راه توده                                                                                                                                                       بازگشت

 

آخرين بخش از "ماترياليسم ديالکتيک"

اميرنيک آئين

فصل ششم – منطق ديالکتيک

 

آينده قابل پيش بيني نيست
اما مي توان آن را ساخت
 


درس 40- پيش بيني علمي و اهميت علمي آن
1- ايده آليسم و ارتجاع و مسئله پيش بيني
2- ماترياليسم و پيش بيني علمي
3- پيش بيني علمي و دانش های طبيعي
4- پيش بيني علمي و دانش های اجتماعي
5- اهميت پيش بيني علمي برای احزاب کمونيست

شناخت درست واقعيت نه فقط به انسان امکان مي دهد که ازآن براي فعاليت عملي در زمينه هاي طبيعي و اجتماعي بهره گيري کند و خواست هاي خود را تحقق بخشد، بلکه همچنين پيش بيني حوادث آينده را هم ممکن مي سازد.
(1)
از ديرباز بشر آرزومند شناختن سرنوشت و آينده خويش بوده است. چه بسا کوشش شده است تا به قرينه رويدادهاي نجومي همچون کسوف و خسوف با پيدايش ستارگان دنباله دار سرنوشت ها ارزيابي و تعيين شود و يا بارمل و اسطرلاب رابطه اي بين حرکات و وضع اجسام سماوي با سرنوشت مشخص هر فرد پيدا شود، يا روياها و تقارن حوادث زميني و انواع تفال ها دستاويز پيشگويي آينده قرار گيرد و بالاخره به کمک نذر و جادو و نظاير آن آينده، تعيين و سرنوشت عوض شود. ايده آليسم و عقايد خرافي از جمله در کسوت مذهبي از اين توجه بشر به آينده و تمايل به دانستن آن چه که بر سر او خواهد آمد و تأثير بر سرنوشت، سوء استفاده کرده اند و به بنام پيشگو و غيب گو و طالع بين و فالگير و غيره لشگري از «متخصصين» به راه انداختند که اغلب در سطح اجتماعي، ترس از آينده و بي اعتمادي به آن را ترويج مي کردند و انسان را به اطاعت کور و به قبول زنجيرهاي ستم فرا ميخواندند و چاره اي جز تسليم و رضا برابر سرنوشت غدار براي بشر نمي ديدند. نمايندگان طبقات استثمارگر، نظام اجتماعي حاکم را لايتغير و جاوداني معرفي مي کنند. از جمله مثلا شاه ايران نظام پوسيده سلطنت را جزئي از خون ايراني معرفي مي کرد و سرنگوني آن را در آينده محال مي شمرد!
نمايندگان طبقات بهره کش که واقعيات را تحريف ميکنند و قصدشان جلوگيري از روند قانونمند تحول است نمي توانند به طور علمي آينده را پيش بيني کنند و پيشگويي هاي آنها نمي تواند شالوده پالوده پرثمروعملي باشد. علت آن ماهيت طبقاتي، اغراض طبقاتي و نفع طبقاتي آن هاست چرا که :

1- نمايندگان طبقه رو به زوال که تکامل تاريخ حکم به نابودي آن ها مي دهد، نمي توانند به درستي پديده ها ي تاريخ را ارزيابي کنند و سمت تکامل آن را در يابند. به قول لنين آن هايي که در سراشيب سقوط در ميغلطند، قادر به محاسبه درست خط سير خود نخواهند بود.
2- نمايندگان سرمايه داري و ارتجاع نقش قاطع توده هاي مردم را در تاريخ به حساب نمي آورند و به اين ترتيب قوانين واقعي رشد اجتماع را در نظر نمي گيرند.
3- جامعه شناسان بورژوايي نيروهاي محرکه اساسي تاريخ را نيروهاي معنوی و ارادی مي دانند و اهميت قاطع عوامل مادي را در حيات اجتماعي ناديده مي گيرند.
4- جامعه شناسي بورژوايي که به تفکر متافيزيکي متکي است قادر به کشف قانونمندی های واقعي رشد جامعه و ديالکتيک تحول آن نيست.
البته در آن هنگام که بورژوازي طبقه ای بالنده بود و در تضاد با فئوداليسم نقشي مترقي در پيشرفت جامعه ايفا مي کرد، نمايندگان آن برخورد جدي و تيزبينانه به مسئله پيش بيني آينده داشتند و انديشه پژوهش گر آنان قادر بود برخي از خطوط آينده را به درستي ترسيم کند: نظير انديشه هاي اجتماعي انسيکلوپديست هاي فرانسوي درباره سا زمان آينده دولتي و جدايي مذهب از حکومت و طرد سلطنت، ولي بورژوازي در مرحله امپرياليسم ديگر آن نقش را به کلي از دست داده، به دشمن ترقي بدل شده، آينده مبشر نابودي اوست و در نتيجه در عرصه جامعه شناسي نيز به کلي کور شده است.
(2)
مارکسيسم – لنينيسم که جهان بيني علمي پرلتاريا – طبقه انقلابي پي گير و ذينفع در ترقي بي وقفه اجتماع است امکان کامل پيش بيني علمي را فراهم مي سازد.مارکس و انگلس و لنين و احزاب کمونيست و کارگري نمونه هاي درخشان صحت و اثر بخشي پيش بيني علمي را در عمل ثابت کرده اند. چرا؟ زيرا که ديالکتيک ماترياليستي اسلوب علمي تجزيه و تحليل بغرنج ترين پديده هاي اجتماعي را دراختيار ما ميگذارد که به وسيله آن مي توان آينده را پيش بيني کرد و سمت مبارزه و اشکال درست آن را تعيين نمود.
پايه تئوريک عمومي پيش بيني علمي، فلسفه ماتريالسم ديالکتيک و ماترياليسم تاريخي است.
چرا که بايد ديد و درکي ماترياليستي از جامعه و جهان داشت و با ديالکتيک رشد و تغيير آن و قوانين عيني حاکم بر آن ها آشنا بود تا بتوان پيش بيني علمي را تدوين کرد:
1- جهان قابل شناخت است و پيش بيني علمي تنها بر شالوده شناخت عيني قوانين جهان مادي ميسر است. بايد واقعيت عيني، ماهيت پديده ها، روابط علت و معلول را شناخت تا به پيش بيني علمي توفيق يافت.
2- اصل تکامل و قوانين ديالکتيک در بررسي واقعيت عيني بايد در نظر گرفته شود. آينده نتيجه تکامل وضع کنوني است و پيش بيني اولا بر شالوده تحليل دقيق و عيني گذشته تا حال و ثانيا بر شالوده تحليل قوانين رشد حال و تحليل گرايش ها و راه هاي رشد حال ممکن خواهد بود. تجزيه و تحليل قوانين رشد طبيعت و جامعه مهم ترين اصل پيش بيني علمي است.
3- بررسي اقتصادي – سياسي شرايط تاريخي مشخص و تحليل علمي طبقاتي، بررسي زمينه واقعي ووضع نيروهاي مختلف اجتماعي شرط ديگر پيش بيني علمي است. بايد در هر لحظه معين شرايط مشخص را مثلا در مورد نيروهاي اجتماعي و گروه ها و احزاب سياسي در شرايط ويژه هر کشور در نظر داشت.
4- آينده را فقط در خطوط کلي و اساسي رشد تاريخي و در گرايش عمده خود و نتايج اساسي اين رشد مي توان به طورعلمي پيش بيني کرد. صحبت از تعيين دقيق و تقويم وار و رويدادهاي آينده در تمام جزئيات و خصوصيات آن نيست. صحبت از منطق عيني تکامل تاريخ و تحليل وحدت ديالکتيکي دو مقوله تاريخي و منطقي و نه همگوني آن ها است ( زيرا تاريخ انواع خصوصيات، تصادفات، وقايع اختصاصي، پديده هاي جنبي و فرعي را در بر ميگيرد، در حالي که در منطقي بيان تعميم يافته و تجريد شده پيش بيني همواره از خلال انواع تصادفات غير قابل پيش بيني راه مي گشايد و به کرسي مي نشيند.
5- سمت و هدف پيش بيني علمي، پراتيک وعمل است. اصول آن جدا و دور از جهان واقع نيست بلکه در خدمت فعاليت بشري براي رسيدن به هدف هاي معيني است. برنامه فعاليت احزاب کمونيستي و کارگري بر شالوده يک چنين پيش بيني تدوين مي شود و به سلاح نبرد براي رسيدن به هدف بدل مي گردد.
(3)
اصول پيش بيني علمي که ماترياليسم ديالکتيک آن را مدون نموده داراي ارزش اسلوبي(متدلوژيک) عمومي است. در علوم مختلف طبيعي، با تکيه بر شناخت هاي کافي موجود و قوانين مربوطه مي توان رويدادهاي مختلف طبيعي را پيش بيني کرد. گرد آوري فاکت ها، تجزيه و ترکيب آن ها و نتيجه گيري علمي مستدل از آن ها با تکيه بر قوانين رشته مربوطه امکان پيش بيني را فراهم مي سازد، به نوبه خود هر بار که يک پيش بيني علمي تحقق مي يابد دليلي بر صحت قوانين به کار گرفته شده به دست مي آيد. مثلا پيش بيني دقيق زمان« گرفتن خورشيد و ماه» (کسوف و خسوف) نشان آن است که شناخت ما از قوانين حرکت ماه و خورشيد و زمين درست و مطابق با واقع است. کشف عناصر شيميايي پيش بيني شده توسط مندليف نشان درستي قوانين شيمي و فيزيکوشيمي که علم بدان ها دست يافته و درستي جداول عناصري است که او تدوين نموده است. پيش بيني وجود برخي« اجزاء اوليه» ناشناخته و آنتي پارتيکول ها(آنتي الکترون، آنتي نوترن، آنتي هيپرون...) و سپس کشف آن ها در آزمايشگاه هاي اتمي و دستگاه هاي عظيم شتاب بخشنده، نشاني از صحت تئوري هاي فيزيکي مدرن است. پروازهاي کيهاني و اجراي برنامه هاي وسيع علمي در ماه و سيارگان ثمره پيش بيني هاي علمي ما و نشاني از صحت شناخت ما در زمينه نجوم و فيزيک و علوم تکنيکي است.
تاريخ نشان داده است که تنها دانشمنداني که وجود عيني پديده ها و قوانين و تکامل آن ها را در نظر بگيرند و لااقل به طور خود به خودي و در برخورد با رشته خويش روشي ديالکتيکي، گرچه نا آگاهانه داشته باشند قادر به کشفيات بزرگ علمي و پيش بيني هاي درست هستند.
(4)
اهميت پيش بيني علمي در زمينه تحول جامعه بسيار فراوان است. زندگي ها و سرنوشت ها مستقيما وابسته بدان است. در اين زمينه ديگر منافع طبقاتي به طور مستقيم عمل مي کند. پيش بيني رويدادهاي اجتماعي و تحولات تاريخي آينده بسي بغرنج است. تنها پيدايش مارکسيسم امکان داد يک نظريه علمي پي گير در اين زمينه ايجاد شود و پيش بيني علمي ميسر گردد. با تکيه بر شناخت قوانين علمي رشد جامعه مي توان آگاهانه تحول رويدادهاي اجتماعي را بر پايه پيش بيني علمي رهبري کرد.
در گذشته خواستاران جامعه سرشار از عدالت و رفاه، برابري و خرد، دست به پيش بيني هايي درباره جامعه تخيلي آينده مي زدند. ولي آن ها حداکثر انديشه هايي پراکنده اگر چه ارزشمند درباره اين يا آن جنبه از حيات آينده اجتماعي بيان داشته اند.از آن جا که پيش بيني آنان بر شناخت قوانين عيني جامعه و نيروهاي محرکه واقعي اجتماعي متکي نبود راه به جايي نبردند. سوسياليست هاي تخيلي صادقانه خواستار برچيدن بساط سرمايه داري و برقراري عدالت و برابري بودند ولي تنها«خواست» براي تحول جامعه کافي نيست و پيش بيني در حد يک تخيل و آرزو باقي ميماند. پيش بيني علمي واقع بينانه آينده که قادر باشد فعاليت هاي انسان را به سوي هدف هاي معيني بسيج کند، محتاج شناخت قوانين عيني رشد جامعه است.
پيش بيني مارکسيسم درباره از بين رفتن صورت بندي اجتماعي – اقتصادي سرمايه داري و استقرار سوسياليسم، علمي و واقعي است و از تحليل مشخص و عيني اقتصادي و اجتماعي ناشي شده است. مارکس و انگلس قوانين عمده جامعه سرمايه داري را بررسي و تحليل کرده و با درک درست واقعيت موجود و گرايش هاي عمده تحول آن، عمده ترين خطوط جامعه سوسيالستي و مرحله عالي آن کمونيستي، ويژگي هاي هر يک از اين دو مرحله را به طور علمي پيش بيني کردند.
نيروي پيش بيني علمي مارکسيستي بر تجزيه و تحليل ديالکتيک و عميق سرشت پديده ها و نتيجه گيري هاي هر مرحله مشخص و گرايش هاي اساسي رشد آن متکي است. آثار مختلف لنين و تزها و نتيجه گيري هاي نابغانه او و تحقق پيش بيني هايش در موارد مختلف و متعدد نمونه بارز و تابناک اثر بخشي و درستي و اهميت اصول پيش بيني علمي مارکسيستي است. پيش بيني علمي اهميت علمي استثنايي براي فعاليت احزاب مارکسيست –لنينيست دارد.
1- تدوين برنامه حزب اساسا عبارت است از پيش بيني هدف ها و وظايف مبارزه حزب طبقه کارگر در يک مرحله استراتژيک و بر شالوده ارزيابي دقيق وضع مشخص موجود و بررسي جوانب مختلف واقعيت و نيروهاي اجتماعي و تضادهاي جامعه.
2- براي رهبري مبارزه تاکتيکي حزب و وظايف مبرم روز و تشخيص شيوه ها و اشکال اساسي مبارزه نيز پيش بيني علمي داراي اهميت درجه اول است. جهت يابي در شرايط بغرنج و متضاد و تغيير يابنده مبارزه، دچار نشدن به سر درگمي و پيچ و خم هاي غير منتظره، احتراز از اشتباهات فاحش، پيش بيني علمي را ايجاب مي کند.
3- احزاب کمونيست و کارگری تنها بر شالوده اصولي که فلسفه مارکسيسم – لنينيسم تدوين نموده مي توانند به پيش بيني هاي درست و علمي در نبرد استراتژيک و در مبارزه عملي شان دست يابند.از اين جهت بررسي دقيق و دائمي و عميق واقعيت عيني و شرايط تاريخي مبارزه در هر يک از مراحل انقلاب (و سپس ساختمان سوسياليسم) و تجزيه و تحليل دقيق ساخت طبقاتي جامعه و آرايش قوا و تناسب نيروها و تغيير آن ها و به کار بستن ديالکتيک ماترياليستي در برخورد با آن ها، اهميت درجه اول براي حزب انقلابي طبقه کارگردارد.
همه اين ها فرا گرفتن فلسفه مارکسيستي- لنينيستي را از نظر فعاليت عملي و رهبري مبارزه انقلابي- برای احزاب کمونيست و کارگری و همه انقلابيون راستين ضرور مي کند.

براي نگارش اين کتاب از چندين درسنامه و واژه نامه و کتب تحقيقي و مقالات و رسالات و اسناد حزبي استفاده شده است به ويژه از:
- درسنامه مسائل اساسي ماترياليسم ديالکتيک – نوشته گروهي از دانشمندان شوروي به رهبري کورسانف – مسکو 1967
- درسنامه فلسفه مارکسيستي – نوشته ا سپيرکين، مسکو 1963
- درسنامه بنياد آموزش انقلابي – نوشته احسان طبري، انتشارات حزب توده ايران 1350
- درسنامه هاي مدارس حزبي برخي کشورهاي سوسياليستي
- واژه نامه فلسفي- نوشته روزنتال ويودين، مسکو 1968
- واژه نامه جامعه شناسي مارکسيستي – لنينيستي، نوشته آيهورن، هان، هايدن و ديگران، برلين 1968
- مجموعه مقالات و رسالات نوشته دکتر تقي اراني، ويژه نامه دنيا شماره 4 سال 1348
- ياد داشت ها و نوشته هاي فلسفي و اجتماعي – نوشته احسان طبري – 1346
- اسناد حزب توده ايران و احزاب کمونيست و کارگري
- تاريخ تصوف – نوشته دکتر غني
- سيري در جامعه شناسي ايران – نوشته دکتر علي اکبر صبحي 1350
- يک درسنامه رسمي تعليماتي ايران «فلسفه و منطق» براي سال ششم دبيرستان ها چاپ تهران


 

 

 

فرمات PDF :                                                                                                            بازگشت