حماسه داد
ف.م. جوانشیر
 

 باز انتشار اثر ارزشمند زنده یاد جوانشیر "حماسه داد" را از این شماره در راه توده می خوانید. او دیگر نیست. به جمع اعدامیان قتل عام سال 1376 پیوسته و در یکی از گودال های خاوران به خاک ایران سپرده شده است. دوباره خوانی و سه باره خوانی "حماسه داد" او، امروز نیز همانقدر تازه است که دیروز. هر جا  پیشوائی هست، حماسه داد نیز هست و هر جا سلطنت و حکومتی خودکامه بر سر کار است، جوانشیر زنده است. دوباره حماسه داد که در سال های نخست پس از انقلاب 57 درایران انتشار یافت، امروز که خودکامگی در جمهوری اسلامی جای پای خود را محکم کرده و "ولایت" به نوعی سلطنت انجامیده است، همچنان تازه است. نگاه علمی جوانشیر به حماسه داد، همانگونه تا کنون در چندین نوبت در راه توده روی آن تاکید کرده ایم، نگاهی است بدیع و بی سابقه. به همین دلیل حماسه داد او که فریاد فردوسی است علیه بیداد زمانه هنوز "دُردانه" تحقیقاتی است که تاکنون روی شاهنامه انجام شده است. آغاز انتشار این کتاب را با مقدمه مولف می خوانید:
 

یاد آوری موُلف
در آخرین سال های سلطنت شوم محمدرضا شاه تبلیغات وسیع و تهوع آور درباری می کوشید تا نظام خودکامه «شاهنشاهی» دست نشانده اجانب را آیتی از تجلی روح و اندیشه ایرانی جلوه دهد. دراین تبلیغات جای بزرگی به تحریف شاهنامه فردوسی داده می شد و مبلغین درباری، چپ و راست بدان استناد می کردند. اوج این موج سرسام آورتبلیغاتی مراسم زشتی بود که به نام «جشن های دوهزارو پانصدمین سال شاهنشاهی» برگزار شد. این نوشته همان وقت به قصد پاسخگوئی به جنجال درباریان و بازیافت شاهنامه تدارک شد، ولی متاسفانه کار روزمره و وظایف عاجل تر امکان نداد به موقع تکمیل شده، به چاپ سپرده شود.
امروزکه انقلاب بساط سلطنت شوم پهلوی و هرگونه سلطنتی را بر انداخته و مردم ایران با قیام تاریخی خود قلم بطلان برهر گونه تبلیغات شاه پرستانه کشیده اند، مطالب این نوشته- از نظر مقابله با تبلیغات درباری- کهنه شده است. ولی یک نظر به نوشته ها و گفته های پس ازانقلاب نشان می دهد که اصل مطلب این کتاب متاسفانه هنوز مسئله روزاست. هنوز بسیارند کسانی که شاهنامه را واقعا هم اثری درخدمت شاهان می دانند و به علت مخالفت با نظام «شاهنشاهی» نسبت به این اثربزرگ فرهنگی نیزکم توجهی می کنند.
بنابراین شناختن و شناساندن شاهنامه، ازنظر آشنا کردن مردم با فرهنگ غنی گذشته ایران کسب اهمیت می کند.
اگرفرصتی بود شاید می توانستم دراین نوشته دستی ببرم و آن را بیشتر با نیاز زمان منطبق کنم، اما چنین فرصتی نیست. بعلاوه به دو دلیل وارد کردن تغییر را ضرورندیدم. یکی این که بهتر است نوشته همان روحی را که در زمان نبرد مردم ما با رژیم سلطنتی داشت، حفظ کند. دیگراین که مسائل مشخص مربوط به زمان پهلوی بیشتر در فصل اول منعکس شده و بقیه بخش ها کلی تراست.

    بازگشت

- تراژدی بزرگ رستم و اسفندیار 

- تراژدی در نظم خودکامه گریزنابذیر است  

- عبور از تراژدی های کوچک تا تراژدی بزرگ نبرد رستم با سهراب 

- زنان شانه به شانه پهلوانان شاهنامه

- عشق های اسطوره ای در شاهنامه نزد پهلوانان است نه شاهان

- بازتاب خصلت‌های شاهان و پهلوانان در مناسبات با زنان

- عشق نيز در اسارت خودکامگی پرپر می شود

- حماسه های عاشقانه در شاهنامه فردوسی   

- ظلم و خیانت همیشه زمینه ساز حمله به ایران بوده  

- اسکندر و اعراب فاتحان ایرانی که پیش از حمله پاشیده بود! 

- پس از هزار سال گذشته خویش را باید بازخوانی کنیم!

- نابخردان حاکم در ج. ا. فرصت شناخت فردوسی را هم بخود ندادند!

ـ شاهنامه نه داستانی ملی، که حماسه ای انسانی است!

ـ نبرد 2500 ساله میان استبداد و قیام

ـ رنجنامه تاریخی بوذرجمهرها در ایران 

 

ـ نبرد در شاهنامه میان توانگران و غارت شدگان

ـ مردم و پهلوانان، شاهان و خودکامگان

ـ دادستان کهن شاه و خودکامگی ایرانی و آزادگی

ـ قیام رستم علیه "کاووس" شاه خودکامه جنگ دوست

ـ روحانیون شیعه تقیه کردند کاوه آهنگر قیام

ـ استقرار خودکامگی، بیداد از اینجا اوج گرفت

ـ شاه انتخاب مستقیم مردم تبدیل شد به انتصاب

ـ شاه و شاهنشهی خون دلی که فردوسی از بیداد شرح می دهد

ـ 50 شاه می آیند و می روند اما ایران و ایرانی می مانند

ـ داد یا بیداد؟ مسئله اصلی در شاهنامه فردوسی اینست!

ـ "داد" و"عدل" در سراسر شاهنامه

ـ تولد شاهنامه در کهکشان پرستاره نوزائی فرهنگی ایران

ـ شاهنامه و ایران، هر 20 سال یک جنبش مردمی

ـ فردوسی یگانه ای که حسابش از چاکران دربار جداست

ـ ابیات بی پدر و مادر بنام فردوسی به کام چاپلوسان

ـ "موسولینی اسلام" حکومت پیشوائی رضاخان

 

 

                                                                                                      بازگشت