بخش دهم "جنگ و جهانی شدن"

نباید اجازه داد

ماشین جنگی امریکا

به ایران برسد

 

ماشین جنگی امریکا، پس از پایان جنگ سرد، برای جنگی گرم سوخت گیری شد. یازدهم سپتامبر در نیویورک فرمانی بود برای حرکت این ماشین. بوش پدر در یوگسلاوی کاربردهای نوین این ماشین را آزمایش کرده بود و در فاصله پایان جنگ یوگسلاوی و اشغال افغانستان نواقص و کمبودهای این ماشین جبران شد. به شهادت آنچه که در زیر می خوانید، در جریان اشغال افغانستان از سلاح هائی استفاده شد که نواقص آنها در جبهه عملی  جنگ و درواقع بمباران وحشیانه یوگسلاوی کشف شده بود و به همین دلیل در غارهای "ترابورای" افغانستان توانستند بمب های مینیاتوری اتمی را به بهانه کشتن بن لادن امتحان کنند. اشغال عراق و افزایش شمار جنگ افزارها و نظامیان امریکا در اطراف ایران، فشار به سوریه برای خروج از لبنان و زمینه سازی هائی که برای دخالت مستقیم در ایران می شود، همگی یک استراتژی است. این استراتژی برخلاف تصور حاکمیت ایران با تصور تبدیل عراق به ویتنامی دیگر و یا تبدیل ایران به ویتنامی دیگر برای امریکا متوقف نخواهد شد، زیرا آنها برای میهمانی به منطقه نیآمده اند که از کشته شدن سرباز امریکائی دچار تردید شوند و یا حادثه جوئی های انفجاری آنها را ناچار به تغییر استراتژی کند. این استراتژی از دل سرمایه داری گرفتار بحران اقتصادی بیرون آمده و هر اندازه که این بحران تشدید می شود( همچنان که می شود) پافشاری بر این استراتژی جدی تر نیز خواهد شد. چنان، که در واقع رویاروئی میان اروپا و امریکا عملا در کشورهائی نظیر عراق و افغانستان و لبنان و احتمالا ایران ادامه خواهد یافت. سرمایه بزرگ، قصد بلعیدن سرمایه کوچک را دارد. آغاز پذیرش برخی کشورهای اروپائی کوچک بعنوان "اروپای دوم" (مانند اصطلاح جهان سوم) گوشه ای از واقعیاتی را که جهان به سمت آن می رود را به نمایش می گذارد. حاکمیت کوته اندیش جمهوری اسلامی قادر به درک این شرایط نیست و به همین دلیل است که گام به گام، با سیاستی که در داخل کشور علیه وحدت ملی دارد و ماجراآفرینی هائی که در منطقه می کند، با استراتژی امریکا همسوئی می کند.

 

با این مقدمه، بخش دهم از کتاب "جنگ و جهانی شدن" را می خوانید:

 

جنگ يوگسلاوي در سال 1999، كه همزمان با تشكيل اتحاد گوام و گسترش ناتو در كشورهاي اروپاي شرقي آغاز شد، بر روابط شرق و غرب تاثير بسزايي گذاشت. الكساندر ارباتوف معاون رئيس كميته دفاعي "دوما" يا شوراي عالي روسيه در خصوص روابط بين ايالات متحده و روسيه ، جنگ يوگسلاوي را به مثابه وضعيتي بمرابت بدتر از بحران برلين و كوبا توصيف نمود.

وي معتقد است: استارت 2  و همكاري با ناتو متوقف شده است. موردي براي همكاري در خصوص "دفاع ضدموشكي" وجود ندارد. تمايل مسكو براي عدم كاهش آنها تا به اين حد پايين نبوده است. بعلاوه در روسيه آمريكايي ستيزي به يك واقعيت غيرقابل انكار و همه گير تبديل شده است و شعار " امروز يوگسلاوي فردا روسيه " عميقا در روح مردم روسيه نفوذ كرده است. "

عليرغم تمايل آشتي پذير "بوريس يلتسين" در جلسه سران كشورهاي هشت در سال 1999 در كلن، مقامات نظامي روسيه عدم اتحاد خود با ايالات متحده را به روشني نشان دادند:

" بمباران يوگسلاوي مي تواند در آينده اي نه چندان دور درمورد روسيه به اجرا درآيد. "

 

براساس اظهارات "ماروين اشفورد" رييس انجمن بين‌المللي پزشكان براي جلوگيري از جنگ هسته اي ( تي پ پ آن دوبليو) روسيه قبل از جنگ يوگسلاوي به سمت نزديكي با اروپاي غربي موضع گرفته بود، اما از فرداي شروع جنگ، روسها بزرگترين تهديد را از جانب غرب مي دید. مقامات بلندپايه وزارت خارجه روسيه اظهار داشتند كه روسيه تنها مي تواند روي سلاحهاي هسته اي خود حساب كند، زيرا نيروهاي ديگرش در وضعيت مناسبي قرار ندارند.      تغيير رويه روسيه نسبت به غرب و افزايش سلاحهاي اتمي كه بصورت هزاران موشك درحال آماده باش هستند و عدم اعتماد اين كشور به حقوق بين‌المللي ما را برآن مي دارد كه به وقوع يك فاجعه مشكوك باشيم. بحران كنوني بيش از هر زمان خلع سلاح اتمي را در دستور روز قرار مي دهد.

 

افزايش پتانسيل نظامي در سال 1999

در همين زمان در واشنگتن نیز يك برنامه وسيع براي افزايش سلاحهاي نظامي در جريان بود. هدف واشنگتن رسيدن به هژموني نظامي در صحنه جهاني بود. در سال 2002 مخارج دفاعي از مرز 300 ميليارد دلار گذشت. اين مبلغ  برابر با درآمد ناخالص ملي روسيه بود. ( درامد ناخالص ملي روسيه 325 ميددلار در سال است) يعني مخارج نظامي ايالات متحده بعد از حمله به افغانستان در اكتبر 2001 بازهم افزايش يافت. بيشتر از يك سوم اعتبار شصت و هشت ميلياردي پيش بيني شده در بودجه سال 2003 به سلاحهاي پيشرفته دوران جنگ سرد اختصاص داده شد. چندين ميليارد دلار به توليد بمب هاي خوشه اي اختصاص داده شد، كه در تمام دنيا توسط گروههاي مختلف دفاع از حقوق فرد مورد اعتراض قرار داشت. هيچ چيزي نمي تواند اين هزينه هاي را بجز اينكه ايالات متحده قصد دارد امپراتوري جديد نظامي - اقتصادي خود را به هر قيمتي، حتي ميليتاريزه كردن فضا بر دنيا حاكم كند ، توجيه نمايد.

در چارچوب افزايش قابل توجه پتانسيل نظامي، دولت بوش(پدر) قصد دارد در 5 سال آينده مخارج نظامي را به 120 ميليارد دلار افزايش دهد. به نحوي كه بودجه نظامي به رقم نجومي 450 ميليارد دلار در سال خواهد رسيد. این بودجه فقط به ماشين نظامي - جنگي آمريكا تعلق دارد. بودجه سرويس اطلاعاتي" سيا " كه بطور رسمي 30 ميليارد دلار در سال، يعني ده درصد درآمد ناخالص ملي روسيه است شامل اين بودجه نمي شود. هنوز ميليارد ها دلار كه بايد از قاچاق مواد مخدر و هم از طريق موسسات ساختگي به حساب "سيا" ريخته مي شود به اين مبالغ اضافه شود. بعلاوه ميليارد ها دلار ( در بودجه دفاعي) به نوسازي سلاحهاي هسته اي آمريكا اختصاص يافته است. يك نوع موشك خوشه اي جديد، مجهز به چند كلاهك هسته اي كه قادرند (از يك گلوله موشكي) تا ده كلاهك هسته اي را به ده شهر مختلف را هدف بگیرد. اين موشكها در حال حاضر روسيه را هدف گرفته اند. اين موضوع در چارچوب دكترين ( اولين حمله) نخستين ضربه هسته اي قرار دارد. اين موشكها به سمت كشورهاي" شرور" نشانه رفته اند. ولي در حقيقت امر آنها چين و روسيه را هدفگيري كرده اند.

ايالات متحده يك نسل جديد از سلاحهاي اتمي "تاكتيك"‌را هم به خدمت گرفته است. اين سلاح ها بنام "ميني نوك " براي جنگهاي كنوانسيونل در نظر گرفته شده اند. در زمان دولت كلينتون پنتاگون استفاده از سلاحهاي B 61   و "انتي بلوك هاوست " را به این بهانه تجویز کرد که انفجارهاي زيرزميني آنها توليد راديواكتيو نمي كنند و براي مردم عادي خطرناك نيست! مسئولين نظامي و آزمايشگاههاي هسته اي ايالات متحده بكارگيري نسل جديد سلاحهاي هسته اي دقيق  با شدت كم " (ميني نوك) را كه به هنگام جنگ هاي كنوانسيونل با كشورهاي جهان سوم مي توانند مورد استفاده قرار گيرند تشويق مي كنند.

 

سلاح هسته اي تاكتيك آمريكايي

 

در جريان جنگ افغانستان در سال 2002 نيروي هوايي آمريكا از بمب هاي انتي بلوك هاوست (جي بي او – 28) كه قادر به انفجار هاي عظيمي در زير زمين هستند استفاده کرد. اين بمب ها بايد رسما شبكه غارهاي تونلي را در منطقه كوهستاني جنوب افغانستان هدف قرار ميدادند كه احتمال مي دادند بن لادن در آنجا مخفي شده است. اين بمب هاي جي بي او كه در پنتاگون به آنها نام مستعار بيگ - وانس داده اند بمب هايي هستند كه توسط ليزر پنج هزار ليوري هدايت مي شوند.

 

     

    مقاله در فرمات PDF :