راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

بگوئيم و به سمت اتحاد و جبهه جديد برويم
 
زمان شجاعت سياسي برای
 بيان اشتباهات دوران اصلاحات است

 

در هفته های اخير تحليل اوضاع بحراني كشور و ارزيابي موقعيت اصلاح طلبان و دلائل ناكامي آنها برای ادامه مقامت در برابر يورش های جناح راست، شتابي صريح تر به خود گرفته است. اين شتاب صريح را مي توان در دو سخنراني و مصاحبه اخير بهزاد نبوی عضو ارشد رهبری مجاهدين انقلاب اسلامي و از اعضای كابينه های جمهوری اسلامي اول و عضو مجلس در جمهوری اسلامي دوم و همچنين مصاحبه های روز به روز صريح تر شده سخنگوی دولت خاتمي "رمضان زاده" و يا برخي فعالان ديگر درون ساختار دولتي دوران اصلاحات نظير"عيسي سحرخيز" و يا "مهندس موسوی خوئيني” كه به بهانه شركت در تظاهرات زنان خواهان حقوق انساني خويش زنداني شده، آشكارا ملاحظه كرد.

- بحران ناشي از پرونده اتمي ايران،

- خطر تهاجم نظامي به ايران،

- خيزهای پنهاني كه از جانب دولت يكپارچه و تحت امر رهبر برای زدوبند پنهان با امريكا - برداشته مي شود،

- خطرجنگ داخلي و حمايت و دخالت نظامي از مرزهای مشترك با كشورهای پاكستان، تركيه، آذربايجان، افغانستان، عراق و خليج فارس،

- فقر و بحران انفجاری ناشي از بيكاری و نابودی صنايع و توليد و بيكاری كارگران در كشور،
- كوچ رو به افزايش روستائيان فقر زده برا
ی رساندن خود به حاشيه شهرهای بزرگ، به اميد كار و نان،

- تشديد فشار حكومتي روی اقشار روشنفكری و دانشجوئي،

- ظرفيت رو به پايان اقشار متوسط اجتماعي برای تحمل وضع اقتصادی - سياسي موجود،

و سرانجام:

- اتكای بازهم بيشتر و روزافزون تر حاكميت يكدست به ابزار سركوب پليسي- امنيتي و تلاش برای حفظ خود با اين ابزار، كه نتايج آن را در يورش خونين به مردم آذربايجان، جنگ تمام عيار در بلوچستان ايران، ادامه دستگيری ها در كردستان، دستگيری فعالان دانشجوئي و شكار منتقدان جدی سياست های حاكم كنوني به بهانه محاكمه بر اساس پرونده های مطبوعاتي سال های گذشته شاهديم،

سرتيترهای برجسته آن انگيزه های اصلي برای صراحت بيشتر به خود گرفتن طرح ديدگاه ها و نقد اوضاع كنوني كشور و نگاه به گذشته و دلائل وضع موجود است. مهره چيني و زمينه سازی برای تصاحب شوراها از طريق انتخاباتي كه در پيش است و مهره چيني روحانيون وابسته مستقيم و غير مستقيم به انجمن حجتيه، اخوان المسلمين جهاني و فدائيان اسلام بعنوان شاخه ايراني اين جمعيت انگليسي برای فتح کامل مجلس خبرگان رهبری نيز موجب شده است تا برخي ملاحظات كنار گذاشته شده و حرف ها زده شود.

اين گفته ها و افشاگری ها و نقدها، بدليل نبود امكانات وسيع ارتباطي با مردم قطعا نمي تواند چنان تاثيری را داشته باشد كه در صورت داشتن چنين امكاناتي مي توانست داشته باشد؛ اما درهمان سطحي كه گفته و شنيده مي شود و سينه به سينه نقل مي شود نيز بسيار ارزشمند است و بايد مشوق ادامه آن بود. ما از ادامه اين روش تا پيش از به زندان رفتن كودتائي چهره هائي كه مي توانند امروز سخن بگويند و فردا در گوشه زندان از اين حداقل ارتباط و امكان ارتباطي نيز محروم خواهند شد، ارزش تاريخي قائل هستيم، زيرا نخبگان سياسي و نظامي- سياسي و سياسي- روحاني درون و پيرامون حاكميت با دقت آنها را پيگيری مي كنند و اين در جامعه ای كه حاكميت ارتباط مردم را يكسويه در اختيار خود گرفته به موقع خويش نقشي را كه بايد ايفاء كند، خواهد كرد. اين تجربه تاريخ تحولات در خاورميانه و امريكای لاتين است و به همين دليل ما پيوسته از به يك چوب راندن نيروهای نظامي، سپاهي و بسيجي بشدت مخالف بوده و هستيم. نه تنها مخالفيم، بلكه با صراحتي كه گاه موجب طرح انتقاداتي به ما (شورای سردبيری راه توده) شده گفته و نوشته ايم و باز هم مي گوئيم و مي نويسيم كه جمهوری اسلامي و حاكميت آن وارد مرحله ای شده كه نيروهای نظامي در آن، به همان اندازه كه مي توانند نقش منفي و ضد مردمي داشته باشند، مي توانند نقشي ملي و مردمي نيز برعهده بگيرند و مبتكر و يا ياری رساننده فضای سياسي- اقتصادی جديد و متحولي در ايران شوند.

با همين ارزيابي و نگاه به اوضاع بسيار بغرنج و پيچيده ايران است، كه علاوه بر نگاه به خطرات خارجي و زمينه های داخلي آن خطرات، كه از سياست های حاكميت يكدست بر مي ‌خيزد، معتقديم چهره های جسور نقد گذشته و اوضاع كنوني كشور، بتدريج بايد از آن اشتباهاتي نيز نام ببرند و نقد آنها را در دستور كار خود قرار بدهند كه خودی های طرفداران اصلاحات طراح آن بودند و همين طرح ها و نقش ها ضربه از درون را به جنبش اصلاحات ممكن ساخت.

همزمان با افشای آن جرياني كه 8 سال با عزمي راسخ در برابر اصلاحات ايستاد و با همان عزم دو قوه مقننه و مجريه را از دست اصلاح طلبان بيرون آورده و اين دو سنگر را تصاحب كرد، در باره آن تزهای مخرب و نوشته شده با قلم های سرخ و ظاهر انقلابي نيز بايد سخن گفت، كه در عمل آب به آسياب انفعال و آب و جارو كردن جاده توطئه های جناح راست به شمول نظاميان صاحب ثروت و قدرت ريخت:

- با جسارت بايد گفت كه تز سرخ "خروج از حاكميت" چه لطمه ای به جنبش اصلاحات زد و چه نقشي در انفعال در جنبش دانشجوئي ايفاء كرد.

- نبايد به ملاحظه مقاومت در زندان، درباره مانيفست "چون وزنه 50 كيلوئي اصلاحات و رفرم آرام را نتوانستيم بلند كنيم" حالا بايد آماده شويم "وزنه 250 كيلوئي رفراندوم و جمهوری لائيك را بلند كنيم!" سخن نگفت.

- چرا و به چه دليل نبايد با صراحت از جمله پردازی هائي كه تحريم انتخابات شوراها را در نامه های بلند بالا و بيانيه ها توصيه مي كرد سخن گفت؟

- آن همه نامه نگاری به خاتمي و خطاب قرار دادن او، كه عملا منجر به تضعيف موقعيت او در حاكميت و در ميان مردم شد و غفلت از همين نامه نگاری و توصيه به ادامه آن، اما خطاب به راس هرم قدرت يعني رهبر را مي توان و بايد فراموش كرد؟

- درباره آن چپ روی و انقلابي نمائي در دفتر تحكيم وحدت كه در سالگرد آخرين 16 آذر در زمان خاتمي تشويق و حتي با نفوذ مخالفان اصلاحات در رهبری وقت دفتر تحكيم وحدت سازماندهي شد، بايد مهر سكوت بر لب زد؟

- آن چپ روی مطبوعات دوم خردادی و بي اعتنائي به تجربه دو سال اول تاسيس جمهوری اسلامي را مي توان و بايد فراموش كرد؟ آنها كه بجای افشای لانه های فساد اقتصادی و بسيج مردم گرسنه و غارت شده برای دفاع از اصلاحات هم سياسي و هم اقتصادی رفتند بدنبال بحث "قصاص" و يا اعلام "پايان انقلاب"، نبايد بالاخره از خود انتقاد كنند و بگويند اشتباه بود و آيندگان تكرار نكنند؟

اين سياهه را ما مي توانيم در اينجا، همچنان ادامه دهيم، اما سمت و سوئي كه مورد نظر ماست و معتقديم بايد بدانها نيز پرداخته شود با همين چند نمونه مشخص و برهر فرد هوشيار سياسي معلوم است.

برای ما تفاوت نمي كند كه نهضت آزادی ايران بوده و يا جبهه مشاركت، مجاهدين انقلاب نقش داشته اند و يا مجمع روحانيون، روزنامه نگاران غفلت كرده اند و بي تجربه بوده اند و يا بزرگانشان سهل انگاری كردند، كانون نويسندگان غفلت كرد و يا فلان عضو آن دچار چپ روی و اسير كم اطلاعي خود از توان جنبش اصلاحات و قدرت مانور جناح ضد اصلاحات شد.

سخن ما اينست: همانگونه كه از سخنراني ها و مصاحبه های اخير چهره های ياد شده در ابتدای اين يادداشت بر مي آيد وقت تكرار حاشيه ها در يك نقد دروني نيست. با صراحت بايد گفته شود كه چرا جبهه اصلاحات عليرغم توصيه های موكدی كه حتي ما نيز از راه دور، اما متكي به تجربه تاريخي حزب توده ايران بر آن پافشاری كرديم و با صراحت نوشتيم بر طرح سه كانديدای رياست جمهوری پافشاری كردند؟ ما حتي در هفته های آستانه رايزني ها و اعلام كانديداها با صراحت نوشتيم كه در اين مرحله و بموجب شرايط حاكم بر كشور بايد و مي توان روی يك كانديدای واحد توافق كرد و بايد کرد.(*) در مرحله دوم انتخابات نيز با صراحتي كه انواع انتقادها را همراه خود داشت نوشتيم كه هيچ چاره ای باقي نمانده و بايد با قاطعيت از هاشمي رفسنجاني حمايت كرد. آنها كه اين قاطعيت را نپذيرفتند و زير لبي حرف زدند و صريح و آشكار به مردم نگفتند خطر كجاست و چرا بايد از كسي كه انواع اتهامات و انتقادات نيز به او وارد است به ميدان آمد، امروز نبايد در انتقاد از خود دهان باز كنند؟

روی سخن ما عمدتا با داخل كشوراست، والا اين ضعف ها در مهاجرت و در ميان مهاجران سياسي چنان از شمار افزون است كه شمارش آن عمر نوح مي خواهد!

ما اگر توانستيم جسارت بيان اين نقد را داشته باشيم، آنگاه جسارت اعلام ضرورت جبهه جديد را نيز خواهيم داشت. جبهه ای كه تحت هر نامي تشكيل شود، حتي اگر به تعبير عيسي سحرخيز "جبهه ضد فاشيسم" هم باشد، ماهيت آن مقابله و نفي جنگ و خونريزی در كشور و دفاع از صلح است. صلح باطل السحر حاكميت كنوني است.

 

* آنچه بموجب تجربه تاريخي حزب توده ايران گفته شد اما گوش شنوائي برای آن در داخل کشور نبود: راه توده شماره 23- اسفند 1383

 

http://www.rahetudeh.com/rahetude/indexfolder/s1-02-2005/index-14-02-2005.html

 

 

   

  فرمات PDF                                                                                                      بازگشت