راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

زن ايراني

نه ضعيفه است و نه

از صحنه بيرون خواهد رفت

م . فيروز

 

به روزهای نخست زندگي حزب توده ايران بنگريم. روزهائي که حزب توده ايران از زنان نيز مانند کساني که همرديف و همپای مردانند دعوت کرد به صفوف مبارزان بپيوندد و وظيفه انساني و مادری خود را در برابر مردم کشورشان انجام دهند.

راست است که در گذشته هم احزابي بودند که اين حق را به زنان داده بودند، اما پس از سال های سال توهين و فشار، اين حزب توده ايران بود که بار ديگر ندا در داد که زن و مرد، در همه شئون اجتماعي، سياسي، حقوقي و اقتصادي بايد از حق مساوي برخوردار شوند. اين افتخار براي حزب توده ايران بوده و خواهد بود که زن ها را به مبارزه دعوت کرد، به آنها با ديده احترام نگريست و آن ها را برابر مردان شمرد، وعده هاي پر زرق و برق دروغين به آن ها نداد، از همان آغاز دشواري راه را نشان داد و اين گفته لنين را يادآور شد که:"مرگ بر اين دروغ تهوع آور، "مساوات" در ميان ستمگر و ستمکش، استثمارگر و استثمار شده نموده و نخواهد بود، آزادي واقعي نبوده و نخواهد بود، تا روزي که زن از زير بار امتيازاتي که قانون به مرد داده آزاد نشود، تا  آن زمان که کارگر از يوغ سرمايه داري خلاصي نيابد، تا آن روزي که روستاييان زحمتکش از يوغ سرمايه داري وکلان  مالکان و تجار بزرگ رهايي نيابند. بگذاريم دروغگوها، رياکاران، بي شعور ها و کورها، بورژواها و طرفدارانشان مردم را گول بزنند و به آنها درباره آزادي به طور کلي، مساوات به طور کلي و دموکراسي به طور اعم سخن بگويند. "

زنان ايران با شگفتي، ناباوري، با شک و ترديد به اين فراخوان حزب مي نگريستند. مگر نه اين بود که آنها را ضعيفه مي ناميدند، مگر نه اين بود که در قانون اساسي ايران آن ها را در رديف مجانين و صغار گذاشته بودند، مگر نه اين بود که بار سنگين زندگي و کار را بر دوش داشتند، اما خود حاشيه نشين سفره گسترده زندگي بودند و با اينکه آنها را ناقص العقل مي خواندند، از آنها مدبرانه ترين و دشوار ترين وظايف را مي خواستند، مرداني برومند و آگاه براي جامعه تربيت کنند. زنان هم اين وظايف را  با فداکاري انجام  مي دادند، گر چه در هر قدم ابتدايي ترين حقوق انساني آن ها پايمال مي شد. مگر نه اين ها مادراني بودند که در ادبيات مقامشان را به عرش مي رساندند و اما در زندگي واقعي فقط وسيله زاييدن و يا ارضاء شهوت و خدمتگذاران بي ارج و رايگان بودند و نسبت به کودکاني که خود به وجود آورده و پروده بودند از هر بيگانه اي بيگانه تر به حساب مي آمدند. نقش ارزنده و شگرف زنان در تاريخ مبارزات مردم يا به کلي مسکوت مي ماند و يا گوشه هايي از آن به عنوان سند تاريخي عرضه مي شد و احياناً برخي زنان را موجودات استثنايي مي دانستند. روحيه قوي زنان و ايستادگي و گذشت آن ها که هميشه و نسل اندر نسل وجود داشته و دارد، مورد توجه قرار نمي گرفت. تا زماني که در صحنه به درد مي خوردند تجليلي از آن ها مي شد، وگرنه با اهانت و خاري به کنار اجاق رانده مي شدند و همانجا در زنجير مي ماندند.

اما زنان و مادران ستم ديده و کوفته از درد و رنج و خميده در زير بار وظايف سنگين زندگي روزانه و کار بي اجر، قد راست کردند، اميدوار شدند، و به حزب توده ايران روي آوردند؛ در آغاز تک تک و با هراس ـ چه، رسوم و آداب کهن، بندهاي خانوادگي، بي سوادي، بي خبري از جريانات دنيايي و عدم آگاهي کامل نسبت به حقوق قانوني که حتي در ايران با همان شرايط اجتماعي مي توانستند داشته باشند، مانع آن ها مي شد.

چند دهه از آن روزها مي گذرد که عده انگشت شماري زن با ناباوري، شرمگين و سر در جبين، رو به اين اجتماع مردان آوردند و کوشيدند به مفهوم دعوت حزب پي ببرند و آن را با محک تجربه بيازمايند. آن ها به اين نتيجه رسيده بودند که با استقبال از فراخوان حزب، راه رسيدن به حقوق خود را برگزيده اند.

در نخستين کنگره حزب توده ايران به تاريخ 10 مرداد 1323، گروهي از زنان به قصد تسليم پيام تبريک شرکت کردند. زني در ميان اعضاء کنگره نبود. به زنان تبريک گو اجازه داده شد که از تريبون کنگره نه تنها شادباش خود را تقديم کنند، بلکه خواست هاي خود را هم عرضه بدارند. نخستين خواست آن ها اين بود که در اين خانه بزرگ که نامش ايران است، زنان نيز حقوقي داشته باشند؛ حق انساني، حق مادري، حق شرکت در تعيين سرنوشت و سياست و غيره.

اين نخستين بار در تاريخ مبارزات ايران بود که در جلسه اي رسمي زنان آزادانه توانستند خواست هاي خود را مطرح سازند.

جو سياسي و محيط اجتماعي آن روز به اندازه اي آغشته با خرافات و تعبيرات نادرست از موازين قانوني و مذهبي بود که حتي حزب توده ايران هم در سال هاي اول زندگي خود نتوانست اين ماده از اساسنامه خود را عملي سازد و زنان را رسما به صفوف خود بپذيرد.

مبارزه براي کسب حقوق زنان در دو جبهه آغاز شده بود؛ در جبهه دوستان که آماده پذيرش آن ها بودند اما از اتهامات بيم داشتند، در جبهه وسيع جامعۀ ايران.

حزب توده ايران هر کجا که زنان به حق دست به مقاومت و ايستادگي مي زدند از آنان پشتيباني مي کرد و با نهايت جديت هر اقدامي را که نمايانگر فشار بر زن و پايمال شدن حق او بود افشاء مي نمود. مخبرين حزب و خود زنان از همه جا گزارشاتي مي فرستادند و از همين جا براي نخستين بار بر ملا شد که به جاي حيوان از زنان براي شخم زدن استفاده مي شود و يا دختران را در اثر فقر مي فروشند.

بتدريج نقش زنان در روستاها، کارگاه ها و کارخانه ها روشن گرديد و پرده از روي اجحافات برداشته شد. وضع نابسامان بهداشت و مرگ و مير کودکان در نتيجه نداشتن ابتدايي ترين امکانات، به گوش همه رسانده شد. حزب توده ايران نقش بزرگ زنان را در امور اقتصادي و توليد ثروت در ايران را روشن کرد و اين افسانه منحوس و موهن را که زن زائده، وابسته، بي ثمر و بي عرضه است، از اعتبار ساقط کرد.

همين افشاگري ها، برخورد آرا، و نظريات روشن بود که زنان را ترغيب به مبارزه در صفوف حزب کرد و خود آن ها هم فعالانه در امر مبارزه براي احقاق حقوق خود و افشاي ستم و استثماري که ديگر سنتي و عادي شمرده مي شد، سهمي بر دوش گرفتند.

با همه نشيب و فرازها، آرمان ها و نظريات حزب توده ايران در ميان توده زن ايراني رفته رفته راه مي يافت و اثر لازم را مي گذاشت. زنان مي شنيدند که حقوقي بايد داشته باشند. در سراسر ايران، در روستاها و شهرها کلمه "حقوق زن" بر زبان ها جاري شد. اين خود گامي بسيار موثر و عميق بود.

زنان به طور کلي به علت زندگي بسته و وابسته اي که دارند شب و روز در محيط تنگ خانوادگي سر مي کنند.، اين نوع فراخوان ها و روشنگري ها را به کندي درک مي کنند و در آغاز هم هراس دارند، زيرا تهديد جدايي از خانواده و به خصوص از دست دادن کودک، سرپناه و امکان امرار معاش، آن ها را بنده وار به خانه و اجاق زنجير کرده است. پذيرش هرگونه وعده و اميدي که برخلاف روند زندگي عادي و روزانه خود او، مادر و مادربزرگ و ده ها پشت او و اطرافيان او است، کاري بسيار دشوار است. اما زن آنگاه که دانست و فهميد، مي پذيرد و با واقع بيني و نگرش بسيار درستي هم به اين وضع نظر پيدا مي کند و عمل مي نمايد. براي زن زحمتکش و کارگر نيز درک اين مسائل که پيوند عميقي با زندگي روزانه و ناکامي هاي او دارد، به مراتب آسان تر است. به همين دليل هم زنان اين قشرها خيلي زودتر راه را ديدند و مبارزه را پذيرفتند و"بردگي زن ناشي از نظام توليدي امروزي، يعني سرمايه داري است "(کلارا تستکين) ، و حزب توده ايران هم اين اصل را هميشه به روشني مطرح کرده و مي کند و اين ادعا را رد مي نمايد که "مي توان حقوق مساوي براي زنان به دست آورد و به آن ها قبولاند که شرايط زندگي آن ها مي تواند عميقاً تغيير کند. بي آن که شکل توليد سرمايه داري تغيير يابد. اين کار يعني گمراه کردن و به بن بست راندن آن ها".

اين طرز مقابله با مشکلات و کاستي ها، يعني پرده پوشي نکردن، دشواري ها را صريح نشان دادن و به سرابي نفريفتن زنان، از مفاخر حزب توده ايران بوده و خواهد بود.

 

زنان در حزب توده ايران راه توده

 

زنان که ديگر به عضويت حزب درآمده بودند، به چشم خود مي ديدند که در جلسات حزبي، در حوزه ها و در کنفرانس ها مانند ديگر اعضاء يعني مردان، مي توانند اظهار نظر کنند، بحث نمايند و نظر درست خود را بقبولانند، و همين کار به آن ها اعتماد به نفس داد و شخصيت آن ها را استحکام بخشيد. زنان را نه تنها به عضويت پذيرفتند، بلکه مسئوليت هم به آن ها داده شد و در مقابل، فعاليت و کار پر ثمر از آن ها خواسته شد. مسئوليت در سراسر بدنه حزب ميان زن و مرد يکسان تقسيم شد. البته ادعا نمي کنيم که مثلاً نيمي از مسئولين حزب زن بودند و نيمي ديگر مرد، و يا زنان در همه جا همپاي مردان بودند. اين ادعا نادرست است و با وضع اجتماعي ايران هم مطابقت ندارد. به چند دليل:

نخست اين که تعداد زناني که در شرايط آن روز مي توانستند اين آزادي را داشته باشند که در کارهاي اجتماعي شرکت کنند، بسيار کم بود و چه بسا آن هايي هم که دل به دريا زده و آمده بودند، در خانواده گرفتار هزاران مشکل بودند.

دوم آن که خود مردان هم هنوز عميقاً به اين امر اعتقاد پيدا نکرده بودند. طرز تفکر مردان تفکري محافظه کارانه و بر پايه آداب و سنن نادرست بود. هر اندازه هم که اين مردان مترقي بودند، نمي توانستند و نمي خواستند بپذيرند که زن مي تواند همپاي آن ها در مبارزات شرکت کند، و چه بسا که در گفتار از شرکت زنان در مبارزه بسيار تحسين و تمجيد مي کردند، اما همين که پاي افراد خانواده خود آن ها به ميان مي آمد، عقب گرد مي کردند. زنان بسياري از مبارزات مرد خانواده، چه پدر و چه شوهر، پشتيباني مي کردند، اما همين که خود آن ها تصميم به شرکت در حزب و يا سازمان هاي وابسته مي گرفتند، با جارو جنجال روبرو مي شدند و اکثراً مسائل "خانه" و "کودک" و نحوۀ برخورد جامعه بهانه قرار مي گرفت.

خواست و انتظار برخي زنان در آن روز عجولانه و شايد تا حدودي هم نادرست بود، و حتي امروز هم پ اين مسائل وجود دارند، زيرا ريشه هاي عميق اجتماعي دارند.

موضوع روابط زن و مرد در ايران موضوعي است که نه آن موقع و نه امروز هنوز حل نشده است. اکثريت زنان از نقطه نظر اقتصادي وابسته هستند و اين است که بي صبري و توقع زياد از سوي زنان، نمي توان گفت نادرست است، بلکه بايد گفت عجولانه نبايد باشد.

با همه مشکلات، زنان در کنفرانس هاي حزبي شهرستان ها و تهران به عنوان نماينده شرکت نمودند و به نمايندگي کنگره دوم هم (به تاريخ 5 ارديبهشت 1327) انتخاب شدند. در آن شرايط اين خود گام بسيار بزرگي بود. يگانه سازمان سياسي در سطح کشور زنان را در عالي ترين جلسه خود همپاي مردان شرکت داد، حزب توده ايران بود. نه تنها زنان در اين کنگره شرکت کردند، بلکه کنگره يکي از زنان نماينده را به سمت عضو مشاور کميته مرکزي انتخاب کرد.

تصميم بر شکستن اين سد، هم قدرت مي خواست و هم بي باکي، به خصوص در آن روزها که حزب توده ايران آماج همه گونه تهمت و بهتان بود و موضوع زن به خصوص در جامعه آن روزي ايران بهترين وسيله براي ايجاد توهمات، افتراها و لجن پاشي ها مي توانست باشد حزب توده ايران اين جرات را داشت که "زن" را شايسته هرگونه مقامي بداند و به او مسئوليت سياسي بدهد.

حزب توده ايران اندک اندک موفق شده است در ميان مردان عضو خود، اين عقيده را به وجود آورد که به راستي تفاوتي ميان زن و مرد وجود ندارد و اگر زن مادر است، اين دليل بر آن نيست که عده اي او را از آموختن، از کار کردن و از بهره بردن از زندگي محروم سازند و او را به گوشه خانه برانند.

 

بسياري از خانواده ها "سواد" را براي زن غير ضرور و حتي نادرست مي دانستند: دختر وقت اين نوع کارها را ندارد؛ بايد در خانه پدر زحمت بکشد، کار خانه را بياموزد و هر چه زودتر به خانه "بخت" برود و در آن جا به آشپزي و بچه داري بپردازد.

حزب توده ايران با اين وضع به مقابله برخاست، براي زنان در حوزه ها و جلسات، ساعات آموزش ترتيب داد و شعار "سواد براي همه" را تا آن جا که در توان داشت، عملي ساخت. حتي کلاس هاي سوادآموزي ايجاد گرديد تا زنان الفبا را بياموزند و بتوانند بخوانند و بنويسند. در جلسات کتب مختلف و مقالات روزنامه ها براي آن ها خوانده و توضيحات لازم هم داده مي شد. کلمات "امپرياليسم" يا "دموکراسي" اگر امروز براي اکثر مردم ايران آشنا هستند، در آن روزها براي بيشتر مردم، بخصوص زنان، نامانوس بودند. ولي زنان عضو و هوادار حزب توده ايران به مفهوم اين کلمات پي بردند و بسيار جالب و ديدني بود، هنگامي که زنان کارگر و يا وابسته به خانواده کارگري، در بحث هاي روزانه اين کلمات را به کار مي بردند و معاني آن ها را براي ديگران توضيح مي دادند.

علاوه بر سوادآموزي، بالابردن سطح معلومات عمومي افراد براي حزب بسيار ارزش داشت. زنان مانند مردان در کلاس هاي آموزشي شرکت مي کردند و درباره اجتماع، اقتصاد، روابط سياسي با کشورهاي ديگر، تحولات گذشته و روزمره جهان بحث مي کردند و بايد گفت که زنان با شور و شوق بسيار به اين امر مي پرداختند.

در آن روزها براي زن در بحث سياسي شرکت کردن، از الفباي اقتصاد سر در آوردن و يا معناي زير بنا و استثمار را درک کردن، بسيار سنگين بود. اين کار دشوار را حزب دنبال مي کرد. دشوار از اين جهت که نشريات کافي و خوب وجود نداشت. از ياد نبايد برد که در آغاز کار، حزب توده ايران در اين امر حياتي، هيچ گونه امکاني در اختيار نداشت. ترجمه هايي که اندک اندک آغاز شده بود، هيچ گونه امکاني در اختيار نداشت. ترجمه هايي که اندک اندک آغاز شده بود، بسيار بد و حتي نامفهوم بودند. اين راه دشوار مي بايست طي  مي شد. حزب توده ايران با پشتکار چنين کرد، همان ترجمه هاي نارسا را غنيمت دانست، اراده و علاقه افراد هم در اين زمينه کار را ا اندازه اي آسان مي کرد.

زنان همانند مردان کوشش مي کردند که بياموزند تا بتوانند آموخته هاي خود را به نوبه خود در اختيار ديگران بگدارند و آنان را راهنمايي کنند. راست است که گاه برخورد به مسائل ابتدائي، نادرست و با چپ روي توام بود. اما چگونه مي توان راهي ناشناخته را آغاز کرد و طي نمود و با سختي ها روبرو نشد. اصل اين بود که بايد راه را هموار کرد و موانع را از جلو برداشت.

اين موانع عليرغم همه حوادث و کارشکني ها و مقاومت ها، در اين سه دهه طي شده است. امروز ديگر بي شرمي است اگر کسي زن را ضعيفه بنامد. زن ايراني در طي ده ها سال آن چنان قدرت روحي و جسمي و ايستادگي از خود نشان داد که اين واژه هاي ننگين را از دامان خود زدود. ديگر امروز کسي نمي تواند به خود اجازه نمي دهد که آن ها را ناقص العقل بشمارد و راي آن ها را در سياست کشور ناديده بگيرد.  در ايران ديگر نمي توان زن را از نو به خانه ها راند. زن بايد در صحنه بماند و خواهد ماند. ( اين مطلب، بخش گزيده ايست از مقاله ای که نويسنده سالها پيش نوشته و در مطبوعات حزبي نيز انتشار يافته است.)


 

 

  فرمات PDF :                                                                                                                بازگشت