راه توده                                                                                                                                                       بازگشت

ماتریالیسم تاریخی
"اتیک"
یا علم اخلاق
امیرنیک آئین
 

درس 94- اشکال آگاهی اجتماعی - اخلاقی

(1)
این مقوله آگاهی اجتماعی، صحنه وسیع دیگری ازمناسبات افراد جامعه را تنظیم مینماید. اخلاق عبارت است ازمجموعه عادات، احساسات، معتقدات، سنن، آداب، روشها و موازینی که در زمینه مناسبات بین افراد، بین فرد و اجتماع، بین شخص و گروه، درسطح های مختلف برقرارمیشود و درنحوه رفتارو چگونگی برخورد با مسئله و درقواعد عمل و کردار شخص بروزمیکند. به این ترتیب اخلاقیات عبارت است ازوحدتی بین آگاهی انسان و رفتار او. اخلاق به مثابه شکلی ازگاهی اجتماعی و بازتابی ازهستی اجتماعی، دارای مقولات ویژه اساسی خویش است که مهمترین آنها عبارتند ازنیکی و بدی، عدل و ظلم، وظیفه و مسئولیت، شرافت و رذالت، حقانیت و ستم...

اخلاق برخلاف سیاست و حقوق پدیده ای نیست که درمرحله معین تکامل اجتماع و هم زمان با وجود طبقات بوجود آید. بعلاوه تفاوت موازین و معیارهای اخلاقی با موازین و قواعد حقوقی و سیاست آن است که این موازین اخیربوسیله مجموعه قوانین که ازجانب دولتها به جامعه تحمیل میشود اجرا میگردد، درحالیکه موازین و معیارهای اخلاقی از جانب قوانین مصّوب دولتها حمایت نمیشود بلکه نیروی افکارعمومی، نیروی سنت ها و آداب جاریه و عادت عمومی و قدرت تربیت ازآنها نگاهداری میکند و احترام به آنها بر شالوده وجدان شخصی و خواست عامه و تاثیرافکارعمومی استواراست.

موازین و معیارهای اخلاقی تنظیم کننده روش انسان است درمقابل خانواده و سایرافراد بشری، درمقابل طبقه و ملت، درمقابل تمامی جامعه و مردم سایرکشورها. اخلاق همزمان با جامعه بشری زائیده میشود زیرا اجتماع افراد همیشه ازفرد عضوخود توقعات و انتظاراتی داشته و زندگی اجتماعی و همزیستی، احترام و اجرای مقررات و موازین اخلاقی معینی را ایجاب میکرده است.

(2)
درکمون اولیه، جامعه اشتراکی بدوی، اخلاق، به مثابه مجموعه ای ازهمین آداب و رسوم و توقعات جمع ازفرد و خواست افکارعمومی گروه وجود داشته و حتی درآن زمان شکل مسلط و حاکم، مهمترین شکل آگاهی اجتماعی بوده است. مناسبات اخلاقی پراتیک که اجرای آنها درعمل برای ادامه حیات جامعه ضروربود و سپس آگاهی اخلاقی، درهمان جریان کارو ازهمان ابتدای پیدایش جامعه انسانی پدید شد زیرا که بدون آن تنظیم و سازمان زندگی جامعه امکان نداشت. اصول اخلاقی برابری و مساوات ویژه کمون اولیه و جمع گرائی با کلکتیویسم ابتدائی آنزمان برهمین اساس استواربود. موازین اخلاقی در فرماسیون کمون اولیه برای همه افراد جامعه یک گونه و واحد بود.

اما درجوامع طبقاتی یک رشته آداب و رسوم و موازین کردارو عمل افراد هست که مربوط به تمامی افراد جامعه است و یک رشته آداب و رسوم و نحوه رفتارکه ناشی از تعلق طبقاتی است؛ ویژه طبقه ای مشخص است، درچارچوب منافع یک طبقه بوجود می آید و این طبقه مخصوص آن را میطلبد. بعبارت دیگرهمزمان با تلاشی جامعه اشتراکی اولیه و تقسیم جامعه به طبقات، موازین اخلاقی واحد و یک گونه نظام اشتراکی اولیه نیز تجزیه میشود و ازآن هنگام به بعد اخلاق خصلت طبقاتی پیدا میکند. درهریک از فرماسیون های اجتماعی- اقتصادی، موازین حاکم اخلاقی عبارتست ازموازین اخلاقی طبقه حاکم.
درهرفرماسیون، بویژه درمرحله افول و سقوط آنها، درکنارو برعلیه موازین اخلاقی حاکم، ما با موازین اخلاقی دیگری،- موازین متعلق به توده های زحمتکش و قشرهای مترقی که خواهان ترقی و پیشرفت و حامل عنصرنو هستند- روبرو هستیم که مظهر اعتراض ستمدیدگان علیه ظلم، مظهرخواست تحول طلبان بوده و درک دیگری ازخیرو ازعدالت، ازحقانیت و وظیفه را به جزدرک حاکم عرضه میدارد. ذکر مثالهایی درباره یکی ازمقولات "اخلاق" (نیکی و بدی) میتواند به ما درفهم دوسطح عمومی و طبقاتی و دو درک، دراین سطح طبقاتی کمک کند. مثلا همه کس معتقد است و افکارعمومی این اصل را می قبولاند که اگربه زنی باردارکمک شود کارخوبی انجام گرفته و یا اگر در مقابل نابینائی که برسرراهش چاهی قراردارد خاموش نشسته شود کاربدی صورت گرفته. (سطح عمومی قبول مقوله خوب و بد) ازاین مثالها دیده میشود که درطی قرون موازین ساده و بدیهی همزیستی انسان ها خصلتی همگانی- انسانی مییابد، به آداب اخلاقی عامه بدل می شوند. این گونه موازین و قواعد را میتوان موازین عمومی بشری اخلاقی نامید. این گروه ازموازین و آداب، عنصرمداومت و پیگیری را درروند مشخص تاریخی تکامل اخلاقی، به مثابه شکل آگاهی اجتماعی، تشکیل میدهند. اما درعین حال درجامعه تقسیم به طبقات بسیاری ازمسائل اخلاقی و اصول رفتارانسانی که به نظراستثمارگران و ستمگران خوب و شایسته است، ازنظراستثمارشوندگان و ستمدیدگان بد و مذموم است. این گروه ازموازین اخلاقی را موازین طبقاتی اخلاقی مینمامیم. مثلا شاه و اقبال گفته اند که حتی ازکلمه اعتصاب بدشان می آید ولی کارگران میگویند که اگربرای بالا بردن دست مزد هایمان بتوانیم اعتصاب را سازمان دهیم بسیارخوب خواهد شد.
مالکیت خصوصی بر وسایل تولید به نظرسرمایه داران امرخیری است و سرچشمه ثروت ولی برای زحمتکشان مایه شراست و منشاء بدبختی. به نظرسرمایه داران وابسته، رسوخ ایران برباد ده سرمایه های امپریالیستی خوب است و کاردولت خدمتی است عالی، اما به نظرمردم برعکس، این عمل ناقض استقلال ما و مانع رشد سالم ایران و عملی است بد و کاردولت خیانتی است آشکار. قمارهای چند میلیون تومانی، قاچاق و اشاعه هروئین، انواع فساد جنسی و خانوادگی با موازین اخلاق درباری و ثروتمندان جور درمیآید ولی مغایربا موازین اخلاقی میلیونها زحمتکش ایرانی است. همه میدانیم که درمبحث اخلاق، مقولات نظیر ادب و انسانیت و ترحم و نزاکت و غیره چه معنائی بکلی متفاوتی ازنظرگاه و مواضع طبقاتی مختلف دارند. البته باید توجه داشت که طبقات حاکم همواره کوشیده اند و میکوشند موازین طبقاتی متعلق بخود را به کمک وسایل مختلف ارتباطی و تبلیغی و تاثیربرافکار عمومی و دستگاه تعلیم و تربیت و غیره، به عنوان موازین اخلاقی عموم خلق جا بزنند و آنها را همگانی و ابدی جلوه گرسازند.

(3)
مصاف بین موازین اخلاقی بورژوائی و پرلتری بخشی است از نبرد ایدئولوژیک عظیمی که درجهان امروز جریان دارد. اخلاق بورژوازی که سود و حفظ مالکیت خصوصی اساس آن است به سرنوشت مردم، به آینده میهن، به مصالح جامعه بی اعتنا است. منافع فرد گرایانه یا غراض تنگ نظرانه طبقاتی، پول و سود قطب نمای آن است. انسانها گرگ وار بدنبال سود بیشتر می توانند یکدیگررا بدرند. اندیویدوآلیسم، عطش ثروت، خود پرستی، خصومت و رقابت اصول اخلاقی حاکم براین نظام است. همه چیزو منجمله شرف و وجدان، عشق و مناعت بشری، خانواده و میهن، همه چیزبه کالا بدل می شود و طبق موازین اخلاقی بورژوائی می تواند به فروش رود و درآستان خدای پول و سود و منافع شخصی قربانی شود.

درمقابل، موازین اخلاقی پرلتاریای انقلابی بیانگرمنافع تمام توده های زحمتکش درنبرد علیه استثمارو ستم بوده و درشرایط مبارزه علیه مناسبات تولیدی استثمای سرمایه داری پدید شده و تحکیم مییابد. برشالوده آن و به هنگام ازبین بردن آن مناسبات، موازین اخلاقی کمونیستی پدید میشود. شالوده تئوریک این اخلاق نوین، مارکسیسم- لنینیسم است. اخلاق جامعه سوسیالیستی تمام موازین اخلاقی همگانی بشری و تمام عناصرپرارزش سیستم های اخلاقی ما قبل را درخود فراگرفته و آنها را تکامل داده و موازین جدیدی را برآنها می افزاید که درراس آنها برخورد نوین نسبت به کارو نسبت به مالکیت عموم خلق، میهن پرستی عمیق و انترناسیونالیسم، جمع گرائی یا کلکتیویسم، انسان دوستی و سوسیالیستی و وفاداری بی خدشه به امرسوسیالیسم است. هرچه جامعه سوسیالیستی و سپس کمونیستی پیش میرود و تکامل مییابد اهمیت اصول اخلاقی و موازین اخلاقی درتنظیم مناسبات بین انسانها بیشترو بیشترمیشود و نقش اخلاقیات فزونی مییابد درحالیکه به دنبال زوال دولت نقش و اهمیت سیاست و حقوق کمترو کمترشده و بالاخره بعنوان شکل آگاهی اجتماعی از بین میرود.

(4)
اخلاق زیر تاثیرسایر اشکال روبنا درهر فرماسیون، زیر تاثیر سایراشکال آگاهی اجتماعی نیز هست و فرهنگ مادی و معنوی جامعه مهرخود را برآن باقی می گذارد. درجریان تکامل تاریخ و پیشرفت تمدن و فرهنگ برخی موازین و آداب و رسومی که زمانی خوب و شایسته شمرده میشد، ارزش خود را از دست می دهند و به عوامل زشت و مطرود بدل می گردند. پس موازین و اصول اخلاقی جاودان و بدون تغییر نیستند و زیرتاثیرتغییرات هستی اجتماعی، پایه اقتصادی جامعه، عوامل روبنائی و سایراشکال آگاهی اجتماعی تغییر میپذیرند.
اخلاق به مثابه شکل آگاهی اجتماعی دارای وظیفه اجتماعی مشخص است. و این وظیفه عبارت است از تائید یا تکذیب، قبول یا رد معنوی و وجدانی مناسبات اجتماعی اساسی موجود درجامعه درهرمرحله معین، به منظورحفظ و تحکیم این مناسبات یا تغییرو تحول آنها. ازاینجا نقش فعاّل اخلاق درحیات جامعه منشاء میگیرد که خود به مثابه عنصری از روبنا به عاملی تاثیربخش و عمل کننده بدل میشود و درمناسبات تولیدی و سایرمناسبات اجتماعی، درهستی اجتماعی و همچنین درسایراشکال آگاهی اجتماعی تاثیرخود را باقی میگذارد. اخلاق ازجهت موضع گیری فرد و افکارعمومی درمقابل کارو مالکیت وسایل تولید، براقتصاد تاثیرمیکند. هراقدام سیاسی با یک ارزیابی اخلاقی، با رّد یا قبول از جانب افکارعمومی روبرو میشود. روشن است که چقدراهمیت دارد که یک تصمیم اقتصادی یا یک عمل سیاسی، اخلاقا ازجانب مردم مورد حمایت قرارگیرد یا برعکس طرد شود.

(5)
آن علم فلسفی که مسائل پراتیک و تئوریک مربوط به اخلاق را مطالعه میکند اتیک نامیده میشود. اتیک یا علم الاخلاق به مثابه جزء متشکله ازدانش های فلسفی ازعهد باستان پدید شد.

فلاسفه ماتریالیست درطی قرون ازارسطو گرفته تا انسیکلویدیستها و فویرباخ وابستگی مفاهیم و موازین اخلاقی را به نیازها و منافع واقعی انسانها نشان داده و آن را جدا از قیود مذهبی مورد بررسی قراردادند. ولی البته به علت محدود بودن ناگزیرتاریخی شان نمی توانستند پیگیرانه، منشاء و ماهیت اخلاق و قوانین تکامل آنرا توضیح دهند.

فلاسفه ایده آلیست سعی کردند برشالوده این یا آن اصل معنوی با عوامل مذهبی و اراده خدائی علم الاخلاق را پایه گذاری کنند. "خیر" نزد افلاطون، "مطلق" نزد هگل، "خرد عملی" نزد کانت ازاینگونه بود. اما بعضی ازآنها موفق شدند که برخی مسائل واقعی اخلاقی را مطرح و بررسی کنند و پاسخهای پرارزشی بیابند ازآنجمله است مسئولیت فردی توسط سقراط ، آزادی و مناعت انسانی توسط کانت، رابطه بین اخلاق و حقوق و بین اخلاق ذهنی و گروهی توسط هگل.

علم الاخلاق مارکسیستی برشالوده ماتریالیسم دیالکتیک و دست آوردهای علوم اجتماعی مشخص نظیرانسان شناسی و جامعه شناسی و روان شناسی و غیره به مسائل منشاء و ماهیت و خصلت اخلاق پاسخ علمی و دقیق میدهد. مارکسیسم، هم تئوری های مطلق گرایانه و ادعای جاوانی بودن و تغییر ناپذیربودن اخلاق را رد میکند و هم تئوریهای نسبی گرایانه (رلاتیویستی) که کاررا به انکاروجود و عمل آن می کشانند. مارکسیسم نشان میدهد که اخلاق را باید همچو پدیده ای اجتماعی- تاریخی مورد بررسی قرار داد و تحول و تکامل اخلاقیات و موازین و قواعد رفتارمربوط بدانرا دراعصارمختلف مطالعه کرد. مارکسیسم به پیشرفت اخلاق قائل است نه به جمود اخلاقی و تغییرناپذیری موازین اخلاقی. مارکسیسم نقش توده ها را برای ایجاد موازین اخلاقی نو و پیشرفت آن و خصلت طبقاتی اخلاق را درجوامع طبقاتی روشن میکند. مارکسیسم نشان میدهد که انسانها محتوی موازین آگاهی و رفتاراخلاقی خود را ازمنافع اقتصادی و طبقاتی و ازشرایط زندگی اجتماعی خویش میگیرند. مارکسیسم توجه را بعمل و رسالت اخلاق و اثربخشی فعال آن جلب میکند. این تاثیرازطریق موازین رفتارو فشارمعنوی عامه ازطریق ایده آلها و ارزیابیهای مورد قبول توده مردم انجام میگیرد و درتجهیزنیروهای اجتماعی بکمک انگیزه های درونی انسانی و تصمیم وجدانی افراد نقش بسیج کننده بسیارمهمی دارد.

راه توده 156 12.11.2007

 

فرمات PDF :                                                                                                        بازگشت