راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

اول خرداد

فريدون ابراهيمي

اعدام دادستان تبريز

مقابل باغ گلستان

 

59 سال پيش. 4 صبح روز اول خرداد. خيابان ستارخان تبريز. ماتم از در و ديوار شهر مي بارد. بهار خونين، ماه آخر خود را پشت سر مي گذارد. آن را که عادل بود و عدل مي خواست کت بسته به مقابل باغ گلستان آوردند. چراغ خانه ها خاموش است، سايه های مه گرفته گاه پشت پرده هائي که ميان محرم و نامحرم ديوار کشيده اند تکان مي خورند. شايد در آن پشت زناني مي گريستند، شايد مرداني دندان روی هم مي فشردند، تا از اعدام عدالت  فرياد در سينه شان منفجر نشود. بچه ها حتما خواب بودند. همان ها که حالا از سالمندان اند و گذشته خويش را از بابک خرم دين تا دين فروشي در جمهوری اسلامي جستجو مي کنند. آن که در آن صبح خردادی به دار کشيده شد، فريدون ابراهيمي بود.

دادستان عدالتخانه جمهوری خودمختار آذربايجان. نماينده محبوب مردم در مجلس ملي آذربايجان بود، که به دار کشيده مي شد. آنکه فرمان اين اعدام را داده بود، هرگز تصور نمي کرد سرانجام نکبت و اختناقي که با چوبه دار برپا کرده بود، چنان رقم بخورد که در بهمن 57 خورد. آن ها که مجری اين جنايت بودند نيز هرگز تصور نمي کردند اگر به مرگ طبيعي نميرند و زنده بمانند سرنوشتشان بر بام مدرسه "رفاه" پشت مسجد سپهسالار رقم خواهد خورد. اين حکم تاريخ است. تاريخ جمهوری اسلامي و رژيم پهلوی نمي شناسد. حکم ابدی خود را صادر مي کند: ای کشته! که را کشتي؟ تا کشته شوی خوار!

فريدون ابراهيمي در 29 آبان ماه 1297 در شهر آستارا متولد شد. پدرش غني ابراهيمي از روشنفکران دوران خود بود، که در سال 1297، پس از تشکيل فرقه عدالت در رشت، به رهبری ميرزا محمد آخوندزاده (سيروس) تشکيلات فرقه عدالت را در آستارا برپا کرد. در تيرماه 1299، پس از شرکت در اولين کنگره فرقه عدالت در شهر انزلي و بنيانگذاري حزب کمونيست ايران، تشکيلات اين حزب را در آستارا پايه گذاري کرد.

غني ابراهيمي بارها به جرم فعاليت هاي کمونيستي دستگير و زنداني شد. در اواخر سال 1310 پليس اردبيل دستگيرش کرد و به تبريز انتقال داد. پس از مدتي از زندان تبريز به زندان قصر در تهران انتقال يافت. پس از دو سال به علت مريضي از زندان مرخص و به نهاوند تبعيد شد. در تبعيد نيز دست از مبارزه نکشيد، در دوران جنگ دوم جهاني، زماني که مبارزات ملي در ايران دوباره قوت گرفت، در سال 1323 تشکيلات حزب توده ايران را در نهاوند بنيان گذاشت. در آذر ماه 1325 مجددا دستگير و زنداني شد و تحت شکنجه سخت قرار گرفت و پس از آزادي در آذر ماه 1327 مسموم و کشته شد.

زندگي سراسر مبارزه غني ابراهيمي، در تربيت و شکل گيری  جهان بيني پسرش فريدون ابراهيمي تاثير بسزائي داشت. فريدون ابراهيمي در سال 1320، زماني که در دانشکده حقوق دانشگاه تهران مشغول تحصيل بود، به صفوف حزب توده ايران پيوست. از سال هاي اول ورود به دانشگاه شروع به نوشتن مقالات سياسي کرد.

در سال 1322، پس از تاسيس روزنامه آژير، توسط سيدجعفر پيشه وری شروع به همکاری با اين روزنامه کرد و در همين سال به عضويت هيئت تحريريه آن درآمد. فريدون ابراهيمي، هم زمان با فعاليت در روزنامه آژير، مقالاتي نيز براي درج در نشريات حزب توده ايران مي نوشت. اين مقالات به طور منظم در ارگان رسمي حزب ، روزنامه «رهبر»، روزنامه ضدفاشيستي «مردم»، روزنامه «ظفر» ارگان رسمي شورای متحده مرکزی اتحاديه های کارگران و زحمتکشان ايران و ساير مطبوعات مترقي به چاپ مي رسيد. در آذربايجان نيز با روزنامه های « يني شرق»، «خاور نو»، «آذربايجان» و ساير مطبوعات دمکراتيک همکاري مي کرد.

فريدون ابراهيمي در خرداد ماه 1324 در رشته حقوق سياسي فارغ التحصيل شد. وي علاوه بر زبان مادري، به زبان هاي فارسي، فرانسه و عربي تسلط کامل داشت. در اين زمان از طرف وزارت امور خارجه و روزنامه اطلاعات بارها به او پيشنهاد همکاري شد، ولي او که خدمت به مردم آذربايجان را وظيفه اصلي خويش مي دانست، پيشنهادهاي مذکور را رد کرد و به سرزمين زادگاهش آذربايجان بازگشت.

سوم شهريور ماه 1324 فراخوان 12 ماده اي فرقه دمکرات آذربايجان منتشر شد. در اين اعلاميه از خلق آذربايجان دعوت شده بود که براي مبارزه در راه آزادي با هم متحد شوند. اين فراخوان مورد استقبال طبقات زحمتکش قرار گرفت. در اين زمان تشکيلات حزب توده ايران در آذربايجان با فرقه دمکرات آذربايجان اعلام همبستگي کرد.

در 14 شهريور ماه 1324، روزنامه «آذربايجان» ارگان رسمي فرقه دمکرات آذربايجان منتشر شد. فريدون ابراهيمي در اين زمان شروع به همکاري با «آذربايجان» کرد. مقالات زنده ياد ابراهيمي درباره تاريخ تمدن آذربايجان نقش مهمي در بيداري حس غرور ملي خلق آذربايجان داشت.

فريدون ابراهيمي در اولين کنگره فرقه دمکرات آذربايجان، که در مهر ماه 1324، با شرکت 237 نفر از نمايندگان خلق آذربايجان در تبريز تشکيل گرديد، شرکت داشت. پس از تشکيل مجلس مؤسسان، هيئت حکومت ملي خلق آذربايجان، که از 39 نفر تشکيل مي شد و سيدجعفر پيشه وري در راس آن قرار داشت، تعيين گرديد.

فريدون ابراهيمي نيز جزو اين هيئت انتخاب و سپس به سمت دادستان کل آذربايجان منصوب شد.

فريدون ابراهيمي در مذاکرات هيئت نمايندگي آذربايجان با هيئت نمايندگي دولت قوام السطنه، که در تاريخ 19 ارديبهشت 1325 در تهران انجام شد شرکت داشت. اين مذاکرات پس از پانزده روز، بدون نتيجه پايان يافت.

21 آذر ماه 1325، ارتش شاهنشاهي به آذربايجان حمله کرد. فريدون ابراهيمي، همراه با تعدادي از رفقای خود، در داخل ساختمان کميته مرکزي سنگر گرفتند و پس از 34 ساعت نبرد مسلحانه دستگير شدند.

خبرنگاري گزارش ملاقات خود را با فريدون ابراهيمي در زندان تبريز را چنين نقل کرده است:

«از او پرسيدم، شما در دوران دادستاني چه کارهايي انجام داديد؟»

او در پاسخ گفت: ما به پرونده زندانيان رسيدگي و کساني را که بي گناه و بر اساس قوانين ارتجاعي زنداني شده بودند، آزاد نموديم. از حقوق خلق دفاع کرده و آن ها را از ظلم هيئت حاکمه فاسد نجات داديم.

سئوال کردم پس آن خلق کجا هستند و چرا مرگ شما را خواستار شده اند؟

جواب داد: کساني که خواستار مرگ امثال من هستند، هيئت حاکمه مرتجع تهران مي باشد، که به دستور اربابان خود عمل مي کند. امروز دست و پاي خلق ما، اين کارگران و دهقانان زحمتکش و همچنين زبان و قلم روشنفکران ما بسته است. اما اين زنجيرهاي اسارت هميشگي نيست و به دست تواناي ايشان باز خواهد شد.

فريدون ابراهيمي مدت شش ماه تحت سخت ترين شکنجه ها زنداني بود. اما تمام سختي ها را تحمل کرد و با افتخار مي گفت:

«من بهترين سال هاي عمرم را در راه آزادي و سعادت زحمتکشان آذربايجان و سراسر ايران صرف نموده ام. در اين مدت تلاش کرده ام اين وظيفه خود را شرافتمندانه انجام دهم. من در ميان شعله هاي مبارزات خلق تربيت شده ام. از اين رو خود را در خدمت خلق مي دانم و به راه مبارزه مقدسي که در پيش گرفته ام افتخار مي کنم. در اين مراحل آخر مبارزه نيز اراده و جسارت خود را حفظ خواهم کرد

وي در دفاعيات خود در بيدادگاه شاه با قاطعيت از حق تمامي خلق ها و زحمتکشان ايران دفاع کرد و در قسمتي از سخنان خود گفت:

«آينده از آن کساني است که عرق ريزان کار مي کنند. کساني که دست هايشان از شدت کار پينه بسته است. اين دست هاي پينه بسته درهاي تمام زندان ها و شکنجه گاه ها را خواهند گشود و تمام جلادان و ستم کاران را نابود خواهند کرد. روزي خواهد رسيد که تمامي کساني که خلق هاي ايران را از حقوق خود محروم نموده، فرهنگ و افتخارات ملي آن ها را لگدمال کرده اند و براي پر کردن جيب ها وکيسه هاي خود از طلا انسان هاي زحمتکش را تحت استثمار قرار داده اند، مجبور به جوابگويي به جنايات و خيانت هاي خود در مقابل خلق خواهند شد

پاسخ اعدام بود. دو روز قبل از اعدام، او خواست که کت و شلوار مشکي را که هنگام عزيمت به پاريس، جهت شرکت در کنفرانس صلح تهيه کرده بود، برايش به زندان بفرستند. در تمام طول شب اعدام با رفقاي خود صحبت کرد. او از وظيفه انسان ها نسبت به اجتماع و خلق و از شيريني زندگي توأم با مبارزه سخن ها گفت. سحرگاه، پس از اصلاح صورت، کت و شلوار خود را با پيراهن سفيدي بر تن کرد و کراوات سرخ رنگش را بگردن زد. در اين کار نهايت سليقه را به خرج مي داد. او در مقابل تعجب بعضي از رفقا گفت:

«ما در تمام زندگي خود را با پاکي و ظرافت گذرانده ايم، چرا بايد زير چوبه دار با حالتي پريشان ظاهر شويم؟»

فريدون ابراهيمي 4 صبح روز اول خرداد ماه 1326، در خيابان ستارخان تبريز، جلوي باغ گلستان اعدام شد.

 

 

 

  فرمات PDF                                                                                                        بازگشت