راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

جنبش های اجتماعی.... احسان طبری


دهریان
فلاسفه ماتریالیست
درتاریخ کهن ایران
 

انتقاد ناصر خسرو از "دهریان"
گروه دیگری از فلاسفه ماتریالیست كه ناصر خسرو در زاد المسافرین آنها را مورد انتقاد قرار می دهد دهریان اند. نظریاتی كه ناصر از دهریان ذكر می كند فوق العاده جالب است.
نخست نظریه دهریان رباره فلك یا آسمان است. ناصر خسرو می نویسد كه دهری ها فلك را صانع عالم و آنچه اندر اوست می دانند. آنجا كه می گوید:
"و چون درست كردیم كه مر جسم را بذات خویش حركت نیست باطل شد قول دهری كه همی گوید: فلك صانع عالم است و آنچه اندر اوست".
و در جای دیگر می گوید :
"و اهل مذهب دهری (كه مر عالم را قدیم می گویند) همی گویند كه صانع موالید از نبات و حیوان و مردم و نجوم – افلاك است".
نظریه خلاقیت "فلك" یا آسمان محتملا به عقاید ایرانی زروانی وابسته است و می توان این عقاید را با نظریات آئین كهن مزدائی و نقش "آسمان" در این دین و شاید به نظریات كهن كنفوسیوس درباره ی آسمان از جهت فكری مربوط ساخت. درباره ی نظریات كنفوسیوس كمی توضیح می دهیم:
در دوران سلسله ی چینی "هان" (قرون دوم و اول قبل از میلاد) این نظریه رواج یافت كه آسمان به كار بد و نیك مكافات می دهد. كنفوسیوس و "دون چژون شو" سعی داشتند ما بین بلایای طبیعی آن ایام و صواب و گناه انسان ها رابطه ای برقرار كنند و این اندیشه را رایج ساختند كه فلك پاداش می بخشد و سزا می دهد. یكی از فلاسفه ی ماتریالیست چینی كه در نخستین قرن میلادی(در دوران اشكانیان) می زیسته بنام "وان چون" این اندیشه را مورد انتقاد قرار داده و بقول خیام می گوید نیكی و بدی را به چرخ نباید حواله كرد، زیرا در این راه " چرخ از تو هزار بار بیچاره تر است".
در دین آریائی كهن مفاهیم دیائو "Diauh" (در اوستائی " دئه و " كه بعدا دیو از آن مشتق شده است) و وارونا "Varuna " بمثابه بزرگترین مظاهر الوهیت به آسمان اطلاق می شد. آسمان نمودار عالی عظمت تلقی می شد، جبار و نعمت بخش بود و از دروغ بخشم می آمد است. القاب "آسمان همه دان" (ویچوا ِوداس وارونا) و آسمان – پدر(دیائو – پتیا) از آنجا آمده است. حدس می زنند كه لفظ ژوپیتر نیز از دو جزء(یو – پیتر) مركب است و از همین تركیب آریائی آمده است. بدین سان قرابت كامل بین اندیشه ها ی كهن آریائی(هند ی و ایرانی) و اندیشه های چینی در این باره وجود دارد.
مفهوم فلك (كه همان عربی چرخ است و گاه چرخ و فلك نیز می گویند) و مفهوم آسمان و زروان و دهر و غیره مفاهیم همسنگ به نظر می رسند. اندیشه ی آن كه آسمان قادر است و آسمان بخت و سرنوشت انسانی را در دست دارد اندیشه ایست كهن كه ادبیات ما از آن مالامال است. فخر الدین اسعد گرگانی در منظومه ی ویس و رامین اندیشه ی زرتشتی وابسته بودن سرنوشت آدم بر حكم " چرخ " را بارها مطرح می كند. از جمله:
كه نتوانی ز بند چرخ جستن
ز تقدیری كه یزدان كرد رستن
نگر تا در دلت ناری گمانی
كه كوشی با قضای آسمانی
و نیز این ابیات بطور تبپیك دهری فردوسی از همین فلسفه مشحون است :
نگه كن بر این گنبد تیز گرد
كه درمان از اویست و زویست درد
ازاو زارگردی،ازاو سرفراز
از او دان فزونی و زو دان نیاز
نه گشت زمانه بفرسا یدش
نه این رنج و تیمار بگزایدش
نه از گردش آرام گیرد همی
نه چون ما تباهی پذیرد همی

شكی نیست كه تبدیل آسمان بقدرتی مرموز نمی تواند یك اندیشه ی مادی باشد و نمی توان محتوی فكر مذهبی دون چژون شو را درباره ی تجلیل آسمان و اندیشه ی مادی وان چون را درباره ی آنكه آسمان دارای قدرتی ویژه نیست و یا عقاید قدیم آریائی را درباره ی "وارونا" و "دیائوپتیا" یكی دانست. ولی با اینهمه تصور آنكه صانع قادر و خالق كل همانا آسمان تباهی ناپذیر و ابدیست كه در گردش جاوید است (چنانكه فردوسی با صراحت توصیف می كند) نسبت بدین تصور كه صانع هستی بحث و بسیط غیر مادی ماوراء‌ طبیعی است گامی به جانب اصالت طبیعت است. آسمان در نظر زروانیها بخش عالی و خلاق طبیعت یا دهر است و برون از دهر و طبیعت قدرتی ما سواء نیست.
ناصر خسرو ناپیگیری تفكر دهریون را در اینجا خوب می یابد و انگشت را بر روی نقطه ی ضعف فكری دهریون می گذارد كه می گویند بخشی از عالم حادث است و بخشی از عالم یعنی فلك یا آسمان قدیم. ناصر خسرو می گوید چون فلك خود بخشی از عالم است، طبق این دعوی دهریون لازم می آید كه قسمتی از عالم(موالید) مصنوع خویش باشد و بقول ناصر خسرو این محال است كه قدیمی باشد، كه بخشی از آن حادث باشد و بخشی حادث نباشد.
تقسیم جهان بدو بخش: فلك كه قدیم و ابدیست و موالید كه حادث و متغیرند مسلما نقطه ی ضعف فكری دهریون بود و دهریون می خواستند مسئله ی رابطه بین ثابت و متغیر را با این استدلال سطحی و افسانه آمیز حل كنند و فلك را طبیعت خلاق و موالید(انسان، حیوان و نبات و ستارگان) را طبیعت منفعل معرفی نمایند. ولی از این اندیشه گذشته ناصر خسرو اندیشه های دیگری ازد دهریون نقل می كند كه نمودار گرایش ماتریالیستی جهان بینی دهری است.
ناصر خسرو می نویسد دهری ها استدلال می كنند كه اگر خداوندگار خالق عالم است پس چرا پیش از خلق جهان آنرا خلق نكرد. در زاد المسافرین در این باره چنین می خوانیم :
" اندر آنكه خدای تعالی مر این عالم را چرا پیش از آنكه آفرید، نیافرید، این سئوالی است كه دهریان انگیخته اند مر آنرا و خواهند كه ازلیت عالم بدین سئوال درست كنند بر مردمانی كه به حركت عالم مقرند".
بدینسان ناصر خسرو برآنست كه هدف دهریون از "بر انگیختن" سئوال، اثبات ازلیت عالم رد نظر حادث بودن جهان است. ناصر خسرو به این ایراد دهریون جوابی بكلی بی پایه می دهد. نخست این سئوال را " گفتار بی معنی" می شمرد و آنرا سئوالی محال (" مستحیل") و غیر قابل طرح می داند و طی صفحات عدیده ای می كوشد تا با سفسطه ها و استدلالات صوری این مطلب را رد كند. دهریون در اینجا از یك نقطه ی ضعف بزرگ استدلالات الهیون استفاده می كردند. جریان از اینقرار است: الهیون به سئوال آنكه چرا خداوند این عالم را خلق كرد می گویند این علامت جود خداوند است. بقول مولوی:

من نكردم خلق تا سودی كنم
بلكه تا بر بندگان جودی كنم

دهریون در قبال این توضیح می گفتند: اگر چنین است چرا خداوند طی دورانی طولانی كه به نظر شما عالمی نبود نخواست جود كند و از آنجا كه صفات خداوند عین ذات اوست هرگز خداوند از جود – كه از مقتضیات عدل الهی است – خالی نبود، پس چرا خلق عالم رخ نداد؟ از آنجاست كه این سئوال بقول ناصر خسرو "بر انگیخته شد" كه "چرا خدای تعالی این عالم را پیش از آفرید، نیافرید". بعد ها خواهیم دید كه چگونه حكیم ایرانشهری می كوشد تا با سفسطه ای سئوال ظریف دهریون را پاسخ گوید.
ناصر خسرو نظریه ی دیگری از دهریون نقل می كند كه باز سیمای ماتریالیستی آنان را نشان می دهد و آن مسئله ی فنای روح با فنای بدن است. در این باره ناصر می نویسد:
"گروهی گفتند كه نفس مردم، پس از آنكه از جسد جدا شود ناچیز شود همچون نفس های نباتی و حیوانی. و بی جسد او را وجودی نیس".
و سپس ناصر تصریح می كند كه این گروه دهریانند. اندیشه ی ابدی بودن ماده و فناء روح با فناء بدن كه ناصر بعنوان نظریات عمده ی دهریان ذكر می كند معرف سیمای كاملا ماتریالیستی این گروه است.
دهریان كیانند؟
علاوه بر آنچه كه در بحث راجع به " فلك" درباره ی منبع احتمالی چینی برخی از نظریات دهری گفته شد ببینیم بر اساس منابع مختلف در واقع این فرقه ی مادی مهم كیانند؟ منابع قرون وسطائی ما – تا آنجا كه بر نگارنده معلوم است – اطلاع روشنی از دهریان بدست نمی دهد و این مطلب عجیب نیست؛ نباید از منابع رسمی و مؤلفین عصر چنین توقعی داشت. احتمال می رود واژه ی دهریون معادل نام هندی "لكایاتا" (دهر، جهان) باشد كه خود مكتب ماتریالیستی در هندوستان بوده است. واژه ی سمنیه ظاهرا از "سومنات" مشتق شده و ممكنست پیروان مكتب فلسفی لكایاتا در سومنات بوده اند. در كتاب " الفرق بین الفرق " تصریح می شود كه سمنیه بر قدیم بودن عالم معتقد بودند.
سمعانب صاحب كتاب " الانساب " آنجا كه از نظام معتزلی سخن می گوید می نویسد:
"در میان قدریه(معتزله) ازنظام كسی بیشتر جامع جمیع عوامل كفر نبود زیرا وی در جوانی با دسته ای از ثنویه و قومی از دهریه (كه قائل به تكافؤ ادله اند) و گروهی از فلاسفه معاشرت داشت".
ابن جوزی بغدادی در كتاب "تلبیس ابلیس" در انتقاد از فلاسفه می نویسد:
"اكثراین فلاسفه وجود صانع را اثبات می كنند و نبوت را منكر نیستند لیكن در تحقیق این مسائل اهمال ورزیده اند و دسته ای هم كه فهم آنان یكباره فاسد شد دهریان را پیروی كرده اند".
ابوالعلا معٌری در رساله "رسالة الغفران" معنای زندیق و دهری را یكی شمرده و چنین می نویسد:
"زندیقان كسانی هستند كه دهری نامیده شوند و قایل به پیغمبری و كتاب آسمانی نمی باشند".
در كتاب موسوم به "كتاب النقض" تألیف ركن الاسلام نصیر الدین قزوینی رازی ضمن شمارش فرق مختلف دین اسلام تصریح می شود كه دهریه و طبایعیه را نباید در داخل فرق دین نام برد زیرا آنها از مذهب خارجند و نیز تصریح می گردد كه دهریه و طبایعیه ماده را علت نخستین و مبدأ اولی میدانند. نصیرالدین قزوینی می نویسد:
"اما دهریه و طبایعیه كه به هیولی علت الاولی گفتند و ملاحده و بواطنه و تناسخیه و نصریه همه خارجند از هفتاد و سه گروه به فتوای درست. آنكه از این هفتاد و سه گروه معروف ترند حنفی و شیعی شافعی اند".
منبع دیگری كه در آن از دهریه صحبت می شود ترجمه ی فارسی كتاب پهلوی"شكندگمانی ویچار" است كه در آن دهری و زروانی علامت تساوی گذاشته شده است. "شكند گمانی ویچار" گزارش گمان شكن "تألیف مردان فرخ اورمزد داتان یكی از دهها كتاب و رسالات دین زرتشتی است كه در دست ماست و در عالم خود نوعی "كتاب النقض" بدفاع از مذهب زدتشت است. در این كتاب راجع به دهری و رابطه ی آنها با زروانیان اطلاعی است كه در عالم خود بسیار گرانبهاست و تردیدی در آته ئیسم و ماتریالیسم دهریه و زروانیه باقی نمی گذارد. عبارت چنین است:
"طایفه موسوم به دهری كه منكر وجود خدای تعالی هستند بر آنند كه هیچ تكلیف دینی بر آنان وارد نیست و مكلف بعمل خیر نیستند. اما راجع به سخنان بی اساس كه می گویند نمونه ای می آوریم. می گویند این جهان و عوارض آن و تركیب اجسام و ترتیب اعمال و تضاد اشیاء و اختلاط عناصر همه و همه نتیجه تحولات زمان نامتناهی است و مدعی اند كه برای عمل نیك پاداشی و برای گناه مكافاتی نیست. نه بهشتی است و نه دوزخی و نه چیزی كه آدمی را به عمل نیك یا كار زشت بكشاند و نیز می گویند كه جز مادیات چیزی در عالم نیست و روح وجود ندارد".
مطلب بسیار صریح مطرح شده است. درباره این عبارت شكند گمانی ویچار چنانكه كریستنسن دانماركی در كتاب ذیقیمت خود "ایران در زمان ساسانیان" نقل می كند یك پژوهند ه هندی بنام تاواریا در مجله "هند و ایران" (سال 1931 صفحه 132) تردید می كند كه خط تساوی بین دهری و زروانی(در پهلوی زوروانیك) صحیح باشد و برآنست كه چون تألیف كتاب گزارش گمان شكن به دوران های پس ازاسلام مربوط است هدف همان دهریان معاصر مؤلف بودند و خود كریستنسن هم مردد است كه آیا حقیقتا زروانیه بطوراعم هستند كه شاید تحت تأثیر فلسفه لكایاتا(یا سمنیه؟!) قرار داشته اند. اگر كسی در مدارك و منابع ایرانی و هندی بدقت غور كند می تواند این راز را دریابد. در حالیكه تصریحات "الفرق بین الفرق" ابن ندیم رابطه ی بین دهریه و سمنیه را روشن می كند و احتمال ارتباط این فرقه را با " لكایاتا " قوی می سازد.
نوشته های تاج الاسلام سمعانی و امام جمال الدین ابوالفرج بن جوزی بغدادی و ابوالعلاء معری و كتاب النقض ركن الاسلام نصیرالدین قزوینی و شكند گمانی ویچار تردیدی در ماتریالیسم و آته ئیسم دهریون باقی نمی گذارد. برای غنی كردن اطلاعات خود درباره ی دهریون باید بگوئیم كه دوبوئر J.de boer  صاحب كتاب معروف "تاریخ فلسفه در اسلام" نیز بر آنست كه مفهوم "دهر" با مفهوم "زروان بی پایان" (در كیش زروانی) و "زمان مطلق" در فلسفه ی زروانی یكی است. بوئر بر آنست كه هم به دهریون و هم طباعیان در برخی كتب قدیمه اشاره شده است ولی سانسور مذهب مانع می شد كه نظریات آنها در جائی ذكر شود و فلسفه ی آنان بیان گردد. بنظر بوئر تأثیر ذیمقراطیس نیز در نزد دهریون زیاد است و بطرفداران این فیلسوف مادی یونان قدیم زیاد اشاره می شود ولی معلوم نیست چه كسانی هستند.



راه توده 168 25.02.2008

 


 

 فرمات PDF                                                                                                        بازگشت