هم معادل حق السهم سابق سود می دهد.[8] "

    حزب توده ایران بازرگانی خارجی کشور و غارتی را که محافل امپریالیستی از این راه مرتکب می شوند دقیقا" و با ارقام و اعداد نشان می داد و درعین حال متذکر می شد که تبعیت از سیاست محافل امپریالیستی موجب می شود که:

    "وضع کنونی ادامه یابد. پیشنهادات کشورهای لهستان و مجارستان و چکسلواکی در مورد عقد قرارداد تجارتی براساس پایاپای ماه ها به تعویق انداخته شده و در راه توسعه روابط تجارتی پایاپای با اتحاد شوروی که پرنفع ترین و طبیعی ترین قراردادها برای تولید کنندگان و بازرگانان ایرانی و مورد علاقه بسیار شدید آن هاست هر روز سنگ تازه ای انداخته می شود.[9] "

حزب توده ایران متذکر می شد:

"آقای دکتر مصدق! اوضاع کنونی جهان وضع بسیار مناسبی برای کشور ما به وجود آورده است. با این شرایط بین المللی و با آمادگی ملت ایران به هر گونه فداکاری می توان هر مشکلی را از میان برداشت.

    دولت شما با انجام اقدامات زیر که فوری ترین مطالبات مردم ایران است
می تواند اعتماد ملت ایران را برای خرید اوراق قرضه جلب کند..."

    پیشنهادهای حزب توده ایران به شرح زیر بود:

1. طرد کلیه مستشاران آمریکایی از ارتش و ادارات.

2. برچیدن کلیه سازمان های اقتصادی و جاسوسی استعمارگران انگلیسی و
  آمریکایی یعنی بانک انگلیس،اداره اصل چهارم ترومن و سایر موسسات نظیر آن.

3- قطع مذاکره با امپریالیست های آمریکایی در مورد گرفتن وام از آن ها.

4. اقدام فوری برای انعقاد قرارداد فروش نفت به مشتریانی که با احترام به حاکمیت ملی، خریدار نفت هستند.[10] "

    این نامه سرگشاده نشانه بازگشتی بود به سیاست پیش از 23 تیرکه طی چند ماه زمینه آن رفته رفته در رهبری حزب فراهم آمد. در این نامه حزب توده ایران به پیداکردن زبان مشترک با مصدق و ایجاد زمینه برای اتحاد نیروهای ضد امپریالیستی علاقه بیشتری نشان می داد. به عبارت دیگر می کوشید تا پلی را که حزب ما قبل از 23 تیر به زحمت بسته و عمال خرابکار استعمار آن را شکسته بودند، از نو بنا کند.

    متاسفانه این بار هم ندای حزب توده ایران انعکاس مساعدی نیافت. جبهه ملی و به ویژه جناح راست آن پیشنهادات حزب توده ایران را تصور ناپذیر دانستند. آقایان گمان می کردند که طرد مستشاران آمریکایی و برچیدن اصل چهار – لانه جاسوسی امپریالیسم آمریکا که ستاد کودتای 28  مرداد شد -  امری باورنکردنی و گناهی مافوق تصور بشری است.

   دو مطلب را هم در ارتباط با نامه سرگشاده حزب توده ایران باید روشن کنیم. یکی روش حزب توده ایران در قبال قرضه ملی و دیگری فروش نفت به مشتریان جدید و از جمله به ویژه کشورهای سوسیالیستی و اصولا" جای کشورهای سوسیالیستی در اقتصاد ملی آن روز ایران. در هر دو مورد محافل خرابکار و دشمنان اتحاد نیروهای ضدامپریالیستی – برخی آشکارا و برخی با ماسک ماورای انقلابی و ماورای چپ – تبلیغات گسترده ای علیه حزب ما و کشورهای سوسیالیستی کرده اند.

    در مورد اوراق قرضه ملی، چنان که اسناد آن را ارائه دادیم حزب توده ایران نخستین سازمان سیاسی است که ضرورت پذیرش تعهد مالی را مطرح ساخت و از مردم دعوت کرد که برای جلوگیری از مضیقه مالی دولت به آن کمک کنند. توده مردم زحمتکش هم این دعوت را پذیرفتند ولی متاسفانه مصدق از آن لحظه مناسب (خرداد و تیرماه 1330) استفاده نکرد و قرضه ملی را وقتی منتشر ساخت که بسیاری از اقشار زحمتکش مردم نسبت به قاطعیت و استعداد او در حل مساله ملی کردن نفت دچار نگرانی و تردید شده بودند. علی رغم این تاخیر باز هم این حزب توده ایران بود که در دوران بحرانی آمادگی خود را به کمک و فداکاری اعلام داشت و به مصدق نشان داد که چگونه می تواند اعتماد ملت را برای خرید اوراق قرضه جلب کند. متاسفانه این توصیه ها هم پذیرفته نشد. قرضه ملی را حزب توده ایران دچار شکست نکرد سرمایه داران و ملاکین دچار شکست کردند.

    مهم تر از قرضه ملی، موضوع فروش نفت به مشتریان تازه است. قرضه ملی اگر به فرض مورد تایید کامل همه قشرها هم قرار می گرفت چاره درد نمی بود. توده مردم ایران فقیرتر از آنند که بتوانند مبالغ قابل توجهی به دولت قرض بدهند. حتی سرمایه داران ملی ایران نیز سرمایه بزرگی نداشتند. پول پیش سرمایه داران بزرگ و ملاکین بود که خود را در ظاهر هوادار مصدق معرفی می کردند و در واقع از پشت خنجر می زدند و ارز قاچاق می کردند.

 چاره واقعی درد عبارت بود از گشودن راه فروش نفت. مصدق نتوانست در این زمینه موفقیت زیادی پیدا کند زیرا امید اصلی او به امپریالیسم آمریکا بود و نمی خواست و نمی توانست کاری کند که مورد خشم آمریکا قرارگیرد. فروش آزاد نفت و به طریق اولی فروش نفت به کشورهای سوسیالیستی با این سیاست و با تعهدات دولت ایران در قبال دولت آمریکا تناقض آشکار داشت.

 جریان تلاش کشورهای سوسیالیستی برای خرید نفت ایران و مخالفت محافل امپریالیستی با این امر – که دولت مصدق به تبعیت از اینان حاضر به فروش نفت نشد – بدین قرار است.

  اصل ملی شدن نفت که در 24 اسفند 29 در مجلس شورا و در 29 اسفند در مجلس سنا به تصویب رسید یک اصل کلی بود و چگونگی ملی شدن صنایع نفت را مشخص نمی کرد. به این دلیل در صفحات پیش گفتیم که کمیسیون مخصوص نفت به ریاست مصدق قانون "ترتیب اجرای ملی شدن صنعت نفت" را مرکب از 9 ماده تدوین کرد که مصدق تصویب آن را شرط نخست وزیری خود قرارداد و در نهم اردیبهشت ماه 1330 به تصویب مجلس رسانید. ماده هفتم این قانون تصریح می کند که مشتریان سابق شرکت نفت انگلیس هر مقدار نفتی را که طی سه سال قبل از ملی شدن از آن شرکت خریداری کرده اند می توانند از این به بعد هم خریداری کنند." برای مازاد آن مقادیر در صورت تساوی شرایط در خرید حق تقدم خواهند داشت[11]"

    مصدق با این ماده قانونی دست خود را در انتخاب مشتری بسته بود. موافق این ماده اتحاد شوروی حق خرید نفت نداشت زیرا مشتری سابق نبود و از میان کشورهای اروپای شرقی هم فقط چکسلواکی و لهستان که از مشتریان سابق شرکت نفت انگلیس بودند می توانستند تقاضای خرید کنند.

 هر دو کشور: هم لهستان و هم چکسلواکی بلافاصله به مقامات مسئول دولت ایران مراجعه کرده آمادگی خود را برای خرید نفت و استفاده از این ماده قانونی اعلام داشتند. آن ها اطلاع دادند که آماده اند همان مقدار نفتی را که تا قبل از ملی شدن از شرکت سابق می خریدند مستقیما" از ایران بخرند و آماده اند که از حق تقدم خود برای خرید مقادیر بیشتر نفت استفاده نمایند.

    دولت مصدق مدت ها درباره دریافت پیشنهاد از طرف کشورهای سوسیالیستی مطلقا" سکوت کرد. در شهریور ماه 1330 سخنگوی رسمی دولت (دکتر فاطمی) در برابر این سوال:

    "اگر دولت لهستان و یا هر دولت شرقی دیگر تقاضای خرید نفت کند خواهند فروخت یا نه؟ سکوت کرد.[12] "

    این مقام رسمی یک ماه بعد در مصاحبه دیگری گفت:

    "درباره فروش نفت به لهستان هنوز تصمیمی اتخاذ نشده است.[13] "

    سه ماه بعد سخنگوی دولت مصدق سرانجام تایید کرد:

"کاردار سفارت چکسلواکی با آقای پیرنیا معاون وزارت دارایی ملاقات کرد و راجع به قرارداد خرید و فروش نفت ایران به دولت چکسلواکی مذاکرات لازم به عمل آورد.

  کاردار سفارت چکسلواکی اظهارداشت که دولت چکسلواکی از خریداران سابق نفت می باشد. قرارشد برای عقد قرارداد بین دو دولت برای فروش نفت هر چه زودتر هیاتی از طرف دولت چکسلواکی وارد تهران شود.[14]"

    سخنگوی سفارت چکسلواکی در توضیح موضع دولت متبوع خود به خبرنگار "باختر امروز" گفت:

    "پیشنهاد دولت چکسلواکی برای خرید نفت از ایران چند ماه قبل به ایران تسلیم شده است.[15] "

  "سخنگوی سفارت چکسلواکی گفت که خود دولت چکسلواکی کلیه تعهدات حمل و نقل را عهده دار خواهد شد و از این بابت از تهدیدات شرکت سابق ابدا" نگرانی به خود راه نخواهد داد.[16] "

    دولت چکسلواکی از آن پس نیز تقاضای خود را بارها تجدید کرد. ولی جوابی نشنید. علاوه بر چکسلواکی، لهستان نیز از مشتریان سابق شرکت نفت بود و اولین دولتی بود که تقاضای خرید مستقیم نفت به دولت ایران داده ماه ها صبر کرد و بالاخره در 11 دی ماه 1330 سفارت لهستان در تهران رسما" "گله کرد" که به تقاضای دولت متبوع او ترتیب اثر داده نمی شود. وزیر مختار لهستان در تهران تقاضای دولت خود را دنبال کرد و در اول خرداد 1331 باز هم در وزارت اقتصاد ملی حضور یافت و با دکتر مفخم سرپرست وزارت اقتصاد ملی مصدق ملاقات و مذاکره کرد و تاکید نمود که از لحاظ نفت کش و بیمه و غیره اشکالی در میان نیست. ولی بازهم به تقاضای او ترتیب اثر داده نشد.[17] چند ماه بعد نام دکتر مفخم در فهرست اسامی کسانی که قصد کودتا علیه دولت مصدق داشتند بیرون آمد.

    فواد روحانی که در زمان حکومت مصدق از همان آغاز دست اندر کار مسایل نفت بود و از طرف مصدق بارها به ماموریت رفت و پس از کودتای 28 مرداد مقام حساسی در شرکت ملی نفت ایران پیدا کرد و به این ترتیب از افراد مطلع است که درباره پیشنهادهای کشورهای سوسیالیستی می نویسد:

    "پیشنهادهایی هم از طرف دولت های بعضی ممالک اروپای شرقی یعنی لهستان و چکسلواکی و مجارستان رسیده بود که در مورد آن ها تهدید انگلیسی ها تاثیری نداشت و پیشنهاد دهندگان اظهارکرده بودند که وسیله حمل و نقل را خود فراهم خواهند کرد. با این حال نسبت به این پیشنهادها دولت ایران دست به دست می کرد ... در تاریخ 11 دی ماه دولت لهستان از ایران گله کرد که ترتیب اثری به پیشنهادش نداده اند.

    ... در اواسط بهمن ماه جراید آمریکا با اشاره به قراردادی که دولت ایران با مجارستان منعقد نموده بود نوشتند که از قرار معلوم قصد دولت ایران به انجام معاملات نفتی با کشورهای پشت پرده آهنین جدی است. ولی اضافه کردند که دولت مجارستان به علت نداشتن نفت کش عملا" نمی تواند از ایران نفت بخرد.[18] "

    کشورهای سوسیالیستی به طور رسمی تاکید می کردند که وسایل حمل و نقل را خودشان تهیه خواهند کرد اما جراید آمریکا می نوشتند که آن ها نفت کش ندارند! صدای آمریکا نوشته جراید آمریکا را می خواند و روزنامه های مزدور آمریکایی در تهران آن را تکرار می کردند تا علت اصلی عدم فروش نفت به کشورهای سوسیالیستی پوشیده بماند.

    در سال 1331 زمانی که دولت مصدق به تقاضاهای مکرر و مستقیم دولت های سوسیالیستی درباره خرید نفت پاسخ سربالا می داد و امروز و فردا می کرد، دولت لهستان متوجه امکان غیرمستقیمی شد که برای خرید نفت ایران پدید آمده بود. این دولت بلافاصله اقدام کرد. اما محافل امپریالیستی این امکان را نیز از میان بردند.

    توضیح این که محافل اقتصادی ایتالیایی به خرید نفت ایران ابراز علاقه می کردند و حاضر به معامله بودند اما دولت ایتالیا از ورود نفت ایران به داخل خاک ایتالیا جلوگیری می کرد. در نتیجه نفتی که ایتالیایی ها موفق می شدند از ایران خریداری کنند در بنادر ایتالیا انبار می شد و بازاری برای فروش نداشت. این دشواری به خصوص برای شرکت سوپر ایتالیایی پیش آمد. این شرکت امیدوار بود که نفت ایران را در ایتالیا و یا برخی دیگر از کشورهای اروپایی بفروشد. نخستین کشتی این شرکت به نام میرییلا روز اول بهمن 1331 مقدار 5000 تن نفت از ایران به مقصد ایتالیا بارگیری کرد و سپس چند کشتی دیگر ایتالیایی مقادیری نفت به ایتالیا حمل کردند.اما این نفت در بندر ماند. دولت ایتالیا پروانه ورود نفت ایران را به داخل ایتالیا صادر نکرد:

    "در مورد معاملاتی که با خریداران ایتالیا صورت گرفت هر چند دادگاه های ایتالیا رای به نفع شرکت سابق صادر ننمودند ولی دولت ایتالیا خودرا ناچار می دید که با نظر دولت انگلستان مخالفت نکند. و به همین علت برای ورود نفت ایران به ایتالیا پروانه صادر نمی کرد.[19]"

    دولت های سوسیالیستی که متوجه دشواری فروش نفت ایران در ایتالیا بودند و
می دانستند که این نفت در بندرگاه می ماند با شرکت سوپر وارد مذاکره شدند که شاید این شرکت حاضر شود نفت ایران را به آن ها بفروشد. خبر مذاکرات میان لهستان و شرکت سوپر در مطبوعات ایران انتشاریافت.

    "باختر امروز" به نقل از خبرگزاری یوگسلاوی نوشت:

   " بین ایتالیا، ایران و لهستان قرار داد نفت بسته شده است. نفت میر ییلا پس از تصفیه به لهستان برده خواهد شد. [20]"

    متاسفانه تلاش کشورهای سوسیالیستی که نفت ایران را لااقل از دست دوم و به طور غیر مستقیم خریداری کنند، با شکست مواجه شد. شرکت سوپر ظاهرا" مخالفتی نداشت که نفت انبار شده در بندر را به لهستان بفروشد ولی دست های قوی تر انحصارات امپر یالیستی نفت و دولت های امپریالیستی جلو انجام معامله را گرفت.

        با وجود این همه علاقه مندی و تلاشی که کشورهای سوسیالیستی برای خرید نفت ایران داشتند و به کار می بردند به چه دلیل دولت مصدق از معامله با آن ها سرباز می زد؟ این پرسش دو پاسخ دارد. یکی پاسخ رسمی ولی غیرواقعی یعنی بهانه و دیگری پاسخ واقعی که هنوز هم هیچ مقام رسمی دولت مصدق و این همه مدعیان هواداری از مصدق حاضر به بیان آن نشده اند.

       پاسخ رسمی و یا بهانه عدم فروش نفت به کشورهای سوسیالیستی در آغاز کار آن بود که قانون طرز اجرای ملی شدن راه معامله را مسدود کرده است.

       سخنگوی دولت می گفت:

            " همانطوری که پرسیدید چرا در خواست های چک و لهستان قبول نشده برای آن که ماده 7 راه را سد کرده است ."

       این ادعا البته بهانه ای بیش نبود زیرا چکسلواکی و لهستان از مشتریان سابق بودند و مشمول ماده 7 نمی شدند. به علاوه محدودیت این ماده بالاخره در 16 آذر ماه از میان رفت و دولت با انتشار یک آگهی رسمی و ارسال نامه های رسمی به سفارت خانه های مربوطه ضرب الاجل ده روزه ای برای مشتریان سابق قایل شد و پس از آن:

       " هیات مختلط طی نامه ای به نخست وزیر نوشت که ایران در فروش نفت به هر مشتری آزاد است.[21]"

      قاعدتا" از آن پس می بایست نفت را آزادانه به هر کشوری و از جمله کشوری سوسیالیستی فروخت. ولی تا پایان حکومت مصدق حتی یک قطره هم نفت به این کشورها فروخته نشد. علت چیست؟ در مقابل این پرسش منطقی مقامات مسئول دولت مصدق سکوت کردند و تا پایان نیز سکوت خود را نشکستند. هنوز هم از طرف مقامات رسمی و رهبران جبهه ملی که آن روزها مقام دولتی داشتند و دست اندر کار بودند و از واقعیت آگاه بودند علت حقیقی امتناع دولت مصدق از فروش نفت به کشورهای سوسیالیستی اعلام نشده و آقایان حاضر نشده اند واقعیت را به مردم بگویند. در عوض محافل ضد کمونیست و دشمنان همکاری ایران و کشورهای سوسیالیستی با آمادگی تمام میدان داری می کنند و با دروغ و تحریف می کوشند چنین وانمود سازند که گویا مصدق حاضر به فروش نفت بوده و کشورهای سوسیالیستی حاضر به خرید نشده اند.

        سم پاشی محافل ضد کمونیستی از زمان حکومت مصدق وجود داشت. آن ها همان زمان ادعاهای دروغ جراید آمریکا و صدای آمریکا را بزرگ کرده و پخش می کردند که کشورهای سوسیالیستی کشتی نفت کش ندارند و گویا نمی توانند نفت بخرند. و این مطالب را طوری می نوشتند که انگار نداشتن کشتی نفت کش- به فرض محال که صحیح باشد- جرم نابخشودنی و دلیل "مخالفت" کشورهای سوسیالیستی با جنبش ملی ایران است. اما در واقع اولا" نداشتن کشتی جرم نیست و ثانیا" این دشواری قابل حل بود. کشورهای سوسیالیستی امکان داشتند که وسایل حمل مقادیر قابل ملاحظه ای از نفت ایران را فراهم کنند. در طول زمان می شد راه حل های مناسب پیدا کرد، کشتی فراهم نمود و یا از راه های دیگری برای حمل نفت استفاده کرد. برای مقادیر کم در آغاز کار حتی از راه آهن می شد استفاده کرد و برای مقادیر بیشتر و همکاری دراز مدت از لوله کشی نفت.

   آیزنهاور رئیس جمهور آمریکا درست از همین می ترسید.

    ایدن در خاطراتش می نویسد:

    "به آیزنهاور گفتم:

      روس ها از منابع ایران نمی توانند استفاده کنند...

گفت:

    کارشناسان به او گفته اند که از آبادان تا قفقاز در دو سه سال می توان لوله نفت کشید. "

    بنابراین، ادعای این که عدم فروش نفت به کشورهای سوسیالیستی مربوط به فقدان وسایل حمل نفت بود، ادعای نادرستی است.

    در سال های اخیر که زیر حمایت ساواک میدان سم پاشی ضد کمونیستی فراخ تر شده بود، وابستگان به امپریالیسم و مرتدان جنبش ملی کار را به آنجا رسانیدند که ادعا کردند کشورهای سوسیالیستی همه چیز داشتند: هم پول، هم کشتی، هم لوله نفت ولی مخصوصا" و عمدا" نفت ایران را حتی به نصف قیمت هم نخریدند. متاسفانه حتی پس از پیروزی انقلاب هم محافل و عناصر معینی به این سم پاشی ادامه می دهند.

    به چه دلیل کشورهای سوسیالیستی به خودشان ضرر می زدند و نفت ایران را که آن همه مورد نیازشان بود نمی خریدند؟ به چه دلیل نمی خواستند در شرایط دشوار پس از جنگ که زیرفشار نوعی محاصره اقتصادی از جانب کشورهای امپریالیستی قرارداشتند، در جبهه تعیین کننده ای مانند نفت محاصره را بشکنند؟ پس تئوری "آب های گرم" کجا رفت؟

    طبیعی است که برای این ادعای مسخره حتی شبه دلیلی هم نمی توان یافت. آنچه دستاویز محافل ضد کمونیستی قرار گرفته اظهاراتی است که چند مرتد و تفاله جنبش از "سفیر رومانی" ذکر کرده و سرود یاد مستان داده اند که گویا سفیر رومانی به آیت الله کاشانی گفته است که "کشورهای سوسیالیستی نیازی به نفت ندارند زیرا خود به اندازه کافی نفت دارند!!"

  کسانی که آماده پذیرش و انتشار تبلیغات ضد کشورهای سوسیالیستی و خرابکاری در مناسبات ایران و این کشورها هستند، این دروغ مرتدان را با کمال میل پذیرفته و تمام استدلال و نظریه و حتی سیاست و مشی خود را روی آن بنا کرده و از خود نپرسیده اند که اولا" به سفیر رومانی چه مربوط بود که از طرف سایر کشورهای سوسیالیستی اظهار نظر کند، کاشانی چه مقامی داشت که کشورهای سوسیالیستی لازم دیدند "امتناع" خود را از خرید نفت به او خبر دهند؟ و سفیر رومانی چگونه دروغ به این بزرگی گفت که "کشورهای سوسیالیستی به اندازه کافی نفت دارند" در حالی که به جز شوروی و رومانی سایر کشورهای سوسیالیستی یک قطره هم نفت ندارند؟

    هرانسان جوینده حقیقت موظف بود که این پرسش ها و نظایر آن را برای خود مطرح کند و دنبال حقیقت برود ولی محافل آماده پذیرش سم ضد کمونیستی، دنبال حقیقت نرفتند و هنوز هم از قول "سفیر رومانی" چه چیزها که نمی نویسند.

ببینیم حقیقت چیست.

    حقیقت این است که وزیر مختار رومانی ماموریتی برای ابلاغ امتناع کشورهای سوسیالیستی از خرید نفت نداشته و ضمن صحبت عادی با کاشانی برخلاف آنچه می گویند پشتیبانی دولت رومانی را از جنبش ملی ایران اعلام کرده، از ملی شدن نفت ایران دفاع کرده و آمادگی دولت متبوع خود و کشورهای سوسیالیستی را به همکاری با ایران در عرصه نفت ابراز داشته است.

    برای این که چهره زشت مرتدانی که لاشخورهای ضد کمونیست را با تلاش شبانه روزی خود تغذیه می کنند و در پیش پای آنان چراغ نگاه می دارند بهتر افشا شود ما عین خبری را که در این باره روزنامه های تهران منتشر کرده اند با وجود طولانی بودن آن می آوریم.

    موضوع از این جا آغاز می شود که از رومانی وزیر مختار جدیدی به ایران  می آید و برای آشنایی با مقامات ایرانی و ابراز مراتب دوستی و مودت به دیدار مصدق، وزیر خارجه، و سایر مقامات و از جمله به دیدار آیت الله کاشانی می رود. در این ملاقات وزیر مختار و کاشانی با هم صحبت می کنند. اعلامیه رسمی و یا خبر رسمی از این صحبت و مطالبی که گفته شده منتشر نمی شود اما خبرنگاری یادداشتی از صحبت برداشته که طبعا" جملات و کلمات آن دقیق نیست ولی موضع و نظر وزیر مختار رومانی در آ ن دقیقا" روشن است.    

       روزنامه کیهان یادداشت های خبرنگار " پ.ان.پ " را از این صحبت به شرح زیر آورده است:

       " وزیر مختار عقب ماندگی ایران را از نفوذ امپریالیسم دانست.

                  حضرت آیت الله گفت :

                - امپریالیسم ریشه کن خواهد شد. 

                 وزیر مختار گفت:

- اطمینان می دهم که ملت رومانی در همه حال دوست و پشتیبان ایران می باشد و من یقین دارم که ایران در صورت ادامه مبارزه ای که آغاز کرده توفیق کامل خواهد یافت .

             حضرت آیت الله پرسیدند : 

         - نفت رومانی اکنون در چه حال است؟ 

          وزیر مختار گفت:

          - از پایان جنگ به این طرف مقدار تولید کم شده بود ولی چهار سال است که رو به ترقی است. اکنون سالی 7 میلیون تن است. و تمام آن بر خلاف سابق متعلق به خود ملت است.

          امپر یالیست ها می گفتند رومانی نمی تواند نفت خود را اداره کند اما ملت ما نشان داده است که این طور نیست.

         آیت الله کاشانی گفت: 

        - ملت ایران نیز همین وضع را داشته و حالا نفت را ملی کرده است. ما خواهیم توانست به خوبی اداره کنیم.

         وزیر مختارگفت:

        - ملت ایران باید مراقب دسیسه های امپریالیست ها باشد.

        آیت الله گفت: 

        - مطمئن باشید. ملت ما همواره بیدار است. با این که آمریکایی ها از سیاست انگلیسی ها پشتیبانی می کنند ما موفق خواهیم شد.

        وزیر مختار گفت:

       - پیروزی نهایی با مردمی است که در راه حقیقت مبارزه کنند. امیدوارم ملت ایران راهی را که در پیش گرفته ادامه دهد و به حفظ منافع خویش موفق گردد.

        آیت الله فرمودند:

        - ما کاملا" بیداریم. قوام فقط چهار روز سر کار ماند.

        وزیر مختار گفت:

       - ما هم از دور ناظر و از سقوط قوام خوشحال شدیم. به شما اطمینان می دهم که ملت ایران همیشه خوشحال خواهد شد.  

        در واقع فروش نفت به بلوک شرق مطرح شد.

       آیت الله گفت: 

- گویا اظهار شده که ایران با فروش نفت به بلوک شرق مخالف است. در صورتی که چنین نیست. ما اعلان دادیم که نفت خود را می فروشیم ولی با وجود این کسی از بلوک شرق برای خرید نیامد.

            وزیر مختار گفت:

      - من گمان می کنم چون بلوک شرق و بخصوص شوروی به مقدار زیاد نفت دارد اقدامی نکرده است. والا دولت شوروی هم طرفدار مبارزه مردم ایران است. من تصور می کنم که از بلوک شرق هم پیشنهادهایی رسیده بود.

    آیت الله گفت:

    - ما هم گفته ایم حاضریم.

وزیر مختار گفت:

    - ایران با کشورهای شرقی روابط تجاری دارد.

آیت الله:

    - البته روابط تجاری هست ولی ما می گوییم نفت بخرند.

وزیر مختار گفت:

    - البته از صفر نمی توان شروع کرد. با بسط بازرگانی مساله نفت هم حل خواهد شد.

 آیت الله:

    - نیاز آنان به نفت ایران بیش از نیاز ما به پول آن هاست.

وزیرمختارگفت:

   - شما مطمئن باشید که دولت های غربی هرگز به دولت های ضعیف کمک نمی کنند در صورتی که دولت های شرقی همیشه حاضر به همکاری هستند.

    در این موقع سفیر آمریکا وارد شد و وزیر مختار رومانی بی اعتنا از کنار او گذشت...[22] "

    چنین است متن خبری که یک خبرنگار خارجی یادداشت کرده و ترجمه آن در مطبوعات ایران درج شده است. هر خواننده بی غرض از خواندن این خبر درک می کند که وزیر مختار رومانی در این دیدار روی همکاری و پشتیبانی تاکید می کرده، ازامکان ملی شدن نفت ایران سخن می گفته و در مورد خرید نفت نیز اظهار می کرده است که "پیشنهادهایی داده شده ... روابط بازرگانی هست... با بسط بازرگانی مساله نفت هم حل خواهد شد، همیشه حاضر به همکاری هستیم و ..." خلاصه این قرارداد بازرگانی هست، پیشنهاد هست، اما اجرا نمی شود. با بسط بازرگانی امید است مساله حل شود!!

    تردیدی نیست که وزیر رومانی کم ترین حرفی درباره "امتناع" کشورهای سوسیالیستی از خرید نفت ایران نزده و جمله ای هم که مورد استناد ضد کمونیست های حرفه ای است به هیچ وجه آن معنا را نمی دهد.

   در بدترین حالت آنچه نوشته شده به این معناست که از میان کشورهای سوسیالیستی شوروی چون نفت دارد تقاضای خرید نکرده است و در واقع نیز اتحاد شوروی در آن روزها نه به خاطر این که نفت داشت یا نداشت بلکه به خاطر این که مصدق را بیش از آن زیر فشار امپریالیست ها نگذارد و بهانه به جنجال گران ندهد که "ای وای شوروی به آب های گرم رسید" با احتیاط عمل می کرد ولی چنان که وزیر مختار رومانی نیز گفته "همیشه حاضر به کمک" بود. در سال 1332 زمانی که مصدق به شدت در مضیقه بود و به شکستن محاصره نفتی علاقه جدی نشان می داد، دولت شوروی پیشنهاد خرید بنزین هواپیما به ایران داد به این حساب که صدور بنزین هواپیما نیاز به وسایل حمل دریایی ندارد و هواپیماهای حمل و نقل شوروی می توانند مستقیما" به حمل آن بپردازند. مصدق این پیشنهاد را هم رد کرد.

    علت واقعی این که مصدق جرات نکرد نفت به کشورهای سوسیالیستی بفروشد فشار مداومی بود که از طرف ارتجاع و امپریالیسم در داخل و خارج به او وارد می شد و تعهداتی بود که در قبال آمریکا داشت.

    مصدق تا پایان حکومت خود نتوانست بر این نیروی ارتجاعی و به گرایش های باطنی خود چیره گردد.

    بلافاصله که موضوع لغو محدودیت ماده 7 قانون اجرای ملی شدن و فروش آزادانه نفت مطرح شد صدای آمریکا به دخالت آشکار و تهدید دولت مصدق آغاز کرد و اعلام داشت:

    "فروش نفت به شوروی باعث تشدید نفوذ آن دولت در ایران خواهد شد.[23] "

    عمال دربار و امپریالیسم نیز در مجلس به صدا درآمدند. تیمورتاش وکیل مجلس گفت:

    "ماده 7 شان نزول داشت. خوب بود دکتر مصدق از روز اول می گفت که می خواهد به کمونیسم نزدیک شود.

    دکتر مصدق نباید به شوروی نفت بفروشد. ما باید سیر طبیعی خودمان یعنی دادن نفت به انگلستان را ادامه دهیم {!!}[24]"

    جمال امامی وکیل دیگر مجلس گفت:

    "انگلیسی ها پنجاه سال در این مملکت زحمت کشیده و تاسیساتی درست کرده اند ما چطور می توانیم به آن ها بگوییم که از نفت استفاده نکنید.[25] "

    موثرتر از همه فشارهایی که از همه طرف وارد می آمد تعهدی بود که دولت ایران در قبال دریافت "کمک" نظامی از آمریکا داشت. توضیح این که، پس از جنگ جهانی دوم آمریکا به فکر افتاد که به اتحاد شوروی و کشورهای دمکراسی توده ای فشار اقتصادی وارد آورد. قراردادهای مشترک تجاری میان دو کشور را به طور یک جانبه ای لغو کرد. در آغاز 1327 (مارس 1948) فهرستی تهیه کرد که به موجب آن صدور اکثر کالاها به شوروی قدغن می شد. در سال 1330 (1951) یعنی درست هم زمان با استقرار حکومت مصدق در ایران -  سنای  آمریکا اصلاحیه ای بر این فهرست افزود که به "اصلاحیه بتل" مشهور است. به موجب این اصلاحیه واگذاری اعتبار و پرداخت هر نوع کمک به دولت هایی که کالاهای استراتژیک به شوروی و دمکراسی توده ای بفروشند قدغن می شد. نفت از مهم ترین کالاهای استراتژیک بود.

    ایران از کشورهایی بود که از "کمک" های آمریکا برخوردار می شد و اگر می خواست به شوروی نفت بفروشد می بایست از این "کمک" ها چشم بپوشد و مصدق که پایه استراتژی خود را روی این "کمک" ها گذاشته بود نمی توانست با صدور نفت به شوروی و کشورهای سوسیالیستی اروپا موافقت کند.

    زمستان 1330 مدت قرارداد نظامی ایران و آمریکا به پایان رسید. مصدق می توانست آن را تجدید نکند. مدتی هم مقاومت کرد ولی بالاخره تسلیم شد. و در اسفند ماه قرارداد تجدید شد. فرمولی تهیه کردند که به موجب آن ایران از ورود به بلوک های نظامی غرب احتراز می کرد. که به جای خود با ارزش است ولی سایر تعهدات ناشی از قرارداد به جای خود باقی ماند.

    این واقعیت که جانب آمریکا "کمک" های نظامی خود را به ایران ادامه  داد و بر تعداد مستشاران نظامی اش در ایران افزود حاکی از آن است که مصدق نیز به نوبه خویش "قواعد بازی" را مراعات می کرده است. محافل آمریکایی در هر مورد که ضرور می دانستند از تذکر خشن تعهدات ایران امتناع نمی کردند. از جمله زمستان سال 1330 که احتمال فروش نفت به کشورهای سوسیالیستی قوت گرفته بود:

    "آمریکا به ایران اولتیماتوم داد که اگر دولت ایران به کشورهای دمکراسی توده ای و شوروی نفت بفروشد کمک آن دولت به ایران قطع خواهد شد. دلیل این امر قانون "امنیت متقابل" است که خاطر نشان می کند که آمریکا به کشورهایی که مواد جنگی به دولت های شوروی و اروپای شرقی می فروشند کمک نخواهد کرد.[26] "

    محافل رسمی دولتی ایران معمولا" انکار می کردند که به این گونه اولتیماتوم ها ترتیب اثر می دهند و ادعا می شد که گویا هیچ گونه تعهدی را در قبال آمریکا برعهده نگرفته اند. اما خود می دانستند که چنین نیست.

    نامه محرمانه که وزارت اقتصاد ملی خطاب به مصدق نوشته واقعیت امر را بیشتر روشن می کند:

    تاریخ 13-2-1332

    شماره 860-137

وزارت اقتصاد ملی

اداره آمار و مطالعات اقتصادی

محرمانه

جناب آقای نخست وزیر.

    معطوفا" به نامه محرمانه شماره 403022 مورخ 12-1-32 مراتب ذیل را به استحضار می رساند:

    در مورد گزارش محرمانه سفارت کبرای شاهنشاهی ایران در واشنگتن و رونوشت یادداشت وزارت امور خارجه آمریکا و ضمائم آن راجع به صورت موادی که به موجب قانون معاضدت در کنترل دفاع مشترک صدور آن ها به کشور شوروی و کشورهای دست نشانده آن ممنوع می باشد در این وزارت مطالعات به عمل آمده که به استحضار عالی می رساند:

1.                            بطورکلی معاملات این کشور با کشور شوروی و کشورهای دست نشانده آن به طریق قراردادهای تهاتری  که به امضای دولت رسیده است انجام می گیرد و فقط در این قراردادها ممکن است بعضی کالاهای منع شده وجود داشته باشد که روی آن هم عملا" تاکنون معامله انجام نگردیده است و فقط مقداری آهن قراضه صادر شده که صدور آن هم موجب تصویب نامه شماره 25532 مورخ 5-9-31 بعدا" ممنوع گردیده است.

2.                            تصمیم گرفته شد از این پس دقت کافی به عمل آید در قراردادهایی که بعدا" با این کشورها منعقد خواهد شد حتی المقدور از درج مواد ممنوعه در متن آن ها جلوگیری شود.

3.                            مقدار كالاهای صدوری كه به كشور شوروی و كشورهای دست نشانده آن احیانا" صادر می گردد در مقابل موجودی همان کالاها در کشورهای مزبور به حدی ناچیز است که اصولا" قابل توجه نمی باشد. مع ذلک در آینده سعی خواهد شد از صدور مقدار كم آن نیز جلوگیری به عمل آید.

وزیر اقتصاد می، دکتر اخوی.[27]"

     

  از این نامه رسمی آشکارا می توان دید:

    اولا"، در آغاز سال 32 هم دولت مصدق یادداشت هایی از وزارت خارجه آمریکا درباره جلوگیری از صدور "مواد ممنوعه" به شوروی و کشورهای سوسیالیستی که حتی آهن قراضه هم جزء آن بوده است دریافت می کرده:

    ثانیا"، وزارت خارجه آمریکا به قانون "امنیت متقابل" که دولت ایران متعهد به اجرای آن بوده استناد می کرده:

    ثالثا"، وزارت اقتصاد ایران موظف بوده است که جلو صدور این گونه کالاها را بگیرد و از این که در قراردادهای تهاتری با کشورهای سوسیالیستی برخی کالاها درج شده ولی عملا" روی آن معامله نشده معترض است و می گوید: از این پس حتی از درج آن ها جلوگیری خواهد شد:

    رابعا"، فقط مقداری آهن قراضه به شوروی صادر شده که ادامه آن هم طبق تصویب نامه قدغن شده است.

     از این نامه به روشنی دیده می شود که درج نفت در لیست کالاهای صادراتی ایران به کشورهای سوسیالیستی هنوز به هیچ وجه به معنای آمادگی واقعی برای فروش نفت نبوده و در این زمینه صدور تصویب نامه جداگانه هیات وزیران و کمیسیون نفت و غیره لازم بوده و

و اشاره وزیر اقتصاد هم دراین باره که "باید قرارداد جداگانه ای با کمیسیون نفت ببندید" دایر به این امر  است.

    لحن نامه و به کاربردن کلماتی نظیر "کشورهای دست نشانده شوروی" در مورد کشورهای سوسیالیستی نشانه ای است از جوی که در آن وزارت دستگاه حکومتی ایران حاکم بوده است.

    در خاتمه به یک سند از منابع شوروی اشاره می کنیم. انستیتوی "اقتصاد جهانی و مناسبات بین المللی" شوروی که از معتبرترین مراجع شوروی است در کتابی که برای تحلیل اوضاع بین المللی پس از جنگ منتشر کرده تصریح می کند قراردادهایی برای فروش نفت به کشورهای سوسیالیستی وجود داشته (همان چیزی که در برنامه وزارت اقتصاد هم به آن اشاره شده) ولی دولت مصدق بر اثر تهدید آمریکا از اجرای آن سرباز زده است[28].

    چنین بود ماجرای فروش نفت به کشورهای سوسیالیستی که عقیم ماند و اقتصاد ملی ایران به جای اتکا به نفت ملی شده عملا" به "اقتصاد بدون نفت" بدل شد. با این حال لازم است تاکید کنیم که کشورهای سوسیالیستی به رغم این روش نادرست دولت مصدق برای این که اقتصاد ملی ایران در قبال فشار محافل امپریالیستی پایداری کند از هیچ گونه کمکی که مقدور بود امتناع نکردند.

 

    در زمان مصدق بخش اعظم کالاهای مورد نیاز عموم و کالاهای ضرور صنعتی از کشورهای سوسیالیستی وارد ایران می شد:

 

    "دولت آمریکا هرگز حاضر نشد که حتی قند و شکر مورد نیاز کشور را به اقساط یا در مقابل قبول مواد صادراتی ایران تحویل نماید. یا آن که براساس اعتبار نفت کم ترین مساعدت مالی به صورت قرض به ایران بکند.[29] "

    درست در این زمان که آمریکا دوست بزرگ ایران {!!} حتی قند وشکر به ایران نمی داد بازرگانی ایران با کشورهای سوسیالیستی گسترش یافت و آن ها علیرغم محدودیت هایی که از جانب ایران فراهم می آمد از انجام هیچ گونه کمکی فروگذار نکردند، در کتاب حاضر نمودار بازرگانی ایران و شوروی و ایران و آمریکا از زمان فرار رضاشاه تا کودتای 28 مرداد چاپ شده است. چنان که در این نمودار می بینیم مناسبات بازرگانی خارجی ایران هم با ادوار جنبش انقلابی ایران مربوط است. هر بار که جنبش رهایی بخش و دموکراتیک ایران اوج گرفته مناسبات بازرگانی ایران و شوروی نیز به سود مردم ایران گسترش یافته و بالعکس هر بار که جنبش فروکش کرده سیل زیان بار کالاهای آمریکایی به بازار ایران ریخته است. اوج مناسبات سالم بازرگانی ایران و شوروی مصادف است با اوج نهضت در سال 1325 و سال های 1330 تا 1332 و بالعکس اوج مناسبات ایران و آمریکا مصادف است با سال های شکست نهضت.

    بزرگ ترین رقم واردات از آمریکا مصادف است با سال غیرقانونی شدن حزب توده ایران.

    از همین نمودار روشن است که هر قدر هم که مصدق کوشید تا توازنی میان صادرات و واردات کشور به وجود آورد همواره فروش آمریکا به ایران بیش از خرید از ایران بود. و در دوساله حکومت مصدق 1800 میلیون ریال (بیش از 56 میلیون دلار) کسری بازرگانی ایران و آمریکا بود. ولی اتحاد شوروی بلافاصله به استقبال خواست دولت ملی مصدق رفت و در همان نخستین سال حکومت مصدق آنقدر بر خریدش از بازار ایران افزود که توازن نهایی به سود ایران به هم خورد. در سال 32 صادرات ایران به شوروی 779 میلیون ریال بر واردات از شوروی فزونی داشت.

    قابل ذکر است که همه کالاهایی که از شوروی به ایران وارد می شد نیاز درجه اول اقتصادی ملی بود و نه کالای لوکس.

 

 

 

 ادامه دارد

 

 

 

  فرمات PDF :                                                                                                                        بازگشت

 

 

 

سخنرانی مصدق در مجلس شورا، باختر امروز، 19 آذرماه 1330، تکیه از ما است [1]

باختر امروز، شنبه 30 شهریور ماه 1330 [2]

سخنرانی مصدق در مجلس شورا، باخترامروز، 19 آذرماه 1330 [3]

روزنامه کیهان، 11 دی ماه 1337 [4]

گفتارصدای آمریکا نقل از باختر امروز، 11 آذرماه 1330 [5]

مجله عصر اقتصاد، ارگان رسمی اطاق بازرگانی تهران، شماره 93، 28 دی ماه 1330 [6]

بسوی آینده اول بهمن ماه 1330 [7]

همان جا. [8]

همان جا، تکیه از ما است [9]

همان جا [10]

اسناد نفت، صفحه 52 [11]

باختر امروز، 2 شهریور ماه 1330  [12]

باختر امروز، 30 شهریور ماه 1330 [13]

باختر امروز، 3 دی  ماه 1330 [14]

باختر امروز، 4 دی ماه 1330 [15]

باخترامروز؛ 4 دی ماه 1330 [16]

آخرین نبرد بجای بسوی آینده ؛ 1 خردادماه 1331 [17]

فواد روحانی، تاریخ ملی شدن صنعت نفت ایران، چاپ تهران، انتشارات شرکت سهامی کتاب های جیبی، 1353، ص 398 [18]

همان جا، صفحه 401 [19]

باختر امروز، 2اسفند ماه 1331 [20]

باختر امروز ، 13 آذر ماه 1330 ، مصاحبه مطبوعاتی دکتر حسین فاطمی [21]

   روزنامه کیهان، 29 مرداد ماه 1331، تکیه از ما است [22]

 باختر امروز، 18 آذرماه 1330[23]

 باختر امروز، 16 آذرماه 1330[24]

 باختر امروز ، 27 آذرماه 1330[25]

 بسوی آینده 8 بهمن ماه 1330[26]

 روزنامه شهباز، شماره مخصوص، 3 تیرماه 1332، تکیه از ما است [27]

 مناسبات بین المللی پس از جنگ دوم جهانی، چاپ مسکو، 1963، انتشارات سیاسی، جلد دوم، صفحه 168[28]

   نشریه شماره 18 حزب ایران، تهران، پل کپی، خردادماه 1333. {درآن زمان هنوز برخی از مسئولین حزب ایران هر از گاهی از دوست بزرگ خود گله می کردند و آن را به مراعات "انصاف" دعوت می کردند}.[29]