راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

ماهیت انقلاب 57
و شعبده
"انقلاب در انقلاب"
رحمان کاظمی
 

(این مقاله در دو قسمت، در این شماره و شماره آینده راه توده منتشر می شود)
آن بخش از حاکمیت که با چهره نیمه نظامی- نیمه روحانی اکنون قدرت را قبضه کرده و راست تر و ارتجاعی ترین سیاست های اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی را با مارک "انقلاب در انقلاب" به میدان آورده، در اصل گورکن انقلاب 57 است. مردم خشت نفرت را بر خشت نفرت می گذارند و حاکمیت آگاه از عمق بحرانی که سراپای جامعه را فرا گرفته، نام آنچه را علیه توده مردم، کارگران و زحمتکشان کشور می کند "انقلاب" نهاده و رهبر جمهوری اسلامی از رویش نیروی جدید انقلابی سخن می گوید و زنده شدن آرمان های انقلاب 57! اگر گفته های اخیر او که هفته گذشته به بهانه سخنی با دانشجویان و دانشگاهیان بیان شد معیار انقلابی باشد، بنابراین سرکوب کارگران، ویران روستاها، سرکوب آزادی، بازگشت و سلطه خرافات بر جامعه و ستیز با ماهیت واقعی انقلاب 57 باید عین انقلاب باشد!!
اما واقعیت خلاف عملکرد رهبر و دولت برگزیده اوست و جامعه ایران علیرغم همه بغرنجی ها، برخلاف مسیری که حاکمیت می خواهد برای آن تعیین کند به حرکت خود ادامه می دهد، زیرا انقلاب بهمن 57 در ايران سر آغاز فصلي تازه در تاريخ كشور ما بود. اين انقلاب توانست برای نخستين بار و در وسيع ترين سطح، ميليون ها زن و مرد و پير و جوان را به عرصه زندگي سياسي و اجتماعي وارد کند. بر اثر اين انقلاب ، بويژه به بركت خصلت توده‌ای آن و از خلال مبارزات، تضادها و تناقض‌ها، سرانجام شرايط مساعد برای گذار جامعه ما به دوراني نوين پديد آمد، که علیرغم همه مقاومتی که ارتجاع اقتصادی و مذهبی در برابر آن می کنند، به مسیر تکاملی خود ادامه می دهد.
در سال های اخیر، شبه نظريه‌ هايي در ارتباط با این روند تکاملی و بویژه در توضیح مقاومتی که در برابر آن می شود، مطرح شده که پيروزی انقلاب بهمن 57 را در چارچوب به اصطلاح "تقابل تاريخي" سنت و مدرنيته جای داده و اين انقلاب را به عنوان "واكنش سنت در برابر مدرنيته" و يا بعضا "انتقام" سنت از مدرنيته تعبير مي نمايد. بر اساس اين شبه نظريه‌ها گويا سرعت نوسازی و مدرنيسم يا به گفته برخي ديگر "غربي شدن" جامعه ايران در دوران ديكتاتوری شاه چنان شتاب گرفت كه اقشار و لايه‌های سنتي يا "توده های مسلمان" جامعه توان انطباق يا "تحمل" آن را نيافتند و در نتيجه به واكنش در برابر آن پرداختند و به انقلاب روی آوردند.
دو جريان عمده در ترويج اين شبه نظريه ها منافع جدی دارند. سلطنت طلبان كه بر اين اساس خود را نماينده نوسازی و مدرنيسم ايران معرفي مي‌كنند كه گويا با انقلاب و خلع آن ها از قدرت اكنون جامعه در پسرفت و قهقرا غوطه ‌ور شده است. در طرف ديگر نيروهای ارتجاعي مذهبي كه خود را نماينده سنت معرفي كرده و در اين شبه نظريات منبعي برای مشروعيت خود جستجو مي ‌كنند و حكومت پس از انقلاب را حق خود مي‌ دانند. آنها نه فقط اين نظريه را ترويج كرده و مي‌ كنند، بلكه كوشيده اند و مي‌ كوشند به هر بهايي آن را در عمل نيز تحقق بخشند. آنها در اين كارزار بر جوانبي از واقعيت تكيه مي‌ كنند كه خود در بوجود آوردن آن سهم عمده و اساسي را داشته ‌اند.
اگر برای يك دسته بورژوازی وابسته به امپرياليسم تنها نماينده مدرنيسم در ايران است، برای دسته ديگر سرمايه‌ داری تجاری وابسته تنها نماينده سنت محسوب مي شود. در حالي كه نه آن مدرن و نه اين سنت، نه تنها هيچ "تقابلي" با هم ندارند، بلكه كاملا بر عكس، ماهيتا و عملا هر دو همواره در يك جبهه، رو در روی انقلاب ايران قرار داشته‌ اند و قرار دارند. آنها هستند كه جنگ خيالي سنت و مدرنيسم را به سود خود و به زيان مردم ايران به راه انداخته اند و آن را به جنگ با ريش و بي‌ ريش، با حجاب و كم حجاب و بد حجاب و بي‌ حجاب تبديل كرده اند. و امروز تعجب‌آور نيست، اگر همين دو جريان همصدا "مرگ انقلاب" ‌را تبليغ مي كنند. برای جناح ارتجاع جمهوری اسلامي خلع از قدرت مساوی با پايان انقلاب است، چنانكه سلطنت طلبان نيز هر تکاپوئی برای دفاع از ماهیت انقلاب 57 و یا دفاع از آرمان های آن را "كوبيدن آخرين ميخ‌های تابوت انقلاب ايران" معرفي مي كنند.
ما در اين مقاله مي‌ كوشيم اين شبه نظريات را تا حد امكان مورد بررسي قرار دهيم و ببينيم: آيا انقلاب بهمن ضد مدرنيسم بود؟ آيا واقعا هدف انقلاب بهمن 57 بازگشت به سنت‌ها بود؟ آيا انقلاب ايران حركتي قهقرايي بود؟ آيا مضمون هر جنبشی برای جلوگیری از پایان آن انقلاب، تلاشی بیهوده برای جلوگیری از دفن انقلاب است؟

جنبه مدرن انقلاب بهمن 57
انقلاب بهمن 57 چه به لحاظ اقشار و طبقات شركت كننده در آن، چه به لحاظ خواسته ‌ها و مطالبات مطرح شده در آن و چه از نظر روش‌های بكار گرفته شده يك انقلاب كاملا مدرن بود.
به لحاظ طبقات شركت‌كننده، انقلاب 57 بر وسيع ترين لايه های اجتماعي متكي بود و به جز سرمايه ‌داری وابسته به امپرياليسم تمام ديگر اقشار و طبقات اجتماعي اعم از سنتي يا مدرن با پيگيری كمتر يا بيشتر در آن شركت نمودند. برعكس سرمايه ‌داری سنتي تجاری و سرمايه داری مدرن وابسته از همان ابتدا ولي به اشكال متفاوت در برابر انقلاب قرار گرفتند.
انقلاب ايران به لحاظ خواسته ها و مطالبات نيروهای شركت كننده در آن نيز يك انقلاب كاملا مدرن بود. توده های مردم شركت كننده در انقلاب به هيچوجه نوسازی و مدرنيسم يا تجدد را بطور مطلق مردود نمي ‌دانستند، بلكه آنها نوسازی وابسته و ناعادلانه را رد کردند.
آنها آنگونه نوسازی را رد کردند كه در خدمت طبقه معيني و گروهي اندك قرار داشت. هدف ميليون‌ها مردمي كه در انقلاب شركت نمودند به هيچ وجه رد دستاوردهای جامعه مدرن نبود، آنها خواهان آن نبودند كه مثلا به جای استفاده از الكتريسته به سنت ها بازگردند و از فانوس و شمع استفاده كنند، يا تلويزيون و يخچال های خود را به دور بريزند و آب آشاميدني خود را از آب انبارها تامين كنند. مردم نه با هدف خيالي انتقام از مدرنيسم، برعكس، با هدف واقعي تقسيم مدرنيسم، استفاده عادلانه از دستاوردهای آن به انقلاب روی آوردند و شايد بتوان گفت كه مهمترين تحول جامعه ما و بزرگترين دستاوردهای انقلاب ايران در همين عرصه تحقق يافت.
انقلاب بهمن 57 به لحاظ روش‌های آن نيز يك انقلاب كاملا مدرن بود. ابزارهايي نظير تظاهرات، راه پيمايي ، اعتصاب ، پخش اعلاميه و شبنامه ، شعارهای شبانه ، سخنراني، تكثير نوار و … همگي از جمله ابزارهای مدرن مبارزه است كه در انقلاب ايران وسيعا بكار گرفته شد. تئوری‌ها و روش‌هايي نظير "جنگ چريكي"، "محاصره شهر از روستا"، "توده‌ای كردن مبارزه مسلحانه" و غيره كه عمدتا اقتباس از تجربه انقلاب هايي بود كه در جوامع نسبتا عقب مانده و با وزن دهقاني بالا رخ داده بود، در انقلاب ايران حتي مجال خودنمايي نيز نيافتند.

سنت ها در انقلاب

با اين حال آشكار است كه در انقلاب ايران عناصری چشمگير از گرايش به سنت ، به تاريخ به چشم مي‌ خورد كه به صورت خواست برقراری "جمهوری اسلامي" تبلور يافته بود و در يك سلسله از رفتارهايی خلقي و كنش‌ها و واكنش‌های توده‌ای نيز انعكاس پيدا مي‌ كرد. اين عناصر در دوران پس از انقلاب در شرايط مبارزه پيچيده ميان ارتجاع از يكسو و جبهه انقلاب از سوی ديگر تشديد و تحريف شد.
اين واقعيت را چگونه بايد تحليل كرد؟ به چه دليل خواست برقراری جامعه‌ای نوين و مدرن در زير پرچم بازگشت به اسلام تجلي يافته بود؟ برای تحليل اين مسئله بايد اين نكته را در نظر گرفت كه انقلاب ايران نخستين انقلابي نيست كه زير پرچم شعارهای مذهبي يا بازگشت به سنت‌های كهن تاريخي صورت مي گيرد و نه تنها نخستين انقلاب نيست بلكه ماركس اين پديده را ويژه همه انقلاب های تاريخ بشری مي‌ داند. فراموش نكينم كه در انقلاب كبير فرانسه – كه هيچكس جنبه مدرن و تاريخي آن را انكار نمي ‌كند - روبسپير و دانتون لباس ‌های دوران روم را به تن مي‌ كردند و با الفاظ و زبان آن دوران سخن مي ‌گفتند. ماركس در كتاب “ هجدهم برومر لويي بناپارت ” با اشاره به اين نكته چنين مي‌ نويسد:
«سنت تمام نسل‌های پيشين با تمام وزن خود بر روی دوش زندگان سنگيني مي نمايد و حتي آن زمان كه بنظر مي ‌رسد اين زندگان مشغول تغيير خود و اشيا هستند ، در پي بنای چيزی كاملا نوين هستند، دقيقا در همين دوران های بحران انقلابي است كه آنها با ترس به سراغ ارواح گذشته مي‌ روند، نام آنها، شعارهای آنها، لباس های آنها را به عاريت مي ‌گيرند تا بتوانند در صحنه نوين تاريخ با اين لباس‌های مبدل محترمانه، با اين زبان عاريتي ظاهر شوند.» (چاپ فرانسه صفحه 16و 17 تاكيد از ما است)
ماركس توضيح مي‌دهد كه چگونه انقلاب‌های 1789 تا 1814 پي در پي در زير لوای "جمهوری روم" و سپس "امپراطوری روم" ظاهر مي ‌شود، چگونه انقلاب 1848 گاه پرچم انقلاب 1789 را برپا مي‌دارد و گاه به سنت انقلابي 1793 تا 1795 باز مي‌ گردد. حتي خود انديشه "جمهوری" در انقلاب فرانسه همانطور كه ماركس اشاره مي ‌كند به سنت جمهوری روم باز مي ‌گشت چنانكه بعدا سلطنت، با امپراطوری روم توجيه مي ‌شد.
اما چرا مردم "دقيقا در همين دوران های بحران انقلابي" در همان زمان كه در فكر بنای زندگي نويني هستند برعكس به سراغ سنت های تاريخي و يادگارهای مذهبي خود مي‌ روند؟ چه چيز را در آنها جستجو مي ‌كنند؟
ماركس مي ‌نويسد: «جمهوری بورژوايي هر قدر هم كه فاقد افتخار باشد برای زايش آن كمتر قهرماني، فداكاری، ترور، جنگ داخي و خارجي ناگزير نبوده است و مبارزان برقراری اين جامعه در سنت‌های كلاسيك جمهوری روم، آن آرمان‌ها و اشكال هنری، آن پندارهايي را يافتند كه به آنها نياز داشتند تا مضمون كاملا معين بورژوايي مبارزه خود را از خود پنهان كنند، تا بتوانند شور و شوق خود را به سطح يك تراژدی بزرگ تاريخي ارتقا دهند.»
اگر انقلاب فرانسه زير پرچم جمهوری روم ظاهر مي ‌شود، اگر انقلاب‌ها ريشه‌های خود را در تاريخ و سنت‌ها جستجو مي‌ كنند، از آنروست كه امر انقلاب و برقراری جامعه‌ای نوين به قهرماني و فداكاری نيازمند است، ولي هر انقلابي دارای يك مضمون معين طبقاتي است و نيروها و مردم شركت‌ كننده در آن به خاطر خواست‌های مشخص روزمره خود و در چارچوب اين مضمون در انقلاب ها شركت مي‌ كنند و هيچكس برای بهبود جزيي زندگي روزمره حاضر به فدا كردن اصل زندگي و از جان گذشتگي نيست، در نتيجه لازم مي آيد كه آنها به عمل خود مضموني فراتر از تحقق خواسته های روزمره را اعطا كنند، لازم مي آيد كه آنها مضمون واقعي انقلاب خود را از خود پنهان كنند و عمل خود را به تاريخ گره بزنند تا احساس كنند در حادثه‌ای تاريخي يا بقول ماركس در يك "تراژدی بزرگ تاريخي" شركت مي‌ كنند.
در عين حال هر انقلابي نياز به رشته و تسبيحي دارد كه بتواند منافع فردی و طبقاتي مختلف را به يكديگر پيوند زند و آنها را در يك صف واحد درآورد به نحوی كه محتوا و محدوده طبقاتي واقعي انقلاب براي هيچ يك از شركت‌كنندگان در آن روشن نباشد. در اينجاست كه انقلاب ها نيازمند طرحي به اندازه كافي مبهم از يك جامعه آرماني هستند، جامعه‌اي كه هر كسي بتواند احساس كند كه منافع وی در آن تامين خواهد شد. اما توده‌های ميليوني اين طرح را در كجا مي‌توانند جستجو كنند؟ جز در سنت‌ها و تاريخ خود؟
بدين شكل مي‌ توانيم درك كنيم كه چرا انقلاب ايران با آنكه مضموني كاملا مدرن داشت، پرچم برقراری جمهوری اسلامي را برافراشت. مردم برای تبيين طرح جامعه آرماني به تاريخ مراجعه كردند. اين تاريخ دو بخش داشت : بخش سلطنتي و بخش اسلامي. اما بخش سلطنت در يك انقلاب ضد سلطنتي قابل استفاده نبود. لذا آنها بخش اسلامي را برگزيدند، ولي درون سنت‌های اسلامي آن سنت‌هايي را جستجو نمودند كه مبارزه آنها را تسهيل مي كرد و به آن سمت تاريخي مي ‌داد. آنها اين سنت‌ها را با شكل جمهوری كه از نزديك به 70 سال پيش در ايران مطرح شده بود و به لحاظ جهاني نيز برای مردم شناخته شده بود تلفيق نمودند و از درون آن جامعه آرماني "جمهوری اسلامي" سربرآورد.
اما انتخاب "اسلامي" تنها از سر ناگزيری نبود. جنبش اسلامي به لحاظ عملي يك جنبش بسيار فعال، سازمان يافته و نيرومند بود و به لحاظ تاريخي در ذهن مردم با يك سلسله سنت‌های انقلابي پيوند خورده بود ، سنت‌هايي كه مسير مبارزه را هموار مي ‌نمود و فلسفه شهادت و مكتب عاشورا و امثال آنها به خوبي امكان آنچه كه ماركس از آن به عنوان احساس شركت در يك "تراژدی تاريخي" ياد مي‌ كند را برای مبارزان اين انقلاب و اين جامعه نوين آرماني فراهم مي آورد.
ما مشابه بسياری از نمونه‌هايي كه ماركس در مورد انقلاب فرانسه مطرح مي ‌كند را در انقلاب ايران نيز مي ‌توانيم مشاهده كنيم. اگر در انقلاب فرانسه پوشيدن لباس‌های دوران جمهوری روم نشان انقلابي بودن به شمار مي ‌رفت در ابتدای انقلاب لباس روحانيت چنين نقشي را داشت ( 2) تصوری كه البته به سرعت زير تاثير واقعيت‌ها فرو ريخت. گرايش‌های مشخص‌ تر ديگری نيز وجود داشت از قبيل نفي كروات كه تمثيل و وجه مشخصه طبقات بالای جامعه و بيان نوعي از پوشش تلقي مي ‌شد كه نفي جامعه سلطنتي را تسهيل نمي‌كرد.
يا برعكس آن ظاهر ژوليده و پريشان و يا گرايش به حجاب كه همگي جلوه ها و اشكال مختلفي بود كه خواست تغيير اجتماعي از خلال آنها خود را نمايان مي ساخت. حتي حجاب اجباری نيز مورد مخالفت نه فقط زنان متعلق به خانواده های سنتي، بلكه حتي بخشي از زنان غير سنتي قرار نگرفت، اما نه بخاطر آن كه مي‌ خواستند از بقيه زنان انتقام بگيرند، بلكه از اين جهت كه بخش مهمي از زنان به تجربه شناخت پدران و شوهران و برادران خود احساس مي كردند كه بدون فراگير شدن حجاب در همه سطوح، آزادی آنها به عنوان يك زن ايراني تحقق نخواهد يافت.
به همين شكل است در مورد زبان. زبان فارسي عجيبي كه ايت الله خميني بدان سخن مي ‌گفت از سر بي ‌اطلاعي از زبان فارسي نبود. برعكس نوشته‌های وی نشان مي‌ دهد كه كاملا بر زبان فارسي مسلط بود. حتي سخنراني های به جا مانده از وی مربوط به دوران قبل از انقلاب و يا حوادث 15 خرداد به ان زباني نيست كه پس از انقلاب بدان سخن مي‌گفت.
مي‌ توان معتقد بود كه وی اين زبان ويژه و نامانوس را آگاهانه بكار مي گرفت چرا كه مردم در آن، ترجمان اين دوران نوين، اين روحيه نوين، اين خواست خلقي برای برپايي جامعه يي نوين را درك مي ‌كردند. به همين شكل ابداع يك سلسله اصطلاحات تازه بود. اصطلاحاتي نظير "مستضعفان" به جای زحمتكشان "‌استكبار" به جای امپرياليسم ، "طاغوت" به جای رژيم ديكتاتوری و مشابهات آنها كه در جريان انقلاب وسيعا رواج يافت. اين اصطلاحات هر چند كه ريشه در منابع اسلامي و قرآني داشت، اما برای بيان مضموني كاملا نوين بكار گرفته مي شد.



 

  فرمات PDF                                                                                                        بازگشت