نامه ها و نظرات

 

توضیحات ما- دراین ستون، نامه هائی منتشر می شود که باری تحلیلی داشته باشد و یا پرسشی دلسوزانه را طرح کرده باشد. نامه را که در زیر می خوانید از گروه دوم نامه هائی است که راه توده دریافت می کند. هر هفته نامه های مختلفی به راه توده می رسد که از میان آنها، برمبنای معیار بالا نامه هائی را برای انتشار بر می گزینیم. برخی نویسندگان نامه ها، پرسش هائی را مطرح می کنند که عملا در مطالب راه توده پاسخ آن ها را می توانند بیابند و فرصتی برای دوباره نویسی خصوصی برای آنها نیست. امیدواریم این گروه از پرسش کنندگان و نامه نویسان این محدودیت های ما را درک کرده و انتظاری مافوق توان ما نداشته باشند. به موجب همین محدودیت زمانی و تعهد به معیار ذکر شده در ابتدای این توضیح، ما از ورود به بحث های درون حزبی نیز معذوریم، همچنان که از پاسخگوئی به نامه هائی جنبه های غیر دوستانه آن، قضاوت های یکسویه در آن ها بیشتر از منطق و تلاش برای دانستن است.

نویسنده نامه زیر که از ما خواسته است در صورت انعکاس نامه اش از امضای "شماره 24" استفاده کنیم نیز سئوالاتی را با ما در میان گذاشته اند که در اصل باید محمد خاتمی و همکاران وی پاسخ بگویند نه ما. به همین دلیل امیدواریم آقای ابطحی که فعلا آستین ها را برای پاسخگوئی به این سئوالات بالا زده است، پاسخی مستقیم و یا غیر مستقیم به این 9 پرسش بدهد. از آنجا که این پرسش ها واقعا هم می تواند پرسش انبوهی از مردم ایران باشد، انتشار آن را با امید مطالعه آن توسط امثال آقای ابطحی مفید تشخیص دادیم.

 

9 پرسش

که مردم منتظر

پاسخ آن هستند

                                                              

با سلام و درود

 

1- حدود ۲ یا ۳ سال پیش آقای خاتمی در یک مصاحبه رسمی گفته بودند که کسانی که دم از لزوم تغییر قانون اساسی میزنند خائن به ملت هستند واز طرف دیگر در اوایل تابستان امسال در یک مصاحبه رسمی از امکان تغییر قانون اساسی و آسمانی نبودن آن صحبت کردند.(تمام نقل ها به مضمون هستند.)

حال به راستی برازنده یک رییس جمهور است که چنین متناقض حرف بزند؟ آیا امکان تغییر در قانون اساسی ربطی به زمان دارد؟ و از طرفی در مجلس ششم که مجلس اصلاحات بود، آقای خاتمی تغییر را رد می کند و حال که مجلس هفتم این است که می بینیم از امکان تغییر آن سخن می گوید. تغییر در چه سمتی؟

 2- در جریان برگزاری انتخابات مجلس هفتم آقای خاتمی گفتند که حتی اگر حق یک نفر ضایع شود، حاضر به برگزاری انتخابات نیستند .اما دیدیم که انتخابات را برگزار کردند و این در حالی بود که حق خیلی از افراد به ناحق ضایع شد. آیا برازنده رییس جمهور است که به قول خود عمل نکند و یا حداقل حرفی بزند که قادر به انجام آن نباشد.

3- آقای خاتمی بارها گفته اند که اگر روزی احساس کنند که نمی تواند به وظایف خود عمل کند کنار میرود. پس چرا به وعده خود عمل نکردند و استعفا ندادند؟ این عمل معنایی جز این میدهد که ایشان می توانند ولی نمی خواهند؟

گرچه من معتقدم انتقاد از آقای خاتمی هنر نیست و باید باندهای مافیایی قدرت را مورد هدف قرار داد، اما این نکته مانع از این نیست که شخص خاتمی و اصلاحات نقد نشوند.

4- آقای خاتمی هنگام ارائه دو لایحه انتخابات و اختیارات ریاست جمهوری گفتند که این ۲ لایحه از حداقل ها می باشد و چنانچه تصویب نشود استعفا خواهند داد. اما همگان دیدند که این ۲ لایحه رد شد و خاتمی باز هم به وعده خود عمل نکرد؟ چرا رییس جمهور که تنها به قول آقای حجاریان "حاجب الدوله" است باید به هر شکل در این سمت باقی بماند؟

5- آقای خاتمی بارها در صحبت هایشان گفته اند که ناگفته ها را خواهند گفت اما همیشه نیز گفته اند که رییس جمهور نباید منافع نظام را فدای منافع خود کند(که البته صحبت کاملا درستی است) و مملکت را با هرج و مرج روبرو کند و لذا هرگز با مردم از مشکلات پیش روی اصلاحات صحبتی نکرده اند. و حتی ((نامه ای برای فردا)) جز یک سری کلی گویی و مسائل تکراری هیچ چیز جدیدی نداشت. باز چرا آقای خاتمی به مردم وعده پوچ داد؟

6- بزرگترین اشتباه مصدق این بود که از مردم برای پشتیبانی خود بهره ای نبرد و حتی شب قبل از کودتا که مریم فیروز با او تماس گرفت و گفت فردا قرار است کودتا شود و لذا از رادیو که در اختیار شماست استفاده کنید و از مردم  بخواهید تا کودتا را خنثی کنند، او جواب میدهد که حاضر نیست حتی قطره ای خون ریخته شود و نتیجه همان شد که دیدیم : ۲۵ سال خفقان و استعمار. بزرگترین اشتباه خاتمی و اصلاح طلبان نیز همین است که مردم را خانه نشین خواستند و حد اکثر در پای صندوقهای رای. هرگز از مردم که مهمترین سرمایه اصلاحات بودند استفاده نکردند. و به جو کنونی سرخوردگی دامن زدند.
7- آقایان دم از وحدت بین مسلمانان میزنند ولی در عین حال شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه میدهند. چگونه میشود شعار وحدت داد، در حالی که به اهل سنت- که کمترین اعتقادی به ولایت فقیه ندارد - و حتی این نظر بین شیعیان نیز از اکثریت برخوردار نیست و حتی بسیاری از مراجع تقلید آن را رد کرده اند؟ چگونه میشود مرگ او را خواست و در عین حال او را به وحدت فرا خواند؟ و از طرف دیگر چه وحدتی؟ وحدت همه با هم یا همه با من؟

8- فرض کنیم انتخاباتی آزاد و بدون هیچ گونه دخالتی در ایران برگزار شود. آیا رییس جمهور منتخب مردم قادر خواهد بود کاری بیش از آنچه آقای خاتمی انجام داد، انجام دهد، مگر با فراخواندن مردم به صحنه و بر هم زدن موازنه قدرت؟

9-  قانون اساسی مملو از اشکالات حقوقی به سود قدرت مطلقه و به ضرر دمکراسی در کشوراست و لذا، لزوم اصلاح قانون اساسی را هر عقل سلیمی تایید می کند. با این قانون ملت چه کنند؟ راه دیگری جز تغییر آن هست؟